مدارا با فرمانروا برای حفظ مال یتیم
در روایتی که در صحیح مسلم و بخاری آمده است پیامبر اکرم صدرباره داستان خضر وموسی میفرماید: «آن دو [پس از بهم رسیدن] کنار ساحل براه افتادند، سفینهای از آنجا میگذشت، از صاحبان سفینه خواستند که آنها را با خود ببرند، اصحاب سفینه خضر را شناختند و آنها را بدون مزد و کرایه سوار کردند، پس از اینکه سوار کشتی شدند چیزی نگذشته بود که بناگاه موسی دید که خضر با تبر تختهای از کشتی را در آورده است. خطاب به او گفت: این مردم ما را بدون کرایه سوار کردهاند و حالا تو با کشتی آنها چنین کردهای که همه را هلاک سازی؟ واقعاً کار بدی مرتکب شدهای، ﴿قَالَ أَلَمۡ أَقُلۡ إِنَّكَ لَن تَسۡتَطِيعَ مَعِيَ صَبۡرٗا ٧٢ قَالَ لَا تُؤَاخِذۡنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرۡهِقۡنِي مِنۡ أَمۡرِي عُسۡرٗا ٧٣﴾[الکهف: ۷۲-۷۳]. یعنی: «خضر [در جواب موسی] گفت: مگر به تو نگفته بودم که هرگز تاب شکیبایی با مرا نداری. [موسی] گفت: مرا در آنچه فراموش کرده ام مؤاخذه مکن و مرا مکلف به کار سخت و طاقت فرسا مفرما».
رسول الله صدر ادامه میفرماید: «اعتراض اول موسی از روی فراموشی بود». و فرمود: [در حینی که آندو سوار بر کشتی بودند] گنجشکی آمد و بر کناره کشتی نشست و نوک در دریا زد، خضر خطاب به موسی گفت: علم و دانش من و تو در کنار علم خداوند به اندازه آبی است که این با نوکش از دریا برداشت». ابوالعالیه میگوید: زمانی که خضر ÷کشتی را سوراخ کرد کسی غیر از موسی ÷متوجه کارش نشد، و خضر ÷خاصیتی از جانب خداوند داشت که چشمها او را نمیدیدند مگر آنگاه که خداوند میخواست کسی او را ببیند، زیرا اگر بقیه سواران کشتی او را در حالت سوراخ کردن کشتی میدیدند یقیناً او را از این کار باز میداشتند. و برخی گفتهاند: زمانی که خضر دست به چنین کاری زد صاحبان کشتی در جزیرهای پیاده شده بودند و کسی جز آنها در کشتی نبود. و در سوراخ کشتی بوسیله خضر دلیلی است که ولی اگر صلاح ببیند میتواند به مال یتیم نقصان دهد، مثلاً اینکه ببیند اگر مال یتیم را به حال خود بگذارد ممکن است ظالمی آنرا ببرد ولی اگر معیوب باشد شاید کسی به آن رغبت نشان ندهد. و امام ابویوسف میگوید: ولی و سرپرست میتواند با دادن بخشی از مال یتیم به حاکم بعنوان مدارا بقیه مال یتیم را حفظ کند.