۲۴۴- باب: فضیلت ذکر و تشویق به آن
الله متعال میفرماید:
﴿وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ﴾ [العنكبوت: ٤٥]
و ذکر و یاد الله، بزرگتر است.
و میفرماید:
﴿فَٱذۡكُرُونِيٓ أَذۡكُرۡكُمۡ﴾ [البقرة: ١٥٢]
پس مرا یاد کنید تا من نیز شما را یاد کنم.
و میفرماید:
﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ تَضَرُّعٗا وَخِيفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ ٢٠٥﴾ [الأعراف: ٢٠٥]
و پروردگارت را (با تدبر و) در (ژرفای) وجودت، بامداد و شامگاه با زاری و بیم و بدون بلند کردن صدا یاد کن و از غافلان مباش.
و میفرماید:
﴿وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠﴾ [الجمعة: ١٠]
و الله را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید.
و میفرمايد:
﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِينَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِينَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِينَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا٣٥﴾ [الأحزاب : ٣٥]
بهراستی مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان مؤمن، و مردان و زنان فرمانبردار، و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان بردبار، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقهدهنده و مردان و زنان روزهدار، و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که الله را بسیار یاد میکنند، الله برایشان آمرزش و پاداش بزرگی آماده کرده است.
و میفرمايد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ ذِكۡرٗا كَثِيرٗا ٤١ وَسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا ٤٢﴾[الأحزاب : ٤١، ٤٢]
ای مؤمنان! الله را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را به پاکی یاد نمایید.
آیات فراوانی در اینباره وجود دارد.
شرح
مؤلف/در «ریاضالصالحین» بخشی به نام کتاب اذکار گشوده است.
اذکار، جمع ذکر است و مراد از آن، ذکرِ اللهﻷمیباشد. وی ضمن گشودن این بخش، بابی را به «فضیلت ذکر و تشویق به آن» اختصاص داده و چندین آیه در اینباره آورده است.
گفتنیست: ذکرِ اللهﻷزبانی، قلبی و نیز با سایر اعضا و جوارح انجام میشود؛ ذکر قلبی، همان تفکر و اندیشیدن است؛ بدینسان که انسان در نامها، صفات، احکام، افعال و آیات الاهی بیندیشد. ذکر زبانی هم که روشن است و شامل هر سخن یا گفتاریست که مایهی تقرب و نزدیکی به اللهﻷمیباشد؛ مانند: «لاإلهإلاالله»، «سبحانالله»، «الله اکبر»و نیز تلاوت قرآن، مطالعهی سنت و مطالعهی کتابهای دینی و نیز امر به معروف و نهی از منکر، و...؛ همهی اینها سبب تقرب و نزدیکیِ انسان به اللهﻷهستند.
و اما ذکر و یاد پروردگار با افعال که همان ذکر خداوندﻷبا اندام و جوارح میباشد، به معنای انجام هر عملیست که انسان را به الله متعال نزدیک میگرداند؛ مانند قیام در نماز و همچنین رکوع، سجده و نشستن؛ اما چنین مشهور شده است که ذکر، یعنی گفتنِ «لاإلهإلاالله»، «سبحانالله»، «الله اکبر»و «الحمدلله»و...؛ اما همانگونه که بیان شد، معنا و مفهومِ ذکر، فراتر از این است.
مؤلف/آیاتی دربارهی ذکر آورده است؛ از جمله، این آیه که الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ ذِكۡرٗا كَثِيرٗا ٤١ وَسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا ٤٢﴾[الأحزاب : ٤١، ٤٢]
ای مؤمنان! الله را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را به پاکی یاد نمایید.
الله متعال در این آیه مومنان را مورد خطاب قرار داده و به آنها امر فرموده است که او را فراوان و در همه حال و در هر مکان و زمانی یاد کنند؛ بهویژه در ابتدای روز و ابتدای شب؛ البته احتمال میرود که منظور، همهی لحظات شبانهروز باشد. الله متعال میفرماید:
﴿وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠﴾ [الجمعة: ١٠]
و الله را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید.
دستور به ذکر و یادِ اللهﻷدر ضمنِ امر به پایداری در برابر دشمن نیز آمده است؛ چنانکه اللهﻷمیفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٤٥﴾ [الأنفال: ٤٥]
ای مؤمنان! هنگامی که با گروهی (از دشمن) روبهرو شدید، پایداری نمایید و الله را زياد یاد کنید تا رستگار شوید.
بدینسان الله متعال بیان فرموده که ذکر و یادِ او، یکی از عوامل پایداری و پیروزی در برابرِ دشمن است. پیروزی یا موفقیت، واژهی جامعیست که دستیابی به هدفِ دلخواه و رهایی از هر امر ناخوشایندی را در برمیگیرد. الله متعال میفرماید:
﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ ٤٥﴾ [العنكبوت: ٤٥]
آنچه را که از این کتاب به تو وحی شده است، بخوان و نماز را برپا دار. بیگمان نماز از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد. و ذکر و یاد الله، بزرگتر است.
برخی از علما دربارهی این فرمودهی الهی که ﴿وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ﴾گفتهاند: معنایش این است که بزرگترین یاد و ذکر الله متعال در نماز میباشد. و گفته شده: معنایش این است که ذکر و یادِ الله بهطور عموم، بزرگتر است. هنگامی که انسان نماز میگزارد، قلبش زنده میشود و در نماز، اللهﻷرا فراوان یاد میکند. الله متعال ضمن بیان پارهای از ویژگیهای نیکِ زنان و مردان مسلمان و فرمانبردار، میفرماید:
﴿وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا ٣٥﴾[الأحزاب : ٣٥]
و مردان و زنانی که الله را بسیار یاد میکنند، الله برایشان آمرزش و پاداش بزرگی آماده کرده است.
الله متعال میفرماید:
﴿فَٱذۡكُرُونِيٓ أَذۡكُرۡكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِي وَلَا تَكۡفُرُونِ ١٥٢﴾ [البقرة: ١٥٢]
پس مرا یاد کنید تا من نیز شما را یاد کنم و شکر و سپاسم را به جای آورید و مرا ناسپاسی نکنید.
آیات فراوانی از این دست وجود دارد که بیانگر فضیلت ذکر است و به ذکر و یادِ الله متعال تشویق میکند. الله متعال کسانی را که ایستاده، نشسته و درازکشیده، پروردگارشان را یاد میکنند، ستوده و بیان نموده که آنان، خردمندند؛ چنانکه میفرماید:
﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٠ ٱلَّذِينَ يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمۡ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَكَ فَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ١٩١﴾[آل عمران: ١٩٠، ١٩١]
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز، نشانههایی برای خردمندان وجود دارد؛ کسانی که ایستاده و نشسته و یا در حالی که بر پهلوها آرمیدهاند، الله را یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و میگویند:) ای پروردگار ما! این را بیهوده نیافریدهای؛ تو پاکی. پس ما را از آتش دوزخ محافظت بفرما.
لذا شایسته است که همواره در یاد و ذکرِ الله متعال باشیم؛ این، برای زبان دشوار نیست و هر دم میتوانیم این اذکار را بر زبان داشته باشیم که: «لاإلهإلاالله وسبحان الله والحمد لله والله اکبر». کارِ بسیار سادهایست و اجر و ثواب فراوانی هم دارد. امید است که الله متعال ما را جزو کسانی قرار دهد که او را فراوان یاد میکنند.
***
۱۴۱۶- وعن أَبي هريرةَس قَالَ: قَالَ رسُولُ اللهج: «كَلِمَتَانِ خَفِيفَتَانِ عَلَى اللِّسَانِ، ثَقِيلَتَانِ فِي المِيزَانِ، حَبِيبَتَانِ إِلَى الرَّحْمنِ: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللهِ العظيمِ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۶۴۰۶؛ و صحیح مسلم، ش:۲۶۹۴.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «دو کلمه وجود دارد که بر زبان سبک است؛ ولی در ترازوی اعمال سنگین میباشد و محبوب پروردگار رحمان است: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللهِ العظيمِ».
۱۴۱۷- وعنهُس قَالَ: قَالَ رسول اللهج: «لأَنْ أَقُولَ: سُبْحَانَ اللهِ، وَالحَمْدُ للهِ، وَلا إله إِلا اللهُ، وَاللهُ أكْبَرُ، أَحَبُّ إلَيَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۲۶۹۵.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «اینکه بگویم: سُبْحَانَ اللهِ، وَالحَمْدُ للهِ، وَلا إله إِلا اللهُ، وَاللهُ أكْبَرُ،برایم از آنچه که خورشید بر آن طلوع میکند، دوستداشتنیتر است».
۱۴۱۸- وعنهُ: أنَّ رسُولَ اللهج قَالَ: «مَنْ قَالَ لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، فِي يَوْمٍ مِئَةَ مَرَّةٍ كَانَتْ لَهُ عَدْلَ عَشْرِ رِقَابٍ وكُتِبَتْ لَهُ مِئَةُ حَسَنَةٍ، وَمُحِيَتْ عَنْهُ مِئَةُ سَيِّئَةٍ، وَكَانَتْ لَهُ حِرْزاً مِنَ الشَّيْطَانِ يَوْمَهُ ذَلِكَ حَتَّى يُمْسِيَ، وَلَمْ يَأتِ أَحَدٌ بِأَفْضَلَ مِمَّا جَاءَ بِهِ إِلاَّ رَجُلٌ عَمِلَ أكْثَرَ مِنْهُ».
وقال: «مَنْ قَالَ سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ، في يَوْمٍ مِئَةَ مَرَّةٍ، حُطَّتْ خَطَايَاهُ، وَإنْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ البَحْرِ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۳۲۹۳، ۶۴۰۳)؛ و صحیح مسلم، ش:۲۶۹۱.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکه روزانه صد بار بگوید: لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ،پاداشی برابر با آزاد کردن ده برده به او میرسد و صد نیکی برایش ثبت میشود و صد گناه از گناهانش پاک میگردد و آن روز تا غروب، از شرّ شیطان حفاظت میشود و هیچکس عملی بهتر از او انجام نداده است؛ مگر کسی که بیش از او این ذکر را گفته باشد».
و فرمود: «هرکس روزانه صد بار بگوید: سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ، گناهانش پاک میشود؛ اگرچه همانندِ کفِ دریا، فراوان باشد».
شرح
هر سه حدیثِ ابوهریرهسبیانگر فضیلت ذکر است.
نخست: پیامبرجفرمود: «دو کلمه وجود دارد که بر زبان سبک است؛ ولی در ترازوی اعمال سنگین میباشد و محبوب پروردگار رحمان است: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللهِ العظيمِ». روز قیامت که اعمال انسان را وزن میکنند و این دو کلمه را در ترازو مینهند، سنگینیِ این دو کلمه در ترازو نمایان میشود؛ ضمنِ اینکه پروردگار رحمان، این دو کلمه را دوست دارد؛ این، ثواب بسیار بزرگیست؛ زیرا وقتی الله متعال عملی را دوست داشته باشد، انجامدهندهی آنرا نیز دوست دارد. به عبارت دیگر: انسان میتواند با گفتنِ این دو کلمه، محبت الاهی را جلب کند. سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، بدین معناست که الله متعال را از هر عیب و نقصی، پاک میدانی و اذعان میکنی که اللهﻷاز هر جهت، کامل است؛ ذکر تسبیح و تحمید در کنارِ هم، بیانگرِ کمالِ لطف و احسان پروردگار نسبت به بندگانش میباشد و نیز نشانگر کمالِ علم و حکمت و دیگر ویژگیها و صفات والا و کاملِ الاهیست.
سُبْحَانَ اللهِ العظيمِ، یعنی: اللهﻷدارای عظمت و جلال و شکوه است و هیچ چیز و هیچکس در قدرت، حکمت، و علم، از او بزرگتر نیست؛ او در ذات و صفاتش بزرگ و بیهمتاست.
ای بندهی خدا! همواره این دو کلمه را بر زبان داشته باش؛ زیرا بر زبان راندنِ این دو کلمه، کار دشواری نیست؛ بلکه هم در ترازوی اعمال، سنگین است و هم محبوبِ الله متعال میباشد؛ پس شایسته است که انسان این دو کلمه را همواره بر زبان براند و بگوید: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللهِ العظيمِ.
حدیث دوم: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «اینکه بگویم: سُبْحَانَ اللهِ، وَالحَمْدُ للهِ، وَلا إله إِلا اللهُ، وَاللهُ أكْبَرُ، برایم از آنچه که خورشید بر آن طلوع میکند، دوستداشتنیتر است»؛ یعنی گفتن این اذکار، برایم از تمام دنیا محبوبتر است. اینها نیز اذکارِ سبکیست؛ یعنی گفتنِ این اذکار، کار دشواری نیست. امروزه مردم، دشت و دریا، و زمین و آسمان را درمینوردند و سختی و خطرِ سفر را به جان میخرند تا شاید به اندکی از مال و ثروت دنیا دست یابند؛ و شاید هم به آنچه میخواهند، نرسند؛ ولی شگفتا که در انجامِ این کارهای بزرگ، اما سبک و آسان، کوتاهی میکنیم؛ چراکه شیطان، انسان را به تنبلی و سستی وا میدارد. این، در حالیست که رسولاللهجبیان فرمود که گفتن این اذکار را از همهی دنیا، بیشتر دوست دارد. بهراستی اگر همهی دنیا از آنِ تو باشد، آنگاه که بمیری، به چه دردَت میخورَد و چه استفادهای از آن میبَری؟ اما سُبْحَانَ اللهِ، وَالحَمْدُ للهِ، وَلا إله إِلا اللهُ، وَاللهُ أكْبَرُ، نیکیهای ماندگاریست که باید قدرش را بدانیم؛ الله متعال میفرماید:
﴿ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِينَةُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ أَمَلٗا ٤٦﴾ [الكهف: ٤٦]
مال و فرزندان، زیور زندگی دنیا هستند و کارهای نیکِ پایدار، نزد پروردگارت از نظر پاداش، بهتر و امیدبخشتر است.
لذا شایسته است که فرصت را برای انجام چنین کارهایی غنیمت بدانیم.
حدیث سوم: هرکه روزانه صد بار بگوید: لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، به فضایل پنجگانهی ذیل دست مییابد:
یکم: پاداشی برابر با آزاد کردن ده برده به او میرسد.
دوم: و صد نیکی برایش ثبت میشود.
سوم: و صد گناه از گناهانش پاک میگردد.
چهارم: و آن روز تا غروب، از شرّ شیطان حفاظت میشود.
پنجم: و هیچکس عملی بهتر از او انجام نداده است؛ مگر کسی که بیش از او این ذکر را گفته باشد.
اینها فضایلِ پنجگانهایست که در حدیث برای گفتنِ لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌبیان شده است. این، بسیار آسان است؛ میتوانید صبح که به مسجد میآیید، در بین راه یا هنگامی که در انتظار نماز نشستهاید یا پس از طلوع فجر، این ذکر را بگویید. این هم یکی از اذکار و کارهاییست که چه خوبست که انسان به آن پایبند باشد و در ابتدای روز آنرا بگوید تا در طول آنروز از شرّ شیطان حفاظت شود.
همچنین «هرکس روزانه صد بار بگوید: سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ، گناهانش پاک میشود؛ اگرچه همانندی کفِ دریا، فراوان باشد». بهتر است که سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِرا در پایان روز بگوییم تا گناهانی که در آن روز مرتکب شدهایم، محو شود. در هر حال، لحظات عُمر ما فرصتیست که دوباره تکرار نمیشود؛ پس لحظات زندگی خود را با انجام این کارهایِ آسان که ثواب فراوانی دارد، غنیمت شماریم. از الله متعال میخواهیم به ما توفیق دهد که ذکر و شکر او را بهجای آوریم و بهنیکی عبادتش کنیم.
***
۱۴۱۹- وعن أَبي أيوب الأنصاريِّس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «مَنْ قَالَ لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، عَشْرَ مَرَّاتٍ، كَانَ كَمَنْ أعْتَقَ أرْبَعَةَ أنْفُسٍ منْ وَلَدِ إسْمَاعِيلَ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۶۴۰۴؛ و صحیح مسلم، ش:۲۶۹۳.]
ترجمه: ابوایوب انصاریسمیگوید: پیامبرجفرمود: «هرکه ده بار بگوید: لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، مانند کسیست که چهار برده از فرزندان اسماعیل÷را آزاد کرده است».
۱۴۲۰- وعن أَبي ذَرٍّس قَالَ: قَالَ لِي رسولُ اللهج: «ألا أُخْبِرُكَ بِأَحَبِّ الكَلاَمِ إِلَى اللهِ؟ إنَّ أَحَبَّ الكَلاَمِ إِلَى اللهِ: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۲۷۳۱.]
ترجمه: ابوذرسمیگوید: رسولاللهجبه من فرمود: «آیا تو را از محبوبترین سخن در نزد الله آگاه نسازم؟ دوستداشتنیترین گفتار در نزد الله، سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِمیباشد».
۱۴۲۱- وعن أَبي مالكٍ الأشعريَّس قَالَ: قَالَ رسولُ اللهج: « الطُّهُورُ شَطْرُ الإيمانِ، وَالحَمْدُ للهِ تَمْلأُ المِيزَانَ، وَسُبْحَانَ اللهِ وَالحَمْدُ للهِ تَمْلآنِ- أَوْ تَمْلأُ- مَا بَيْنَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۲۳. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۲۶ و بخشی از آن نیز بهشمارهی ۱۰۳۸ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: ابومالک اشعریسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «پاكيزگي، نصف ايمان است. و «الحمدلله»ترازو(ی نیکیها) را پُر میكند و «سبحان الله والحمدلله»فاصلهی ميان آسمانها و زمين را پُر میكنند».
۱۴۲۲- وعن سعد بن أَبي وقاصٍس قال: جَاءَ أعْرَابيٌّ إِلَى رسول اللهج فَقَالَ: عَلِّمْنِي كَلاَماً أقُولُهُ. قَالَ: «قُلْ: لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، اللهُ أكْبَرُ كَبِيراً، وَالحَمْدُ للهِ كَثيراً، وَسُبْحَانَ اللهِ رَبِّ العَالِمينَ، وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ العَزِيزِ الحَكِيمِ». قَالَ: فهؤُلاءِ لِرَبِّي، فَمَا لِي؟ قَالَ: «قُلْ: اللهم اغْفِرْ لِي، وَارْحَمْنِي وَاهْدِنِي، وَارْزُقْنِي».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۲۶۹۶.]
ترجمه: سعد بن ابیوقاصسمیگوید: بادیهنشینی نزد رسولاللهجآمد و گفت: سخنی به من یاد بده تا آنرا بگویم. پیامبرجفرمود: «بگو: لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، اللهُ أكْبَرُ كَبِيراً، وَالحَمْدُ للهِ كَثيراً، وَسُبْحَانَ اللهِ رَبِّ العَالِمينَ، وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ العَزِيزِ الحَكِيمِ». عرض کرد: اینها که برای پروردگارم میباشد؛ برای خودم چه؟ فرمود: «بگو: اللهم اغْفِرْ لِي، وَارْحَمْنِي وَاهْدِنِي، وَارْزُقْنِي».
۱۴۲۳- وعن ثَوبانَس قَالَ: كَانَ رَسولُ اللهِج إِذَا انْصَرَفَ مِنْ صَلاَتِهِ اسْتَغْفَرَ ثَلاثَاً، وَقَالَ: «اللهم أنْتَ السَّلاَمُ، وَمِنْكَ السَّلاَمُ، تَبَارَكْتَ يَا ذَا الجَلاَلِ وَالإكْرَامِ». قِيلَ لِلأوْزَاعِيِّ- وَهُوَ أحَدُ رواة الحديث-: كَيْفَ الاسْتِغْفَارُ؟ قَالَ: تَقُولُ: أسْتَغْفِرُ الله، أسْتَغْفِرُ الله.[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۵۹۱.]
ترجمه: ثوبانسمیگوید: رسولاللهجپس از پایان نماز که سلام میداد، سه بار استغفار میکرد و میگفت: «اللهم أنْتَ السَّلاَمُ، وَمِنْكَ السَّلاَمُ، تَبَارَكْتَ يَا ذَا الجَلاَلِ وَالإكْرَامِ». به اوزاعی که از راویان حدیث است، گفته شد: استغفار چگونه است؟ پاسخ داد: بدینسان که بگویی: «أسْتَغْفِرُ الله، أسْتَغْفِرُ الله».
شرح
اینها، دیگر احادیثیست که مؤلف/در باب فضیلت ذکر آورده است. پیشتر دربارهی برخی از این احادیث سخن گفتیم؛ از آن جمله، این حدیث که: «هرکس ده بار بگوید: لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، مانند کسیست که چهار برده از فرزندان اسماعیل÷را آزاد کرده است»؛ یعنی گویا چهار برده از برترین انسانها از نظر نَسَب که همان فرزندان اسماعیل÷هستند، آزاد کرده است؛ زیرا بنیاسماعیل بهترین نَسَب را در میان انسانها دارند و نَسَب سایر مردم به کسان دیگری برمیگردد. این حدیث، بیانگر فضیلت این ذکر است.
همچنین حدیثی بدین مضمون گذشت که: «دوستداشتنیترین گفتار در نزد الله، سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِمیباشد». پیشتر حدیثی بدین مضمون آمده بود که: «دو کلمه وجود دارد که بر زبان سبک است؛ ولی در ترازوی اعمال سنگین میباشد و محبوب پروردگار رحمان است: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللهِ العظيمِ».
حدیث ثوبانسنیز بیانگر یک ذکر در وقتِ مشخصیست؛ چنانکه ثوبانسمیگوید: رسولاللهجپس از پایان نماز که سلام میداد، میگفت: «أسْتَغْفِرُ الله، أسْتَغْفِرُ الله، أسْتَغْفِرُ الله؛ اللهم أنْتَ السَّلاَمُ، وَمِنْكَ السَّلاَمُ، تَبَارَكْتَ يَا ذَا الجَلاَلِ وَالإكْرَامِ». انسان پس از پایان نمازش استغفار میکند تا اگر نقصی در نمازش بوده است، آمرزیده شود؛ همچنین میگوید: «اللهم أنْتَ السَّلاَمُ، وَمِنْكَ السَّلاَمُ، تَبَارَكْتَ يَا ذَا الجَلاَلِ وَالإكْرَامِ»و بدینسان با توسل به این نام والا و نیکوی الاهی از اللهﻷکه از هر عیب و نقصی پاک و سالم است، میخواهد که نمازش را نماز سالم و کاملی قرار دهد تا کفارهی گناهان و مایهی رفع درجاتش باشد.
***
۱۴۲۴- وعن المغيرة بن شعبةَس أنَّ رسولَ اللهج كَانَ إِذَا فَرَغَ مِنَ الصَّلاَةِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، اللهم لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ، وَلا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلا يَنْفَعُ ذَا الجَدِّ مِنْكَ الجَدُّ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۶۳۳۰، ۷۲۹۲)؛ و صحیح مسلم، ش:۵۹۳.]
ترجمه: مغیره بن شعبهسمیگوید: رسولاللهجهنگامیکه از نماز فارغ میشد و سلام میداد، میگفت: «لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، اللهم لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ، وَلا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلا يَنْفَعُ ذَا الجَدِّ مِنْكَ الجَدُّ». [شارح/بهاندازهی کافی پیرامون معاني و مفاهيم اين اذکار سخن گفته است؛ از اینرو نیازی به تکرار آن نیست. البته در مواردی که مفهوم ذکر یا دعایی در شرح حدیث نیامده باشد، بنده مفهوم آنرا در پانوشت آوردهام. گفتنیست: ذکر مفاهیم این دعاها و اذکار از آن جهت اهمیت دارد که دعاکننده یا ذاکر، هنگام گفتن این دعاها و اذکار، مفهومش را دریابد؛ وگرنه از آنجا که گفتن واژههای هر یک از اذکار مسنون، عبادت است، لذا حفظ کردن این الفاظ ضرورت دارد تا انسان، با گفتن این اذکار به فضایل آنها دست یابد. [مترجم]]
۱۴۲۵- وعن عبدِ الله بن الزُّبَيْرِب أنَّه كَانَ يَقُولُ دُبُرَ كُلِّ صَلاَةٍ، حِيْنَ يُسَلِّمُ: «لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ، لا إله إِلا اللهُ، وَلا نَعْبُدُ إِلاَّ إيَّاهُ، لَهُ النِّعْمَةُ وَلَهُ الفَضْلُ وَلَهُ الثَّنَاءُ الحَسَنُ، لا إله إِلا اللهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الكَافِرُونَ». قَالَ ابْنُ الزُّبَيْرِ: وَكَانَ رسولُ اللهج يُهَلِّلُ بِهِنَّ دُبُرَ كُلِّ صَلاَةٍ.[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۵۹۴.]
ترجمه: از عبدالله بن زبیربروایت است که وی در پایان هر نماز، پس از اینکه سلام میداد، میگفت: «لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ، لا إله إِلا اللهُ، وَلا نَعْبُدُ إِلاَّ إيَّاهُ، لَهُ النِّعْمَةُ وَلَهُ الفَضْلُ وَلَهُ الثَّنَاءُ الحَسَنُ، لا إله إِلا اللهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الكَافِرُونَ». [ترجمهی ذکر: «هیچ معبود راستینی جز الله نیست؛ او، یکتاست و شریکی ندارد؛ فرمانروایی و ستایش، از آنِ اوست و او بر هر کاری تواناست؛ هیچ بازدارندهای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ الله وجود ندارد. معبود برحقی جز الله وجود ندارد؛ هیچ چیز و هیچکس جز او را عبادت و پرستش نمیکنیم؛ نعمت و کمال و لطف و احسان، همه از آنِ اوست و ستایش نیکو، او راست. معبود راستینی جز او وجود ندارد و با اخلاص در دین و عبادت، تنها او را میخوانیم؛ هرچند برای کافران ناخوشایند باشد». [مترجم] ] ابنزبیربمیگوید: رسولاللهجپس از هر نمازی، این ذکر را ورد زبانش قرار میداد.
شرح
این دو حدیث دربارهی اذکاریست که در اوقات مشخصی گفته میشوند؛ زیرا اذکار دو گونهاند: اذکار مقید که وقت مشخصی دارند؛ و اذکار مطلق. برخی از اذکار مقید به نماز هستند و برخی دیگر از اذکار، مقید به وضو که اصطلاحاً به آنها اذکار وضو و اذکار نماز نیز گفته میشود. این دو حدیث، یعنی حدیثِ مغیره بن شعبه و عبدالله بن زبیرشدربارهی اذکار نماز است.
مغیره بن شعبهسمیگوید: رسولاللهجهنگامیکه از نماز فارغ میشد و سلام میداد، میگفت: «لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، اللهم لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ، وَلا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلا يَنْفَعُ ذَا الجَدِّ مِنْكَ الجَدُّ».
«لا إله إِلا اللهُ»، یعنی هیچ معبود برحق و راستینی جز اللهﻷوجود ندارد که سزاوارِ پرستش باشد و بتها و معبودانی که جز الله پرستش میشوند، شایسته و سزاوار عبادت نیستند؛ هرچند کسانی که آنها را عبادت میکنند، نام «اله» یا معبود را بر آنها بگذارند و آنها را معبودان خویش بخوانند؛ بلکه معبودانشان همانگونهاند که الله متعال میفرماید:
﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍ﴾ [يوسف: ٤٠]
شما، جز پروردگار، تنها نامهایی را میپرستید که خودتان و پدرانتان نامگذاری کردهاید (و نام «اله» یا معبود را بر آنها گذاشتهاید؛ در حالی که) الله هیچ دلیلی بر درستی آنها نازل نکرده است.
«وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ»، برای تأکید است؛ یعنی با بیان اینکه الله، یکتاست و شریکی ندارد، بر مفهوم «لا إله إِلا اللهُ»و وحدانیت اللهﻷتأکید میشود و بیان میگردد که الله متعال در الوهیتش یکتا و بیشریک است و فرمانروایی و حمد و ستایش، ویژهی اوست و او بر هر کاری تواناست. فرمانروایی و حاکمیت مطلق، فراگیر و گسترده از آنِ اوست؛ همچنانکه فرمانرواییِ آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست و نیز مالکیت انسانها، جانوران، درختان، دریاها، رودخانهها، فرشتگان و نیز ماه و خورشید، به او اختصاص دارد و همهی اینها و آنچه که ما میدانیم و نمیدانیم، ملک او هستند و او هرگونه که بخواهد و حکمتش اقتضا کند، در ملک خویش تصرف میکند و هرچه بخواهد، بهانجام میرساند.
«وَلَهُ الحَمْدُ»، یعنی کمال مطلق ویژهی اوست و او در همه حال، سزاوار حمد و ستایش است؛ چه آنگاه که در خوشی و نعمت بهسر بریم و چه آنگاه که در رنج و سختی باشیم. انسان در خوشیها پروردگارش را ستایش میکند و او را سپاس میگوید و آنگاه که گرفتار رنج و سختی شود، باز هم پروردگارش را میستاید و همهی کارهایش را به الله میسپارد؛ زیرا چهبسا انسان، مصلحت رنج و گرفتاریِ خویش را نمیداند؛ اما الله متعال به مصلحت هر چیزی، اگاهی کامل و مطلق دارد؛ از اینرو انسان، پروردگارش را در همه حال میستاید؛ چنانکه اگر مسألهی خوشحالکنندهای برای پیامبرجپیش میآمد، میگفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتِ»؛ یعنی: «حمد و ستایش، از آن الله است که به لطفش نیکیها به انجام میرسد». و اگر مسألهی دیگری، برایش پیش میآمد، میگفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ». [صحیح است؛ ر.ک: صحیح الجامع، از آلبانی/ش: ۴۶۴۰.] اما متأسفانه به جای عبارت مذکور، عبارت دیگری در میان مردم رایج شده که میگویند: «الحمد لله الذی لا یُحمد علی مکروه سواه»؛یعنی: «حمد و ستایش از آن خداست که کسی جز او در برابر ناخوشیها ستایش نمیشود». این، حمد و ستایش ناقصیست. زیرا بیانگر کمصبریِ ستایشگر است یا حداقل نشان میدهد که چنین ستایشگری، از کمال صبر برخوردار نیست. بنابراین هرگاه مسألهی ناگواری پیش آمد، با همان الفاظی، اللهﻷرا حمد و ستایش کنید که رسولاللهجستایش کرده است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ».
«اللهم لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ، وَلا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلا يَنْفَعُ ذَا الجَدِّ مِنْكَ الجَدُّ»؛ یعنی: «یا الله! هیچکس جلودار بخشش و عطای تو نیست و هیچکس نمیتواند آنچه را که تو باز داری، ببخشاید». وقتی چنین باوری داشته باشیم، از کسی جز اللهﻷعطا و بخشش نمیخواهیم و اگر کسی چیزی به ما بدهد، میدانیم که دهش و بخششِ الاهیست و الله متعال برای ما مقدر فرموده است كه فلان شخص، فلان چیز را به ما ببخشد و آنشخص، فقط سبب بوده است؛ البته به ما دستور داده شده که دهش و بخشش دیگران را جبران کنیم؛ همانگونه که پیامبرجفرموده است: «مَنْ صَنَعَ إلَيْكُمْ مَعْرُوفاً فَكَافِئُوهُ، فَإنْ لَمْ تَجِدُوا ما تُكَافِئُونَهُ فَادْعُوا لَهُ حَتَّى تَرَوْا أَنَّكُمْ قَد كَافَأْتُمُوهُ»؛ [صحیح است؛ صحیح الجامع، ش: ۶۰۲۱.] یعنی: «هرکه به شما نیکی کرد، نیکیاش را جبران کنید؛ و اگر چیزی برای جبران بخشش و نیکیاش نیافتید، آنقدر برایش دعا نمایید که خودتان احساس کنید که نیکیاش را جبران کردهاید».
ولی هر نیکی و بخششی که به ما میشود، میدانیم که الله متعال آنرا برای ما فراهم ساخته و شخصِ بخشنده را بر آن داشته است که چنین دهشی به ما ببخشد.
«وَلا يَنْفَعُ ذَا الجَدِّ مِنْكَ الجَدُّ»؛ یعنی: «ثروت و بهرهي هیچ ثروتمند و سرمایهداری، او را از تو بینیاز نمیگرداند و در برابر تو سودی برایش ندارد». لذا مال و ثروت هیچکس و نیز زن و فرزندانش و دیگر بهرههایی که از دنیا برده است، او را از اللهﻷ، بینیاز نمیکنند و در برابر الله هیچ سودی برایش ندارند؛ زیرا فرمانروایی آسمانها و زمین از آنِ الله متعال میباشد و بهراستی چه بسیار ثروتمندانی که با زن و فرزندان خود، خوش و خرم زندگی میکنند و ناگهان بیمار میشوند و هیچکس جز اللهﻷنمیتواند این بلا را از او دور کند و بهبودش ببخشد؛ یا فردی با ثروت و سرمایهی فراوان، ناگهان افسرده میشود و به ناراحتی و اندوهی دچار میگردد که از کسی جز اللهﻷبرایش هیچ کاری ساخته نیست!
لذا با گفتنِ چنین دعایی، همه چیز را به الله واگذار میکنیم. همچنین شایسته است که انسان پس از پایان نماز، هنگامی که سلام میدهد، سه بار استغفار کند و سپس بگوید: «اللهم أنْتَ السَّلاَمُ، وَمِنْكَ السَّلاَمُ، تَبَارَكْتَ يَا ذَا الجَلاَلِ وَالإكْرَامِ». گفتنیست: ترتیب اذکار، واجب نیست؛ یعنی فرقی نمیکند که ابتدا کدامیک از اذکار را بگویید؛ ولی بهتر است که ابتدا سه بار استغفار کنید و سپس دعای مذکور و آنگاه سایر اذکار مسنون را بگویید. انشاءالله پیرامون حدیث عبدالله بن زبیربنیز سخن خواهیم گفت.
***
۱۴۲۶- وعَن أبي هُريرةس أَنَّ فُقَرَاءَ الْمُهَاجِرِينَ أَتَوْا رسولَ اللهج فقالوا: ذَهَبَ أَهْلُ الدُّثُورِ بِالدَّرَجاتِ العُلَى والنَّعِيمِ المُقِيم؛ يُصَلُّونَ كمَا نُصَلِّي، ويَصُومُونَ كمَا نَصُوم وَيَتَصَدَّقُونَ ولا نَتَصَدَّق، ويَعتِقُونَ ولا نَعتقُ. فقال رسولُ اللهج: «أَفَلا أُعَلِّمُكُمْ شَيئاً تُدرِكُونَ بِهِ مَنْ سبَقَكُم، وتَسْبِقُونَ بِهِ مَنْ بَعْدَكُمْ وَلاَ يَكُونُ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْكُم إِلاَّ مَنْ صَنَعَ مِثلَ ما صَنَعْتُم؟» قالوا: بَلَى يا رسولَ الله، قال: «تُسَبِّحُونَ، وتَحمَدُونَ وتُكَبِّرُون دُبُرَ كُلِّ صَلاةٍ ثَلاثاً وثَلاثِينَ مَرَّةً». قَالَ أَبُو صالح الراوي عن أَبي هريرةس، لَمَّا سُئِلَ عَنْ كَيْفِيَّةِ ذِكْرِهِنَّ قَالَ: يَقُولُ: سُبْحَان اللهِ، وَالحَمْدُ للهِ واللهُ أكْبَرُ، حَتَّى يَكُونَ مِنهُنَّ كُلُّهُنَّ ثَلاثاً وَثَلاثِينَ.[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۸۴۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۵۹۵.]
وزاد مسلمٌ في روايته: فَرَجَعَ فُقَرَاءُ المُهَاجِرِينَ إِلى رسولِ اللهج فَقَالُوا: سَمِعَ إِخْوَانُنَا أَهْلُ الأَموَالِ بِمَا فَعلْنَا، فَفَعَلوا مِثْلَه؟ فَقَالَ رسولُ اللهج: ﴿ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُspan>﴾
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: فقرای مهاجران نزد رسولاللهجآمدند و گفتند: ثروتمندان، درجات والا و نعمتهای جاویدان را از آنِ خود ساختهاند؛ آنها همانند ما نماز میخوانند و روزه میگیرند، و نیز صدقه میدهند و ما نمیتوانیم صدقه بدهیم و برده آزاد میکنند و ما توانایی آزاد کردن برده نداریم. رسولاللهجفرمود: «آیا عملی به شما بیاموزم که بهوسیلهی آن به کسانی که از شما پیشی گرفتهاند، برسید و از آیندگان خود سبقت بگیرید و کسی برتر از شما نباشد، مگر کسی که مانندِ شما عمل کند؟» گفتند: بله، ای رسولخدا!» فرمود: «پس از هر نماز، سی و سه بار "سبحانالله"سی و سه بار "الحمدلله"و سی و سه بار "الله اکبر"بگویید». ابوصالح- راوی حدیث از ابوهریرهس- میگوید: هنگامیکه از ابوهریرهسدربارهی چگونگی این ذکر پرسیده شد، پاسخ داد: (نمازگزار) هر یک از اذکارِ سبحانالله، الحمدلله، و اللهاکبررا سی و سه بار بگوید.
مسلم در روایت خود افزون بر این آورده است: پس از مدتی فقرای مهاجران نزد رسولاللهجبازگشتند و گفتند: ای رسولخدا! برادران ثروتمندمان شنیدهاند که ما چهکار میکنیم؛ آنها نیز همین عمل را انجام میدهند. رسولاللهجفرمود: «این، فضلِ الله است که به هرکس بخواهد، میبخشد».
شرح
اين، یکی از احادیثیست که مؤلف/دربارهی فضیلت یکی از اذکارِ پس از نماز آورده است؛ پیشتر بیان شد که اذکار بر دو گونهاند: مطلق و مقید؛ و این، جزو اذکار مقید میباشد. ابوهریرهسمیگوید: فقرای مهاجران نزد رسولاللهجآمدند و گفتند: ثروتمندان، درجات والا و نعمتهای جاویدان را از آنِ خود ساختهاند.پیامبرجفرمود: «چگونه؟» گفتند: آنها همانند ما نماز میخوانند و روزه میگیرند، و نیز صدقه میدهند و ما نمیتوانیم صدقه بدهیم و برده آزاد میکنند و ما توانایی آزاد کردن برده نداریم. رسولاللهجفرمود: «آیا عملی به شما بیاموزم که بهوسیلهی آن به کسانی که از شما پیشی گرفتهاند، برسید و از آیندگان خود سبقت بگیرید و کسی برتر از شما نباشد، مگر کسی که مانندِ شما عمل کند؟» گفتند: بله، ای رسولخدا!» فرمود: «پس از هر نماز، سی و سه بار "سبحانالله" سی و سه بار "الحمدلله"و سی و سه بار "الله اکبر"بگویید». پس از مدتی فقرای مهاجران نزد رسولاللهجبازگشتند و گفتند: ای رسولخدا! برادران ثروتمندمان شنیدهاند که ما چهکار میکنیم؛ آنها نیز همین عمل را انجام میدهند. رسولاللهجفرمود: «این، فضلِ الله است که به هرکس بخواهد، میبخشد».
پارهای از نکاتی که از این حدیث برداشت میشود:
این حدیث، نشانگر این است که صحابهشدر کارهای نیک بر یکدیگر پیشی میجستند؛ چنانکه هر یک از آنها دوست داشت که در انجام کارهای نیک، جلوتر از دیگران باشد.
این حدیث نشان میدهد که گفتن سی و سه بار "سبحانالله"سی و سه بار "الحمدلله"و سی و سه بار "الله اکبر"پس از نمازهای پنجگانه، سنت است که در مجموع، نود و نه بار میشود؛ در حدیثی دیگر آمده است که بار صدم با ذکرِ «لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»کامل میگردد. این، یکی از روشهای ذکر پس از نماز است. یکی از روشهای دیگر بدین ترتیب است که هر یک از اذکار سبحانالله، الحمدلله، لاإلهإلاالله، و اللهاکبررا بیست و پنج بار بگویید که در مجموع، صد بار میشود.
روش دیگرش، این است که هر یک از اذکار سبحانالله، الحمدلله، و اللهاکبررا ده بار بگویید. همهی این روشها از پیامبرجثابت است؛ لذا گاه به این روش عمل کنید و گاه به آن روش.
همچنین از این حدیث، حوصله و سعهی صدر پیامبرجدر پاسخگویی به مسایل نمایان میشود؛ زیرا آن بزرگوار در پیِ بیان حقیقت بود و بدین منظور هرگز از پا نمینشست و بیحوصله نمیشد؛ بلکه حق و حقیقت را همواره برای مردم بیان میفرمود.
نگتهی دیگری که از این حدیث برداشت میشود، این است که وقتی الله متعال به کسی نعمتی ببخشد یا لطفی به او بکند، این، از فضل اوست که آنرا به هرکس که بخواهد، میبخشد؛ یکی را فقیر و دیگری را به فضلِ خویش ثروتمند میگرداند؛ این، لطف و دهش الاهیست و جور و جفا در حقّ دیگران نیست و الله متعال فضل و بخشش خویش را به هرکه بخواهد، میدهد؛ همچنین شخصی را از نعمت علم بهرهمند میگرداند و به شخصی هم علم و دانش نمیدهد؛ فضل و بخشش، همه به دست خداست و آنرا به هرکه بخواهد، عطا میکند.
نکتهی دیگری که از این حدیث برداشت میشود، این است که اصحاب ثروتمند نیز مانند اصحاب فقیرشبهخاطر اشتیاق فراوانی که به انجام کارهای نیک داشتند، در این زمینه بر دیگران سبقت میجستند؛ از اینرو همانند فقرا پس از هر نمازی، سی و سه بار "سبحانالله" سی و سه بار "الحمدلله"و سی و سه بار "الله اکبر"میگفتند.
***
۱۴۲۷- وعنهُ عَنْ رسولِ اللهج قَالَ: «مَنْ سَبَّحَ الله في دُبُرِ كُلِّ صَلاَةٍ ثَلاثاً وَثَلاثِينَ، وحَمِدَ اللهَ ثَلاثاً وَثَلاَثِينَ، وَكَبَّرَ الله ثَلاثاً وَثَلاَثِينَ، وقال تَمَامَ المِئَةِ: لا إله إِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، غُفِرَتْ خَطَايَاهُ وَإنْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ البَحْرِ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۵۹۷.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکس پس از هر نمازی، سی و سه بار سبحانالله، سی و سه بار الحمدللهو سی و سه بار اللهاکبربگوید و صدمین بار لا إله إِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌرا بگوید، گناهانش آمرزیده میشود؛ اگرچه مانند کف دریا، فراوان باشد».
۱۴۲۸- وعن كعب بن عُجْرَةَس عَن رسولِ اللهج قَالَ: «مُعَقِّباتٌ لا يَخِيبُ قَائِلُهُنَّ- أَوْ فَاعِلُهُنَّ- دُبُرَ كُلِّ صَلاَةٍ مَكْتُوبَةٍ: ثَلاثٌ وَثَلاثونَ تَسْبِيحَةً، وَثَلاثٌ وثَلاَثونَ تَحْمِيدَةً، وَأرْبَعٌ وَثَلاَثونَ تَكْبِيرَةً».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۵۹۶.]
ترجمه: کعب بن عجرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «اذکاری پس از هر نمازِ واجبیست که گوینده- یا انجامدهندهی- آن ناکام نمیشود: سی و سه بار سبحانالله، سی و سه بار الحمدللهو سی و چهار بار اللهاکبر».
***
۱۴۲۹- وعن سعد بن أَبي وقاصٍس أنَّ رسولَ اللهج كَانَ يَتَعَوَّذُ دُبُرَ الصَّلَواتِ بِهؤُلاءِ الكَلِمَاتِ: «اللهم إنِّي أَعوذُ بِكَ مِنَ الجُبْنِ وَالبُخْلِ، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ أنْ أُرَدَّ إِلَى أَرْذَلِ العُمُرِ، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الدُّنْيَا، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ القَبْرِ».[روايت بخاري] [صحیح بخاری، ش: (۲۸۲۲، ۶۳۶۵).]
ترجمه: سعد بن ابیوقاصسمیگوید: رسولاللهجدر پایان هر نماز- پیش از سلام- با این کلمات به الله پناه میبرد: «اللهم إنِّي أَعوذُ بِكَ مِنَ الجُبْنِ وَالبُخْلِ، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ أنْ أُرَدَّ إِلَى أَرْذَلِ العُمُرِ، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الدُّنْيَا، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ القَبْرِ».
۱۴۳۰- وعن معاذٍس: أنَّ رسول اللهج أخذ بيده، وَقالَ: «يَا مُعَاذُ، وَاللهِ إنِّي لأُحِبُّكَ»؛ فَقَالَ: «أُوصِيكَ يَا مُعَاذُ لا تَدَعَنَّ في دُبُرِ كُلِّ صَلاَة تَقُولُ: اللهم أَعِنِّي عَلَى ذِكْرِكَ، وَشُكْرِكَ، وَحُسْنِ عِبَادَتِكَ».[روايت ابوداود با اِسناد صحیح] [صحيح الجامع، ش: ۷۹۶۹؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۱۳۶۲. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۳۸۹ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: از معاذسروایت است که رسولاللهجدست او را گرفت و فرمود: «ای معاذ! به الله سوگند که من، تو را دوست دارم»؛ و افزود: «ای معاذ! به تو سفارش میکنم که در پایان از هر نمازی- پیش از سلام- این دعا را ترک نکنی: اللهم أَعِنِّي عَلَى ذِكْرِكَ، وَشُكْرِكَ، وَحُسْنِ عِبَادَتِكَ». [ترجمهی ذکر: «یا الله! یاریام کن که تو را یاد کنم، شکر و سپاست را بهجای آورم و بهنیکی عبادتت نمایم».]
شرح
اینها نیز جزو اذکاریست که در پایان نماز گفته میشود؛ سعد بن ابیوقاصسمیگوید: رسولاللهجدر پایان هر نماز- پیش از سلام- با این کلمات به الله پناه میبرد: «اللهم إنِّي أَعوذُ بِكَ مِنَ الجُبْنِ وَالبُخْلِ، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ أنْ أُرَدَّ إِلَى أَرْذَلِ العُمُرِ، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الدُّنْيَا، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ القَبْرِ».
در حدیث معاذ بن جبلسآمده است که پیامبرجسفارش فرمود كه در پایان هر نمازی، این دعا را بگوید: «اللهم أَعِنِّي عَلَى ذِكْرِكَ، وَشُكْرِكَ، وَحُسْنِ عِبَادَتِكَ». شایستهی یادآوریست: در چنین احادیثی، هرگاه به گفتن ذکر پس از پایان نماز توصیه شود، منظور این است که نمازگزار آنرا پس از اتمام نماز و آنگاه که سلام میدهد، بگوید و چنانچه به گفتن دعا توصیه شده باشد، منظور، این است که آن دعا پس از تشهد و پیش از سلام، گفته شود. از اینرو حدیث سعد بن ابیوقاص و معاذ بن جبلببیانگر این است که نمازگزار این دو دعا را در پایان تشهد و پیش از سلام، بگوید. [از اینرو در ترجمهی این احادیث، قیدِ «پیش از سلام» را ذکر کردهام. [مترجم]] از جمله دعاهایی که در پایان تشهد و پیش از سلام گفته میشود، میتوان به این دعا اشاره کرد که: «اللهم إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ».[ ( ]صحیح مسلم، ش: ۵۸۸ بهنقل از ابوهریرهس.] یعنی: «یا الله! از عذاب دوزخ، عذاب قبر، از فتنهی زندگی و مرگ، و از فتنهی دجال به تو پناه میبرم». و نیز دعایی که در حدیث سعد بن ابیوقاصسآمده است: «اللهم إنِّي أَعوذُ بِكَ مِنَ الجُبْنِ وَالبُخْلِ، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ أنْ أُرَدَّ إِلَى أَرْذَلِ العُمُرِ، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الدُّنْيَا، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ القَبْرِ». لذا آنگونه که در این حدیث آمده است، از پنج چیز به الله پناه میبریم:
نخست: از بخل که همان حرص و آزِ مال و ثروت است.
دوم: از ترس و بزدلی که همان خوددوستیست. بُخل، انسان را از بذل مال و ثروت از جمله ادای زکات، خرج کردن و مهماننوازی و امثال آن باز میدارد و ترس و بزدلی باعث میشود که انسان برای جهاد پیشقدم نشود یا از ترس مرگ و زندان و امثالِ آن، سخن حق را نگوید.
سوم: «وَأعُوذُ بِكَ مِنْ أنْ أُرَدَّ إِلَى أَرْذَلِ العُمُرِ»؛ یعنی: «و از اینکه به پیری و فرتوتی برسم، به تو پناه میبرم». پس «أَرْذَلِ العُمُرِ»، حدی از پیری و فرتوتیست که وقتی انسان به چنین مرحلهای میرسد، هر چه را میدانسته است، از یاد میبرد و مانند بچه میشود؛ همچنین ممکن است که انسان در اثر یک حادثه مانند حادثهی رانندگی، حافظهاش را از دست بدهد. زوال عقل و فراموشی، یکی از عوارض پیری و فرتوتیست و چهبسا باعث میشود که نزدیکان انسان، از او خسته شوند و حتی او را به خانههای سالمندان بسپارند. هیچ انسانی دوست ندارد که چنین وضعیتی پیدا کند و به این حد از پیری و فرتوتی برسد. گفتنیست: واجبات شرعی از جمله نماز و روزه از کسی كه مبتلایان به آلزایمر و فراموشی ساقط میگردد و تکلیف از آنان برداشته میشود.
چهارم: «وَأعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الدُّنْيَا»؛ یعنی: «و از فتنهی دنیا به تو پناه میجویم». بزرگترین آزمون برای انسانها، دنیاست و دنیا اصلیترین عامل فریفته شدن انسانهاست؛ بهویژه در این عصر فتنه که مردم با تب و تاب فراوان در پیِ دنیا میدوند؛ همانگونه که پیامبرجفرموده است: «وَالله ما الفقْرَ أَخْشَى عَلَيْكُم، وَلكنّي أَخْشى أَنْ تُفْتَحَ عَلَيْكُم الدُّنْيَا كما فُتِحَتْ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُم، فَتَنَافَسُوهَا كَمَا تَنَافَسُوهَا، فَتَهْلِكَكُمْ كَمَا أَهْلَكَتْهُمْ»؛ [صحیح بخاری، ش: ۳۱۵۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۹۶۱. ر.ک: حدیث شمارهی ۴۶۱. [مترجم]] یعنی: «به الله سوگند، من برای شما از بابت فقر نگران نیستم؛ بلکه از این میترسم که دروازهی دنیا به روی شما گشوده شود و مانند گذشتگان که بر سر دنیا با هم رقابت کردند، شما نیز به رقابت با یکدیگر بپردازید و دنیا، همانگونه که آنان را به هلاکت کشاند، شما را نیز به هلاکت برساند». این، واقعیت عصر حاضر است؛ دنیا از هر جهت به سوی ما گشوده شده و در منازلی مانند کاخهای شاهان زندگی میکنیم و بر خودروهایی مانند ماشینهای حکام سوار میشویم و از خوراک و لباس و امکاناتی برخوردار شدهایم که پیشتر سابقه نداشت؛ با این حال، بیشتر تلاش و فکر مردم، بهخاطر شکم و زیر شکم است و بسیاری از انسانها به دنیا و لذتهای زودگذر آن فریفته شدهاند.
فتنهی دنیا، آزمون بسیار بزرگیست و انسان باید نسبت به آن هوشیار باشد؛ از اینرو الله متعال میفرماید:
﴿فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ ٣٣﴾ [لقمان: ٣٣]
پس زندگانی دنیا، شما را نفریبد و (شیطانِ) فریبنده، شما را نسبت به الله فریب ندهد.
پنجم: «وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ القَبْرِ»؛ یعنی: «و از فتنهی قبر به تو پناه میآورم». فتنهی قبر نیز آزمون بسیار بزرگیست؛ آنگاه که مرده را به خاک میسپارند، مرده صدای کفشهای دوستان و نزدیکانش را میشنود تا اینکه آنجا را ترک میگویند و او را در قبرش تنها میگذارند؛ در ان هنگام دو فرشته نزد میّت میآیند و از او دربارهی پروردگار، دین و پیامبرش میپرسند. اگر مومن باشد، این پرسشها را بهدرستی پاسخ میدهد و میگوید: پروردگارم، الله؛ پیامبرم، محمد و دینم، اسلام است؛ اما اگر ریاکار یا منافق باشد، میگوید: نمیدانم، نمیدانم. آنگاه او را با گُرزی آهنین میزنند و او از شدت درد، آنچنان فریاد برمیآورَد که همهی موجودات جز انسانها و جنها فریادش را میشنوند. این، از لطف و رحمت پروردگار است که ما صدای عذاب قبر را نمیشنویم؛ و گرنه زندگی، بسیارناگوار میشد و از این بابت، رنج فراوان میبردیم. در صورتی که صدای عذاب قبر را میشنیدیم، از دو جهت، آزردهخاطر میشدیم:
اگر مُرده، از بستگان و عزیزان ما بود، از بابت عذاب شدن عزیز خود، میرنجیدیم و چنانچه میّت از نزدیکان ما نبود، به خاطرِ صدای دلخراش و آزاردهندهی عذاب قبر، رنج میبردیم. پس فتنهی قبر، آزمون بزرگیست.
این ها موارد پنجگانهای بود که پیامبرجبه یارانش آموزش داد که از هر یک از آنها به اللهﻷپناه ببرند.
در حدیث معاذسآمده است که پیامبرجبه وی فرمود: «ای معاذ! به الله سوگند که من، تو را دوست دارم». این، فضیلت بسیار بزرگی برای معاذسبهشمار میآید که پیامبرمان، با سوگند فرمود که معاذ را دوست دارد. انسان بهترینها را برای دوستش میخواهد؛ رسولاللهجکه میخواست بهترین هدیه را به معاذستقدیم کند، زمینهسازی کرد و او را برای پذیرش این هدیه آماده ساخت و پس از اظهار محبت به او فرمود: «ای معاذ! به تو سفارش میکنم که در پایان هر نمازی- پیش از سلام- این دعا را ترک نکنی: اللهم أَعِنِّي عَلَى ذِكْرِكَ، وَشُكْرِكَ، وَحُسْنِ عِبَادَتِكَ». همانطور که پیشتر بیان شد، هرگاه به گفتن ذکر پس از پایان نماز توصیه شود، منظور این است که نمازگزار آنرا پس از اتمام نماز و آنگاه که سلام میدهد، بگوید و چنانچه به گفتن دعا توصیه شده باشد، منظور، این است که آن دعا پس از تشهد و پیش از سلام، گفته شود. این قاعده بنا بر حدیث ابنمسعودستأیید میگردد که در آن آمده است: نمازگزار، پس از تشهد، هر دعایی که دوست دارد، بخواند؛ همچنین الله متعال دربارهی ذکر میفرماید:
﴿فَإِذَا قَضَيۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِكُمۡ﴾ [النساء:١٠٣]
و هنگامی که نماز را به جای آوردید، الله را در حالت ایستاده و نشسته و (خوابیده) بر پهلوهایتان یاد کنید.
«أَعِنِّي عَلَى ذِكْرِكَ»بدین معناست که مرا به هر گفتاری که مایهی نزدیکی به توست، موفق بگردان؛ همچنین هر تفکر و تدبری که انسان را به اللهﻷنزدیک کند، ذکر الاهی محسوب میشود. «وَشُكْرِكَ»: و یاریام کن که سپاس تو را بهخاطر نعمتهایی که به من ارزانی داشته ای و نیز بهخاطر بلاهایی که از من دور کردهای، بهجای آورم. بهراستی اللهﻷچه همه نعمت به ما بخشیده و چه همه بلا را از ما دور فرموده است! پس شایسته است که شکر و سپاس اللهﻷرا بهخاطر همهی اینها ادا کنیم. گفتنیست: حُسن عبادت یا پرستش خوب و بهجا، دو شرط دارد: یکی، اخلاص برای اللهﻷ؛ و دیگری، پیروی از رسولاللهج.
***
۱۴۳۱- وعن أَبي هريرةَس أنَّ رسول اللهج قَالَ: «إِذَا تَشَهَّدَ أَحَدُكُمْ فَلْيَسْتَعِذْ بِاللهِ مِنْ أرْبَعٍ، يَقُولُ: اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَمِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَةِ المَحْيَا وَالْمَمَاتِ، وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسِيحِ الدَّجَّالِ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۵۸۸.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرگاه هریک از شما تشهد را خواند،- در پایانِ آن- از چهار چیز به الله پناه بجوید و بگوید: اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَمِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَةِ المَحْيَا وَالْمَمَاتِ، وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسِيحِ الدَّجَّالِ».
۱۴۳۲- وعن عليٍّس قالَ: كَانَ رَسُولُ اللهج إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلاَةِ يَكُونُ مِنْ آخِرِ مَا يَقُولُ بَيْنَ التَّشَهُّدِ وَالتَّسْلِيمِ: «اللهم اغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَمَا أخَّرْتُ، وَمَا أسْرَرْتُ وَمَا أعْلَنْتُ، وَمَا أسْرَفْتُ، وَمَا أنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنِّي، أنْتَ الْمُقَدِّمُ، وَأنْتَ المُؤَخِّرُ، لا إله إِلا أنْتَ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۷۷۱.]
ترجمه: علیسمیگوید: رسولاللهجهنگامی که نماز میگزارد، یکی از آخرین دعاهایی که بین تشهد و سلام میخواند، این بود که میگفت: اللهم اغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَمَا أخَّرْتُ، وَمَا أسْرَرْتُ وَمَا أعْلَنْتُ، وَمَا أسْرَفْتُ، وَمَا أنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنِّي، أنْتَ الْمُقَدِّمُ، وَأنْتَ المُؤَخِّرُ، لا إله إِلا أنْتَ».
شرح
در این دو حدیث که مؤلف/آورده، اذکار یا دعاهایی که در نماز گفته میشود، ذکر شده است:
ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرگاه هریک از شما تشهد را خواند،- در پایانِ آن- از چهار چیز به الله پناه بجوید و بگوید: اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَمِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَةِ المَحْيَا وَالْمَمَاتِ، وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسِيحِ الدَّجَّالِ».
پیامبرجدستور داده است که وقتی تشهد را به پایان رساندیم، پیش از سلام دادن، از این چهار مورد به اللهﻷپناه ببریم:
یکم: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ»؛ یعنی: «یا الله! از عذاب دوزخ به تو پناه میجویم». این، بدین معناست که از اللهﻷاز بابت هر گناهی که مرتکب شدهایم، عفو و گذشت میخواهیم؛ و چنانچه مرتکب معصیت نشده باشیم، بدین معناست که اللهﻷما را از آتش دوزخ دور بگرداند.
دوم: «وَمِنْ عَذَابِ القَبْرِ»؛ و از عذاب قبر نیز به اللهﻷپناه میبریم؛ زیرا در قبر، عذابی دائمی برای کافران و عذابی مقطعی برای گنهکاران وجود دارد؛ چنانکه پیامبرجاز کنارِ دو قبر عبور کرد و فرمود: «إنَّهما لَيُعَذَّبَانِ وَمَا يُعَذَّبَانِ فِي كَبِيرٍ، أمّا أَحَدُهُمَا فکان لا يَسْتَبرئ مِنْ البَوْلِ، وأمَّا الآخَرُ فکان يَمْشِي بِالنَّمِيمَةِ بَينَ النَّاسِ»؛ [صحیح بخاری، ش: (۲۱۶، ۲۱۸، ۱۳۶۱، ۶۰۵۲، ۶۰۵۵)؛ و مسلم، ش: ۲۹۲.] یعنی: «این دو نفر عذاب میشوند، آن هم بهخاطر گناهي كه آن را بزرگ نمیدانستند؛ یکی از آنها، از ادرار خود پرهیز نمیکرد و دیگری، در میان مردم سخنچینی مینمود».
«وَمِنْ فِتْنَةِ المَحْيَا وَالْمَمَاتِ»؛ یعنی: «و از فتنهی زندگی و مرگ نیز به تو پناه میجویم». فتنهی زندگی، همهی بلاها و آزمونهاییست که در زندگی، دامنگیر انسان میشود و دو مبنا و محور دارد: یا برخاسته از جهل و ناآگاهی یا عدم شناخت حقیقت است و یا شهوت و هوای نفس، خاستگاه آن میباشد. جهل و نادانی باعث میشود که حق و حقیقت بر انسان پوشیده بماند و در نتیجه در باطل بیفتد و هلاک شود. شهوت و هوای نفس نیز باعث میشود که انسان بهرغم اینکه حقیقت را میداند، آنرا نپذیرد و در پی باطل برود!
دربارهی فتنهی مرگ گفته شده که همان، سوال دو فرشتهایست که در قبر به سراغ میّت میآیند و از او دربارهی پروردگار، دین و پیامبرش میپرسند. همچنین برخی از علما، فتنهی مرگ را به تلاش شیطان در آستانهی مرگ هر انسانی معنا کردهاند؛ بدینسان که شیطان هنگام مرگ هر یک از انسانها میکوشد که او را گمراه بگرداند؛ چنانکه به سراغش میآید و چه بسا با وسوسه و نیرنگ او را به کفر فرا میخواند و از او میخواهد که به پروردگارش کافر شود! این فتنه، یکی از بزرگترین آزمونهاست.
و اما فتنهی مسیح دجال؛ دجال، مردی بدطینت، دروغگو و پلید است که در آخر زمان ظهور میکند و مردم را به گمراهی میکشاند و آنها را به پرستش و عبادت خویش فرا میخواند و بسیاری از مردم، الا ماشاءالله به او میگروند. این دروغگوی کافر، لوچ و نابیناست و چشمش مانند دانهی انگور، برآمده میباشد و میان دو چشمش، نوشته شده است: «کافر» (ک، ف، ر)؛ و هر مؤمنی میتواند آن را بخواند؛ چه باسواد باشد و چه بیسواد. اما منافقان و کافران، نمیتوانند کلمهی کافر را که در میان چشمان دجال نوشته شده است، بخوانند؛ اگرچه باسواد باشند. این، یکی از نشانههای الاهیست. دجال با آن فتنهی بزرگش، چهل روز در زمین میماند؛ روز اول، برابر با یک سال است و روز دوم، با یک ماه، و روز سوم، با یک هفته برابری میکند و سایر روزهایش، همانند روزهای عادیست. وی، مردم را به پرستش خویش فرا میخواند و میگوید: من، پروردگار شما هستم. بوستان و آتشی با اوست؛ بوستان یا بهشتی که با خود دارد، در حقیقت، دوزخ است؛ و برعکس، آتشی که با اوست، بهشت است. [ر.ک: صحیح بخاری، ش: ۳۳۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۹۶۳.] از اینرو پیامبرجفرموده است: «بزرگترین فتنه از زمان آفرینش آدم÷تا برپاییِ قیامت، فتنهی دجال میباشد و هر پیامبری به قومش دربارهی دجال هشدار داده است». [صحیح است؛ نگا: صحیح الجامع، ش: ۷۸۷۵.]
خلاصه اینکه نمازگزار در آخرین تشهد و پیش از سلام، از این چهار مورد به اللهﻷپناه میبرد. علما رحمهمالله اختلاف نظر دارند که آیا گفتن این دعا در پایان تشهد، واجب است یا سنت؟ بیشتر علما، این را سنت دانسته و گفتهاند: ترکِ آن، نماز را باطل نمیکند؛ ولی شماری از علما آنرا واجب دانستهاند و بر این باورند که اگر کسی آن را ترک کند، نمازش باطل میباشد؛ چنانکه یکی از بزرگان تابعین به نام طاووس/فرزندش را دید که این دعا را در نمازش نخواند؛ به او گفت که نمازش را اعاده کند. لذا از آنجا که این دعا، اینهمه خیر و فضیلت دارد، پس شایسته است که انسان، آن را ترک نکند تا بر دیدگاه آندسته از علما که گفتن این دعا را واجب دانستهاند، نمازش کامل باشد و باطل نشود.
***
۱۴۳۳- وعن عائشةل قالَت: كَانَ النَّبِيُّج يُكْثِرُ أنْ يَقُولَ في رُكُوعِهِ وَسُجُودِهِ: «سُبْحَانَكَ اللهم رَبَّنَا وبِحَمْدِكَ، اللهم اغْفِرْ لِي».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: (۸۱۷، ۴۹۶۷)؛ و صحیح مسلم، ش:۴۸۴.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: پیامبرجدر رکوع و سجود خویش، این دعا را بسیار میگفت: «سُبْحَانَكَ اللهم رَبَّنَا وبِحَمْدِكَ، اللهم اغْفِرْ لِي».
۱۴۳۴- وعنها أنَّ رسول اللهج كَانَ يَقُولُ في رُكُوعِهِ وَسُجُودِهِ: «سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ المَلاَئِكَةِ وَالرُّوحِ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۴۸۷.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: پیامبرجدر رکوع و سجدهی خویش میگفت: «سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ المَلاَئِكَةِ وَالرُّوحِ».
۱۴۳۵- وعن ابن عباسٍب: أنَّ رسولَ اللهج قَالَ:«فَأمَّا الرُّكُوعُ فَعَظِّمُوا فِيهِ الرَّبَّﻷ، وَأمَّا السُّجُودُ فَاجْتَهِدُوا في الدُّعَاءِ، فَقَمِنٌ أنْ يُسْتَجَابَ لَكُمْ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۴۷۹.]
ترجمه: ابنعباسبمیگوید: رسولاللهجفرمود: «در رکوع، عظمت و بزرگیِ پروردگارﻷرا بگویید و در سجده برای دعا کردن بکوشید که شایسته است که دعایتان- در سجده- پذیرفته شود».
شرح
اینها اذکاریست که در اوقات و زمانهای مشخصی گفته میشود؛ چنانکه مادر مومنان، عایشهی صدیقهلمیگوید: پیامبرجدر رکوع و سجود خویش، این دعا را بسیار میگفت: «سُبْحَانَكَ اللهم رَبَّنَا وبِحَمْدِكَ، اللهم اغْفِرْ لِي». این، پس از آن بود که الله متعال سورهی «نصر» را بر او نازل فرمود:
﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١ وَرَأَيۡتَ ٱلنَّاسَ يَدۡخُلُونَ فِي دِينِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا ٢ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: ١، ٣]
هنگامی که یاریِ الله و پیروزی (فتح مکه) فرا رسد و مردم را ببینی که گروهگروه وارد دین الله میشوند (بدان که زمان مرگت نزدیک شده است). پس پروردگارت را با حمد و ستایش بهپاکی یاد کن و از او آمرزش بخواه. بیگمان او، توبهپذیر است.
آنگونه که ابنعباسبگفته است: این سوره، به پیامبرجخبر میداد که زمان وفاتش نزدیک شده است؛ ابنعباسبمیگوید: عمرسمرا با بزرگان بدر در مجلس خود جای میداد. گویا یکی از آنها ناراحت شده و گفته بود: چرا این پسر، با ما وارد مجلس میشود، حال آنکه ما، پسرانی به سن او داریم؟ عمرسفرمود: شما، خود میدانید که او از کجاست (و از شأن او آگاهید). لذا روزی مرا صدا زد و با آنها به مجلس خود برد. من، دریافتم که میخواهد دلیل این کارش را به آنان نشان دهد. پرسید: دربارهی این سخن الله متعال، چه میگویید که فرموده است: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ﴾؟ گفتند: الله متعال، به ما دستور داد که وقتی ما را یاری نمود و پیروز گردانید، او را ستایش کنیم و از او درخواست آمرزش نماییم. برخی هم سکوت کردند و چیزی نگفتند. سپس از من پرسید: آیا تو نیز چنین نظری داری؟ گفتم: خیر. فرمود: پس، چه میگویی؟ پاسخ دادم: این، خبر وفات رسولاللهجبود که الله به او خبر داد و فرمود:﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ﴾ [یعنی: هنگامی که یاریِ الله و پیروزی (فتح مکه) فرا رسد، (بدان که زمان مرگت نزدیک شده است).] و این، علامتِ اجل توست. ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: ٣] [یعنی: پس پروردگارت را با حمد و ستایش بهپاکی یاد کن و از او آمرزش بخواه. بیگمان او، توبهپذیر است.] عمرسفرمود: من نیز از این سوره، همان برداشتی را دارم که تو، گفتی. [ر.ک: حدیث شمارهی ۱۱۵. [مترجم]]
خلاصه اینکه رسولاللهجبه پیروی از این فرمان الاهی، در رکوع و سجدهی خویش، این دعا را بسیار میگفت: «سُبْحَانَكَ اللهم رَبَّنَا وبِحَمْدِكَ، اللهم اغْفِرْ لِي». معنایش این است که شما با گفتن این عبارت، اللهﻷرا با کمال صفاتش و نیز نفی هرگونه عیب و نقصی از او، میستایید و از او درخواست آمرزش میکنید.
اما حدیث دوم عایشهل؛ امالمؤمنین میفرماید: پیامبرجدر رکوع و سجدهی خویش میگفت: «سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ المَلاَئِكَةِ وَالرُّوحِ».
این هم تنزیه و تقدیس الله متعال است؛ بنده با گفتن این عبارت، بیان میدارد که اللهﻷکه پروردگار فرشتگان و جبرئیل است، از هر عیب و نقصی پاک و منزه میباشد؛ فرشتگان سپاهیان پروردگارند که ما آنها را نمیبینیم و «روح» همان جبرئیل امین÷است که برترین فرشتگان میباشد.
لذا شایسته است که بهپیروی از پیامبرمان محمد مصطفیج، این دعا را در رکوع و سجدهی خویش، فراوان بگوییم: «سُبْحَانَكَ اللهم رَبَّنَا وبِحَمْدِكَ، اللهم اغْفِرْ لِي» و نیز این عبارت را که: «سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ المَلاَئِكَةِ وَالرُّوحِ».
در حدیث ابنعباسبآمده است که رسولاللهجفرمود: «در رکوع، عظمت و بزرگیِ پروردگارﻷرا بگویید و در سجده برای دعا کردن بکوشید که شایسته است که دعایتان- در سجده- پذیرفته شود». این، بخشی از حدیثیست که رسولاللهجدر ابتدای آن فرمود: «أَلا وَإِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَقْرَأَ الْقُرْآنَ رَاكِعًا أَوْ سَاجِدًا»؛ یعنی: «آگاه باشید که من از خواندن قرآن در رکوع و سجده، منع شدهام». و سپس افزود: «پس در رکوع، عظمت و بزرگیِ پروردگارﻷرا بگویید و در سجده برای دعا کردن بکوشید که شایسته است که دعایتان- در سجده- پذیرفته شود»؛ زیرا «بنده، زمانی که در حال سجده است، بیش از هر زمانی به پروردگارش نزدیک میباشد». البته گفتن دعای قرآنی در حالت رکوع یا سجده، جایز است و هیچ ایرادی ندارد؛ مثلاً میتوانیم این دعا را که دعایی قرآنیست، در سجده بگویی: ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِيٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ ١٤٧﴾ [آل عمران: ١٤٧] یعنی: «پروردگارا! گناهانمان را بیامرز و از زیادهرویهایمان در کارها درگذر و ما را ثابتقدم بدار و بر گروه کافران پیروزمان بگردان».
ولی قرائت قرآن در رکوع وسجده، حرام است؛ لذا رسولاللهجفرمود: «در رکوع، عظمت و بزرگی پروردگار را بیان کنید»؛ یعنی در رکوع بگویید: «سُبحانَ رَبِّي العظيم» یا «سُبْحَانَ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ»و امثالِ آن.
و در سجده بگویید: «سُبْحَانَ رَبِّيَ الأَعْلَى»و «سُبْحَانَكَ اللهم رَبَّنَا وبِحَمْدِكَ، اللهم اغْفِرْ لِي»و فراوان دعا کنید؛ «زیرا شایسته است که دعایتان در سجده پذیرفته شود».
***
۱۴۳۶- وعن أَبي هريرةَس أنَّ رسول اللهج قَالَ: «أقْرَبُ مَا يَكُونُ العَبْدُ مِنْ رَبِّهِ وَهُوَ سَاجِدٌ، فَأَكْثِرُوا الدُّعَاءَ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۴۸۲.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «بنده زمانی که در حال سجده است، بیش از هر زمانی به پروردگارش نزدیک میباشد؛ پس-درسجده- فراوان دعا کنید».
۱۴۳۷- وعنه: أنَّ رسُولَ اللهِج كَانَ يَقُولُ فِي سجودِهِ: «اللهم اغْفِرْ لِي ذَنْبِي كُلَّهُ: دِقَّهُ وَجِلَّهُ، وَأَوَّلَهُ وَآخِرَهُ، وَعَلاَنِيَتَهُ وَسِرَّهُ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۴۸۳.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجدر سجدهاش میگفت: «اللهم اغْفِرْ لِي ذَنْبِي كُلَّهُ: دِقَّهُ وَجِلَّهُ، وَأَوَّلَهُ وَآخِرَهُ، وَعَلاَنِيَتَهُ وَسِرَّهُ».
شرح
این دو حدیث دربارهی اذکار ودعاهای بهخصوصیست که مؤلف/در باب «فضیلت ذکر» آورده است. نخست، حدیثی بدین مضمون که ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «بنده، زمانی که در حال سجده است، بیش از هر زمانی به پروردگارش نزدیک میباشد؛ پس-درسجده- فراوان دعا کنید»؛ زیرا بنده شریفترین و بالاترین عضو بدنش را همسطح پایینترین عضو خویش قرار میدهد و بدینسان پیشانیاش را بر خاک میساید و در برابر اللهﻷکرنش میکند؛ و این، کمال خاکساری در برابر الله و تنزیه و ستایش اوست؛ چراکه انسان، هم با سجده و کرنش و هم در گفتار، پروردگارش را ستایش میکند. همانگونه که پیشتر نیز گذشت، رسولاللهجبه کثرت دعا در سجده سفارش فرمود تا بدینسان کرنش عملی، و ستایش زبانی و نیز نیاز و وابستگی انسان به پررودگارش، همه، یکجا جمع شود. «سُبْحَانَ رَبِّيَ الأَعْلَى»، اشارهایست به اینکه اللهأدر ذات و صفاتش والا و برتر است و انسان، در برابر جلال و عظمت پروردگار، ناچیز و فروافتاده میباشد.
در حدیث دوم آمده است: رسولاللهجدر سجدهاش میگفت: «اللهم اغْفِرْ لِي ذَنْبِي كُلَّهُ: دِقَّهُ وَجِلَّهُ، وَأَوَّلَهُ وَآخِرَهُ، وَعَلاَنِيَتَهُ وَسِرَّهُ».
این، یکی دیگر از دعاهاییست که در سجده گفته میشود و نشان میدهد که سجده، گنجایش دعاهای فراوانی را دارد؛ زیرا دعا، عبادت است و انسان هرچه بیشتر دعا کند، اللهﻷرا بیشتر عبادت کرده است؛ ضمن اینکه انسان با چنین دعایی، همهی گناهان خویش اعم از آشکار و پنهان، و کوچک و بزرگ را بهخاطر میآورد و از اللهﻷآمرزش میخواهد؛ این، همان حکمتیست که پیامبرجضمن درخواست آمرزش برای گناهان، آنها را بهتفصیل بیان نمود تا ما یاد بگیریم که شایسته است که همواره انواع گناهانمان را بهخاطر داشته باشیم و بهپیروی از رسولاللهج، چنین دعاهایی را بهکثرت بگوییم؛ زیرا دعاهای جامع و سودمندیست.
***
۱۴۳۸- وعن عائشةَل قَالَتْ: افْتَقَدْتُ النَّبِيَّج ذَاتَ لَيْلَةٍ، فَتَحَسَّسْتُ، فإذا هُوَ راكِعٌ- أَوْ سَاجِدٌ- يَقُولُ: «سُبْحَانَكَ وَبِحَمْدِكَ، لا إله إِلاَّ أنتَ». وفِي روايةٍ: فَوَقَعَتْ يَدِي عَلَى بَطْنِ قَدَمَيْهِ، وَهُوَ في المَسْجِدِ وَهُمَا مَنْصُوبَتَانِ، وَهُوَ يَقُولُ: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ، وَبِمعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ، وأعُوذُ بِكَ مِنْكَ، لا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ أنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۴۸۶.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: شبی پیامبرجرا کنار خود نیافتم؛ اطرافم را بررسی کردم؛ دیدم که در حالت رکوع- یا سجده- میگوید: «سُبْحَانَكَ وَبِحَمْدِكَ، لا إله إِلاَّ أنتَ». و در روایتی آمده است: دستم به کفِ پاهایش خورد؛ آن بزرگوار به سجده رفته و دو پایش را بالا گرفته بود و میگفت: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ، وَبِمعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ، وأعُوذُ بِكَ مِنْكَ، لا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ أنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ».
۱۴۳۹- وعن سعد بن أَبي وقاصٍس قَالَ: كُنّا عِنْدَ رسول اللهج فَقَالَ: «أيعجزُ أحَدُكُمْ أنْ يَكْسِبَ في كلِّ يومٍ ألْفَ حَسَنَةٍ؟» فَسَأَلَهُ سَائِلٌ مِنْ جُلَسائِهِ: كَيْفَ يَكْسِبُ ألفَ حَسَنَةٍ؟ قَالَ: «يُسَبِّحُ مِئَةَ تَسْبِيحَةٍ فَيُكْتَبُ لَهُ ألْفُ حَسَنَةٍ، أَوْ يُحَطُّ عَنْهُ ألفُ خَطِيئَةٍ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۲۶۹۸.]
ترجمه: سعد بن ابیوقاصسمیگوید: نزد رسولاللهجبودیم که فرمود: «آیا هر یک از شما از بهدست آوردن هزار نیکی در روز، ناتوان است؟» یکی از همنشینانش پرسید: چگونه هزار نیکی کسب کند؟! فرمود: «صد مرتبه سبحانالله بگوید، هزار نیکی برایش نوشته میشود یا هزار گناه از او پاک میگردد».
شرح
این دو حدیث دربارهی ذکر و فضیلت آن است؛ حدیث نخست بدین مضمون است که امالمؤمنین، عایشهی صدیقهلمیگوید: «شبی پیامبرجرا کنار خود نیافتم؛ لذا اطراف را جستجو کردم». عایشهلمحبوبترین همسر پیامبرجبود و او نیز محبت فراوانی به رسولاللهجداشت؛ از اینرو یکی از شبها که از خواب برخاست، متوجه شد که پیامبرجکنارش نیستند؛ لذا نگران شد و در جستجوی آن بزرگوار، بیرون رفت و ایشان را در مسجد یا در حال سجده یافت. در روایتی آمده است که مادر مومنان میفرماید: «دستم به کفِ پاهای پیامبرجخورد که به سجده رفته و دو پایش را بالا گرفته بود». علما از این روایت، چنین برداشته کردهاند که سجدهکننده، باید دو قدمِ خویش را به هم بچسباند و میان آنها فاصله نگذارد؛ زیرا اگر پاهای پیامبرجدر حالت سجده، از هم فاصله میداشت، دستان امالمؤمنین به کف هر پای ایشان نمیخورد؛ همچنین در «صحیح ابن خزیمه» آمده است که پیامبرجدر حالت سجده، دو پایش را کنارِ هم قرار میداد. گفتنیست که زانوها باید به همان حالت طبیعی باشند؛ یعنی نمازگزار نه آنها را به هم بچسباند و نه میان آنها فاصله بیندازد. یکی از دعاهایی که پیامبرجمیخواند، این بود که میگفت: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ»؛ معنایش این است که آن بزرگوار با انجام کارهای نیک که مایهی رضایت و خشنودی پروردگار است، از کارهای زشت که موجب نارضایتی اللهﻷمیباشد، دوری میکرد و به اللهﻷپناه میجست. درمان هر چیزی، متضاد آن است و ویژگی پادزهر را دارد؛ چنانکه متضادّ خشم، رضایت و خشنودیست؛ لذا بهوسیلهی رضایت و خشنودی یا آنچه که مایهی رضایت و خشنودیست، از خشم و غضب الاهی به او پناه میبُرد و همینطور با عفو و بخشش الاهی، از مجازاتش پناه میجست؛ «وَبِمعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ»یعنی: با درخواست آمرزش از اللهﻷاز او میخواست که بهجای مجازاتش، او را مشمول عفو و گذشت خویش قرار دهد. «وأعُوذُ بِكَ مِنْكَ»؛ یعنی: «و از تو، به تو پناه میآورم». این، مفهموی فراگیر دارد؛ زیرا هیچ راه نجات و پناهگاهی جز پناه بردن به الله متعال وجود ندارد و هیچکس نمیتواند تو را از عذاب الاهی برهاند یا تو را در پناه خویش قرار دهد؛ پس چارهای جز این نداری که از عذاب اللهﻷبه خودش پناه ببری.
از این حدیث چنین برداشت میشود که پیامبرجدر پارهای از موارد یا هر از چند گاهی، در مسجد نیز نماز نافله میخوانْد؛ گرچه خواندن نافله در خانه، برتر میباشد؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «فَإِنَّ أَفْضَلَ الصَّلاةِ، صَلاةُ الْمَرْءِ فِي بَيْتِهِ إِلا الْمَكْتُوبَةَ». [صحیح بخاری، ش: ۷۳۱ بهنقل از زید بن ثابتس.] یعنی: «جز نمازهای فرض، خواندن سایر نمازها در خانه، بهتر است».
این حدیث، همچنین بیانگر محبت عایشهلبه پیامبرجاست و تعجب هم ندارد؛ زیرا پیامبرجاز میان زنانش، پس از خدیجهل، عایشهلرا از دیگران بیشتر دوست داشت. خدیجهلهمسر نخست پیامبرجبود و تا زمانی که حیات داشت، پیامبرجبا هیچ زنِ دیگری ازدواج نکرد و پس از وفات خدیجهلنیز همواره از این بانوی بزرگوار، یاد میفرمود؛ لذا پیامبرجاز میان همسران زندهاش، عایشهلرا از همه بیشتر دوست داشت.
نکتهی دیگری که از این حدیث برداشت میشود، این است که انسان با توسل به صفات الاهی، از ضدّ آن، به اللهﻷپناه میبَرَد؛ بهعبارت سادهتر، با توسل به صفتِ رضایت و خشنودی، از خشم الاهی به او پناه میجوید و از عقوبت و مجازات نیز با توسل به عفو و گذشت اللهﻷ، از او پناه میخواهد.
نکته: برای انسان جایز نیست که هنگامِ سجده، دو دست یا یکی از دستانش و نیز دو پا یا یکی از پاهایش را از زمین جدا کند؛ زیرا واجب است که سجده بر هفت عضو بدن انجام شود: پیشانی و بینی، دو کف دست، دو زانو، و انگشتان دو پا؛ لذا جدا کردن آنها از زمین در هنگام برخاستن، نماز را باطل میکند؛ البته اگر لحظهای پایش جدا شد و سپس بهسرعت آن را برگرداند، به پندار بنده، اعادهی نماز بر او واجب نیست.
***
۱۴۴۰- وعن أَبي ذَرٍّس أنَّ رَسُولَ اللّهِج قَالَ: «يُصْبحُ عَلَى كُلِّ سُلاَمَى مِنْ أَحَدكُمْ صَدَقَةٌ: فَكُلُّ تَسْبِيحَةٍ صَدَقَةٌ، وَكُلُّ تَحْمِيدَةٍ صَدَقَةٌ، وَكُلُّ تَهْلِيلَةٍ صَدَقَةٌ، وَكُلُّ تَكْبِيرَةٍ صَدَقَةٌ، وَأَمْرٌ بِالمَعْرُوفِ صَدَقَةٌ، وَنَهْيٌ عَنِ المُنْكَرِ صَدَقَةٌ، وَيُجْزِئ مِنْ ذَلِكَ رَكْعَتَانِ يَرْكَعُهُمَا مِن الضُّحَى».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۷۲۰. این حدیث، پیشتر بهشمارهی ۱۱۴۷ آمده است.]
ترجمه: ابوذرسمیگوید: پیامبرجفرمود: «هر صبح (هر روز) در برابر هر مفصل انسان، یک صدقه لازم است؛ هر "سبحانالله"گفتن، یک صدقه است؛ هر "الحمدلله"گفتن، یک صدقه است؛ هر "لاإلهإلاالله"گفتن، یک صدقه است؛ هر "اللهاکبر"گفتن، یک صدقه است؛ هر امر به معروف، صدقه است؛ هر نهی از منکر، صدقه است؛ و به جای همهی اینها، خواندن دو رکعت نماز "ضحی" کافیست».
***
۱۴۴۱- وعن أم المؤمنين جُويْريَةَ بنت الحارِثل: أنَّ النَّبِيَّج خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا بُكْرَةً حِيْنَ صَلَّى الصُّبْحَ وَهِيَ فِي مَسْجِدِها، ثُمَّ رَجَعَ بَعدَ أنْ أضْحَى وَهِيَ جَالِسَةٌ، فقالَ: «مَا زِلْتِ عَلَى الحالِ الَّتِي فَارقَتُكِ عَلَيْهَا؟» قَالَتْ: نَعَمْ، فَقَالَ النَّبيُّج: «لَقَدْ قُلْتُ بَعْدَكِ أرْبَعَ كَلِمَاتٍ ثَلاثَ مَرَّاتٍ، لَوْ وُزِنَتْ بِمَا قُلْتِ مُنْذُ اليَوْمِ لَوَزَنَتْهُنَّ: سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، وَرِضَا نَفْسِهِ، وَزِنَةَ عَرْشِهِ، وَمِدَادَ كَلِمَاتِهِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۷۲۶.]
وفي روايةٍ لَهُ: «سُبْحانَ الله عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحَانَ الله رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ اللهِ زِنَةَ عَرْشِهِ، سُبْحَانَ الله مِدَادَ كَلِمَاتِهِ».
وفِي رواية الترمذي: «ألا أُعَلِّمُكِ كَلِمَاتٍ تَقُولِينَهَا؟ سُبحَانَ الله عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبحَانَ الله عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبحَانَ الله عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحَانَ اللهِ رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ اللهِ رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ الله رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ الله زِنَةَ عَرْشِهِ، سُبْحَانَ اللهِ زِنَةَ عَرشِهِ، سُبْحَانَ الله زِنَةَ عَرشِهِ، سُبْحَانَ الله مِدَادَ كَلِمَاتِهِ، سُبْحَانَ الله مِدَادَ كَلِمَاتِهِ، سُبْحَانَ الله مِدَادَ كَلِمَاتِهِ».
ترجمه: از امالمؤمنین، جویریه بنت حارثلروایت است که پیامبرجیک روز صبح زود، هنگام نماز از نزد او بیرون رفت و جویریه در جای نماز خود- به ذکر- نشسته بود. پیامبرجهنگام چاشت بازگشت و جویریهلهمچنان نشسته بود. پیامبرجفرمود: «تو همچنان در همان حالتی هستی که تو را ترک کردم». پاسخ داد: بله. پیامبرجفرمود: «پس از تو، چهار کلمه گفتهام که اگر با آنچه که تو در طول امروز گفتهای، وزن شود، سنگینتر خواهد بود: سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ، وَرِضَا نَفْسِهِ، وَزِنَةَ عَرْشِهِ، وَمِدَادَ كَلِمَاتِهِ».
و در روایتی دیگر از مسلم آمده است: «سُبْحانَ الله عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحَانَ الله رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ اللهِ زِنَةَ عَرْشِهِ، سُبْحَانَ الله مِدَادَ كَلِمَاتِهِ»
و در روایت ترمذی آمده است: «آیا کلماتی به تو یاد بدهم که آنها را بگویی؟ سُبحَانَ الله عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبحَانَ الله عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبحَانَ الله عَدَدَ خَلْقِهِ، سُبْحَانَ اللهِ رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ اللهِ رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ الله رِضَا نَفْسِهِ، سُبْحَانَ الله زِنَةَ عَرْشِهِ، سُبْحَانَ اللهِ زِنَةَ عَرشِهِ، سُبْحَانَ الله زِنَةَ عَرشِهِ، سُبْحَانَ الله مِدَادَ كَلِمَاتِهِ، سُبْحَانَ الله مِدَادَ كَلِمَاتِهِ، سُبْحَانَ الله مِدَادَ كَلِمَاتِهِ».
شرح
در این احادیث فضیلت پارهای از اذکار آمده است؛ از جمله آنچه که امالمؤمنین، جویریهلروایت کرده که پیامبرجهنگام نماز صبح از نزد وی بیرون رفت و سپس هنگام چاشت بازگشت. در آن هنگام جویریهلمشغول ذکر و تسبیح بود؛ پیامبرجپس از بازگشت، جویریهلرا همچنان در حالِ ذکر دید و برایش بیان فرمود که من کلماتی گفتهام که از اذکاری که تو، از صبح تا این لحظه گفتهای، برتر است: سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ»، سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ رِضَا نَفْسِهِ»، سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ زِنَةَ عَرْشِهِ»، سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ».
«سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ»به اين معناست که شما به شمارِ آفریدههای اللهﻷ، او را ستایش میکنید؛ همانگونه که میدانید، شمارِ آفریدههای الاهی را کسی جز خود اللهﻷنمیداند:
﴿وَمَا يَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَۚ٣١﴾ [المدثر: ٣١]
و کسی جز الله، شمار سپاهیان پروردگارت را نمیداند.
«سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ زِنَةَ عَرْشِهِ»؛ شما با گفتن این عبارت، اللهﻷرا به وزن و سنگینیِ عرش الاهی میستایید و بهراستی کسی جز اللهﻷوزن عرش را نمیداند؛ زیرا عرش، بزرگترین مخلوقیست که ما سراغ داریم. پیامبرجفرموده است: «مَا السَّمَواتِ السَّبعَ والأرضين السَّبع فِي الکرسيِّ إلاَّ كَحَلقةٍ أُلقِيَت في فلاةٍ من الأرضِ وإنَّ فضلَ العرش علی الکرسيِّ کفَضلِ الفلاةِ علی هذه الحَلَقةِ». [آلبانی/این حدیث را با توجه به شواهدی که دارد، صحیح دانسته است.] یعنی: «هفت آسمان و هفت زمین به نسبت کرسی، مانند حلقهای هستند که در زمین پهناوری افتاده است و بزرگی عرش نسبت به کرسی، مانند بزرگی زمین پهناور به این حلقه میباشد». لذا عرش، آفریدهی بسیار بزرگیست و کسی جز آفرینندهاش، اندازهی ان را نمیداند.
«سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ رِضَا نَفْسِهِ»بدین معناست که شما اللهﻷرا آنقدر میستایید و تسبیحش را میگویید که راضی شود؛ لذا حمد و ستایش و نیز تسبیحی که الله متعال را راضی نماید، برترین حمد و تسبیح است.
«سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ»؛ مداد، همان ابزارِ نوشتن است و سخنان و شگفتیهای الاهی بهقدری عظیم و فراوان هستند که هیچ قلمی، تواناییِ نوشتن آنها را ندارد:
﴿وَلَوۡ أَنَّمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَةٍ أَقۡلَٰمٞ وَٱلۡبَحۡرُ يَمُدُّهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ سَبۡعَةُ أَبۡحُرٖ مَّا نَفِدَتۡ كَلِمَٰتُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٢٧ ﴾ [لقمان: ٢٧]
اگر درختان روی زمین، قلم شوند و دریا مرکب گردد و پس از آن، هفت دریای دیگر به مددش بیایند، سخنان (و شگفتیهای) الله پایان نمییابد. بیشک الله، توانای حکیم است.
الله متعال همچنین میفرماید:
﴿قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّي لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتُ رَبِّي وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا ١٠٩﴾ [الكهف: ١٠٩]
بگو: اگر دریا برای نوشتن سخنان پروردگارم جوهر شود، پیش از آنکه سخنان پروردگارم پایان پذیرد، دریا پایان مییابد؛ هرچند دریای دیگری همانندِ آن به کمک بیاوریم.
لذا سخنان الاهی، پایانی ندارد؛ البته مهم، این است که بر این ذکر پایبندی کنیم: سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ»، سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ رِضَا نَفْسِهِ»، سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ زِنَةَ عَرْشِهِ»، سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ»که در مجموع میشود: دوازده بار.
***
۱۴۴۲- وعن أَبي موسى الأشعريِّس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «مَثَلُ الَّذِي يَذْكُرُ رَبَّهُ وَالَّذِي لا يَذْكُرُهُ مَثَلُ الحَيِّ وَالمَيِّتِ».[روایت بخاری] [صحیح بخاری، ش: ۶۴۰۷؛ صحیح مسلم، ش: ۷۷۹.]
ورواه مسلم فَقَالَ: «مَثَلُ البَيْتِ الَّذِي يُذْكَرُ اللهُ فِيهِ، وَالبَيْتِ الَّذِي لا يُذْكَرُ اللهُ فِيهِ، مَثَلُ الحَيِّ والمَيِّتِ».
ترجمه: ابوموسی اشعریسمیگوید: پیامبرجفرمود: «مثال کسی که پروردگارش را ذکر میکند و آنکه او را یاد نمیکند، مانند زنده و مرده است».
و مسلم بدینسان روایت کرده است که پیامبرجفرمود: «مثال خانهای که الله در آن یاد میشود و خانهای که الله در آن یاد نمیگردد، مثال زنده و مرده است».
۱۴۴۳- وعن أَبي هريرةَس أنَّ رسولَ اللهج قَالَ: «يَقُولُ الله تَعَالَى: أنا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي، وَأَنَا مَعَهُ إِذَا ذَكَرَنِي، فإنْ ذَكَرَنِي فِي نَفْسِهِ، ذَكَرْتُهُ في نَفْسِي، وإنْ ذَكَرنِي في ملأٍ ذَكرتُهُ في مَلأٍ خَيْرٍ مِنْهُمْ».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۷۴۰۵؛ صحیح مسلم، ش: ۲۶۷۵.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «الله متعال میفرماید: من نزد گمان بندهام هستم- و با او مطابق گمانی که نسبت به من دارد، رفتار میکنم- و هرگاه مرا یاد کند، با او خواهم بود؛ اگر مرا در تنهایی یاد کند، من نیز او را پیش خود یاد میکنم و اگر مرا در جمعی یاد نمايد، او را در جمعی بهتر از آنان یاد میکنم».
۱۴۴۴- وعنه قَالَ: قَالَ رسُولُ اللهج: «سَبَقَ الْمُفَرِّدُونَ»؛ قالوا: وَمَا المُفَرِّدُونَ؟ يَا رسولَ الله؟ قال: «الذَّاكِرُونََ اللهَ كثيراً والذَّاكِرَاتِ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۶۷۶.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «مُفَرِّدان- و آنها که در خلوت خویش بهسر میبرند- گوی سبقت را ربودند». عرض کردند: ای رسولخدا! مُفَرِّدان چه کسانی هستند؟ فرمود: «مردان و زنانی که الله را فراوان یاد میکنند».
شرح
این احادیث بیانگر فضیلت ذکر است.
رسولاللهجدر حدیث نخست فرموده است: «مثال کسی که پروردگارش را ذکر میکند و آنکه او را یاد نمیکند، مانند زنده و مرده است»؛ زیرا کسی که الله متعال را یاد میکند، الله متعال نیز دل او را زنده میگرداند و به او شرح صدر میدهد؛ ولی کسی که الله متعال را ذکر نمیکند، اطمینان و آرامش قلبی ندارد و سینهاش برای اسلام، گشوده نیست و آمادگی پذیرش ارزشهای اسلامی را ندارد؛ از اینرو همانندِ مُرده است. شایسته است که از مثال پند بگیریم و بهیاد داشته باشیم که انسان هرچه از ذکر و یادِ اللهﻷغفلت ورزد، قلبش سختتر میشود و سرانجام، دلمرده میگردد. پناه بر الله.
دو حدیث دیگر نیز فضیلت ذکر را میرساند؛ اگر انسان، الله را در تنهایی یا در دل خویش یاد کند، الله متعال نیز او را پیش خود یاد میفرماید و اگر الله متعال را در میان جمع یاد کند، الله متعال، او را در جمعی بهتر، یعنی در میان فرشتگان والامقامش او را یاد مینماید. در این حدیث آمده است: «فإنْ ذَكَرَنِي فِي نَفْسِهِ»که دو معنا دارد:
یکی اینکه انسان پروردگارش را با زبان و در خلوت و تنهایی ذکر کند؛ بهگونهای که کسی نشنود.
و دیگری، اینکه انسان پروردگارش را در دل خویش یاد نماید.
در هر دو صورت، الله متعال بندهاش را پیش خود یاد میفرماید و اگر بنده، پروردگار متعال را در میان جمع یاد کند، الله متعال نیز از او در میان فرشتگانش بهنیکی یاد میفرماید. این، نشان میدهد که ذکر و یاد الاهی در میان جمع، از ذکرِ او در تنهایی یا در دل، بهتر است؛ مگر اینکه انسان بترسد که ریا و خودنمایی شود. گفتنیست: این، بدین معنا نیست که انسان به وسوسههای درونیاش توجه کند؛ یعنی اگر وسوسه شد که ذکرِ عَلَنی پروردگار، ریاست، نباید بگوید: پس ذکر نمیگویم؛ بلکه به این وسوسهها هیچ توجهی نکند و الله متعال را نزد مردم و نیز در دل خویش یا در خلوت و تنهایی، یاد کند تا الله متعال نیز او را یاد نماید.
و سومین حدیث بدین مضمون است که ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «مُفَرِّدان- و آنها که در خلوت خویش بهسر میبرند- گوی سبقت را ربودند». عرض کردند: ای رسولخدا! مُفَرِّدان چه کسانی هستند؟ فرمود: «مردان و زنانی که الله را فراوان یاد میکنند».
لذا آنانکه الله متعال را فراوان یاد میکنند، از دیگران پیشی گرفتهاند؛ زیرا عملشان بیش از دیگران بوده است و به سوی خیر و نیکی شتافتهاند.
***
۱۴۴۵- وعن جابرٍس قَالَ: سَمِعْتُ رسُولَ اللهج يَقُولُ: «أفْضَلُ الذِّكْرِ: لا إله إِلاّ اللهُ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۱۱۰۴؛ آلبانی/در السلسلة الصحیحة، ش: ۱۴۹۷ این حدیث را حسن دانسته است.]
ترجمه: جابرسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «برترین ذکر، لاإلهإلاالله میباشد».
۱۴۴۶- وعن عبد الله بن بسرٍس أنَّ رَجُلاً قَالَ: يَا رسولَ الله، إنَّ شَرَائِعَ الإسْلامِ قَدْ كَثُرَتْ عَليَّ، فَأَخْبِرْنِي بِشَيءٍ أَتَشَبَّثُ بِهِ؛ قَال: «لا يَزالُ لِسَانُكَ رَطباً مِنْ ذِكْرِ الله تعالى».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۷۷۰۰؛ آلبانی/در الکلم الطیب، حدیث شمارهی ۳ این حدیث را صحیح دانسته است.]
ترجمه: عبدالله بن بُسرسمیگوید: مردی عرض کرد: ای رسولخدا! انجام همهی نوافل شرعی برایم دشوار است؛ کاری به من بفرما که به آن چنگ بزنم. پیامبرجفرمود: «زبانت پیوسته به ذکرِ الله، تَر باشد».
۱۴۴۷- وعن جابرٍس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «مَن قَالَ: سُبْحان الله وبِحمدِهِ، غُرِسَتْ لَهُ نَخْلَةٌ فِي الجَنَّةِ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۶۴۲۹؛ السلسلة الصحیحة، ش: ۶۴؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ش: (۲۷۵۷، ۲۷۵۸)؛ در برخی از این روایتها، «سبحان الله العضظیم و بحمده» آمده است.]
ترجمه: جابرسمیگوید: پیامبرجفرمود: «هرکس بگوید: سُبْحان الله وبِحمدِهِ، برای او درختی خرما در بهشت کاشته میشود».
۱۴۴۸- وعن ابن مسعودٍس قَالَ: قَالَ رسولُ اللهج: «لَقِيْتُ إبْرَاهِيمَ لَيلَةَ أُسْرِيَ بِي، فَقَالَ: يَا مُحَمّدُ أقْرِئْ أُمَّتَكَ مِنِّي السَّلاَمَ، وَأَخْبِرْهُمْ أنَّ الجَنَّةَ طَيَّبَةُ التُّرْبَةِ، عَذْبَةُ الماءِ، وأنَّهَا قِيعَانٌ وأنَّ غِرَاسَهَا: سُبْحَانَ اللهِ، والحَمْدُ للهِ، وَلا إله إِلا اللهُ، واللهُ أكْبَرُ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۶۴۲۹؛ السلسلة الصحیحة، ش: ۶۴؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ش: (۲۷۵۷، ۲۷۵۸)؛ در برخی از این روایتها، «سبحان الله العضظیم و بحمده» آمده است.]
ترجمه: ابنمسعودسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «شبی که مرا به آسمانها بردند، ابراهیم(÷) را دیدم؛ به من گفت: ای محمد! از طرف من به امتت سلام برسان و به آنها خبر بده که بهشت، خاکی پاکیزه و آبی گوارا دارد و زمینی هموار و حاصلخیز است که نهالها و کاشتههایش سُبْحَانَ اللهِ، والحَمْدُ للهِ، وَلا إله إِلا اللهُ، واللهُ أكْبَرُمیباشد».
۱۴۴۹- وعن أَبي الدرداءِس قالَ: قَالَ رسُولُ اللهج: «ألا أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرِ أعْمالِكُمْ، وأزْكَاهَا عِنْدَ مَلِيكِكُمْ، وأرْفَعِهَا فِي دَرَجَاتِكُمْ، وَخَيرٍ لَكُمْ مِنْ إنْفَاقِ الذَّهَبِ والفِضَّةِ، وَخَيْرٍ لَكُمْ مِنْ أن تَلْقَوا عَدُوَّكُمْ فَتَضْرِبُوا أعْنَاقَهُمْ وَيَضْرِبُوا أعْنَاقَكُمْ؟» قَالَوا: بَلَى، قَالَ: «ذِكر الله تَعَالَى».[روايت ترمذی؛ ابوعبدالله حاکم نیشابوری گفته است: اِسنادش، صحیح است.] [صحیح الجامع، ش: ۵۱۵۲؛ و السلسلة الصحیحة، از آلبانی/ش: ۱۰۵.]
ترجمه: ابودرداءسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «آیا شما را از بهترین کارتان و پاکترینش در نزد فرمانروایتان- پروردگار متعال- و از مؤثرترین عملتان در بالا بردن درجات و جایگاه شما که برایتان از انفاق طلا و نقره بهتر است و نیز بهتر از اینکه با دشمنتان روبهرو شوید و گردن آنها را بزنید و آنها گردن شما را بزنند، آگاه کنم؟ عرض کردند: بله. فرمود: «ذکر الله متعال».
شرح
این دسته از احادیث نیز جزو اجادیثیست که مؤلف/در فضیلت ذکر آورده است؛ اما پارهای از این احادیث، ضعیف است؛ از جمله این حدیث که از عبدالله بن بُسرسروایت شده که «أنَّ رَجُلاً قَالَ: يَا رسولَ الله، إنَّ شَرَائِعَ الإسْلامِ قَدْ كَثُرَتْ عَليَّ»؛ در این حدیث ضعف وجود دارد و اگر صحیح باشد، معنایش این است که آن مرد عرض کرد: «ای رسولخدا! انجام همهی نوافل شرعی برایم دشوار است»؛ وگرنه، گفتن لاإلهإلاالله انسان را از انجام تکالیف شرعی بینیاز نمیگرداند؛ بلکه گفتن این کلمه، سرآغاز مسؤولیتپذیری در اسلام و انجام واجبات شرعیست و انسان مکلّف است که فرایض یا واجبات دینیاش را انجام دهد؛ ولی گاه پرداختن به نوافل، دشوار است. یکی از احادیثی که گذشت، این بود که پیامبرجفرموده است: «برترین ذکر، لاإلهإلاالله میباشد». شکی نیست که این، کلمهی بسیار بزرگیست و انسان با گفتنِ آن وارد اسلام میشود؛ لذا این کلمه، کلید اسلام است و همانگونه که در حدیث آمده: لاإلهإلاالله کلید بهشت میباشد. یکی از این احادیث در فضیلت «سُبْحَانَ اللهِ، والحَمْدُ للهِ، وَلا إله إِلا اللهُ، واللهُ أكْبَرُ»است و در آن بیان شده که وقتی انسان، این اذکار را میگوید، بهازای هر کلمهای، برای او درختی در بهشت کاشته میشود. همچنین در یکی از این احادیث بیان شده است که ذکر، یکی از بهترین و پُرفضیلتترین کارها و نیز جزو محبوبترین اعمال در نزد اللهﻷمیباشد و یکی از اسباب و عوامل پایداری در برابر دشمن است؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٤٥﴾ [الأنفال: ٤٥]
ای مؤمنان! هنگامی که با گروهی (از دشمن) روبهرو شدید، پایداری نمایید و الله را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید.
همهی این احادیث، بیانگر فضیلت ذکر است؛ لذا چه خوبست که انسان، الله متعال را فراوان یاد کند. پیشتر حدیثی بدین مضمون گذشت که «دو کلمه وجود دارد که بر زبان سبک است؛ ولی در ترازوی اعمال سنگین میباشد و محبوب پروردگار رحمان است: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللهِ العظيمِ».
***
۱۴۵۰- وعن سعد بن أَبي وقاصٍس أنَّهُ دخل مَعَ رسُولِ اللهج عَلَى امْرأةٍ وَبَيْنَ يَدَيْها نَوىً - أَوْ حَصَىً - تُسَبِّحُ بِهِ؛ فَقَالَ: «أَلا أُخْبِرُكِ بما هُوَ أيْسَرُ عَلَيْكِ مِنْ هَذَا - أَوْ أفْضَلُ -؟» فَقَالَ: «سُبْحَانَ الله عَدَدَ مَا خَلَقَ في السَّمَاءِ، وسُبْحَانَ الله عَدَدَ مَا خَلَقَ في الأرْضِ، وسُبْحَانَ الله عَدَدَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ، وسُبحَانَ الله عَدَدَ مَا هو خَالِقٌ، واللهُ أكْبَرُ مِثْلَ ذَلِكَ، والحَمْدُ للهِ مِثْلَ ذَلِكَ؛ وَلا إله إِلا اللهُ مِثْلَ ذَلِكَ، وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ مِثْلَ ذَلِكَ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.] [ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: ۲۱۵۵؛ ضعیف أبی داود، از آلبانی/ش: ۳۲۳؛ آلبانی/گوید: اصل حدیث بدون اینکه در آن ذکری از «حَصَىً» (=سنگریزه) یا «نَوىً» (=هستهی خرما) باشد، صحیح است و مسلم/آنرا در صحیح خود بهنقل از جویریهلروایت کرده است.]
ترجمه: از سعد بن ابیوقاصسروایت شده است که او با رسولاللهجنزد زنی رفتند که جلوی او هستههایی از خرما- یا سنگریزههایی- بود که آن زن با آنها تسبیح میگفت. پیامبرجفرمود: «آیا تو را از چیزی آگاه کنم که برایت از این کار آسانتر- یا بهتر- باشد؟» و سپس افزود: «سُبْحَانَ الله عَدَدَ مَا خَلَقَ في السَّمَاءِ، وسُبْحَانَ الله عَدَدَ مَا خَلَقَ في الأرْضِ، وسُبْحَانَ الله عَدَدَ مَا بَيْنَ ذَلِكَ، وسُبحَانَ الله عَدَدَ مَا هو خَالِقٌ، واللهُ أكْبَرُ مِثْلَ ذَلِكَ، والحَمْدُ للهِ مِثْلَ ذَلِكَ؛ وَلا إله إِلا اللهُ مِثْلَ ذَلِكَ، وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ مِثْلَ ذَلِكَ».
۱۴۵۱- وعن أَبي موسىس قَالَ: قَالَ لِي رسولُ اللهج: «ألا أدُلُّكَ عَلَى كَنْزٍ مِنْ كُنُوزِ الجَنَّةِ؟» فَقُلتُ: بلى يَا رسولَ الله؛ قَالَ: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: (۴۲۰۵، ۶۴۰۹)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۰۴.]
ترجمه: ابوموسیسمیگوید: رسولاللهجبه من فرمود: «آیا تو را به گنجی از گنجهای بهشت، راهنمایی کنم؟» گفتم: بله، ای رسولخدا! فرمود: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ».
شرح
این دو حدیث نیز در بیان فضیلت ذکر است؛ چنان که پیشتر نیز احادیثی در اینباره گذشت. در حدیث سعد بن ابیوقاصسآمده است که پیامبرجاز کنار زنی عبور کرد که جلوی او هستههایی از خرما- یا سنگریزههایی- بود که آن زن با آنها تسبیح میگفت. پیامبرجفرمود: «آیا تو را از چیزی آگاه کنم که برایت از این کار آسانتر- یا بهتر- باشد؟» و سپس او را به ذکری رهنمون شد که پیشتر نظیرش بیان گردید: سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ»، سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ رِضَا نَفْسِهِ»، سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ زِنَةَ عَرْشِهِ»، سه بار «سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ»که در مجموع میشود: دوازده بار.
و حدیثِ دیگر، حدیثی بدین مضمون است که ابوموسیسمیگوید: رسولاللهجبه من فرمود: «آیا تو را به گنجی از گنجهای بهشت، راهنمایی کنم؟» پرسش، در اینجا برای تشویق است؛ یعنی رسولاللهجابوموسیسرا تشویق فرمود تا خوب به رهنمود ایشان توجه کند. ابوموسیسمیگوید: گفتم: بله، ای رسولخدا! فرمود: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ». این عبارت، بیانگر این است که حرکت و چارهاندیشی انسان، تنها با اراده و توفیق پروردگار به سرانجام میرسد و انسان، از خود هیچ توان و نیرویی ندارد و نمیتواند جز به قدرت و ارادهی اللهﻷ، از حالی به حالِ دیگر شود. لذا این عبارت، کلمهی «استعانت» یا کمک خواستن است؛ یعنی زمانیکه از انجام کاری عاجز شویم یا از بابت مسأله یا پیشآمدی، رنجور و ناتوان شویم، این کلمه را میگوییم و از الله متعال کمک میخواهیم. گفتنیست که این کلمه، بر خلاف پندار و کردارِ برخی از مردم، کلمهی «استرجاع» نیست؛ یعنی: برخی از مردم همینکه به آنها گفته میشود: «فلان مصیبت روی داده است»، میگویند: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ»؛ در صورتی که کلمهی «استرجاع» این است که بگوییم: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ﴾لذا «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ»، کلمهی استعانت و کمک خواستن از الله متعال است و انسان برای کارهایش یا اصلاحِ آنها با گفتن این عبارت، از اللهﻷکمک میگیرد. همانگونه که الله متعال در مثالی که دربارهی دو باغدار بیان میکند، از زبانِ یکی از آنها که مؤمن و نیکوکار است، میفرماید:
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَكَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِ﴾ [الكهف: ٣٩]
(باغدار مؤمن به آن یکی که ایمان نداشت، گفت:) چرا آنگاه که وارد باغت شدی، نگفتی: «آنچه الله بخواهد، (همان میشود)؛ هیچ توان و قدرتی جز به خواست الله نیست»؟
یعنی: به او گفت: اگر این را میگفتی و چنین باوری داشتی، برایت بهتر بود و باغت از میان نمیرفت. در صورتی که باغدارِ بیایمان، هنگامیکه وارد باغش شد، به باغ خویش فریفته گردید و رستاخیز را انکار کرد؛ الله متعال میفرماید:
﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا ٣٥ وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ﴾ [الكهف: ٣٥، ٣٦]
(آن باغدارِ بیایمان) در حالی که بر خویشتن ستمکار بود، وارد باغش شد و گفت: به گمانم این باغ هرگز نابود نخواهد شد و گمان نمیکنم که قیامت برپا شود.
الله متعال، بلایی آسمانی بر باغ این شخص فرو فرستاد و آنرا به زمینی خشک و لغزنده و بیگیاه تبدیل نمود. خلاصه اینکه «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ»گنجی از گنجهای بهشت است و وقتی میخواهید که الله متعال در کاری به شما کمک کند یا هنگامی که از انجام کاری ناتوان میشوید، این کلمه را بگویید تا الله متعال آن را برای شما آسان و فراهم بگرداند.
***