[آیاتی عام که عنوان آیات ویژۀ اهل بیت معرفی شدهاند]
۱) آیهی ۱۰۳ سورهی آل عمران: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا﴾، «همگی به ریسمان إلهی چنگ زنید». مراد از حبل الله، قرآن است. و لذا علی÷در نامهی ۶۱ نهج البلاغه خطاب به حارث همدانی میگوید: «وَتَمَسَّكْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَاسْتَنْصِحْهُ، وَأَحِلَّ حَلالَهُ، وَحَرِّمْ حَرامَهُ = و به ریسمان قرآن چنگ بزن، و از آن طلب پند كن و حلالش را حلال بشمار و حرامش را حرام بدار»([۱۲۶]). در خطبهی ۱۵۴ نیز میگوید: «وَعَلَيْكُمْ بِكِتابِ اللهِ فَاِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتينُ= بر شما باد [تمسّک] به کتاب خدا که همانا آن ریسمان مستحکم است»([۱۲۷])؛ و «إِنَّ حَبْلَ اللهِ هُوَ الْقُرْآنُ = همانا ریسمان خدا قرآن است»([۱۲۸]). گویی که سید شرف الدین، سخن جدش را ندیده، یا دیده و لیکن تعصب، مانع از پذیرفتن آن شده است.
۲) آیهی ۱۱۹ سورهی توبه: ﴿وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾یعنی با مؤمنان راستگویی باشید که خداوند در شأن آنان میگوید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ يَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ١٥﴾[الحجرات: ۱۵] «همانا مؤمنان آناناند که به خدا و فرستادهاش ایمان آوردند و دیگر شک نیاورده و با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کردند، اینان راستگویاناند»؛ میبینیم که خداوند در این آیه و آیهی ۸ سورهی حشر صادقین را معرفی نموده است، و لذا هیچ یک از این آیات، مخصوص عترت نیستند.
۳) آیهی ۱۵۳ سورهی أنعام: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيماً فَٱتَّبِعُوهُ﴾«و همانا این است راه راست من، پس آن را پیروی کنید»؛ این آیه هم ربطی به عترت ندارد، زیرا اسم اشارهی (هذا) به موضوع امر و نهی احکام در آیات پیشین بازمیگردد و عترت در آنها ذکر نشدهاند. با وجود آنکه عترت نماز میخواندند و در نماز میگفتند: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ﴾«(پروردگارا) ما را به راه راست و درست رهبری فرما»، اگر خودشان (صراط) بودند، نمازشان و طلب هدایتشان به راه راست، معنی نداشت! خدای تعالی به پیامبرش میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢ صِرَٰطِ ٱللَّهِ﴾[الشوری: ۵۲-۵۳] «(ای پیامبر)، همانا تو به راهی راست هدایت میکنی، راه خداوند». در سورهی یس آیهی ۶۱ نیز میفرماید: ﴿وَأَنِٱعۡبُدُونِيۚ هَٰذَا صِرَٰط مُّسۡتَقِيم﴾«و اینکه مرا بپرستید، این راه مستقیم است»؛ اما غُلات شیعه، این آیات را بر طبق هوی و هوس و مشـرب خود تأویل میکنند.
۴) آیهی ۵۹ سورهی نساء: ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾«خدا را اطاعت کنید و این پیامبر را اطاعت کنید و نیز اولیای امر را»؛ در اینجا ضمیر ﴿مِنكُمۡ﴾به حاضران در هنگام خطاب بازمیگردد و ایشان عبارتند از مؤمنان و امیران و فرماندهان ایشان در زمان رسول خداص؛ به دلیل آیهی ۸۳ همین سوره([۱۲۹]). در این آیه عبارت ﴿أُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ﴾ذکر شده که مراد از آن زید بن حارثه است. این آیه در غزوهی موته نازل شده که فرماندهیاش به عهدهی زید بود([۱۳۰]). گزارش کردهاند [و در نهج البلاغه هم آمده است] که قرآن، برخی آیاتش، آیات دیگر را تفسیر میکند؛ اما غُلات با این آیات بازی کردند و عترت از آنان بیزارند.
به همین ترتیب، هر آیهای که شرف الدین در این مورد آورده، ربطی به عترت ندارد. برای دانستن بهتر و بیشتر، به کتاب (بتشکن) مراجعه کنید که تمام این تأویلات را در آنجا پاسخ گفتهایم.
مثلاً ایشان میگویند: آیهی ۶۷ مائده: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ﴾«ای پیامبر، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده برسان» در حق علی÷نازل شده است؛ حال آنکه آیهای در مورد خلافت علی÷نازل نشده تا رسول آن را ابلاغ نماید، و این آیه به شهادت مابعدش، در مورد اهل کتاب نازل گشته است؛ خداوند در آیهی ۶۸ میفرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍ﴾«بگو: ای اهل کتاب، شما بر چیزی نیستید [و چیزی به دست ندارید]».
تعجب من از شیخ الإسلام [سلیم البشری] است که به شرف الدین در مراجعهی ۱۳ میگوید: «جئتَ بالآيات المحكمة والبيناتِ القيَّمةِ... ربما أعترض بأن الذين رَوَوا تلك الآيات فيما قُلتم إنما هم من رجال الشيعة = آیات محکم و دلایل روشنِ ارزشمندی آوردی... [فقط] چه بسا من اعتراض کنم که آن کسانی آن ادله را دربارهی آنچه شما گفتید روایت کردهاند، همگی از رجال و علمای شیعه هستند...».
بنده میگویم: آیات محکم را هر ناظرِ دانا به زبان عرب درک میکند و میفهمد و ما برای تفسیر آنها، به روایات مجعول یا غیره، چه از طرف شیعه و چه از طرف اهل سنت، نیاز نداریم. پس مراجعهی ۱۴ و بازی با آیات به وسیلهی روایات، حرام است، اگرچه در صِحاح هریک از دو گروه [سنی و شیعه] هم باشد!
[۱۲۶]- نهج البلاغه، ۳ / ۱۲۹. [۱۲۷]- همان، ۲ / ۴۹. [۱۲۸]- همان، ۲ / ۹۵. [۱۲۹]- ?ووَإِذَا جَآءَهُمۡ أَمۡرٞ مِّنَ ٱلۡأَمۡنِ أَوِ ٱلۡخَوۡفِ أَذَاعُواْ بِهِۦۖ وَلَوۡ رَدُّوهُ إِلَى ٱلرَّسُولِ وَإِلَىٰٓ أُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنۡهُمۡ لَعَلِمَهُ ٱلَّذِينَ يَسۡتَنۢبِطُونَهُۥ مِنۡهُمۡۗ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَٱتَّبَعۡتُمُ ٱلشَّيۡطَٰنَ إِلَّا قَلِيلٗا٨٣?. «و چون ايشان را خبری از ايمنی و يا ترس [و ناامني] برسد، آن را نشر و پخش میکنند و حال آنکه اگر آن را به پيامبر و اوليای امر خويش بازگردانند [و آنان را آگاه سازند] کسانی از آنان که توان درک حقيقت [ماجرا] را دارند، آن را خواهند دانست. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز اندکي، (همگي) از شيطان پيروی میکرديد». [۱۳۰]- صحيحتر آن است که اين آيه در بارۀ عبدالله بن حذافة السهمی نازل شده است. بخاری و مسلم در صحيح خود از قول ابن عباسب گفتهاند: آيه در شأن عبدالله بن حذافة بن قيس نازل شده است، هنگامي که رسول خداص او را به يک سريّه فرستاد». [بخاري، کتاب التفسير، سورة النساء، رقم ۴۳۰۸؛ مسلم، کتاب الإمارة، باب وجوب طاعة الأُمراء في غير معصية وتحريمها في المعصية، رقم ۱۸۳۴].