مقدّمه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله وسلام على عباده الذین اصطفى
لزوم تبعیت از سنت و اجتناب از بدعت از بدو تکوین شریعت تا به امروز، همواره مورد توجه و تأکید نصوص شرعی و اقوال و توصیههای علمای دین بوده است. در قرآن خیره و دادن حق انتخاب به خود، در مقابل قضا و حکم الهی معصیت و در نهایت، ضلالت نامیده شده است.
﴿ وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا ٣٦ ﴾[الأحزاب: ۳۶].
«هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش به آن حکم کردهاند اختیاری از خود در آن ندارند (و اراده ایشان باید تابع اراده خدا و رسول باشد). هر کس هم از دستور خدا و پیغمبرش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری میگردد».
همچنین به تصریح امر شده که باید طریقه و روش پیامبرصمورد اتباع قرار گیرد و از آنچه که آن حضرتصاز آن نهی کرده اجتناب شود.
﴿ وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ ﴾[الحشر: ۷].
«چیزهائی را که پیغمبر برای شما (از احکام الهی) آورده است اجراء کنید، و از چیزهائی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید».
در کلام نورانی پیامبر با اسلوبهای مختلف کلام از جمله، امر صریح، اشاره، توصیف، تهدید و دیگر اسالیب، به پیروی از سنت و دوری از بدعت، توصیه شده است.
به عنوان مثال روزی پیامبر در میان صحابه فرمود: «کلکم یدخل الجنة إلا من أبی»«همه شما وارد بهشت میشوید مگر کسی که خود از رفتن به بهشت إبا و سرپیچی کند» صحابه گفتند: «ومن یأبی یا رسول الله صلی الله علیه وسلم؟!»، «چه کسی سرپیچی میکند ای رسول خدا؟» رسول اللهصفرمودند: «من أطاعنی فقد دخل الجنة ومن عصانی فقد أبی»«هر که از من اطاعت کند وارد بهشت میشود و هر که مرا نافرمانی کند از رفتن به بهشت خودداری کرده است».
این ارشادات موجب شد که صحابه نهایت دقت خود را در زمینه عمل به سنت و ترک بدعت، مبذول دارند و با جدیت فراوان دیگران را از آن نهی کنند.
روزی فردی در خدمت ابن عمرسعطسه کرد و گفت: «الحمد لله والسلام علی رسول اللهص»«سپاس برای خدا و سلام بر پیامبر».
ابن عمر فرمود: «ولیس هکذا علَّمنا رسولالله ج»رسول خدا ما را این گونه یاد نداد». پیامبر فقط به ما یاد داد که بگوییم: الحمدالله. در واقع ابن عمر با این نفی توضیح میدهد که من نمیگویم صلوات دادن کار بدی است، قصد من این است که این محل، جای صلوات نیست [۱].
با گذشت دوران طلایی اسلام، ایجاد فاصله زمانی، عواملی از جمله جهل به اسالیب کلام عرب، پیروی از هوی و هوس، تحزب مذهبی و مناسبات مرادی و مریدی، موجب پیدایش و گسترش بدعت شده و پس از گسترش و نفوذ بدعت در گسترده عقائد، اقوال و اعمال مسلمانان در امور تعبدی و عادی، بدعت تقسیماتی پیدا کرد، که گاه این تقسیمات مورد خلاف قرار گرفته و مباحث جدیدی چون تقسیم بدعت به حسنه و سیئه، در بین مسلمانان و به ویژه اهل علم، مطرح شد.
موضوع این کتاب پرداختن به اینگونه مسائل، به ویژه مطلب اخیر یعنی بدعت حسنه و سیئه است. این مسئله خصوصاً مورد ارزیابی انتقادی قرارگرفته و دلائل طرفداران این تقسیم، مورد نقد، قرارگرفته است.
این کتاب از لحاظ ساختاری به پنج فصل تقسیم شده است:
در فصل اول مفهوم بدعت مورد بحث قرار گرفته، در فصل دوم، بدعت در نصوص شرعی به تفصیل پیگیری شده و در فصل سوم، نصوصی که مشعر به مذمّت بدعت است ذکر شده و در فصل چهارم علل پیدایش و گسترش بدعت بر شمرده شده و مورد بررسی قرار گرفته و بالآخره در فصل پنجم، تقسیمات بدعت ذکر شده تحقیق و کنکاش صورت گرفته است. اگر هیچ فایدهای نداشته باشد، حد اقل احساس اعجاب عمیقی را در دل نگارنده نسبت به رنج و تلاش و دقت بزرگان اهل علم، ایجاد کرده است.
ضمناً توجه به این نکته لازم است که در این کتاب به امهات موضوع بدعت و تقسیمات آن (بسیار مختصر) نظری شده و از برخی مطالب همانند موضوع روش برخورد با بدعت و همچنین ذکر مصادیق انواع بدعت حتی الامکان احتراز شده و موارد معدودی هم که ذکر گشته، بیشتر برای توضیح و تبیین مطلب بوده است. روش برخورد با بدعت مورد بحث قرار نگرفته چون این کار باید کارشناسانه و جمعی به وسیلهی نخبگان و علمای اسلامی، صورت گیرد.
و مصادیق بدعت ذکر نشده چون در آن صورت حجم کتاب بسیار زیاد گشته و از طرفی چنین کاری به تألیفی دیگر و تحقیقی میدانی نیاز دارد. اگر منصفانه در مطالب کتاب نظر و تأمل شود میبینیم که مطالب نه تنها به همدلی و اتحاد امت اسلامی لطمهای نمیزند بلکه با رعایت ادب و ذکر راهکارها و معالم، چشمها و نظرها را متوجه اخوت ایمانی و اسلامی میکند. نویسنده به بیبضاعتی خود معترف است و به نیکی میداند اقیانوس وسیع اسلام بسیار بزرگتر از آن است که بندگانی بیمقدار مانند وی بتوانند در آن به راحتی و مهارت غواصی کرده و از مرواریدها و دُرهای گرانبهایش خوشهچینی کنند. و ناگفته پیداست که هدف از نگارش کتاب، افزودن مشکلی بر مشکلات مسلمانان نیست چون امروزه نه تنها مخالفان و منتقدان دین پاک خدا، همچون سدی در مقابل حرکت سلم و صفای آن ایستادهاند بلکه متأسفانه بسیاری از مسلمانان با عملکرد دور از فراست خود موجب کدر شدن این شرعهی پاک و زلال گشته و نمیگذارند نسیم خوشبوی آن به اطراف و اکناف پراکنده گردد تا همگان با بوی دلآویزش مرتاح و مسرور شوند.
در طول مدت نگارش آن، از نزدیک با وسعت اطلاعات و دقتنظر عالمان پیشین آشنا شدم و رنجی را که آنان در تحقیق و تنظیم مطالب، بر خود هموار ساختهاند لمس کردم و معنای این بیت حکیم نظامی را به حقیقت دریافتم که:
هرکه سخن را به سخن ضم کند
قطرهای از خون جگر کم کند
در پایان از دوستان قدیمی و استادان بزرگوارم، آقایان دکتر جلیل امیدی، دکتر عارف ابومنجمی و دکتر محمد جمالی که مطالب را سطر به سطر و مطلب به مطلب بازخوانی و مورد مطالعه قرار داده و از حسن ارشاداتشان خیرخواهانه، دریغ نفرمودهاند، مخلصانه تشکر میکنم. امیدوارم نگارش این کتاب در قیامت به عنوان چند سطر مثبت در کتاب اعمالم در دادگاه بزرگ حساب، به حساب آید، بلکه بهانهای برای رحمت ذاتی گردد که دربازارش شق تمره را هم خریدار است.
وما توفیقی ولا اعتصامی إلا بالله علیه توکلت وإلیه أنیب
وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین.
۱۰/۱/۱۳۸۸ شمسی
سنندج ـ حیدر الماسی
[۱] به روایت ترمذی، حدیث شماره: (۲۷۳۸).