بدعت تعريف، احكام و انواع آن

فهرست کتاب

مبحث اول: تعریف قائلان به تقسیم بدعت به سیئة وحسنه

مبحث اول: تعریف قائلان به تقسیم بدعت به سیئة وحسنه

۱- ابن حزم: «بدعت در دین به تمامی آنچه که در قرآن و سنت رسول‌الله، نیامده است، اطلاق می‌شود البته برخی از بدعت‌ها به گونه‌ای است که صاحبش مأجور است و خود بدعت، حسنه است و آن بدعتی است که اصلش به اباحه بر می‌گردد. همچنان که از امیرالمؤمنین عمرس روایت شده که گفت:

«نعمت البدعه هذه» و این نوع بدعت، انجام کار خیری است که نصی به صورت عموم مستحب بودنش را تأیید می‌کند گرچه در آن نص به علت مبیح تصریح نشده است و برخی از بدعت‌ها مذمومند و صاحبش معذور نیست و آن بدعتی است که حجتی بر فسادش اقامه شده است» [۴۳].

۲- عبدالرحمن بن‌جوزی بغدادی؛ وی بدعت را اینگونه تعریف می‌کند:

«بدعت عبارت از فعلی است که نبوده و ابداع شده، و اکثر بدعت‌ها با شریعت تصادم دارند و اضافه بودن آن‌ها در دین به صورت (افزایش بر شریعت و یا کاستن از آن) در آن‌ها، وجود دارد اما اگر چیزی ابداع شد که مخالف شریعت نبود، جمهور سلف، بر کراهت آن اتفاق دارند. سلف صالح امت اسلامی، از اهل بدعت گریزان بوده‌اند (گرچه این نوع بدعت جائز است) باید توجه کرد گریزان بودن سلف از بدعت مجاز، به خاطر حفظ اصل تبعیت و اتباع بوده است».

زیدبن ثابت (هنگامی که ابوبکر و عمرببه وی گفتند که قرآن جمع‌آوری کن) گفت: «شما چگونه کاری را انجام می‌دهید که پیامبر آن را انجام نداده است؟» عبدالرحمن بن جوزی در ادامه تعریفش از بدعت می‌گوید: «مسلمانان از تمام بدعت‌ها خود را دور می‌داشتند، گرچه در آن هم ایرادی نبوده باشد البته گاهی امور تازه اتفاق می‌افتاد و محدثاتی انجام می‌گرفت که با شریعت تصادم و تعارضی نداشت و مسلمانان در انجام آن اشکالی نمی‌دیدند، مانند کاری که عمرسبا مسلمانان تراویح‌خوان، در مسجد کرد» [۴۴]

۳- عزالدین بن عبدالسلام: بی‌تردید می‌توان گفت که عزابن عبدالسلام پیش قراول قائلان به تقسیم بدعت بوده، چون اولا بدعت را بر احکام خمسه منطبق کرده و آن را پنج نوع دانسته است که طبعاً با این تقسیم، بدعت‌های واجب، مندوب و مباح، حسنه هستند و بدعت حرام و مکروه سیئه می‌باشند، دیگر اینکه در آثار بسیاری از علما، (چنان که خواهد آمد)، می‌بینیم که بدعت را با استشهاد به تقسیم وی، به پنج نوع تقسیم کرده‌اند.

او در کتاب قواعد الاحکام خود در تعریف بدعت می‌گوید: «بدعت انجام دادن کاری است که در عصر پیامبر معهود نبوده است، و به پنج دسته تقسیم می‌شود، بدعت واجب، بدعت حرام، بدعت مندوب، بدعت مکروه و بدعت مباح.

راه شناخت این بدعت‌ها از یکدیگر این است که بدعت به قواعد شریعت، عرضه شود، اگر در قواعد ایجاب داخل شد، آن بدعت واجب است وکذا اگر در قواعد تحریم داخل شد، بدعت حرام است و به همین ترتیب [۴۵].

همانطور که در گذشته آمد بسیاری از قائلان به تقسیم بدعت به حسنه و سیئه در واقع از عزبن عبدالسلام پیروی کرده‌اند از جمله امام نووی [۴۶]در تعریف بدعت به آن استشهاد کرده همچنین زرکشی در المنثور [۴۷]همانند امام نووی به تقسیم عزبن عبدالسلام استشهاد نموده، ابن حجر هیثمی در الفتاوی الحدیثه [۴۸]و همچنین سخاوی در فتح المغیث [۴۹]به این تقسیم اشاره کرد و قرافی مالکی بر منوال شیخش عزبن عبدالسلام مفصلا در مورد تقسیم مذکور، بسط سخن داده است [۵۰]. و محمدبن جزی مالکی با اختصار این تقسیم را ذکر کرده، [۵۱]و فحل میدان علم و معرفت «سیوطی» در کتاب الحاوی تعریف عزبن عبدالسلام را نقل نموده و از آن دفاع کرده [۵۲]و همچنین در کتابی که در موضوع بدعت نوشته [۵۳]ضمن نقل تقسیم عز، از آن دفاع نموده است.

در میان مؤلفان معاصر نیز گروهی را می‌بینیم که تقسیم عزبن‌عبدالسلام را پسندیده و از آن دفاع کرده‌اند از آن جمله: شیخ عثمان بن فودی [۵۴]و محمد علوی مبارکی [۵۵]و ابن خلیفه علیوی و یوسف سیدهاشم رفاعی [۵۶]را می‌توان نام برد. ناگفته نماند که در آثار برخی از علمای مذکور جملات، اشارات و گاه تعریفاتی در مورد بدعت، آمده است که با تقسیم آن به دو نوع سیئه و حسنه، سازگار نیست.

به هر حال می‌توان گفت که در تعاریف این دسته از علما از بدعت، ویژگی‌هائی وجود دارد که می‌توان آن‌ها را با دقت و بازنگری در چند مورد جمع کرد.

[۴۳] سعید حوی، الأساس فی السنه وفقهها ص ۳۵۹. [۴۴] ابن جوزی، تلبیس ابلیس. [۴۵] محمدبن جزی مالکی قواعد الاحکام ج ۲صص۱۷۲-۱۷۴ و همچنین فتاوی عزبن عبدالسلام ص ۱۱۶. [۴۶] ر.ک تهذیب الاسماء واللغات ۳ و۲۲. [۴۷] بدرالدین زرکشی، المنثور فی القواعد ج۱ص ۲۱۸. [۴۸] ابن حجر هیثمی، الفتاوی الحدیثه ص ۱۵۰. [۴۹] محمدبن عبدالرحمن، الفتح المغیث ج۲ص۳۲۷. [۵۰] قرافی، الفروق ج ۴ صص۲۰۵-۲۰۲. [۵۱] محمدمالکی، قوانین الأحکام الشرعیه ص ۱۹. [۵۲] عبدالرحمن سیوطی، الحاوی، الفتاوی، ج ۱صص۱۹۲-۳۴۸. [۵۳] اسم این کتاب با ارزش الأمر بالاتباع والنهی عن الابتداع است ص ۳۸ دقت و ریزبینی سیوطی در ذکر مصادیق بدعت به وضوح در این کتاب هویدا است. [۵۴] عثمان فودی، احیاء السنه و اخماد البدعه صص۵۶-۵۲. [۵۵] محمدعلوی مبارک، مفاهیم یجب أن تصحح ص۳۳. [۵۶] یوسف رفاعی، الرد المحکم المنیع علی منکرات و شبهات ابن منیع ص۱۳۴.