سفر رسول خداصبه طائف
با مرگ ابوطالب و خدیجه، رسول اکرمصدو پشتیبان و کمککار نیرومند و باوفای خود برای پیشرفت اسلام (خدیجه با دلداری دادن رسول خداصو ثروت خود و پیشرفت اسلام و دلگرم کردن پیشوای بزرگوار و ابوطالب با نفوذ و سیاستی که در قریش داشت او را از آزار دشمنان محافظت مینمودند) مشکلات دعوت دو چندان شد، از این رو رسول خداصدر صدد برآمد که به طائف سفر کند تا با ملاقات قبیلهی ثقیف و جلب نظر آنها پشتیبان تازهای برای پیشرفت دین خویش به دست آورد، پیامبرصبه تنهایی به سوی طائف حرکت کرد. پس از ورود به شهر طائف یکسره (به خانهی عبداللیل و دو برادرش مسعود و حبیب که در آن روز) بزرگ و رئیس قبیلهی ثقیف بودند رفت، رسول خدا آنها را به سوی دین اسلام دعوت نمود، و از آنها خواست او را در پیشرفت هدفش یاری کنند، ولی آنان تقاضای آن بزرگوار به بدترین شکل جواب دادند و او را مسخره کردند و اوباش و اراذل شهر را واداشتند تا او را دشنام دهند، و با پرتاب سنگ دو پای مبارکش را خونآلود نمودند. (حضرتصرا ناچار کردند تا به باغی از عتیه و شیبه پناهنده شود) و چون حضرتصبه باغ پناه برد در سایهی نخلی به استراحت نشست، این سختترین مصیبت بود و از اهل طائف بدتر از آنچه از قریش به وی رسیده بود مبتلا شد.