اقسام صبر بر حسب قوت و ضعف:
امام بن قیم میفرماید: صبر بر سه قسمت است: [۲۷]یا صبر از معصیت است که مانع از ارتکاب معصیت میشود، و یا صبر بر طاعت است که با وجود آن عبادت گزارده میشود و یا صبر بر بلیت و صیبت است، که با وجود آن به درگاه خدا شکایت نمیبرد. اگر در زندگی هر انسانی این سه چیز باشد، پس همیشه او نیازمند به صبر است.
اما ابن قیم معتقد است که صبر از معصیت از سببهای متعددی نشأت میگیرد:
۱- آگاهی انسان به زشت و پست بودن گناه و معصیت
۲- شرم از خدای سبحان
۳- ارج نهادن به نعمتها و احسان خدای تعالی بر خویش
۴- ترس از خدا و بیم از عقوبت او
۵- محبت و عشق به خدای تعالی (و این از مهمترین اسباب است).
۶- شرافت، پاکی و فضیلت نفس
۷- شناخت کامل به سرانجام بد گناهکار و زشتی پیآمد آن
۸- کاستن از آرزوها در دنیا و خود را مسافر دانستن.
۹- دوریکردن از زیادهروی در خوردن، آشامیدن و پوشش
۱۰- دهمین سبب که در بر گیرندهی همهی سببهای یاد شده است: درخت تنومند ایمان در قلب است، هر چه ایمان قویتر باشد انسان کاملتر است، چنانکه هر گاه ایمان ضعیف شود، صبر هم به همراه آن ضعیف میشود.
صبر بر اطاعت خدا نیز از شناخت این اسباب نشأت میگیرد و نیز از شناخت چیزهایی است که سرانجام پسندیدهای دارد، و از مهمترین اسباب صبر برای فرمانبری خدا ایمان و محبت به خداوند است و هر چه انگیزهی ایمان و محبت قویتر باشد، پذیرش فرمانبری در انسان به همان نسبت بیشتر میشود.
امام غزالی میفرمایند: انگیزهی دینی نسبت به انگیزهی خواهشهای نفسانی سه حالت دارد:
حالت اول: سبب و انگیزهی دینی بر انگیزهی خواهشها غالب شود، و قدرت مقاومت و برخورد برای خواهشهای نفسانی نماند، و این حالت با استمرار بر صبر حاصل میشود، از اینرو چنانکه گفته شد، هر کس صبر کند پیروز میشود و کسانی که به این درجه میرسند بسیار اندکاند، و ایشان همان صدیقان مقربی هستند که خدای تعالی آنان را چنین وصف نمودهاند:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ ٣٠﴾[فصلت: ۳۰].
«در حقیقت آن کسانی که گفتند پروردگار ما خداست سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان فرود میآیند که نترسید و اندهگین مباشید و به بهشتی که وعده داده میشوید خوش باشید».
زیرا ایشان راه درست را پیمودند و به سوی راه راست رهنمود شدند با این وصف چون خواستار انگیزهی دینی بودند درونشان آرامش یافت و مقصود خدای تعالی در این آیات، وصف اینگونه افراد است:
﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ ٢٨ فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي ٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي ٣٠﴾[الفجر: ۲۷- ۳۰].
«آرام گیرنده، به سوی پروردگار خویش خشنود و خداپسند بازگرد و در میان بندگان خاص. من و در بهشت من درآی».
حالت دوم: انگیزهی هوس و خواهشهای نفسانی با انگیزهی دینداری در افتد، و انگیزه دینداری مغلوب شود و فرو افتد، و شخص خویشتن را به لشکر شیطان بسپارد و با او مبارزه نکند و آنطور که شایسته است مقاومت نکند، و اینان غفلتزدهگانند؛ بیشتر انسانها از این گروهاند، ایشان شهوتشان بر آنان چیره شده و غلام حلقه به گوش شهوت و اسیر آن گشتهاند و همهی عوامل بدبختی آنها را فرا گرفته، و درست همان کسانیاند که خداوند در موردشان میفرماید:
﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَأٓتَيۡنَا كُلَّ نَفۡسٍ هُدَىٰهَا وَلَٰكِنۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ مِنِّي لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ ١٣﴾[السجدة: ۱۳].
«به هر انسانی هدایتش را میدادیم ولیکن من مقرر کردم که هر آیینه دوزخ را از همهی پریان و آدمیان پر کنم». [۲۸]
ایشان همان کسانیاند که آخرت را به زندگی دنیا معامله کردند، آخرت را به دنیا فروختند و نتیجهی تجارتشان زیان و ضرر شد، و به سردمداران اینها گفته میشود:
﴿ فَأَعۡرِضۡ عَن مَّن تَوَلَّىٰ عَن ذِكۡرِنَا وَلَمۡ يُرِدۡ إِلَّا ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ٢٩ ذَٰلِكَ مَبۡلَغُهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾[النجم: ۲۹- ۳۰].
«پس از کسی که از یاد ما رویگردان شده و خیر زندگی دنیا را نخواهد روی برتاب. این نهایت دانش آنان است».
این حالت نشان از یأس و ناامیدی و مغرور شدن به آرزوهاست، و این اوج حماقت و نادانی است. در فرمایش پیامبر اکرمصوارد است که: «الْكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَالْعَاجِزُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا وَتَمَنَّى عَلَى اللَّهََََِ»: «دانا کسی است که خویشتن را از آلودگیها پاک نمود و برای زندگی بعد از مرگ توشه برچید، و ناتوان کسی است که خواهشها را بر خویشتن چیره نمود و آرزوهای طولانی بر خداوند نمود [۲۹].
حالت سوم: این که جنگ در میانشان دستخوش فراز و نشیب شود و بینتیجه باشد. و گاهی هم انگیزه خواهشها غالب آید، صاحب این نفس به کام رسیده و پیروز گشته به حساب نمیآید.
ایشان کسانیاند که:
﴿خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ﴾[التوبة: ۱۰۲].
«کار نیک را با کاری دیگر که بد است درآمیختهاند، امید است که خداوند از آنان درگذرد، توبه آنان را بپذیرد».
این به اعتبار قوت و ضعف است و به اعتبار تعداد چیزی که از آن صبر میشود نیز سه حالت متصور است: یا مغلوب همهی آن شهوتها میشود و یا اصلاً مغلوب شهوتها نمیشود و یا مغلوب قسمتی از آن شهوتها میشود. و مقصود از آیهی: ﴿خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا﴾[التوبة: ۱۰۲] این نوع آخر است. یعنی «کسانی که مغلوب جزیی از شهوتها شدهاند». خدای تعالی کسانی را که مبارزه با شهوتها را مطلقاً رها نمودهاند به چهارپایان بلکه گمراهتر از آنها تشبیه نموده است:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ﴾[الأعراف: ۱۷۹].
«آنان همانند چهارپایانند بلکه گمراهترند».
چون که حیوان شناخت و قدرتی که بتواند با انگیزهی شهوت مبارزه کند برایش آفریده نشده است، ولی خداوند این نعمت را به انسان بخشیده تا بتواند میان این و آن تشخیص دهد، و او آن قدرت را تعطیل کرد و به کار نبرد، یعنی در حقیقت کم کاری کرده و از حق روی گردانیده است و شاعر چه خوب گفته:
ولم أر في عیوب الناس عیباً
كنقص القادرین علی التمام
«در میان عیبهای مردم چیزی را عیب نمیدانم جز عیب فرد توانای بر تمام و کمال که کار را ناقص انجام میدهد».
برخی از عارفان فرمودهاند: اهل صبر و بردباری دارای سه مقام هستند:
۱- ترک نمودن شهوت، و این رتبهی توبهکاران است.
۲- رضایت به قضا و قدر و این رتبهی زاهدان است.
۳- محبت داشتن به چیزی که مولایش تقدیر میکند، و این رتبهی صدیقان است. [۳۰]
[۲۷] طریق الهجرتین. [۲۸] خداوند در این آیه میفرماید: اگر میخواستیم میتوانستیم مردم را در وضعیتی قرار دهیم که مجبور به هدایت شوند ولیکن حکمت ازلی چنین مقرر داشته که انسانها مختار باشند، خداوند انسان را صاحب اراده و مکلف به تکالیف و مسؤول در برابر اعمال خود و قابل هدایت به وسیلهی پیامبران آفریده است. خداوند با توجه به روش بیشتر مردم، بدون شک جهنم را از آنان و پریان پر میکند. (مترجم) [۲۹] این حدیث را ترمذی، حدیث ۲۳۸۳ ابن ماجه حدیث ۴۲۵۰ «باب ذكر الموت والاستعداد له» و حاکم روایت کردهاند و سیوطی آن را صحیح دانسته است. [۳۰] ن. ک: احیاء علومالدین، ۴/۷۷، ۷۶.