[راه اجتماع و یکپارچگی امت]
سپس صاحب (المراجعات) در صفحهی ۱۶ خطاب به شیخ سلیم میگوید: «آری، با آزادکردن مذهب اهل بیت توسط شما و به رسمیت شناختن آن مانند یکی از مذاهبِ خودتان، تفرقه و پراکندگی، تبدیل به وحدت شده و همبستگی اجتماعی پدید آمده و سر و سامان میگیرد».
ما میگوییم: واقعیت برعکس آن است؛ زیرا با آزاد کردن مذاهب منتسب به اهل بیت، مذاهب آلودهی فاسد بر مذاهب چهارگانهی [اهل سنت] افزوده میشود و نظم جامعه از میان میرود؛ و حق آن است که همبستگی امت، سامان و صورت نمیپذیرد مگر آنکه همهی مذاهب، نام و شعارشان را ترک گویند و خود را به نام اسلام بنامند، همان گونه که در قرنهای اولیه بود، تا آنکه تفرقه و پراکندگی تبدیل به وحدت و یکپارچگی شود و شوکت مسلمانان بازگردد! همان طور که خداوند تعالی ایشان را در کتابش نام نهاده و در آیهی ۷۸ سورهی حج میفرماید: ﴿هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾«او شما را مسلمانان نام نهاد». نیز در سورهی بقره آیهی ۱۳۲ میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَكُمُ ٱلدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ﴾؛ «خداوند این آیین را برای شما برگزیده است، پس نمیرید مگر اینکه مسلمان باشید».
میبینیم که در کتاب خدا هیچ اشارهای به مذهب یا مذاهب نشده است و خداوند به صلاح بندگانش از صاحب (المراجعات) داناتر است، چرا که در سورهی مائده آیهی ۳ میفرماید: ﴿وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾«و اسلام را (بعنوان) دین برای شما بر گزیدم». و به مذهب راهنمایی نکرده و نفرموده: «رضيتُ لكم مذهباً»، و اهل بیت هم مذهبی ابداع ننمودند.
خداوند در سورههای یونس و نمل از زبان پیامبرش میفرماید: ﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾«و من مأمور شدهام که از مسلمانان باشم». [یونس: ۷۲ و النمل: ۹۱]([۹۲]). با وجود آنکه منتسبین به عترت، هفتاد مذهب هستند، آیا این مذاهب را از اهل بیت گرفتهاند؟ و ﴿مَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ﴾[شما را چه شده است؟ چگونه حکم میکنید؟!]
سپس شرف الدین در (ص ۱۶) کتابش اهل سنت را مورد سرزنش قرار داده و میگوید: «گویی که دین اسلام با کتاب و سنت و بینات و دلایل روشناش، جزو املاک شخصی ایشان است و تصرف در آن را به جز رأی و نظر خودشان، برای دیگران جایز نمیدانند! آیا ایشان وارثان پیامبراناند، یا اینکه خداوند، اوصیاء و ائمه را به آنان ختم کرده و علم گذشته و آینده را به آنان آموخته و به ایشان چیزی را عطا کرده که به هیچ یک از مردم جهان نداده است»؟!
بنده میگویم: این سرزنش و طعن بر اهل سنت وارد نیست، زیرا اولاً: خداوند اجازه نداده که در دینش تصرف شود و از تصرف و تحریف در دین و کتابش نهی فرموده است؛ ثانیاً: اهل سنت چیز خاصی را برای خودشان ادعا نکردهاند؛ بلکه آن طعن و سرزنش بر امامیه و امامانشان وارد است، چرا که به گمان شیعیان، ائمه ادعا نمودهاند که وارثان پیامبر هستند و به آنان چیزی داده شده که به هیچ یک از جهانیان داده نشده است! کتاب کافی را ببینید، باب: «أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ مِنَ الْحَقِّ فِي يَدِ النَّاسِ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ الْأَئِمَّةِ، وَأَنَّ كُلَّ شَيْءٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ عِنْدِهِمْ فَهُوَ بَاطِلٌ = چیزی از حق نیست مگر آنچه که از نزد ائمه (امامیه) بیرون آمده / بیاید، و هرآنچه که از نزد آنان بیرون نیاید، باطل است»!!([۹۳]) امام باقر÷به دو نفر از راویان شیعه میگوید: «به مشرق بروید یا به مغرب بروید، علم صحیحی نمییابید مگر آنچه را که از ما اهل بیت بیرون آید»([۹۴]). همچنین باب: «مَا فَرَضَ اللهُ مِنَ الْكَوْنِ مَعَ الْأَئِمَّةِ = واجب دانستن خداى عزوجل همراه بودن با ائمه (امامیه) را»([۹۵])، و باب: «أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ = اهل ذكريكه خدا مردم را بپرسش از ايشان امر فرموده ائمه (امامیه) هستند»([۹۶]) و باب: «أَنَّ مَنِ اصْطَفَاهُ اللهُ مِنْ عِبَادِهِ وَأَوْرَثَهُمْ كِتَابَهُ هُمُ الْأَئِمَّةُ =كسانى را كه خدا از میان بندگانش برگزيده و قرآن را بارثشان داده ائمه (امامیه) مىباشند»([۹۷]) و باب: «أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّصوَجَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ= ائمه علم پيغمبر صو تمام پيغمبران... را بارث بردهاند»([۹۸]) و باب: «أَنَّ مَنْ وَصَفَهُ اللهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ بِالْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ = كسانى را كه خداى تعالى در قرآنش عالم ناميده ائمه مىباشند»([۹۹]) که امام باقر÷درآن میگوید: «إِنَّمَا نَحْنُ الَّذِينَ يَعْلَمُونَ.... وَشِيعَتُنَا أُولُو الْأَلْبَابِ! =بهراستی فقط ما کسانی هستیم که میدانند، و شیعیان ما همان اولوالآلباب / خردمندان هستند»([۱۰۰])؛ و باب: «أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ = راسخون در علم همان ائمه مىباشند» که امام صادق در آن میگوید: «ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل متشابهات قرآن را میدانیم»([۱۰۱]). و سایر ابواب کافی و دیگر کتابهای امامیه، همگی صراحت دارند بر اینکه ائمهی امامیه ادعا میکنند که دین اسلام از جمله املاک شخصی آنان است و خداوند به آنان چیزی داده که به هیچ یک از جهانیان نداده است.
[۹۲]- [در سورۀ زمر آيۀ ۱۲ نيز میگويد: ?وَأُمِر?تُ لِأَن? أَكُونَ أَوَّلَ ?ل?مُس?لِمِينَ?]. [۹۳]- کافي، ۱ / ۳۹۹. [۹۴]- همان. [۹۵]- همان، ۱ / ۲۰۸. [۹۶]- همان، ۱ / ۲۰۱. [۹۷]- همان، ۱ / ۲۱۴. [۹۸]- همان، ۱ / ۲۲۳. [۹۹]- همان، ۱ / ۲۱۲. [۱۰۰]- همان. [۱۰۱]- همان، ۱ / ۲۱۳.