[کافی و روایات طعن در اسلام]
کلینی در باب موالید ائمه (حدیث۸) از قول امام باقر(ع) مینویسد: «امام، ده علامت دارد: پاک و ختنه شده متولد میشود؛... جُنب نمیشود؛ چشمش میخوابد اما قلبش بیدار است؛ خمیازه ندارد و بدن خود را از خستگی نمیکشد؛ پشت سرش را مانند پیشِ رویش میبیند؛ مدفوعش بوی مشک میدهد و زمین مأمور پوشاندن و بلعیدن آن است؛ و هرگاه زره رسول خدا را بپوشد، اندازهی تن اوست... و تا روزی که ازدنیا برود، محدّث است»([۱۹]).
آیا درج چنین روایتی باعث مسخره کردن اسلام نیست؟ امامی که صاحب پسران و دختران بسیار است، چگونه جنب نمیشود؟ آیا امام بشری مانند شما نیست، آیا این مخالف عقل و قرآن نیست؟! خداوند در آیهی ۷۸ سورهی نحل میفرماید: ﴿وَٱللَّهُ أَخۡرَجَكُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَيۡٔٗا﴾«خدوند شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید». توجه خوانندهی گرامی را به برخی خرافات دیگر کافی در سطرهای آینده جلب میکنیم.
چنانچه جناب سید شرف الدین، خیرخواه و خدمتکار مسلمانان است و در دلش غرض و مرضی نیست، بهتر است هر دو گروه شیعه و سنی را به اسلام محمدی دعوت نماید و مذهب منتسب به عترت را رها کند. آیا وی نمیداند که مذاهب تشیّع، بالغ بر هفتاد مذهب است که هرکدام، دیگری را تکفیر میکند؟! ای فراخوانندهی مردم به شیعهگری، کدام یک از آن مذاهب، شایستهی پیروی است؟
آیا [شرف الدین] کتاب (المقالات والفِرَق) سعد بن عبدالله اشعری قمی، که از بزرگان علمای شیعه است، یا کتاب (فِرَق الشیعة) شیخ ابومحمد حسن بن موسی نوبختی یا (المقالات) ابوعیسی ورّاق و امثال اینها را نخوانده است که مذاهب شیعه را تا صد مذهب شمرده و یاد کردهاند؟ سعد بن عبدالله در صفحهی ۱۵۲ کتابش مینویسد: «بعد از وفات امام حسن عسکری، اصحابش به ۱۵ فرقه تقسیم شدند». ما میپرسیم: آیا همهی این فرقهها و مذاهب از اهل بیت پیامبرصسرچشمه گرفتهاند؟ بنابراین، دعـوت به تشیّع به معنی دعـوت به تفرقه است، و این سیّد هم از تفرقه غمگین و غصّه دار است!
انسان برای برخی علمای مصر، به ویژه یکی از سرشناسان ایشان، متأسف میشود؛ گویی که اصلاً کتابهای شیعه را نخوانده و خرافات این فرقه را نشنیدهاند؛ و انگاری که علم ایشان محدود به مسائل مذهب خودشان است! لازم و بایسته است که این شیخ سلیم([۲۰]) کتاب کافی و یا یکی دیگر از کتابهای شیعه را مطالعه کند تا کُفریات و خرافات آنها را ببیند و دشمنی ایشان را با اسلام [ناب] صدر اول بشناسد. نیز روایات غُلات و ملحدین را بخواند تا بداند که اختلاف فقط بر سرِ موضوع امامت یا فروع احکام نیست، بلکه اختلاف از جهات بسیار است، به ویژه از جهت ترس از وحدت مسلمانان و ازدیاد شوکت و عظمت اسلام!
موضوع این است که سید شرف الدین، خود را نسبت بـه محتـوای کتاب مذهبش به نـادانی زده و تجـاهل میکنـد؛ از ایـن رو، در (ص۵) کتـابش میگـوید: «بهراستی کـه بزرگترین اختلافی که میان امت پیش آمده، اختلاف در موضوع امامت است. زیرا در اسلام، هیچ شمشیری بر یک اصل دینی چون امامت، از نیام برکشیده نشده است». اما این جانب میگویم که چنین نیست، بلکه قویترین اختلاف از سوی دشمنان اسلام پدیدار گشته و نام (امامت) عذر و پوششی بیش نیست!
بیتردید، کافران از جهل مسلمانان بهره برده و به بهانهی امامت فلان و فلان، احساسات آنان را برانگیختهاند. وگرنه هرگاه که تلاش هر یک از آن دو، ترویج اسلام و اشاعهی قوانین آن باشد، میانِ امامت زید و عمرو چه تفاوتی است؟ حق، آن است که امامت فلان شخص در قرن اول، ارتباطی به مردم قرن دهم یا پانزدهم ندارد. خداوند متعال میفرماید: ﴿تِلۡكَ أُمَّة قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَلَكُم مَّا كَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٣٤﴾[البقرة:۱۳۴]. «آنها امتی بودند که رفتند، هرچه کردند مال آنهاست و شما هرچه کردید مال شماست و شما از آنچه ایشان انجام میدادند مورد پرسش قرار نمیگیرید».
ای امت مسلمان شیعهی امروز! آیا حکومت امامیه در زمان ما [در ایران]، سنگدلتر و بیرحمتر از حکومتهای پیشین نیست؟ اینان فرزندانتان را میکشند و صادرات و واردات کالایتان در اختیار شما نیست، بلکه در اختیار حکومت شماست. از نظر اموال و داراییها و خانهها و تجارت و حتی مسافرت حج و معاملات خودتان، در امان نیستید، بلکه همهی اینها در اختیار حکومت شماست. مطبوعات را خفه کردهاند و نشر حقایق دین ممنوع است؛ پس اگر قدرت یا عقل و یا اراده دارید، دولت و حکومت کنونی را اصلاح کنید، زیرا تغییر حکومتهای سابق غیر ممکن است. آیا میتوانید حکومت گذشتگان را عوض کنید؟ آیا میشود علی و ابوبکر را زنده ساخت، یا ابوبکر را عزل و علی را به جای او منصوب کرد؟ آیا ما مسئول کارهای ایشان هستیم؟ فرض کنیم که علی برای حکومت سزاوارتر بود، آیا این به زمان ما مربوط است؟
پس بحث دربارهی امامت و خلافت در قرن اول، نشان دهندهی حماقت کسی است که این بحث را مطرح میسازد. آری، این مباحث را در میان جاهلان القاء کردند تا وحدت و یکپارچگی ایشان را از بین ببرند و در زیر لوای این گونه مباحث، روایات و اخباری را که پُر از دروغ، خرافات و اهداف مخرّب بود، پدید آوردند و آنها را از قول ائمهی مسلمین گزارش نمودند، به ویژه از قول عترت پیامبرص([۲۱]). در نتیجه، دین را فاسد کرده، از غفلت مسلمانان بهره برده و آتش دشمنی و نفاق را به نام مذهب اهل بیت برافروختند! در صورتی که اهل بیت مذهبی اختراع نکردند، بلکه از بدعتگذاران بیزار بودند.
[۱۹]- اصول کافي، ۱/۳۸۸- ۳۸۹. [۲۰]- اين سرزنش بر شيخ الأزهر، بر فرض درستيِ اين مراجعات است، با آنکه قرائن بسياری دلالت دارند که آن گفتهها به دروغ به شيخ سليم بشری نسبت داده شده است؛ و علامۀ برقعی تصريح میکند که اين مراجعات، افترا و تهمت به شيخ اَلأزهر است، چراکه در جايی در همين کتاب میگويد: «کتاب المراجعات، مانند کتاب شبهای پيشاور، اثر سلطان الواعظين شيرازی است که بحثی را میان او و يک شخص سنّی خيالی پيش میکشد، و هرچه که در اين کتاب به هم بافته، مورد تأييد و تصديق آن فرد سنی است! گويی که اين سنی اصلاً از کتابها و تاريخ شيعه بیاطلاع است و حيلههای شيعه را تمیداند و يا اصلاً يک شخص فرضی است»! نيز بنگريد: (عبدالله الغامدي، السياط اللاذعات؛ و دکترعلی السالوس، المراجعات المفتراة علی شيخ الأزهر). [۲۱]- کشّی از ابن سنان نقل میکند که ابوعبدالله(ع) فرمود: «ما اهل بیت، راستگوييم، اما از دروغگويی که بر ما دروغ بندد، آسوده نيستيم، و چه بسا راستگوييِ ما با دروغ وي، نزد مردم ساقط گردد. پيامبرصراستگوترين افراد بشر بود و مُسيلمه به او دروغ بست، و اميرالمؤمنين (ع) راستگوترين فرد بعد از رسول خدا بود، اما عبدالله بن سبأ- که خدا لعنتش کند- بر او دروغ بست؛ و حسين بن علي(ع) به دروغ مختار مبتلا شد. سپس از ابوعبدالله حارث شامی و بنان ياد کرد و گفت: آن دو، بر علی بن الحسين دروغ بستند؛ سپس مغيرة بن سعيد، بزيع، سري، ابوالخطّاب، معمّر، بشّار اشعري، حمزة يزيدی و صائد نهدی را نام برد و فرمود: خدا لعنتشان کند! ما از دروغگويی که بر ما دروغ بندد يا از شخص کوتاه فکر نادان در امان نيستيم؛ خداوند ما را از شرّ هر دروغگويی حفظ کند و بر آنان گرمی آهن ـ جهنم ـ را بچشاند». (رجال کشي، ۲/۵۹۳). امام رضا(ع) نيز مانند اين شکايت را مطرح ساخته و میگويد: «بنان بر علی بن الحسين دروغ میبست و خدا آتش سوزان را بدو چشاند؛ و مغيرة بن سعيد بر موسی بن جعفر دروغ میبست و خداوند آتش سوزان را بدو چشاند؛ و ابوالخطاب بر ابوعبدالله دروغ میبست و خداوند گرمی آهن – جهنم- را بدو چشاند؛ و کسی که بر من دروغ میبندد، محمد بن فُرات است». (همان، ۱/۵۹۱)؛ و جعفر صادق گفته است: «... بهراستی که مردم بر دروغ بستن به ما حريص هستند». (بحارالانوار، ۲/۲۴۶)؛ امّا مصيبت امام جعفر صادق آن بود که- طبق گزارش کتابهای شيعه- گروهی جاهل و نادان او را احاطه کرده و به نزد او رفت و آمد میکنند و میگويند: (حدَّثنا جعفر بن محمد) و احاديثی را نقل میکنند که سراسر، منکرات و جعل و دروغ بر جعفر است! برای آنکه بدين وسيله از مردم اخّاذی کرده و روزی خود را تأمين کنند. (رجال کشي، ۲/۶۱۶؛ بحارالانوار، ۲۵/۳۰۲-۳۰۳). به همين جهت جعفر صادق فرموده: «اگر قائم ما قيام کند، ابتدا کذّابان شيعه را میکشد». و «روزها را به شب رسانديم و هيچ کس نسبت به ما دشمنتر از کسی نبود که ادعای دوستی و محبت ما را میکرد». (رجال کشي، ۲/۵۸۹ و۵۹۶). آنچه گذشت، دامنة دروغی را که توسط راويان شيعه به اهل بیت بسته شده برای ما روشن میسازد!