نقد مراجعات (نقدی بر کتاب المراجعات سید عبدالحسین موسوی)

فهرست کتاب

[ائمه غیب نمی‌دانند]

[ائمه غیب نمی‌دانند]

نظر ما چنین است که این عقاید از مذهب غُلات سرچشمه می‌گیرد نه از أهل بیت، زیرا خداوند به رسولش می‌فرماید: ﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ[الأنعام: ۵۰] «(ای پیامبر) بگو: به شما نمی‌گویم که خزائن خداوند نزد من است». و می‌فرماید: ﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ[الحجر: ۲۱] «و هیچ چیز نیست مگر آنکه خزائن آن نزد ما [و در اختیار ما]ست».؛ اما امام غلات می‌گوید: گنج‌های خدا نزد من است! امیرالمؤمنین علی÷نیز در نهج البلاغه خطبه‌ی ۱۳۳ می‌گوید: «خَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ = وحی را به محمد خاتمه داد»([۴۵]). و در خطبه‌ی ۲۳۴ آمده است که وی در حالی که عهده‌دار غُسل و کفن رسول خداصبود فرمود: «بِأَبِي أَنْتَ وأُمِّي يَا رَسُولَ اللهِ! لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ والإنْبَاءِ وأَخْبَارِ السَّمَاءِ = پدر و مادرم به فدایت، ای رسول خدا، يقینًا با وفات تو نبوّت و خبردادن و گفتن اخبار آسمانی قطع گردید، در حالی که با مرگ کسی جُز تو چنین انقطاعی رخ نداده بود»([۴۶]). اما غُلات می‌گویند که به امام وحی می‌شود و فرشته بر او فرود می‌آید!

خداوند در آیه‌ی۳۰ سوره‌ی قصص می‌فرماید: ﴿فَلَمَّآ أَتَيَهَا نُودِيَ مِن شَٰطِيِٕ ٱلۡوَادِٱلۡأَيۡمَنِ فِي ٱلۡبُقۡعَةِٱلۡمُبَٰرَكَةِ مِنَ ٱلشَّجَرَةِ أَن يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّيٓ أَنَا ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ«و چون به نزدیک آن آتش آمد، از کرانه‌ی وادی أیمن در جایگاه مبارک، از درخت ندا داده شد که ای موسی، من خداوندم، پروردگار جهانیان». می‌بینیم که ندا دهنده و ناطق، خداوند است و درخت، محل نداست نه ناطق؛ نیز درخت نگفته من خداوند هستم! اما شیعه از قول امام روایت می‌کند که گفته: «درخت برای ما سخن گفت»؛ و این، کفر است! نیز در روایات آمده است که امام گفته: «ما حجت کامل خداییم». و خداوند می‌فرماید که بعد از پیامبران، حجتی برای مردم وجود ندارد: ﴿رُّسُلٌ مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِ[النساء: ۱۶۵] «فرستادگانی مژده‌آور و هشدار دهنده، تا بعد از فرستادن پیامبران، مردم را بر خداوند حجتی نباشد». نیز در خطبه‌ی ۹۱ می‌گوید: «تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍصحُجَّتُهُ = با پیامبر ما محمد، حجت خدا پایان یافت»([۴۷]). از امام صادق÷در کتاب العقل کافی چنین گزارش شده است: «إِنَّ للهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةٌ ظَاهِرَةٌ وَحُجَّةٌ بَاطِنَةٌ، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالْأَنْبِيَاءِ وَالْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، وَأَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ = خداوند بر مردم دو حجت دارد، حجت ظاهری و حجت باطنی، اما حجت ظاهری، رسولان و پیامبران و امامان هستند و حجت باطنی، عقول مردم»([۴۸]). لیکن امامیه می‌گویند: این گونه نیست، بلکه امامان ما حجت‌های خدا هستند! و بدین لحاظ در اذان مساجدشان ندا می‌کنند: «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيًّا وَأَبْنَاءَهُ الْمَعْصُوْمِيْنَ حُجَجُ اللهِ = گواهی می‌دهم که سرور ما امیر مؤمنان علی و پسران معصوم او حجّت و برهان‌هایی خدا هستند».

بنابراین، سخنشان ضد سخن خداوند و عترت است. لذا ما از ایشان می‌پرسیم: آیا حجت‌بودن یک شخص در دین خدا، به تعیین از سوی خدا بستگی دارد یا به ادعای غالیان؟ به جز راویان غالی، خداوند در کجا فرموده: فلانی حجت خداست؟ نیز می‌پرسیم: آیا علم خدا عین ذات اوست یا علمش در گنجینه‌ی بنده‌اش می‌باشد؟ پس معنای سخن امامِ غالیان که گفته: «نَحْنُ خَزَنَةُ عِلْمِ اللهِ= ما خزانه‌دار علم إلهی هستیم» چیست؟

در کتاب کافی، «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) نُورُ اللهِ»از امام باقر÷نقل شده است که ابوخالد کابلی در باره‌ی آیه‌ی ۸ سوره‌ی تغابن از امام سئوال کرد: ﴿فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلنُّورِٱلَّذِيٓ أَنزَلۡنَا([۴۹])، امام پاسخ داد: «ای ابوخالد، به خدا سوگند! نور همان ائمه هستند»([۵۰]). نیز از امام صادق÷نقل شده است که در مورد آیه‌ی ۱۵۷ سوره‌ی اعراف: ﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَيةِ وَٱلۡإِنجِيلِ... فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ([۵۱]) گفته است: «نور در اینجا عبارت از علی و ائمه است».

به این تأویلات ضعیف بنگرید! آیا این‌ها سخنان امام اهل بیت است یا از روایات جعلی شیعه‌ی امامیه؟ آیا خداوند کتاب را نازل فرموده یا علی و فرزندانش را؟ خداوند در آیه‌ی ۱۵ سوره‌ی مائده می‌فرماید: ﴿قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٌ وَكِتَٰبٌ مُّبِينٌ«به راستی از جانب خدا نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد». آیا شایسته است که یکی از امامان اهل بیت نداند که خداوند قرآن را نازل فرموده، در حالی که کتاب «المراجعات» مردم را به سوی این خرافات مذهبی دعوت می‌کند؟!

[۴۵]- نهج البلاغه، ۲ / ۱۶. [۴۶]- همان، ۲ / ۲۲۸. [۴۷]- همان، ۱ / ۱۷۷. [۴۸]- کافي، ۱ / ۱۷. [۴۹]- يعني: «پس به خدا و پيامبرش و نوری که نازل کرده‌ايم ايمان بیاوريد». [۵۰]- کافي، ۱/۱۹۴. [۵۱]- يعني: «آنان که از (اين) رسول (خدا)، پيامبر أمي (= درس ناخوانده) پيروی می‌کنند، که صفاتش را در تورات و انجيلی که نزدشان است، نوشته می‌يابند.... پس کسانی که به او ايمان آوردند، و او را گرامی داشتند، و او را ياری دادند، و از نوری که با او نازل شده پيروی نمودند، آنانند که رستگارند».