نخست: در مکه
نخست از آن چه به پیامبرصو پیروان مسلمانش در مکه از آزمایش و سختی در راه دعوت به سوی پرستش خداوند یکتای چیره رسید و سخن خواهیم گفت: اهل مکه گفتند که او جادوگر است، و او را به دروغگویی، دیوانگی، شاعری، و کاهنی و امثال آن متهم ساختند، ولی پیامبر بزرگوار اسلامص(بدون واهمه و ترس) وظیفهی خطیری که از جانب خداوند به وی محول شده بود انجام داده و آشکارا به تبلیغات خودش ادامه میداد، و همچنین به وسیلهی عیبجویی در دین و مرام قریش و کناره گرفتن از بتها و مبارزه با کفرشان موجبات ناراحتی بیشتری را برای آنان فراهم میساخت.
ابن هشام میگوید: برخی از اندیشمندان اسلامی برایم روایت کردهاند که سختترین آزاری که رسول خداصاز قریش دید این بود که روزی از خانهی خود بیرون آمد و هر که در آن روز حضرت را دید، چه بردگان و چه آزادگان (به نوعی) او را تکذیب کرده و اذیت و آزارش نمودند، حضرت به خانه بازگشت و از کثرت صدماتی که دیده بود خود را در پارچه (و یا جامه) پیچیده و بخوابید، پس این آیه نازل شد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢﴾[المدثر: ۱- ۲].
«ای جامعه به خود پیچیده، برخیز و بترسان».
ابن هشام از ابن اسحق نقل میکند: قریش محمدصرا مذمم (نکوهیده) مینامیدند، آنگاه او را دشنام میدادند و پیامبرصمیفرمودند: «أَلاَ تَعْجَبُونَ كَيْفَ يَصْرِفُ اللَّهُ عَنِّى لَعْنَ قُرَيْشٍ وَشَتْمَهُمْ يَشْتِمُونَ مُذَمَّمًا وَيَلْعَنُونَ مُذَمَّمًا وَأَنَا مُحَمَّدٌ»: «آیا تعجب نمیکنید به خاطر اذیتهایی که قریش در حق من روا میدارند و الله آن اذیتها را از من باز میدارد، بدین شکل که مرا ناسزا میگویند و مذمم (نکوهیده) مینامند حال آنکه من محمدم». [۴۹]
[۴۹] ن. ک: سیره ابن هشام