موسی و جادوگران
خدای تعالی میفرمایند:
﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ كَيۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ ٦٠﴾[طه: ۶۰].
«پس فرعون پشت کرد و همهی نیرنگ خود را یکجا کرد و سپس باز آمد».
یعنی فرعون جادوگران را گرد آورد تا دعوت موسی÷را باطل کنند، جادوگران گرد آمدند و ریسمانها و چوب دستهای خود را افکندند، پس ناگهان این ریسمانها و چوب دستیها بر اثر جادوگری در خیال او و بینندگان چنین مینمود که آنها به شتاب میخزند، خداوند به موسی÷وحی کرد چوب دستیات را بینداز، موسی÷آن را انداخت ناگهان به مار بزرگی تبدیل شد و به طرف ریسمانها و چوبدستیهای جادوگارن که افکنده بودند رفت و یکی پس از دیگری میبلعید، تا اینکه همهی ریسمانها و چوب دستیهای آنها را بلعید و جادوی جادوگران را باطل نمود. و چون ساحران دانستند که کار موسی÷جادوگری نیست بلکه چیز خارقالعاده است و این که دعوت او حقیقت است، تمامی آنان برای پروردگار جهانیان به سجده افتادند:
﴿فَأُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ ٧٠﴾[طه: ۷۰].
«پس جادوگران به سجده افتادند و گفتند: به پروردگار موسی و هارون ایمان آوریم».
و این سومین آزمایش است.
وقتی قوم فرعون آنچه از موسی÷و جادوگران حاصل شد دید، شروع کردند به تشویق پادشاهشان فرعون بر آزار دادن موسی÷:
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ذَرُونِيٓ أَقۡتُلۡ مُوسَىٰ وَلۡيَدۡعُ رَبَّهُۥٓۖ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمۡ أَوۡ أَن يُظۡهِرَ فِي ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡفَسَادَ ٢٦﴾[غافر: ۲۶].
«و فرعون گفت: مرا بگذارید موسی را بکشم تا پروردگارش را بخواند. من میترسم آیین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد کند».
و این چهارمین ابتلای اوست.