[آنچه نزد علمای پیشین، غلو به شمار میآمد، امروزه جزء ضروریات مذهب است]
یکی از علمای بزرگ شیعهی امامیه، شیخ عبدالله مامقانی (وفات ۱۳۱۱هـ.ش) است که در مجلد اول تنقیح المقال (ص ۲۱۲) میگوید: «بیشتر آنچه که امروز از ضروریات مذهب به شمار میآید، در دوران گذشته جزء غلو شمرده میشد»([۳۸]). یعنی بیشتر عقاید امامیه در قرون اولیه، آلوده به غلو بود و امروز از ضروریات مذهب است! این سخن، اقرار عالم ایشان در قرن چهاردهم است.
همچنین مامقانی ضمن شرح احوال جابر بن یزید جعفی، در مورد روایت او دربارهی کارهای ائمه میگوید: «امروزه از ضروریات مذهب است و در گذشته، غلو شمرده میشد». نیز در احوال مفضل بن عمرو در (ص ۲۴۱) میگوید: «اینکه علمای پیشین، مفضل را به غلو متهم کردند، مورد اعتماد و قبول نیست، زیرا آنچه که امروز از ضروریات مذهب تشیع به شمار میآید، نزد علمای پیشین غلو محسوب میشد».
آری، غلو در نزد ائمه و علمای امامیه قبل از دوران صفویه، کفر و شرک به حساب میآمد، اما بعد از صفویه، مداحان و چاپلوسان زیاد شدند و در نتیجه، غلو، کسب و کار و مایهی مزد بسیار گردیده و نزد آنان فضیلت شمرده میشد.
شیخ طبرسی که شیخ امامیه و أعلم زمان خویش بود و متوفای (۵۴۸ ق)، در مجمع البیان در تفسیر آیهی ۱۰۹ سورهی مائده: ﴿يَوۡمَ يَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ﴾. «روزی که خداوند پیامبران را گرد آورد؛ آنگاه بگوید: (در برابر دعوت حق) چه پاسخی به شما داده شد؟ گویند: «ما را علمی نیست؛ بیگمان تو خود دانای رازهای نهانی». میگوید: «هرکس به مذهب امامیه چنین نسبت دهد که ائمه غیب میدانند، سخن باطلی گفته است، زیرا ما از امامیه و بلکه از اهل اسلام، هیچکس را نمیشناسیم که یکی از مردم را به دانستن غیب وصف کند، و هرکس مخلوقی را بدین صفت وصف نماید، قطعاً از دین جدا شده و شیعهی امامیه از این سخن بیزار است»([۳۹]). لیکن متأسفانه از دورهی صفویه به بعد، علم به غیب برای ائمه، از ضروریات مذهب است، چنانکه مجلسی در مجلد ۷ بحارالأنوار ابوابی درج نموده که در آنها گفته: «إِنَّ الْأَئِمَةَ يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ = ائمه غیب میدانند»! و نتیجهی این عقاید آن است که هرکس عمرش را در ایران سپری کرده باشد میداند که شیعهی امامیه همگی معتقدند که امامانشان غیب میدانند؛ با آنکه خداوند به رسولش میفرماید: ﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ﴾[الأنعام: ۵۰] «بگو: من به شما نمیگویم که گنجهای خداوند نزد من است، و نیز غیب نمیدانم».
آری، خداوند عالم به غیب است و برخی اخبار غیبی را به اطلاع رسولش میرساند و خودِ رسول و متقین از امت و عترتش به این اخبار ایمان دارند، همانگونه که خدای تعالی در آیهی ۳ سورهی بقره میگوید: ﴿هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ٢ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ﴾«(قرآن) مایهی هدایت پرهیزگاران است. آن کسانی که به غیب ایمان میآورند». نیز در آیهی ۴۹ سورهی هود بعد از داستان نوح÷میفرماید: ﴿تِلۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَيۡبِ نُوحِيهَآ إِلَيۡكَۖ مَا كُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُكَ مِن قَبۡلِ هَٰذَا﴾«اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای محمد) الهام میکنیم که نه تو و نه قومت پیش از این، آنها را نمیدانستید».
بنابراین، رسول خداصو امتِ او بدون اظهار خدای متعال، عالِم به غیب نیستند، بلکه به غیب ایمان دارند، نیز در سورهی جن میفرماید: ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ﴾[الجن: ۲۶-۲۷]. «(خداوند) دانای غیب است، و هیچکس را بر (اسرار) غیب خود آگاه نمیسازد. مگر رسولانی که آنان را پسندیده (و برگزیده) است». پس ائمه فقط از غیبی آگاه میشوند که جدشان از راه وحی دریافت داشته و به آنان خبر داده است. اما غالیان امامیه معتقدند که هریک از ائمه، بلکه نایبان ایشان، عالِم به غیب هستند و از میزان اموال و وجوهاتی که از سوی پیروان میآید، خبر میدهند؛ و این درست برخلاف سخن خداوند در سورهی نمل است: ﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾[النمل: ۶۵]. «بگو: کسانی که در آسمانها و زمیناند غیب نمیدانند مگر خدا». مجلسی در مجلد ۵۲ بحار الأنوار، اخباری نقل میکند که بیشترشان دربارهی این است که نایبان مهدی، عالم به غیب هستند([۴۰]). خداوند متعال در قرآن میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَخۡفَىٰ عَلَيۡهِ شَيۡء فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ﴾[آل عمران: ۵] «همانا چیزی بر خدا پوشیده و پنهان نیست»؛ لیکن کلینی در کتاب کافی بابی گشوده به نام: «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ... لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْءُ= باب اينکه امامان... هيچ چيزی از آنان پنهان تمیماند»([۴۱]). ﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّٗا كَبِيرٗا﴾!!
نیز در کافی در باب: «أَنَّ الْأَئِمَّةَ وُلَاةُ أَمْرِ اللهِ وَخَزَنَةُ عِلْمِهِ»از قول امام صادق÷نقل میکند که فرمود: «نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللهِ وَخَزَنَةُ عِلْمِ اللهِ وَعَيْبَةُ وَحْيِ اللهِ = ما ولیّ أمر یا والی خدا و خزانهدار علم إلهی و ظرف و کیسه (یا محلّ اسرار) وحی خداییم!!»([۴۲]). از قول امام باقر÷نیز مینویسد: «وَاللهِ إنَّا لَخُزَّانُ اللهِ في سَمَائِهِ وَأَرْضِهِ، وَنَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللهِ وَنَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ= به خدا سوگند که ما خزانهداران خداوند در آسمان و زمین او هستیم و ما بیانکنندگان وحی خدا و حجت کاملیم»([۴۳]). و از امام صادق÷نقل شده است که «لَنَا نَطَقَتِ الشَّجَرَةُ = درخت برای ما به سخن آمد»([۴۴]).
[۳۸]- وحيد بهبهانی میگويد: «قدما در مسائل اصولی نيز باهم اختلاف داشتند و چه بسا چيزی نزد عدهای فاسد بود يا کفر و غلو و جبر و تفويض و غيره، و نزد ديگران، اعتقاد بدان واجب بود». (الفوائد الرجالية، ص ۳۸، و تنقيح المقال، ۳/۲۴۰). [۳۹]- مجمع البيان، ۳/۴۴۷. [۴۰]- مرحوم برقعی اين روايات را مورد بررسی قرار داده و آن را به صورت کتابی تأليف نموده به نام (بررسی علمی در اخبار مهدي) که به اذن خدا با تحقيق اين جانب چاپ خواهد شد. [۴۱]- کافي، ۱ / ۲۶۰. [۴۲]- همان، ۱ / ۱۹۲. [۴۳]- همان. [۴۴]- همان، ۱ / ۱۹۳.