۶- مناسبات مریدی و مرادی [۲۶۴]
این تقلید مذموم موجب میشود که مقلد آراء و نظرات رجالی را که به هر علت مجذوبشان شده، اصل و اساس قرار داده و با تعصب و تقلیدی بسیار جدی و نفوذناپذیر از آن، پیروی کند. و از عینک عشق به مرادش، ادله و عقائد مبتنی بر آنها را بنگرد. این نوع وابستگی ضمن اینکه موجب جمود فکری میگردد، گاهی منجر به تنشهای سخت و در مواردی رو در رو نیز گشته و میگردد. در ادامه این روند، پدیده تقدیس و غلو در مورد مراد، عکس العمل بعدی مرید در مقابل کسانی است که نظر دیگری، غیر از نظر مراد وی، دارند و کار به جایی میرسد که مراد به مقام (لا یُسأل عما یقول ویفعل... از آنچه که میگوید میکند نباید پرسید)!! میرسد و تمامی افکار و عقایدش صحیح و مقبول و همه اوامر و نواهیش مطاع، تلقی میشود، (بسیاری از متدینان کسانی را که نزدشان معظم و بزرگوارند، چنان اطاعت میکنند که اگر آن اطاعت متضمن تحلیل امری حرام و یا تحریم امری حلال باشد، نه تنها دست از آن نمیکشند بلکه به آن خرسندند) [۲۶۵]تا جایی که به میسجاده رنگین میکنند، چون پیر مغانشان چنان گفته است!! و اینجاست که عبارت (من اعترض فقد انطرد)در میان پاکباختگان و مریدان و دلشدگان مرادها، عبارتی شایع است [۲۶۶].
و راستی آیا درست است بگوییم (هر کس اعتراض کند مطرود و بایکوت میشود)؟!
[۲۶۴] باید دانست که منظور از ارادت و مناسبات مرادی و مریدی عامتر از چیزی است که از شنیدن این کلمات، به ذهن متبادر میشود این نوع مناسبات میتواند ارادت یک پسر به پدر و یا بالعکس، شاگردی به استاد و یا ... باشد. بنابراین تصور نشود که منظور از ارادت، ارادت موردنظر صوفیه است. چون در این کتاب شمول مباحث مورد نظر است نه نقد فرق و نحلههای ویژه. [۲۶۵] تقی الدین ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم ج ۱ ص ۷۶. [۲۶۶] ابواسحاق الشاطبی، الاعتصام ج۱ص۲۶۰.