بدعت تعريف، احكام و انواع آن

فهرست کتاب

بخش دوم: مفهوم اصطلاحی بدعت

بخش دوم: مفهوم اصطلاحی بدعت

واژه بدعت نیز مانند بسیاری از مصطلاحات اسلامی اصلی لغوی داشته است که معنی منقول شرعی از آن اصل لغوی، ایجاد شده است همچنان که کلمه صلاه، زکاه، حج و... درمیان مسلمانان مفهوم لغوی و ابتدایی خود را از دست داده و مفهوم مصطلح شرعی، پیدا کرده بدون آنکه نیازی به قرینه و قیود داشته باشد.

پس از آنکه واژه بدعت در قرآن و سنت برحادثه مذموم و مخترع در دین اطلاق شده، در میان مسلمانان نیز باهمان مفهوم و پیام به کاربرده شده، چون مسلمانان از زبان پیامبر شنیده‌اند که: «کل بدعة ضلالة وکل ضلالة فی النار»و این حدیث را بارها و بارها در محافل و مجالس مختلف به مناسبت‌های گوناگون تکرار کرده‌اند و مفهوم: (ما دخل فی الدین مع انه ما کان منه، فکان مذموماً)را از آن فهمیده و مراد داشته‌اند. اما بعدها در عصر تدوین مرتب علوم اسلامی، به چند علت این واژه آن صیغه‌ی معهود در ذهن تربیت یافتگان اولیه مکتب نبوی را از دست داده است به گونه‌ای که برخی در تعریف اصطلاحی بدعت، نگاهی سطحی به جنبه لغوی آن کرده و آن را به دو نوع بدعت حسنه و سیئه تقسیم کرده‌اند.

بنابراین، در تعاریف علماء از بدعت اولین چیزی که نظر هر محققی را به خود جلب می‌کند این است که برخی از آن بزرگواران بدعت را به دو دسته تقسیم کرده‌اند و برخی دیگر با دقت نظر بیشتر، قائل به تقسیم بدعت نبوده‌اند. به نظر می‌رسد مهم‌ترین عواملی که موجب شده، گروهی بدعت را به دو دسته حسنه و سیئه تقسیم کنند این سه عامل است:

۱- توجه به شیوع و شمول لفظ بدعت برای امور مستحسن و قبیح.

۲- تأثیر اثر مشهور و مروی از امیرالمؤمنین عمر فاروقسیعنی: (نعمت البدعة هذه) که صد البته بدعت در اینجا بدعت لغوی است نه اصطلاحی، که انشاءالله در فصل‌های دیگر این کتاب مورد بحث قرار می‌گیرد).

۳- تقلید از پیشینیان در تعریف بدعت. البته مسأله تقلید از علمای متقدم، در تمامی زمینه‌های علوم اسلامی وجود دارد که گاهی این تقلید مثبت است و گاهی سلبیاتی از جمله، عدم توجه و امعان و یا تکرار اشتباه را با خود دارد، زمانی که جارالله زمخشری تفسیر الکشاف را نوشت به علت مکانت و موقعیت علمی برجسته، مقبولیتی عام پیدا کرد پس از او بسیاری از مفسران قرآن، از سبک و سیاق وی در تفسیر پیروی کردند تا جایی که این گفتار بر افواه اهل علم همانند مثلی سائر جاری بود که: (لولا الکوسج الأعرج لبقی القرآن بکراً... اگر کوسه لنگ نبود، قرآن بکر و دست نخورده باقی می‌ماند» [۴۲]. اما آیا می‌توان از وی به عنوان مثال در تفسیر «لن ترانی» تقلید کرده و توضیحی را که او در مورد لن در کتاب انموذج و همچنین تفسیرش می‌دهد، پذیرفت؟!

به جرأت می‌توان گفت که تقلید از عزبن‌عبدالسلام یکی از عمده‌ترین علل تقسیم بدعت به دو دسته حسنه و سیئه از طرف بسیاری از اهل علم، است.

دراین بحث ابتدا تعاریف علمایی که قائل به تقسیم بدعت، به حسنه و سیئه بوده‌اند ذکر می‌شود سپس تعریف کسانی که قائل به این تقسیم نبوده‌اند، آورده می‌شود و در پایان، تعریف مختار ذکر شده و تا حدی که لازم است، شرح و تفسیر می‌گردد.

[۴۲] جارالله زمخشری، مقدمه تفسیر کشاف، صفحات ۱، ۲، ۳، ۴، ۵.