[بزرگان اهل بیت، ائمۀ دوازدهگانه را نمیشناختند]
دلیل دیگر بر دروغبودن روایات تعداد ائمهی دوازدهگانه، قیام بزرگان علمای عترت (علویان) در عهد خلافت بنی امیه و بنی عبـاس و ادعای امامـت توسط ایشان بود، ماننـد زیـد بن علی بن الحسین کـه در کـوفه شهید شـد([۸۶])، و محمـد بن عبـدالله بن حـسن نفس زکیه([۸۷])، و محمد بن جعفر صادق([۸۸])، و حسین بن علی شهید فخ [از نوادگان علی÷و متوفای ۱۶۹ق]([۸۹]) و یحیی بن عبدالله بن حسن([۹۰]) و امثال ایشان که همگی علمای اهل بیت بودند. بنابراین، اگر روایات تعیینکنندهی تعداد ائمهی دوازدهگانه و نامهای ایشان، منصوص از سوی رسول خداصو صحیح بودند، این عده علمای نام برده مطلع میشدند و ادعای امامت نداشته و قیام نمیکردند! دلیلهای دیگری نیز وجود دارد که آنها را در کتاب (بتشکن) نوشتهایم و نتیجهاش این است که در زمان ائمه هیچکس را نمیبینیم که جعفری یا اثناعشری بوده باشد.
[۸۶]- گزارش کردهاند که زيد بن علي بن الحسين کسی را نزد ابوجعفر أحول، يکی از خواص امام سجاد فرستاد، در حالی که مخفی شده بود؛ و از وی درخواست ياری کرد. ليکن أحول خودداری نمود و گفت: اگر پدرت يا برادرت بودند همراه او قيام میکردم، اما با تو خير! زيد به او گفت: ای اباجعفر! با پدرم بر سر سفرهی غذا نشسته بودم و پدرم لقمهی بزرگی برايم گرفت و آن را از روی دلسوزی خنک کرد تا دهانم نسوزد، پس چگونه بر حرارت آتش دوزخ برايم دلسوزی نکرده باشد که دين را به تو خبر دهد و به من خبر ندهد! (يعنی به تو خبر دهد که امامت بعد از او با محمد باقر است و سپس با پسرش جعفر صادق)، أحول گفت: پدرت ترسيد که تو نپذيری و در نتيجه وارد دوزخ شوي، و به من خبر داد، پس اگر بپذيرم نجات يافتهام و اگر نپذيرم، اهميت تمیدهد که وارد دوزخ شوم». [کافي، ۱/۱۷۴؛ مدينة المعاجز، ۵/۲۷۳]. اين، سخنی باطل است، چرا که براساس آن لازم میآيد که تمامی اهل بیت به فرزندان و بقيهی نزديکان خود در بارهی امام آگاهی ندهند، از ترس آنکه آنان نپذيرند و در نتيجه وارد دوزخ شوند. نيز لازم میآيد امامتی که نزد شيعۀ اماميه بنياد اساسی دين است، امری سرّی باشد، و اين مطلب بسيار مهمی است! پس چگونه مصالح امت، وابسته به امامت است و آن امری سرّی است؟! نيز فکر کنيد که چگونه امام سجاد آنگونه وصف میشود که بر نجات أخص يارانش – أحول – از آتش دوزخ، حريص نبود؟ و مقايسه کنيد میان اين صفت امام سجاد با آنچه که خداوند پيامبر رحمتشصرا حريص بر هدايت مردم معرفی کرده و میفرمايد:﴿فَلَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ إِن لَّمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ أَسَفًا٦﴾[الکهف: ۶] «چه بسا تو از پى [اعراض] آنها، اگر به اين گفتار ايمان نياورند، خود را از اندوه هلاك كنى».﴿لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ٣﴾[الشعراء: ۳] «شايد تو میخواهی برای اينکه آنان ايمان تمیآورند، خود را از شدت اندوه هلاک کني!» و:﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ١٢٨﴾[التوبة: ۱۲۸]. «همانا شما را پيامبرى از خودتان آمد كه رنج و زيانتان بر او سخت است، به [هدايت] شما بسيار حريص و به مؤمنان دلسوز و مهربان است».[۸۷]- مقاتل الطالبيين، ص ۲۴۴. [۸۸]- عمدة الطالب، ابن عنبة، ص ۲۴۵؛ مقاتل الطالبيين، ص ۳۵۸. [۸۹] - مقاتل الطالبيين، ص ۲۸۹. [۹۰] - همان، ص۳۰۸.