بدعت تعريف، احكام و انواع آن

فهرست کتاب

مبحث دوم: تعریف مخالفان تقسیم بدعت به سیئة و حسنه

مبحث دوم: تعریف مخالفان تقسیم بدعت به سیئة و حسنه

گروهی دیگر از علما، تقسیم بدعت را به حسنه و سیئه نپذیرفته‌اند و آنچه را که بدعت است ضلالت دانسته‌اند، چه آنچه خاصهً در مجموعه عبادت جای می‌گیرد و چه آنچه عموماً در حوزه عادات و عبادات است و شائبه‌ای دینی دارد.

از جمله کسانی که این مسلک را برگزیده‌اند می‌توان از علمای سلف امام مالک، امام بیهقی، امام طرطوشی، شیخ‌الاسلام ابن تیمیه، امام زرکشی و ابن رجب حنبلی، احمد شمنی حنفی، امام ابن حجر هیثمی وابن حجرعسقلانی، و از میان علمای معاصر نیز افرادی مانند: محمد عبده، محمد رشیدرضا، شیخ محمد عبدالله دراز، شیخ محمد بخیت و استاد حسن البناء را می‌توان نام برد.

در این جا اقوال این گروه از علماء را برای تبیین بیشتر مطلب نقل می‌کنیم.

۱- امام مالک بن انس: وی می‌گوید: «بدعت فقط به امر قبیح اطلاق می‌شود و بنای آن بر سه چیزاست:

الف ـ بدعت در حقیقت آن است که در صدر اول اسلام نبوده و اصلی از اصول شرعی بر آن دلالت نمی‌کند و اطلاق بدعت بر غیر این معنا مجازی است.

ب ـ تمام نصوصی که در ذم بدعت وارد شده است مانند: «کل بدعة ضلالة»برعموم خود باقیست.

ج ـ بدعت فقط داخل در مقوله عبادات است که مسئله تعبد در آن لامحاله و لازم است [۵۹].

۲- ابوبکر بیهقی، وی درکتاب الاعتقاد علی مذاهب السلف می‌گوید: «بدعت حرام است و گمراهی، بدعت امری است که خدا و رسولش به آن خوشنود نیستند». سپس دراین مورد احادیثی را ذکر می‌کند [۶۰].

۳- امام ابوبکر طرطوشی، وی درکتاب الحوادث و البدع خود می‌گوید: «اگر گفته شود اصل بدعت چیست؟ می‌گوییم، بدعت در اصل به معنی اختراع است، بدعت چیزی است که ایجاد می‌شود، بدون آنکه اصلی سابق و یا مثالی داشته باشد که این از آن پیروی کند، و یا مانند آن مألوف و معمول باشد، و اسم بدعت شمول دارد بر آنچه که دل‌ها آن را اختراع می‌کنند و زبان‌ها آن را بر زبان می‌آورند و یا جوارح آن را انجام می‌دهند». سپس در مورد اینکه تمامی بدعت‌ها ضلالت است، توسن کلام را می‌راند و مطالبی را ذکر می‌کند [۶۱].

۴- ابن تیمیه، او کسانی که بدعت را به قبیحه و حسنه تقسیم می‌کنند، به باد انتقاد می‌گیرد و می‌گوید: «بدعت فقط قبیح و سیئه است و غیر آن، بدعت نامیده نمی‌شود» [۶۲].

تا اینجا اقوال کسانی را ذکر کردیم که پیش از شاطبی بوده‌اند و اکنون اقوال افرادی را می‌آوریم که پس از شاطبی آمده‌اند و از آراء وی متأثر شده‌اند.

۵- محمد زرکشی، می‌گوید: «بدعت در اصل بر حادثه و امر مذموم اطلاق می‌شود [۶۳].

۶- ابن رجب حنبلی، می‌گوید: «منظور از بدعت چیزی است که احداث شده و اصلی شرعی را که دال بر آن باشد، ندارد، البته آنچه که اصلی شرعی دارد شرعاً بدعت نیست. چون که لغتاً نمی‌توان آن را بدعت نامید» [۶۴].

۷- احمدبن علی شمنی حنفی، بدعت را اینگونه تعریف می‌کند: «بدعت چیزی نوپرداز و مخالف حق و حقیقتی است که از رسول‌اللهصبه ما رسیده است، چه از جهت علمی و یا عملی و یا حالی، که پشتوانه و پناه آن شبه یا استحسان و پسندیدن است که مبتدع آن را به عنوان دین قویم و صراط مستقیم پذیرفته است» [۶۵].

۸- ابن حجر عسقلانی، بدعت را اینگونه تعریف می‌کند: «بدعت در اصل بر آنچه که بر غیرمثال سابق احداث شده اطلاق می‌شود و در شرع در مقابل سنت به کار می‌رود، لذا مذموم است».

او در شرح حدیث: «من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رد»می‌گوید: محدثات به نو درآمدهایی گفته می‌شود که هیچ اصل شرعی ندارند، این امور در عرف شرع، بدعت نامیده می‌شوند و آنچه که دلیل و اصلی شرعی دارد بدعت نیست» [۶۶].

۹- ابن حجر هیثمی: همانطور که در مبحث گذشته، آمد از ابن حجر هیثمی قول دیگری در مورد بدعت آمده، که نافی تقسیم آن به حسنه و سیئه است. وی می‌گوید: «بدعت در لغت به امر مخترع گفته می‌شود و در شرع به امر حادثی گفته می‌شود که برخلاف شرع است» [۶۷].

۱۰- شیخ محمد بخیت، اینگونه بدعت را معرفی می‌کند: «بدعت شرعی آن است که ضلالت است و مذموم. اما بدعتی که عده‌ای از علماء آن را به انواع پنج‌گانه واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح تقسیم کرده‌اند، بدعت لغوی است و اعم از بدعت شرعی می‌باشد، و بدعت شرعی نوعی از آن است» [۶۸].

۱۱- شیخ محمد عبده و شاگردش رشیدرضا: رشید رضا در المنار می‌گوید: «کلمه بدعت دو اطلاق دارد:

الف ـ اطلاق لغوی: بدعت لغوی به معنی چیز جدیدی است که مثل و سابقی ندارد و با این معنی درست است که احکام خمسه را شامل بر بدعت دانسته و بدعت را به پنج نوع آن، تقسیم کرد و سخن امیرالمؤمنین عمرس نیز در مورد جمع کردن مردم بر یک امام در نماز تراویح، از این باب است. آنجا که فرمود: «نعمت البدعة هذه».

ب ـ اطلاق شرعی و دینی: بدعت از این جهت به امری گفته می‌شود که در عصر پیامبر نبوده است و رسول خدا آن را برای مردم نیاورده است. (البته آنچه که در مجموعه دین قرار می‌گیرد، مانند عقائد و عبادات).

و حدیث «فإن کل محدثة بدعة وکل بدعة ضلالة»در این مورد آمده است. بدعت چیزی جز ضلالت نیست، چون خداوند، دینش را کامل کرده و به وسیله آن نعمتش را در خلقش تمام نموده و هیچ‌کس پس از پیامبر حق ندارد که بر عقیده، عبادت و شعار دینی بیفزاید و یا از آن بکاهد، و یا صفت و چگونگی آن را تغییر دهد. مثلاً نماز جهری را سری کند و یا برعکس.

همچنین هیچکس حق ندارد موردی مطلق را به زمان یا مکان یا به اجتماع و یا انفراد، مقید کند (قیدی که شارع، آن را در نظر نگرفته است) و یا چیزی را بر احدی حرام تعبدی کند. البته حرام غیرتعبدی در ارتباط با امور جنگ، زندگی و یا کشاورزی و از این قبیل، اشکالی ندارد. و حدیث «مَن سنّ سنة حسنة»از این بابت است» [۶۹].

۱۲- دکتر محمد عبدالله دراز، درمورد بدعت می‌گوید: معنای شرعی این کلمه اخص از معنای لغوی آن است و بدعت در معنای شرعی فقط شامل امور باطل می‌شود. بدعت یعنی: «راه اختراع شده‌ای که سندی از کتاب یا سنت و یا آنچه که از آن دو استنباط می‌شود، ندارد» [۷۰].

۱۳- حسن البناء، بدعت را در چند کلمه اینگونه توضیح می‌دهد: «تمام بدعت‌هایی که در دین خدا اصل و اساسی ندارند و مردم آن را با هوای نفسانی خوب دانسته‌اند «چه با زیاد کردن در دین و چه با کاستن از آن» گمراهی است و نابود کردن ومبارزه با آن با بهترین روش‌هایی که چیز بدتری از بدعت را به بار نیاورد، واجب است» [۷۱].

[۵۹] محمد قرافی، الفروق، ج۴ص۲۲۹. [۶۰] ابوبکر بیهقی، الاعتقاد علی مذهب السلف ص ۱۱۴. [۶۱] ابوبکر طرطوشی، الحوادث و البدع ص ۸. [۶۲] تقی الدین ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، ص ۲۷۸ و۲۲۸. [۶۳] علی محفوظ، الابداع فی مضار الابتداع ص ۲۲. [۶۴] ابن رجب، جامع العلوم والحکم ص ۱۶۰، ابن رجب با این تعریف به صورت مختصر از راز خلط مبحث بدعت، نزد کسانی که قائل به تقسیم آن هستند، پرده برداشته است. [۶۵] علی محفوظ، الابداع فی مضارّ الابتداع. ص ۲۶ تعریف شمنی نزدیک به تعریف شاطبی است. [۶۶] ابن حجر، فتح الباری جلد ۵ ص ۱۵۶، جلد ۱۷ ص ۱۹. [۶۷] التبیین شرح الاربعین ص ۲۲۱. [۶۸] محمد بخیت، احسن الکلام ص ۱۶. [۶۹] رشیدرضا، تفسیر المنار جلد ۹ ص ۶۶۰. بنابراین سبک‌های سلیقه‌ای در تنفیذ امور شرعی را که با کلیات شرع منافات ندارد، باید سنت حسنه نام نمود نه بدعت حسنه که در مباحث بعدی به آن خواهیم پرداخت. [۷۰] عبدالله دراز، المیزان بین السنه و البدعه ص ۵. [۷۱] حسن البناء، رساله التعالیم ص ۱۴-قیدی را که وی در مورد برخورد با بدعت ذکر کرده به همه مسلمانان توصیه می‌کنیم تا به خاطر عدم تأویل در انجام یک واجب مرتکب حرام‌ها و کبیره‌های بزرگ نگردند و در عین حال توصیه می‌شود که اصل برخورد با بدعت هم، به بهانه قیدی که برایش ذکر شده، فراموش نگردد.