برخی احادیث دربارهی صبر
احادیثی که دربارهی ابتلاء و صبر آمده بسیار است از آن جمله:
۱- از سعد بن ابی وقاصسروایت است که میگوید: گفتم ای رسول خدا، کدام گروه از مردم سختتر آزموده میشود؟ فرمود: «الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الصَّالِحُونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ مِنْ النَّاسِ يُبْتَلَى الرَّجُلُ عَلَى حَسَبِ دِينِهِ فَإِنْ كَانَ فِي دِينِهِ صَلَابَةٌ زِيدَ فِي بَلَائِهِ وَإِنْ كَانَ فِي دِينِهِ رِقَّةٌ خُفِّفَ عَنْهُ وَمَا يَزَالُ الْبَلَاءُ بِالْعَبْدِ حَتَّى يَمْشِيَ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ لَيْسَ عَلَيْهِ خَطِيئَةٌ»: «پیامبران، سپس صالحان و سپس کسانی که بدانها شبیهترند، شخص برحسب دینداریاش آزموده میشود. پس اگر در دینداریاش پایداری و صلابت باشد در مقدار آزمون او افزوده میشود. و اگر در دینداری او ضعف باشد از مقدار آزمون وی کاسته میشود و به استمرار انسان مورد آزمایش قرار میگیرد تا اینکه در حالی بر زمین راه میرود که گناهی بر او نیست و صبرش گناهانش را پاک کرده است». [۱۰]
۲- و از أبی سعید خدریسروایت است که گفت: پیامبر خداصفرموده است: «وَمَا أُعْطِىَ أَحَدٌ مِنْ عَطَاءٍ خَيْرٌ وَلاَ أَوْسَعُ مِنَ الصَّبْرِ»: «بخششی بهتر و گستردهتر از صبر به کسی داده نشده است». [۱۱]
۳- ابو یحیی صهیب بن سنانسدر روایتی میگوید که رسول خداصمیفرمایند: «عَجَبًا لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ خَيْرٌ وَلَيْسَ ذَاكَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ فَكَانَ خَيْرًا لَهُ وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَكَانَ خَيْرًا لَهُ»: «شگفتا از کار مؤمن، همهی کارش خیر است، این ویژگی جز برای مؤمن حاصل نمیشود، اگر خوشی به او برسد شکر میکند که برایش خیر است و اگر سختی به او برسد بردباری میکند و این نیز برایش خیر است». [۱۲]
۴- از عبدالله بن مغفلسروایت شده که کی گوید پیامبرصفرمودند: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ، ﻷ، بِعَبْدٍ خَيْرًا عَجَّلَ لَهُ عُقُوبَةَ ذَنْبِهِ، وَإِذَا أَرَادَ اللَّه بِعَبْدٍ شَرًّا أَمْسَكَ عَنِه بِذَنْبِهِ، حَتَّى يُوَافَّى بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»: «هرگاه خداوند در حق بندهای ارادهی خیری کند، کیفر او را در دنیا پیش میاندازد و اگر خداوند در حق بندهای بدی خواهد از کیفر نمودن او به گناهش دست نگاه میدارد، تا بنده به تمام و کمال آن را در روز قیامت دریافت کند». [۱۳]
۵- پیامبرصفرمودند: «إن عظم الجزاء مع عظم البلاء و إن الله إذا أحب قوماً إبتلاهم فمن رضی فله الرضا ومن سخط فله السخط»: «بزرگی پاداش در بزرگی مصیبت است، اگر خداوند گروهی را دوست بدارد آنان را میآزماید، اگر کسی به آزمون خداوند خشنود باشد خداوند نیز از او خشنود خواهد بود و اگر کسی ناخشنود شود خداوند نیز از او ناخشنود میشود». [۱۴]
۶- از زیدبن اسامه بن زید حارثهسروایت است که گفته است: دختر پیامبرصکسی را پیش رسول الله فرستاد که فرزندم در حال احتضار است، نزد ما بیایید، پیامبرصکسی را فرستاد که سلام بفرستد و بگوید: «لِلَّهِ تَعالى ما أخَذَ وَلَهُ ما أعْطَى، وكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بأجَلٍ مُسَمَّى، فمُرْها فَلْتَصْبرْ وَلْتَحْتَسبْ»: «برای خداست آنچه بازستاند و آنچه ببخشاید و هر چیزی نزد وی سرانجامی معین دارد، باید وی (مادرش) بردباری پیشه کند و خشنودی خدا را بجوید». دختر پیامبرصباز کسی را فرستاد که او را قسم دهد که نزدش بیاید؛ آن حضرت برخاستند و سعد بن عباده و معاذبن جبل و أبی بن کعب و زید بن ثابت و مردان دیگری ایشان را همراهی نمودند، کودک را به خدمت پیامبرصآوردند، پیامبرصاو را در آغوش گرفت، نفس کودک را به شدن میزد، ناگهان اشک از چشمان پیامبر صجاری شد. سعد پرسید: چیست رسول خدا، اشک میریزید! پیامبرصفرمومد: «هَذِهِ رَحْمَةٌ جَعَلَها اللَّهُ تَعالى في قُلوبِ عِبَادِهِ، وإنمَا يَرْحَمُ اللَّهُ تَعالى مِنْ عِبادِهِ الرُّحَماءَ»: «این رحمتی است که خداوند در دل بندگانش قرار داده است، خداوند تنها بندگان رحمکنندهاش را رحم میکند». [۱۵]
۷- از ابو عبدالله خباب بن ارتسروایت شده که گفت: به پیامبرصشکایت کردیم، در حالیکه او در سایهی کعبه به بُرد [۱۶]خویش تکیه زده بود، گفتیم: آیا برای ما طلب یاری و پیروزی نمیکنید، آیا برای ما دعا نمیکنید؟ پیامبر فرمودند: «قَدْ كَانَ مَنْ قَبْلَكُمْ يُؤْخَذُ الرَّجُلُ فَيُحْفَرُ لَهُ فِي الْأَرْضِ فَيُجْعَلُ فِيهَا فَيُجَاءُ بِالْمِنْشَارِ فَيُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ فَيُجْعَلُ نِصْفَيْنِ وَيُمْشَطُ بِأَمْشَاطِ الْحَدِيدِ مَا دُونَ لَحْمِهِ وَعَظْمِهِ فَمَا يَصُدُّهُ ذَلِكَ عَنْ دِينِهِ وَاللَّهِ لَيَتِمَّنَّ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى يَسِيرَ الرَّاكِبُ مِنْ صَنْعَاءَ إِلَى حَضْرَمَوْتَ لَا يَخَافُ إِلَّا اللَّهَ وَالذِّئْبَ عَلَى غَنَمِهِ وَلَكِنَّكُمْ تَسْتَعْجِلُونَ»: «پیش از شما مشکلات بیشتر بود، مرد مجاهد گرفته میشد، برایش گودی میکندند و او را در آن میگذاشتند. سپس راه میآورند و بر سرش گذاشته میشد و سرش را به دو نیم میکردند و با شانههای آهنی بدنشان را شانه میکردند به طوری که به استخوان میرسید، با وجود این شکنجهها او از دینش دست بر نمیداشت. به خدا سوگند حتماً خداوند این دین را به کمال خواهد رساند، طوریکه مسافر از «صنعا» به «حضرموت» برود، جز از خدا و خطر گرگ بر گوسفندانش از چیزی دیگری نهراسد ولی شما عجله میکنید». [۱۷]
۸- ابوهریرهسروایت کرده که رسول خداصمیفرماید: «يَقُولُ اللَّهُ تَعالى، ما لِعَبْدِي المُؤْمِنِ عِنْدِي جَزَاءٌ إِذَا قَبَضْتُ صَفِيَّهُ مِنْ أَهْلِ الدُّنْيا ثُمَّ احْتَسَبَهُ إِلاَّ الجَنَّةُ»: «خداوند بلندمرتبه میفرماید: هرگاه از بندهام چیزی در دنیا که مورد علاقهاش است بازستانم و او صبر کند از جانب من پاداشی جز بهشت برایش مقرر نکنم». [۱۸]
۹- از انسسروایت است که گوید از رسول خداصشنیدم که میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ قَالَ إِذَا ابْتَلَيْتُ عَبْدِي بِحَبِيبَتَيْهِ فَصَبَرَ عَوَّضْتُهُ مِنْهُمَا الْجَنَّةَ يُرِيدُ عَيْنَيْهِ»: «چون بندهام را با گرفتن دو چشمانش بیازمایم و او صبر پیشه کند، در قبال (گرفتن) دو چشمانش بهشت را به او میدهم». [۱۹]
۱۰- از ابو هریرهسروایت است که گفت: پیامبرصفرمودند: «مَا يَزَالُ البَلاَءُ بالمُؤمِنِ وَالمُؤْمِنَةِ في نفسِهِ ووَلَدِهِ وَمَالِهِ حَتَّى يَلْقَى الله تَعَالَى وَمَا عَلَيهِ خَطِيئَةٌ»: «پیوسته مرد و زن مؤمن در جان و فرزند و مالش مورد آزمون قرار میگیرد، تا روزی که خدا را ملاقات کنند (مرگشان فرا رسد) در حالیکه گناهی بر او نیست (از گناه پاک شده است)». [۲۰]
۱۱- از ابو هریرهسروایت است که گفت: پیامبرصفرمودند: «لاَ يَمُوتُ لأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ثَلاَثَةٌ مِنَ الْوَلَدِ فَتَمَسَّهُ النَّارُ إِلاَّ تَحِلَّةَ الْقَسَمِ»: «مسلمانی که سه تا فرزند از دست دهد (و شکیبایی پیشه کند) آتش دوزخ به او نمیرسد مگر به مقدار گذر از پل صراط». [۲۱]
۱۲- و از أبی سعید خدریسروایت است که: زنی به خدمت رسول خداصآمد و گفت: ای رسول خدا، مردان در محضر تو دانش میآموزند، روزی هم برای ما زنان تعیین بفرمایید که در آن روز خدمت تو آییم تا از آنچه خداوند به تو آموخته به ما بیاموزی. پیامبرصفرمود: «فلان روز گرد هم آیید». ما گرد هم آمدیم. پیامبر به نزد آنان آمد و از آنچه خدا به او آموخته بود به آنان آموخت، سپس فرمود: «مَا مِنْكُنَّ امْرَأَةٌ تُقَدِّمُ ثَلَاثَةً مِنْ وَلَدِهَا إِلَّا كَانَ لَهَا حِجَابًا مِنْ النَّارِ»: «از شما زنی نیست که سه فرزند را در راه خدا تقدیم کند، مگر اینکه آنها مانع از رسیدن آتش به او میشوند». زنی گفت: دو فرزند چی؟ پیامبرصفرمود: «وَاثْنَتَيْنِ»: «و دو تا فرزند نیز». [۲۲]
۱۳- از زبیر بن عدی روایت است که گفت: به خدمت أنس بن مالک آمدیم و از جور و ظلم حجاج شکایت کردیم، او گفت: «بردباری کنید، در حقیقت، در آینده بدتر از این خواهد بود و این وضع تا دیدار پروردگارتان وجود دارد؛ این را از پیامبرتانصشنیدهام». [۲۳]
[۱۰] این حدیث را ترمذی روایت کرده و فرموده است حدیث صحیح میباشد. [۱۱] این حدیث را ترمذی روایت کرده است، ح ۱۹۷۴. [۱۲] مسلم، ح ۲۹۹۹. [۱۳] این حدیث را ترمذی (۱۳۹۱) و حاکم از انس روایت کردهاند و طبرانی از عبدالله بن مغفل روایت کرده، سیوطی در الجامع الصغیر این حدیث را حسن دانسته است. [۱۴] این حدیث را ترمذی (۲۳۲۰) روایت کرده و حدیث را حسن دانسته است، باب ما جاء في الصبر علی البلاء. [۱۵] روایت بخاری و مسلم. [۱۶] برد: نوعی لباسی که پیامبرص میپوشیدند. [۱۷] بخاری، ج ۲۱ ص ۲۶۹ ح ۶۴۳۰، و صحیح مسلم ح ۱۹۹ ج ۱ ص ۳۳۷. [۱۸] بخاری، ح ۵۹۴۴ باب العمل الذي یبتغی به وجه الله. [۱۹] بخاری: ح ۵۲۲۱ باب فضل من ذهب بصره. [۲۰] روایت ترمذی (۲۳۹۹) و در مسند امام احمد (۷۸۵۹). [۲۱] بخاری، ح ۶۱۶۴، منظور از تحلة القسم، قسمتی که خدای تعالی خورده: ﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ﴾[مریم: ۷۱]. منظور از وارد در این جا عبور از صراط است، صراط یکی است که بر بالای جهنم قرار دارد، خداوند ما را از آن نجات دهد. [۲۲] متفق علیه. بخاری ح ۶۷۶۶ مسلم ۴۷۶۸. [۲۳] روایت بخاری، ح ۶۹۴۱، باب لا یأتي زمان الا الذي بعده شر منه.