بلند کردن دستها:
از حضرت عمرسروایت شده است که: رسول خدا جهنگام دعا دستهایش را بلند مینمود. [حاکم]. پیامبر جفرمودهاند: (إن ربكم حَیی كریم، یستحی أن یبسط العبد یدیه إلیه فیردهما صِفْرًا) [ابوداود و ترمذی وابن ماجه] یعنی: «بدانید که پروردگار شما بسیار صاحب شرم است و شرم دارد که بندهاش دست بسوی او بلند نموده و او آنها را تهی به وی بازگرداند.»
ستایش خداوندﻷو درود و صلوات فرستادن بر پیامبر ج: سلمه بن الأکوع میگوید: {ما سمعتُ رسول الله جیستفتح الدعاء إلا استفتحه (بسبحان ربی الأعلى العلی الوهاب)}[احمد] یعنی: «نشنیدم که رسول خدا جدعایی را آغاز کند مگر آنکه بگوید: «سبحان ربی الأعلى العلی الوهاب»: «پاک و منزه است پروردگار بلندمرتبه و بسیار بخشایندهی من».»
یک روز رسول الله جشنید که مردی میگوید: «اللهم إنی أسألك بأنی أشهد أنك أنت الله لا إله إلا أنت الأحد الصمد، الذی لم یلد ولم یولد، ولم یكن له كُفُوًا أحد». یعنی: «الهی! من به آنکه گواهی میدهم که همانا تو همان خدایی هستی که جز تو معبودی نیست و یکتا و بینیاز هستی. که نه زاده شده و نه زاده ای و کسی جون تو وجود ندارد. از تو تقاضا میکنم». فرمود: (لقد سألتَ الله بالاسم الأعظم الذی إذا سئل به أعطی، وإذا دعی به أجاب) یعنی: «بدان که خدا را با اسم اعظمش فراخواندی که اگر بدان از او بخواهند عطا میکند و اگر بدان بخوانندش اجابت میفرماید.» [ابوداود] فضالة بن عبید میگوید: درحینی که رسول الله جنشسته بود، مردی وارد شد و نماز گزارد و گفت: «اللهم اغفر لی وارحمنی» یعنی: الهی! مرا بیامرز و بر من رحم فرما!، پیامبر جفرمود: (عَجِلتَ (تسرعتَ) أیها المصلی، إذا صلیتَ فقعدتَ فاحمد الله بما هو أهله، وصلِّ علی، ثم ادعه) یعنی: «عجله کردی ای نماز گزار. وقتی نماز گزاردی و نششستی، حمد و سپاس خدای را آنگونه که سزاوار اوست بگوی و سپس دعا کن!» آنگاه آن مرد دیگری آمد و نماز گزارد و حمد خداوند را گفت و بر حضرت محمد جدرورد و صلوات فرستاد، پیامبر جبه او فرمود: «أیها المصلی! ادع تجب» یعنی: «ای نماز گزار! دعا کنکه اجابت میشوی.» [ابوداود و ترمذی و نسائی]