۱۹۱- باب: فضیلت نماز جماعت
۱۰۷۱- عن ابن عمرب: أنَّ رسول اللهج قَالَ: «صَلاَةُ الْجَمَاعَة أفْضَلُ مِنْ صَلاَةِ الْفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِينَ دَرَجَةً».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۶۴۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۶۵۰.]
ترجمه: ابنعمربمیگوید: رسولاللهجفرمود: «نماز جماعت، بیست و هفت درجه بر نماز انفرادی برتری دارد».
۱۰۷۲- وعن أبي هريرةس قال: قال رَسُولُ اللهِج: «صَلاةُ الرَّجُلِ في جَمَاعةٍ تُضَعَّفُ عَلَى صَلاتِهِ فِي بَيْتهِ وفي سُوقِهِ خَمْساً وَعِشْرِينَ ضِعْفَاً، وَذلِكَ أَنَّهُ إذَا تَوَضَّأ فَأحْسَنَ الوُضُوءَ، ثُمَّ خَرَجَ إلى المَسْجِدِ، لا يُخرِجُهُ إلا الصَّلاةُ، لَمْ يَخْطُ خَطْوَةً إلا رُفِعَتْ لَهُ بِهَا دَرَجَةٌ، وَحُطَّتْ عَنهُ بِهَا خَطِيئَةٌ، فَإذَا صَلَّى لَمْ تَزَلِ المَلائِكَةُ تُصَلِّي عَلَيْهِ مَا دَامَ في مُصَلاَّهُ، مَا لَمْ يُحْدِث، تقولُ: اللهم صَلِّ عَلَيهِ، اللهم ارْحَمْهُ، وَلا يَزَالُ في صَلاةٍ مَا انْتَظَرَ الصَّلاَةَ».[متفق علیه؛ این، لفظ بخاریست.] [صحیح بخاری، ش: ۶۴۷؛ و صحیح مسلم، ش:۶۴۹؛ [حدیثی به همین مضمون به شمارهی ۱۱ گذشت. (مترجم] ]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «نماز انسان بهصورت جماعت بر نمازی که در بازار و خانهاش میخواند، بیست و پنج درجه برتری دارد؛ زیرا هرگاه یکی از شما، وضوی درست و کاملی بگیرد و به مسجد برود و و انگیزهای جز نماز، او را بیرون نیاورده باشد، با هر قدمی که برمیدارد، یک درجه بر درجاتش افزود میشود، و یکی از گناهاش کم میگردد. و هنگامیکه نماز میگزارد، مادامی که در محل نماز خویش نشسته و بیوضو- یا مرتکب معصیت- نشده است، فرشتگان برای او دعا میکنند و میگویند: "یا الله! بر او درود بفرست؛ یا الله! بر او رحم فرما." و تا زمانیکه در انتظار نماز نشسته، گویا در حالِ نماز است».
شرح
نووی/بابی دربارهی فضیلت نماز جماعت گشوده است. علما اتفاق نظر دارند که نماز جماعت، یکی از برترین و بزرگترین عبادتهاست؛ اما در اینکه سنت است یا واجب و نیز در اینکه شرط صحت نماز میباشد یا خیر، اختلاف نظر و سه دیدگاه دارند:
۱- نماز جماعت، سنت است؛ اگر کسی نمازش را با جماعت بخواند، پاداش میيابد و اگر آنرا ترک کند، گنهکار نمیشود.
۲- نماز جماعت، واجب است؛ اگر کسی نماز جماعت را ترک کند، اگرچه گنهکار میباشد، اما نمازش درست است.
۳- ادای نماز به صورت جماعت، شرط صحت نماز است؛ بنابراین دیدگاه، اگر کسی نمازش را با جماعت نخواند، نمازش باطل میباشد و از او پذیرفته نمیشود. این، دیدگاهِ ابوالعباس حرانی/میباشد و در روایتی از امام احمد/آمده است: کسی که بدون عذر شرعی نمازش را بهتنهایی و بدون جماعت بخواند، نمازش باطل است و مانندِ کسیست که بیوضو نماز میخواند. علتش را در این دانستهاند که نماز جماعت، واجب میباشد. و این، یک قاعده است که هرکس واجبی از نماز را ترک کند، نمازش درست نیست.
اما قولِ راجح، همان دیدگاه دوم است که ذکر شد. به دلیلِ حدیث عبدالله بن عمربکه میگوید: پیامبرجفرمود: «نماز جماعت، بیست و هفت درجه بر نماز انفرادی برتری دارد». لذا اگر نماز انفرادی هیچ پاداشی نداشت، در این حدیث با نماز جماعت مقایسه نمیشد و بیان نمیگردید که نماز جماعت، بیست و هفت درجه از آن برتر است. اما ناگفته نماند که انسان با ترک جماعت، گنهکار میشود.
در حدیثی که ابوهریرهسروایت کرده، آمده است: پیامبرجبیان فرمود که «نماز انسان بهصورت جماعت بر نمازی که در بازار و خانهاش میخواند، بیست و پنج درجه برتری دارد». این دو حدیث، هیچ تعارضی با هم ندارند؛ بلکه برتریِ بیست و هفت درجهی نماز جماعت بر نماز انفرادی، قابل ترجیح است؛ زیرا فضل پروردگار، گسترده و بیکران است. سپس رسولاللهجدلیلِ این برتری را بیان نمود و فرمود: «زیرا هرگاه یکی از شما، وضوی درست و کاملی بگیرد و به مسجد برود و انگیزهای جز نماز، او را بیرون نیاورده باشد، با هر قدمی که برمیدارد، یک درجه بر درجاتش افزود میشود، و یکی از گناهاش کم میگردد». پس در هر قدمی که به سوی مسجد برداشته میشود، دو فایده است:
۱- یک درجه بر درجات انسان افزود میشود.
۲- یکی از گناهاش کم میگردد.
در ادامهی حدیث آمده است: «و هنگامی که وارد مسجد شود، مادامی که در انتظار نماز نشسته، گویا در حالِ نماز است. و فرشتگان برای کسی که در جای نمازش نشسته تا مادامی که بیوضو یا باعث آزار کسی نشده است، دعا میکنند و میگویند: یا الله! بر او رحم فرما و او را بیامرز». این، پاداش و فضیلت بسیار بزرگیست؛ لذا شایسته نیست که مؤمنِ خردمند، در اینباره کوتاهی کند. اگر به شما گفته شود: میتوانید کالایی را که در شهر خود به صدهزار تومان میفروشید، در فلانشهر به صد و ده هزار تومان به فروش برسانید، بهقطع بهخاطر سودِ دهدرصدی به آنجا سفر میکنید و سختیِ سفر را به جان میخرید. اما متأسفانه بسیاری از مردم، خود را از خیر و نیکی محروم میکنند و بهرغم نزدیک بودن به مسجد، این فضیلت و پاداش بزرگ را که یک در برابر بیست و هفت است، از دست میدهند و به مسجد نمیروند. سودِ دنیا هرچه باشد، زوالپذیر است؛ ولی به آن اهمیت میدهند! همهی نعمتهایی که در دنیاست، از دو حالت خارج نیست: یا نعمتها از میان میرود و یا انسان میمیرد و اینهمه نعمت از كَفَش خارج میشود. پس نه نعمتِ دنیا ماندگار است و نه اقامت در دنیا؛ و نعمتهای آخرت، ماندگار میباشد. با این حال، برخی از مردم نسبت به آخرت کوتاهی میکنند و به آن اهمیت نمیدهند. الله، هرکه را بخواهد، از فضل و رحمت خویش بهرهمند میگرداند. لذا از او میخواهیم که به همهی ما توفیق شکر و سپاس نعمتهایش را عنایت بفرماید و توفیقمان دهد که او را بهنیکی عبادت کنیم.
***
۱۰۷۳- وعنه قَالَ: أَتَى النَّبِيَّج رَجُلٌ أعْمَى، فقَالَ: يا رَسُولَ اللهِ، لَيسَ لِي قَائِدٌ يَقُودُنِي إلى الْمَسْجِدِ، فَسَأَلَ رَسُولَ اللهِج أنْ يُرَخِّصَ لَهُ فَيُصَلِّي فِي بَيْتِهِ، فَرَخَّصَ لَهُ، فَلَّمَا وَلَّى دَعَاهُ، فَقَالَ لَهُ: «هَلْ تَسْمَعُ النِّدَاءَ بِالصَّلاَةِ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَأجِبْ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۶۵۳.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: مردی نابینا نزد پیامبرجآمد و گفت: ای رسول خدا! من، عصاکشی ندارم که مرا به مسجد بیاورد. و از رسولاللهجخواست که به او اجازه دهند تا در خانهی خویش نماز بخواند. پیامبرجبه او اجازه داد؛ اما هنگامیکه نابینا برگشت، پیامبرجاو را فرا خواند و فرمود: «آیا صدای اذان را میشنوی؟» پاسخ داد: بله. فرمود: «پس اجابت کن».
۱۰۷۴- وعن عبدِ الله - وقيل: عَمْرو بن قَيسٍ- المعروف بابن أُمّ مكتوم المؤذِّنِس أنَّه قال: يا رَسُول اللهِ، إنَّ المَدينَةَ كَثيرةُ إلهوَامِّ وَالسِّبَاعِ. فَقَالَ رَسُول اللهِج: «تَسْمَعُ حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ حَيَّ عَلَى الفَلاحِ، فَحَيَّهلاً».[روایت ابوداود با اِسناد حسن] [صحیح نسائی، از آلبانی/ش: ۸۲۱.]
ترجمه: از عبدالله- و گفته شده: عمرو بن قیس- معروف به ابن اممکتومِ مؤذنس(که نابینا بود) روایت است که وی عرض کرد: ای رسولخدا! (برای آمدن به مسجد چه کنم که) در مدینه حیوانات درنده و گزندهی فراوانی وجود دارد؟ رسولاللهجفرمود: «چون صدای "حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ"و "حَيَّ عَلَى الفَلاحِ"را میشنوی، پس - به مسجد- بیا».
۱۰۷۵- وعن أبي هريرةس أنَّ رسول اللهج قَالَ: «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، لَقَدْ هَمَمْتُ أنْ آمُرَ بحَطَبٍ فَيُحْتَطَبَ، ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلاَةِ فَيُؤذَّنَ لهَا، ثُمَّ آمُرَ رَجُلاً فَيَؤُمَّ النَّاسَ، ثُمَّ أُخَالِفَ إلى رِجَالٍ فَأُحَرِّقَ عَلَيْهِمْ بُيُوتَهمْ».[متفق عليه] [این، لفظ بخاری بهشمارهی ۶۴۴ میباشد و مسلم نیز روایتی به همین مضمون بهشمارهی ۶۵۱ روایت کرده است.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دستِ اوست، تصمیم گرفتم که به جمعآوری هیزم فرمان دهم و پس از دستور به اذان، کسی را به امامت مردم بگمارم و خود به سراغ کسانی بروم که در نماز جماعت شرکت نمیکنند و آنگاه خانههایشان را بر آنان به آتش بکشم».
شرح
این سه حدیث نشان میده که نماز جماعت، واجب است و باید در مسجد ادا شود؛ چنانکه در آخرین حدیث، یعنی در حدیث ابوهریرهسآمده است: پیامبرجبهرغم اینکه راستگوست و نیازی به سوگند ندارد، قسم یاد نمود که قصد دارد به اذان و برپایی نماز دستور دهد و کسی را به امامت مردم بگمارد و پس از جمعآوری هیزم به سراغ کسانی برود که در نماز جماعت شرکت نمیکنند و آنگاه خانههایش را بر آنان به آتش بکشد. این، بیانگر واجب بودن نماز جماعت است؛ زیرا نماز جماعت، واجب است که رسولاللهجچنین تصمیمی گرفت و مردم را از تصمیمش باخبر ساخت تا به آنان دربارهی ترک جماعت هشدار دهد؛ وگرنه چنین تصمیمی یا بازگو کردن آن هیچ ضرورتی نداشت. همینکه رسولاللهجچنین تصمیمی گرفت، نشانگر اهمیت نماز جماعت میباشد. با سندی ضعیف روایت شده است که رسولاللهجفرمود: «اگر زنان و کودکان در خانهها نبودند، خانهها را بر آنان به آتش میکشیدم»؛ اما این، ضعیف است و همین بس که رسولاللهجچنین تصمیمی گرفت و امتش را از این تصمیم باخبر ساخت.
اما نماز جماعت بر چه کسی واجب است؟ بر کسی که صدای اذان را می شنود و میتواند خودش را به جماعت برساند. چنان که شخصی در اینباره از پیامبرجفتوا خواست و عرض کرد: ای رسول خدا! من مردی نابینا هستم و عصاکشی ندارم که مرا به مسجد بیاورد. بدین سان از رسولاللهجاجازه خواست که در خانهی خویش نماز بگزارد. رسولاللهجنیز به او اجازه داد و چون آن مرد برگشت، او را صدا زد و فرمود: «آیا صدای اذان را میشنوی؟» پاسخ داد: بله. فرمود: «پس اجابت کن». این حدیث، بیانگر وجوب نماز جماعت بر نابیناست و نشان میدهد که نابینا بودن، عذری برای ترک جماعت نیست. همچنین نشان میدهد که اقامهی نماز جماعت، در مسجد واجب است؛ نه اینکه صرفاً ادای نماز بهصورت جماعت، واجب باشد. یعنی واجب است که نماز جماعت در مسجد برپا شود. و نیز نشان میدهد که اصل در این حکم، بر شنیدن صدای اذان است؛ آنهم صدای عادی، نه صدای بلندگو. گفتنیست: اقتدا به امام جماعت از بیرون مسجد، درست نیست؛ یعنی اگر خانهی کسی در کنار مسجد باشد و صدای امام به او برسد، درست نیست که بدون حضور در مسجد، از درون خانهاش به امام مسجد اقتدا کند. لذا حتماً باید در همان مکانی حضور یابد که جماعت در آن برپا میشود؛ مگر اینکه مسجد، پُر گردد و برخی از مردم ناگزیر شوند که در صفوف بههمپیوسته در بیرون مسجد به امام اقتدا کنند. بنابراین اگر صفها بههمپیوسته نباشد، نماز کسی که بیرون از مسجد در جماعت شرکت میکند، درست نیست. بهعبارت دیگر: حضور در مسجد یا قرار گرفتن در کنارِ جماعت، ضروریست؛ اگرچه صدای همهی تکبیرها را بشنود.
شاید این پرسش مطرح شود که اگر کسی بیمار باشد و نتواند در مسجد یا در کنار سایر نمازگزاران حاضر شود، آیا میتواند بهواسطهی صدایی که از بلندگو به گوشَش میرسد، به امام جماعت اقتدا کند؟
میگوییم: خیر؛ بلکه معذور است. و اگر به ادای نماز به صورت جماعت پایبند بوده است، ثواب جماعت به او میرسد؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «هرگاه، بندهاي، بیمار شود و يا به مسافرت برود، پاداش اعمالي كه در زمان صحت و اقامت انجام میداده است، به او میرسد». [ر.ک: حدیث شمارهی ۱۳۵. [مترجم]]
***
۱۰۷۶- وعن ابن مسعودٍس قال: مَنْ سَرَّهُ أنْ يَلْقَى الله تَعَالَى غداً مُسْلِماً، فَلْيُحَافِظْ عَلَى هؤُلاَءِ الصَّلَوَاتِ حَيْثُ يُنَادَى بِهِنَّ، فَإنَّ اللهَ شَرَعَ لِنَبِيِّكمج سُنَنَ الهُدَى، وَإنَّهُنَّ مِنْ سُنَنِ الهُدَى، وَلَوْ أنَّكُمْ صَلَّيْتُمْ في بُيُوتِكم، كَمَا يُصَلِّي هذا المُتَخَلِّفُ فِي بَيْتِهِ لَتَرَكْتُمْ سُنَّةَ نَبِيِّكُمْ، وَلَوْ تَرَكْتُمْ سُنَّة نَبِيِّكُم لَضَلَلْتُمْ، وَلَقَدْ رَأيْتُنَا وَمَا يَتَخَلَّفُ عَنْهَا إلا مُنَافِقٌ مَعْلُومُ النِّفَاقِ، وَلَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ يُؤتَى بهِ، يُهَادَى بَيْنَ الرَّجُلَيْنِ حَتَّى يُقَامَ في الصَّفِّ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۶۵۴.]
وفي رواية لَهُ قَالَ: إنّ رَسُول اللهِج عَلَّمَنَا سُنَنَ الهُدَى؛ وإنَّ مِنْ سُنَنِ الهُدَى الصَّلاَةَ في المَسْجِدِ الَّذِي يُؤَذَّنُ فِيهِ.
ترجمه: ابنمسعودسمیگوید: «هرکس دوست دارد که فردای قیامت، بهعنوان مسلمان، الله متعال را ملاقات کند، پس باید بر این نمازها در جایی پایبندی کند که برای آنها اذان گفته میشود؛ زیرا الله متعال راههای هدایت را برای پیامبرتان تشریع فرموده است و ادای نمازهای پنجگانه با جماعت، جزو راههای هدایت میباشد. اگر شما همانند فلانکس که در خانهاش نماز میخواند و از نماز جماعت تخلف میورزد، در خانههایتان نماز بخوانید، روش پیامبرتان را ترک کردهاید؛ و اگر سنت و روش پیامبرتان را ترک کنید، بهقطع گمراه میشوید. در دوران پیامبرجمیدیدیم که جز منافقی که نفاقش آشکار بود، کسی از نماز جماعت تخلف نمیکرد؛ حتی مردی - که بیمار یا ناتوان بود- بر روی شانههای دو نفر کشیده میشد و او را به مسجد میآوردند و در صف جماعت قرار میدادند».
و در روايتی دیگر از مسلم آمده است: «رسولاللهجراههای هدایت را به ما آموزش داد؛ و ادای نماز در مسجدی که در آن اذان داده میشود، یکی از راههای هدایت است».
شرح
مؤلف/در ادامهی این باب، سخنی از عبدالله بن مسعودسآورده است که از منبع نورِ نبوی سرچشمه میگیرد؛ زیرا بهسان کلام نبوی روان، منسجم و زیباست. ابنمسعودسمیگوید: «هرکس دوست دارد که فردای قیامت، بهعنوان مسلمان، الله متعال را ملاقات کند، پس باید بر این نمازها در جایی پایبندی کند که برای آنها اذان گفته میشود». همهی ما دوست داریم که پروردگارمان را در حالِ اسلام و ایمان، ملاقات کنیم. پس هرکه آروزی چنین سعادتی را دارد، باید به ادای نمازهای پنجگانه در مساجد، پایبند باشد؛ زیرا نماز جماعت در مسجد، واجب است و برای مردی که تواناییِ رفتن به مسجد را دارد، روا نیست که در خانه یا در جایی غیر از مسجد، نماز بخواند؛ چراکه نماز جماعت بر مردان، واجب است. سپس ابنمسعودسیادآور شده که الله متعال راههای هدایت را برای پیامبرشجتشریع فرموده است؛ لذا هرچه پیامبرجآورده، هدایت و نوریست که الله متعال بیان فرموده است. ابنمسعودسمیافزاید: «ادای نمازهای پنجگانه با جماعت، جزو راههای هدایت میباشد». آن بزرگوار درست فرموده است؛ زیرا پس از شهادتین، نمازهای پنجگانه بزرگترین راههای هدایت بهشمار میآید. به عبارتی: نماز، بزرگترین رکن اسلام پس از شهادتین است. سپس فرمود: «اگر شما همانند فلانکس که در خانهاش نماز میخواند و از نماز جماعت تخلف میورزد، در خانههایتان نماز بخوانید، روش پیامبرتان را ترک کردهاید؛ و اگر سنت و روش پیامبرتان را ترک کنید، بهقطع گمراه میشوید». یعنی: اگر هر کسی در خانهاش نماز بخواند، روش پیامبرجمتروک میگردد و مساجد تعطیل میشود و مردم از یکدیگر میبُرند؛ در نتیجه همدیگر را نمیشناسند و با هم انس و الفت پیدا نمیکنند و آنگاه این گردهمایی و چشمانداز بزرگ در دین اسلام شکل نمیگیرد. اما این از رحمت و حکمت الله متعال است که به بندگانش دستور داده که نماز را با جماعت بهجای آورند. بدینترتیب روزانه پنج بار برادر مسلمان خود را ملاقات میکنید؛ شما به او سلام میدهید و او به شما سلام میکند و هر دو با هم پشت سر یک امام نماز میگزارید؛ این، نعمت بزرگیست که محبت و دوستیِ مسلمانان با یکدیگر را در پی دارد. سپس فرمود: در دوران پیامبرجمیدیدیم که جز منافقی که نفاقش آشکار بود، کسی از نماز جماعت تخلف نمیکرد». شمارِ منافقان، زمانی افزایش مییابد که اسلام، قدرت میگیرد و آنگاه انسانِ کافرِ نمیتواند کفرش را آشکار نماید؛ در نتیجه نفاق میورزد و خود را مسلمان نشان میدهد. از اینرو پدیدهی نفاق در دوران پیامبرج، پس از پیروزی مسلمانان در غزوهی بدر پدید آمد. در سال دوم هجری که مسلمانان در غزوهی بدر بر کافران پیروز شدند، ترس و نگرانی وجودِ کافران را گرفت؛ در نتیجه وانمود میکردند که مسلمان شدهاند. حتی نزد پیامبرجمیآمدند و میگفتند:﴿نَشۡهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ ٱللَّهِ﴾یعنی: «گواهی میدهیم که تو، فرستادهی الله هستی». اما اللهﻷمیفرماید:
﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُۥ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَكَٰذِبُونَ ١﴾ [المنافقون: ١]
و الله، میداند که تو فرستادهی او هستی. و الله، گواهی میدهد که منافقان، دروغگویند.
یعنی: آن سخن را صادقانه نگفتند؛ بلکه چیزی را بر زبان آوردند که در دلهایشان به آن باور نداشتند. ابنمسعود میگوید: «جز منافقی که نفاقش آشکار بود، کسی از نماز جماعت تخلف نمیکرد». منافق از آن جهت در نماز جماعت شرکت نمیکند که به حساب و کتاب، ایمان ندارد و به پاداش الاهی امیدوار نیست. از اینرو رسولاللهجفرمود: «أَثْقَلُ الصَّلاةِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ صَلاةُ الْعِشَاءِ وَصَلاةُ الْفَجْرِ». [صحیح بخاری، ش: ۶۵۷؛ و مسلم، ش: ۶۵۱ بهنقل از ابوهریرهس.] یعنی: «دشوارترین نمازها برای منافقان، نماز عشا و نماز صبح است». زیرا شبها در زمان پیامبرجمانند شبهای امروزی نبود؛ در آن زمان که برق و امکانات امروزی وجود نداشت، شبها، بسیار تاریک بود و مردم دیده نمیشدند؛ یعنی بهاندازهای تاریک بود که یکدیگر را در تاریکیِ شب نمیشناختند. بر خلافِ امروز که با برق و اینهمه امکانات، شبها مثل روز، روشن است. در هر حال، منافقان از تاریکی شب سوءاستفاده میکردند و در جماعت صبح و عشا، حاضر نمیشدند. اما «اگر میدانستند که چه پاداش بزرگی در این دو نماز نهفته است، بر روی زمین میخزیدند و در این دو نماز، شرکت میکردند». ابنمسعودسدر ادامه میگوید: «حتی مردی - که بیمار یا ناتوان بود- بر روی شانههای دو نفر کشیده میشد و او را به مسجد میآوردند و در صف جماعت قرار میدادند». در اثر همین کارها و پایبندی به این اعمال بود که صحابهشتوانستند خاور و باخترِ زمین را فتح کنند؛ اما از آن زمان که امت اسلامی از توجه و پایبندی به این اعمال کوتاهی ورزید، عقب ماند و وضعیتش بهگونهای شد که امروزه میبینید. امتی، پراکنده و چنددسته که گاه دشمن یکدیگرند؛ بلکه در پارهای از موارد برخی از دستههای اسلامی، مخالفان مسلمان خود را سختتر و شدیدتر از یهود و نصارا میپندارند! پناه بر الله. زیرا با هم اختلاف و تفرقهی شدیدی در میانشان وجود دارد. اما در دوران پیامبرجافراد بیمار و ناتوان را بر روی شانههای خود روی زمین میکشاندند و به مسجد میآوردند و در صف جماعت قرار میدادند. اگر ما نیز به روش و رویکرد صحابهشباز گردیم، دوباره شوکت و سرافرازیِ گذشته را بهدست میآوریم و همه از ما میترسند و با این امت مدارا و سازش میکنند و دست از دشمنی با آن برمیدارند. از الله متعال میخواهیم که شوکت گذشتهی ما را به ما بازگردانَد و سرافرازی پیشین این امت را اِحیا بگرداند؛ بهیقین که الله بر هر کاری تواناست.
***
۱۰۷۷- وعن أبي الدّرداءس قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهج يقول: «مَا مِنْ ثَلاثَةٍ فِي قَرْيةٍ، وَلا بَدْوٍ، لا تُقَامُ فِيهِمُ الصَّلاَةُ إلا قَد اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِم الشَّيْطَانُ. فَعَلَيْكُمْ بِالجَمَاعَةِ، فَإنَّمَا يَأْكُلُ الذِّئْبُ مِنَ الغَنَمِ القَاصِيَة».[روایت ابوداود با اِسناد حسن] [صحیح الجامع، ش: ۶۷۰۱؛ صحیح أبی داود، ش: ۵۵۶؛ آلبانی/در مشکاۀ المصابیح، ش: ۱۰۶۷، این حدیث را حسن دانسته است.]
ترجمه: ابودرداءسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «هر سه نفری که در روستا یا بیابانی باشند و در میانِ آنان نماز جماعت اقامه نشود، بهقطع شیطان بر آنها چیره میشود. پس بر شماست که جماعت را پاس بدارید؛ زیرا گرگ، گوسفندی را میخورَد که از گله جدا شده است».
شرح
مؤلف/در فضیلت نماز جماعت روایتی بدین مضمون آورده است که ابودرداءسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «هر سه نفری که در روستا یا بیابانی باشند و در میانِ آنان نماز جماعت اقامه نشود، بهقطع شیطان بر آنها چیره میشود». این، نشان میدهد که ترک نماز جماعت، جایز نیست؛ اگرچه از این حدیث چنین برمیآید که ترک جماعت برای سه نفر و بیشتر روا نمیباشد، اما احادیث دیگر، بیانگر این است که جماعت بر دو نفر نیز واجب میباشد. البته وجوبِ نماز جمعه منوط به این است که سه نفر در آبادی باشند؛ یعنی نماز جمعه بر کمتر از سه نفر یا بر کسانی که در سفر و بیابان هستند، واجب نیست. لذا نماز جمعه بر ساکنان شهرها و روستاها، واجب است؛ آنهم در صورتیکه تعدادشان سه نفر یا بیشتر باشد. شاید این پرسش مطرح شود که مگر امکان دارد که در شهر یا روستایی سه نفر نباشند؟
پاسخ: آری؛ مثلاً ممکن است که ساکنانِ جایی، مسافر باشند؛ همانگونه که امروزه در برخی از شهرکهای دانشگاهی بهویژه در کشورهای غربی مشاهده میشود که همهی ساکنانِ چنین شهرکهایی برای درس آمدهاند. اما اگر سه نفر از اینها، شهروند همانجا باشند، نماز جمعه بر آنها واجب است؛ زیرا سه شهروند در آن شهر اقامت دارند. نماز جمعه بر کوچنشینان واجب نیست؛ بلکه فقط بر اهالی شهرها و روستاها واجب است. در ادامهی این حدیث آمده است: «پس بر شماست که جماعت را پاس بدارید»؛ یعنی: همواره با جماعت مسلمانان باشید. «زیرا گرگ، گوسفندی را میخورَد که از گله جدا شده است». لذا تفرقه و اختلاف، شایستهی مسلمانان نیست و بر آنها واجب است که همواره با هم و گردِ هم باشند و کنارهگیری یا جدا شدن از جماعت، پیامدی جز نابودی و تباهی ندارد. زیرا پیامبرجاین را به گوسفندی تشبیه کرده است که از گله جدا میشود و شکارِ گرگ میگردد. کسی که در یک نظريه يا دیدگاه، از جماعت جدا میشود و دیدگاهی نادر مطرح میکند، همینگونه است؛ هرچند به گمان خودش، متون و دادههای دینی، مطابق دیدگاه نادرش باشد. لذا واجب است که وقتی انسان، متن یا دادهای دینی را بر خلاف دیدگاه جمهور میبیند، در آن بارها تجدید نظر کند؛ چگونه میشود که همه اشتباه کنند و برداشتِ تو، درست باشد؟ اجازه دهید مثالی عرض کنم: حذیفه به ابنمسعودسگفت: آیا تعجب نمیکنی که برخی از مردم در مسجد کوفه به اعتکاف مینشینند؛ در صورتی که رسولاللهجفرموده است: «لا اعْتِكَافَ إلاَّ فِي الْمَسَاجِدِ الثَّلاثَةِ»؟. یعنی: «اعتکاف فقط در سه مسجد است: مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجدالاقصی». ابنمسعودسفرمود: «چهبسا آنان حکم این مسأله را میدانند و من، فراموش کرده باشم». بدینسان ابنمسعود به زبانِ حال به حذیفهسفرمود: بعید نیست که تو اشتباه میکنی. زیرا نزدیک بهاجماع مسلمانان، اعتکاف در هر مسجدی را درست میدانند. بهفرضِ اینکه حدیث حذیفهسصحیح باشد، معنایش این است که اعتکاف کامل، اعتکافیست که در مساجد سهگانه میباشد؛ و گرنه، امکان ندارد که الله متعال با قرآن کریم، مسلمانان را اینگونه مورد خطاب قرار دهد که:
﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰكِفُونَ فِي ٱلۡمَسَٰجِدِ﴾ [البقرة: ١٨٧]
و در حالی که در مسجدها معتکفید، با همسرانتان آمیزش نکنید.
با این حال میگوییم: اعتکاف فقط در مساجد سهگانه درست است! در صورتی که حتی ۱% مسلمانان نیز نمیتوانند به این مساجد بروند و این، بر خلافِ فصاحت و بلاغت است؛ اما برخی از مردم طرح دیدگاههای نادر و عجیب را دوست دارند؛ گویا میخواهند بر سرِ زبانها بیفتند. از اینرو گاه فتواهای نادر و عجیبی میشنویم که دلیلی برای آنها وجود ندارد و مخالف دلیل و دیدگاه جمهور است. پیامبرجکسی را که از جماعت جدا میشود، به گوسفندی تشبیه کرده است که از گله، تک میافتد و شکارِ گرگ میگردد.
***