نظام سیاسی اسلام

فهرست کتاب

۲- تقنین وقانونگزاری از آن ملت:

۲- تقنین وقانونگزاری از آن ملت:

حکومت از دیدگاه اسلام عبارت از: تحکیم قوانین الهی که هدف از آن کسب رضای پروردگار وتأمین مصالح واقعی بندگان می‌باشد که برای هرفرد هرگروه وهر قشر، حقوق وآزادی مشخص موافق بافطرت وطبیعت آن قایل است.

اما دموکراسی طوریکه در تعریف آن گذشت: «حکومت مردم بدست مردم و برای مردم».

دموکراسی مردم (نمایندگان مردم ومجلس پارلمان) را قوۀ مقننه، و قانونگزار معرفی می‌کند وحق قانونگزاری وتشریع قانون را به آن می‌دهد که این مفهوم از دیدگاه اسلام نامی جزجاهلیت ندارد. واز نظر اسلام هیچ یکی نه فرد ونه هیأت حق قانون گزاری ووضع قانون را ندارد، قانون وقانون سازی مخصوص الله است. ﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ «حکم وفرمان از آن مخصوص خدا است».

۱- حکومت از دیدگاه اسلام و دموکراسی‌:

• حکومت در اسلام به شیوۀ مخصوص آن از طریق بیعت اهل رأی انتخاب می‌گردد. ولی حکومت دموکراسی جمهوری از طریق اکثریت محوری می‌باشد.

• از نظر اسلام هیچ شخصی حق کاندیداتوری خود را ندارد‌: «لا تسأل الإمارة ..»«خواستار مقامی مباش...»

«وَاللَّهِ لاَ نُوَلِّى عَلَى هَذَا الْعَمَلِ أَحَدًا سَأَلَهُ وَلاَ أَحَدًا حَرَصَ عَلَيْهِ» (صحیح مسلم)

«سوگند به الله، ماکسی را که خواستارمنصب ویا برآن حرص داشته باشد نمی‌گماریم».

درنظام دموکراسی نه تنها شخص خواستار مقام می‌باشد، بلکه تلاش می‌ورزد تا با استفاده از هر وسیلۀ ممکن به اریکه قدرت تکیه زند.

• طبق نظام دموکراسی حتی کافر و زن می‌تواند زعامت کشور را برعهده داشته باشد، ودر اسلام از شرط اساسی زعامت مسلمان ومرد بودن است: «لن یفلح قوم ولوأ امرهم امرأة».

• دموکراسی بر محور اکثریت مردم می‌چرخد که چنین اکثریت محوری از دیدگاه اسلام وقرآن بی‌ایمانی، گمراهی، نادانی، عهد شکنی وجهالت معرفی شده است:

﴿وَإِن تُطِعۡ أَكۡثَرَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ[الأنعام: ۱۱٧].

«اگر از بیشتر مردم پیروی کنی، تو را ازراه خدا دور می‌سازند».

• معیار ارزش در دموکراسی به اساس اکثریت کمی بوده، و در اسلام مقیاس کیفیت است نه کمیت.

• زعیم سیاسی در دموکراسی برای مدت معین چهار یا پنچ سال تعین می‌گردد، ولی زمامدار مسلمانان از نظراسلام در اجرای قوانین الهی، وادارۀ امور مسلمانان نایب امت اسلامی است؛ بنابراین نیابت وى ازجانب امت اسلامی مدت معینی نمی‌تواند داشته باشد، بلکه تا آخرعمرآن ادامه یافته، وتازمانیکه توانای‌های لازم برای پیشبرد امو ررا دارد، ومرتکب عملی که موجب عزل اوگردد، نشده باشد، دراین مقام باقی می‌ماند.

• خلافت اسلامی - باشمول خلفای راشدین- درطول تاریخ به همین منهج جریان داشته، وخلیفه تا آخرحیات خود درهمین منصب باقی مانده است. وحدیث پیامبراسلام جبرای عثمان اجماع عملی امت اسلامی را در این موردتأیید می‌کند: «إن أرادك المنافقون أن تخلع قمیصك الذي قمصك الله قلا تخلعه». [۴۲]«اگر منافقان از تو خواستند تا از مقام خود کنار بروی، هر گز کنار مرو».

[۴۲] روایت احمد، ترمذی وابن ماجه با سند صحیح