بدعت در عبادات و معاملات
چون در بحث مربوط به مفهوم اصطلاحی بدعت، درباره بدعت در عبادات به حدکفایت توضیح داده شد، در اینجا با پرهیز از تکرار آن مطالب به بحث بدعت در معاملات میپردازیم.
بدعت در معاملات و عادات: در این مورد ممکن است ابتداء، تصور شود که علی القاعده بدعت باید به عبادات (شعائر تعبدی مانند، نماز، روزه و حج و..). تعلق گیرد. و چون شرع، معاملات رابه عهده مردم نهاده و آن را به خودشان واگذاشته، لذا بدعت در معاملات چه معنایی میتواند داشته باشد؟ درجواب این سؤال، توضیح دو نکته الزامی است: اول اینکه درست است که، اصل در معاملات صحت و اباحه است ولی شرع اسلام اصولی کلی را برای معاملات وضع کرده که مخالفت با آن اصول کلی، معصیت و با شائبه تقرب، بدعت است. مثلا پیش از اسلام مضاربه در میان مردم رواج داشت اما اسلام برای مضاربه اصول کلی را تعیین فرمود. لذا پس از تعیین آن اصولی کلی، قول به اینکه کیفیت مضاربه به عهده خود مردم گذاشته شده سخنی باطل است [۱۲۰].
دوم اینکه: عبادت، مفهومی بسیار وسیعتر از شعائر تعبدی دارد. در شریعت اسلامی عبادت به معنی سلب اختیار از خود، دادن اختیار به معبود و پیروی از اوامر و ترک نواهیش همراه با کرنش و تقدس است، با این وصف عبادات، جامع تمام اعمال، حرکات و سکنات، اقوال، نیات و حتی عقاید عابد است.
عبادت در اسلام، امری حاشیهای یا قضیهای ثانوی و یا مجموعهای از شعائر و نسک نیست. بلکه عبادت، اصل اول وجود انسان و غایت اصلی حیات اوست. با دقت در قرآن و سنت و تأمل در آن دو مییابیم که این دو با تمامی اوامر، نواهی، وعده و وعید و اخباری که دارند بر حول تقریر و تثبیت الوهیت برای خدا و عبودیت برای انسان، دور میزنند. با اندیشه در خلقت انسان و تسخیر هستی برای او و ایجاد قوه عقل، قلب، اراده در وجودش و ارسال رسل و انزال کتب و خلق بهشت و جهنم و پیش و پس از همه اینها حکیم و علیم بودن خدا در ذات و افعالش و اینکه همه چیز را با تقدیری متقن آفریده و هیچکدام از اوامر و نواهیش عبث نیست و هیچ چیز را عبث نیافریده، و اینکه قرآن مجید برای تثبیت عبودیت در انسان نازل شده، چگونه میتوان چنین پنداشت که عبادت فقط نیت پاک است و بس و یا فقط شعائری تعبدی است و یا فقط مخصوص برخی از فعالیتهای انسانی است و یا تنها به برخی از احوال افعالش ارتباط دارد، لذا باید با یقین کامل تصریح کرد که دایره عبادتی که خداوند برای عبادتش تقریر کرده است بسیار وسیعتر از آن است که با نظری سطحی و بنا به عادت معهود ذهنی، درمیان عامه مردم تصور میشود. وقتی که با تأنی راه رفتن و برخورد نیک با جاهلان و رها کردن آنها (به هنگامی که جاهلان عبادالرحمن را مورد خطاب قرار میدهند) عبادت است، طبیعی است که خرید و فروش، ازدواج، طلاق، کارمند خوب بودن، تولید، و... عبادت باشد؛ ﴿ وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا ٦٣ ﴾[الفرقان: ۶۳] [۱۲۱].
«بندگان خاص خداوند کسانی هستند که در زمین آرام راه میروند و وقتی که جاهلان آنها را مورد خطاب قرار میدهند آنها با جاهلان وداع میکنند».
در احادیث نبوی میخوانیم که: «وفی بضع أحدکم صدقة» [۱۲۲]. «و در آمیزش جنسی که انجام میدهید، صدقه منظور میگردد».
و همچنین: «کل سلامی من الناس علیه صدقة، کل یوم تطلع فیه الشمس تعدل بین الإثنین صدقة، وتعین الرجل علی دابته فیحمل علیها، أو ترفع له متاعه صدقة والکلمة الطیبة صدقة، کل خطوة تخطوها إلی الصلاة صدقة ودل الطریق صدقة، وتمیط الأذی عن الطریق صدقة»«هر بندی از بندهای مردم صدقهای بر آن نوشته شده، هر روز که خورشید طلوع میکند و تو در بین دو نفر به عدالت حکم میکنی صدقه است و اینکه فردی را بر سوار شدن بر مرکبش کمک میکنی و او بر آن سوار میشود صدقه است، یا اینکه کالایش را برایش بلند میکنی صدقه است و سخن پاک صدقه است و هر قدمی که برای نماز بر میداری صدقه است و راهنمایی کردن مردم بر راه صدقه است و اینکه چیزهای آزاردهنده را از مسیر مردم، بر میداری صدقه است».
و همچنین در فرمایشات رسول خداصمیخوانیم: «من غرس غرساً فأکل منه إنسان أو طیر أو سبع أو دابة فهو له صدقة» [۱۲۳]«هر کس درختی را بکارد، در نتیجه انسان، پرنده، حیوان وحشی و یا جنبندهای از آن بخورد، این غرس درخت، صدقه است».
لذا میبینیم که شیخ الاسلام ابن تیمیه عبادت را اینگونه تعریف میکند: «العبادة: هی اسم جامع لکل ما یحبه الله ویرضاه من الأقوال والأعمال الباطنة والظاهرة» [۱۲۴](عبادت اسمی جامع برای تمام آن چیزهایی است که خداوند آن را دوست دارد و به آن خشنود است اعم از گفتار، و اعمال باطنی و ظاهری).
و باز میگوید: «نماز، زکات، روزه، حج، راستگویی، امانتداری، نیکی به پدر و مادر، صله رحم، وفای به عهد، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد با کفار و منافقان، نیکی به همسایه و یتیم و بینوا و در راه مانده و زیردستان و حیوانات، دعا، ذکر، قرائت قرآن و امثال این امور، همگی عبادت است» [۱۲۵].
و امام غزالی میگوید: «هیچ کدام از امور مباح وجود ندارد، مگر اینکه محتمل نیت و یا نیتهای مختلف است و با نیت از موجبات قربت انسان به خدا میگردد، لذا خسارت و زیان کسی که از آنها غافل میباشد، چه زیاد است! او این کارها را مانند بهائم و چهارپایان انجام میدهد و با سهو و غفلت به انجامشان مبادرت میورزد. در حالی که برای بنده شایسته نیست که از چیزی از خطرات قلبی و قدمها و اقدامات و لحظات، غافل باشد، چون در روز قیامت از تمامی اینها سوال میشود که مثلا چرا آن را انجام داده و قصد وی از انجام آن چه بوده است؟» [۱۲۶].
و شیخ الاسلام ابن تیمیه با توسیع قضیه میگوید: «محبت، خشیت، اخلاص، صبر، شکر، رضا، توکل، رجاء و خوف که همگی اعمال قلبند، عبادت هستند» [۱۲۷].
و اما اینکه چرا در افواه (عوام و خواص)، عبادت فقط بر شعائر عبادی (مانند نماز و قرائت قرآن) اطلاق میشود، شاید به خاطر نمود بیشتر نیت و توجه اهتمام بیشتر اکثر بندگان در آنها، به خدای تعالی است. و به قول عالمان علم بلاغت، این کار اطلاق کل و ارادهی جزء است [۱۲۸].
علی ایّ حال طبیعی است که امر و نهی و اباحه و سکوت همانگونه که در زمینه شعایر عبادی وجود دارد، (و طبعا بدعت نیز به آنها تعلق میگیرد) به عادات و معاملات نیز تعلق میگیرد و در نتیجه در این موارد هم وجود بدعت امری طبیعی و اطلاق لفظ بدعت بر محدثاتش، صحیح میباشد (البته با توجه به آنچه که در توضیح مقتضا و مانع گفتیم).
در تکمله بحث قبل، لازم است چند نکته مهم را به عنوان ماحصل بحث ذکر کنیم:
۱- با توجه به معنای وسیع عبادات (که شامل شعائرعبادی، معاملات، عقود و عادات انسان است) به صورت جزم میتوان گفت: همانگونه که عبودیت با مفهوم شاملش، سنت و طریق دینی دارد، در مقابل این سنت و طریق دینی، بدعت نیز موضوعیت دارد.
۲- نصوص شرعی نیز مؤید دخول معاملات و عادات، در مفهوم عبادت است (آیات و احادیث زیادی در دخول اموری مانند، تجارت، کسب، انفاق، اطعام، نکاح و جواب دادن سلام، خوشرویی، مهماننوازی، نیکی به حیوانات و حتی خواب، به حوزه عبادت و در نتیجه دخولشان به موضوع بدعت دلالت دارند).
۳- تبیینات علمای سلف (همانند امام نووی، شاطبی، محمد غزالی و شیخ الاسلام ابن تیمیه) و همچنین معاصرین (شیخ محمد غزالی) مؤید شمول دلالت لفظ عبادت بر تمام اعمال انسانی، از جمله معاملات و عادات دارد.
۴- امور شرعی یا عبادی است و یا عادی. و این دو از طرف شارع، مشروع گشتهاند لذا همچنان که بدعت در یکی از آنها متصور است، در دیگری نیز ( به خاطر وجود جامع مشروعیت شرعی) طبعاً باید متصور باشد [۱۲۹].
۵- در اصول شریعت این اصل ثابت است که: «در هر امر عادی، الزاما شائبه و رنگی از تعبد، وجود دارد، چون به هر حال به صورت الزام، تخییر و یا اباحه مقید به اوامر، شرع است» [۱۳۰].
بدعت در اصل در امور عادی داخل نمیشود مگر اینکه مکلف حکمی شرعی را به آن نسبت داده و به قصد قربت آن را، انجام دهد. (در حالی که آن حکم هم شرعی نیست).
در این صورت به بدعی بودن آن امرعادی، حکم میشود. (مثلاً لباس مخصوصی را، به قصد قربت و یا به نام استحباب میپوشد، در حالیکه هیچ دلیل شرعی معتمدی دال بر ادعای او نیست).
در این باره ابن رجب حنبلی میگوید: «هر کسی بخواهد با عملیکه خدا و رسولش، آن را وسیله قربت قرار ندادهاند، به خدا نزدیک شود، عملش باطل و مردود است. مانند کسی که میخواهد با رقص به خدا نزدیک شود» [۱۳۱].
برای تبیین بیشتر این موضوع به آوردن چند مثال اکتفا میکنیم: وضع مالیاتهای مختلف، اگر به صورت امری محتوم و دائمی و یا در اوقاتی معین، باشد بگونهای که با زکات شرعی شبیه شود، بدعت است. اگر نکاح محلل با عدم اعتقاد به مشروعیت صورت گیرد حرام است (چون رسول خدا به انجام دهنده آن نفرین کرده و فرموده است: «لعن الله المحلل والمحلل له»و اگر با اعتقاد با حلیت و جواز صورت گیرد بدعت است [۱۳۲].
و در مورد عادات هم، همان مورد که در مورد ابواسرائیل گذشت، کافی است. توضیح اینکه، او نذر کرده بود که بایستد و ننشیند و در سایه قرار نگیرد و سخن نگوید و با تمام این احوالات روزه هم باشد که پیامبر از این کار وی نهی فرمود.
[۱۲۰] سیدسابق، فقه السنه ج۳، ص ۱۹۷. [۱۲۱] توجه به این نکته لازم است که سلام در این آیه سلام فراق و وداع است نه سلام لقاء. [۱۲۲] بخشی از حدیثی که امام مسلم قشیری در صحیح مسلم در کتاب الزکاه، باب (بیان ان اسم الصدقه یقع علی کل نوع من المعروف) ج۱ص۶۹۷ آن را روایت کرده است. امام نووی در شرح این حدیث میگوید: و این دلیلی است برای اینکه امور مباح با نیت صادقانه، طاعت و عبادت میشود. شرح صحیح مسلم اثر امام شرف الدین یحیی نووی ج ۷ص ۹۲. [۱۲۳] امام احمد، مسند احمد، ص ۵ص ۴۱۵. [۱۲۴] تقی الدین ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱۰ ص ۱۴۹. [۱۲۵] همان، ج۱۰، ص ۱۴۹. [۱۲۶] تقی الدین ابن تیمیه، مجموع الفتاوی،ج۱۰، ص ۱۴۹. [۱۲۷] همان، ج۱۰، ص ۱۷۲. [۱۲۸] همانند کلمهی اصابعهم به جای اناملهم در: ﴿ يَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِم ﴾[البقرة: ۱۹]. این اطلاق میتواند به خاطر مبالغه مانند آیه مذکور و یا اهتمام مانند اطلاق عبادت به شعایر دینی صلاه، صیام، حج و مانند آن و یا به انگیزهی مقاصد دیگری باشد. [۱۲۹] ابواسحاق شاطبی، الاعتصام، ج۲ص۷۴. [۱۳۰] همان ج۲، صص ۷۹ و۸۰. [۱۳۱] ابن رجب حنبلی، جامع العلوم و الحکم، ص ۵۷. [۱۳۲] ابواسحاق شاطبی، الاعتصام، ۲ ص۸۰