۲۴۸- باب: ذکر در صبحگاه و شامگاه
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ تَضَرُّعٗا وَخِيفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ ٢٠٥﴾ [الأعراف: ٢٠٥]
و پروردگارت را (با تدبر و) در (ژرفای) وجودت، بامداد و شامگاه با زاری و بیم و بدون بلند کردن صدا یاد کن و از غافلان مباش.
زبانشناسان گفتهاند: واژهی ﴿ٱلۡأٓصَالِ﴾، جمع کلمهی «اصیل» است که به فاصلهی میان عصر و مغرب گفته میشود.
الله متعال میفرماید:
﴿وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَا﴾ [طه: ١٣٠]
و پیش از طلوع خورشید و قبل از غروبش، پروردگارت را به پاکی حمد و ستایش کن.
و میفرماید:
﴿وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِبۡكَٰرِ ٥٥﴾ [غافر: ٥٥]
و صبح و شام به سپاس و ستایش پروردگارت بپرداز.
زبانشناسان گفتهاند: «عَشِيِّ»، به فاصلهی زوال آفتاب تا غروبِ خورشید گفته میشود.
الله متعال میفرماید:
﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ ٣٦ رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾ [النور : ٣٦، ٣٧]
(این چراغ و نورش) در خانههایی(ست) که الله اجازه داده ارج داده شوند و نامش در آنها، بامداد و شامگاه یاد گردد. مردانی که تجارت و داد و ستد، آنان را از یاد الله باز نمیدارد.
و میفرماید:
﴿إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ يُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ ١٨﴾ [ص : ١٨]
ما کوهها را همآوا و رامَش کردیم که شبانگاه و هنگام برآمدن آفتاب تسبیح میگفتند.
شرح
مؤلف/میگوید: «باب: ذکر در صبحگاه و شامگاه» که منظورش، فضیلت ذکر در ابتدا و پایان روز یا در آغاز روز و ابتدای شب است. بامداد از طلوع فجر شروع میشود و تا بالا آمدن خورشید در چاشتگاه ادامه دارد؛ شامگاه نیز از نماز عصر آغاز میگردد و هنگام نماز عشاء یا نزدیک به آن، پایان مییابد. لذا منظور از اذکار صبح و شام، اذکاریست که در این دو وقت گفته میشود. و منظور از اذکارِ شب، اذکاریست که در شب میگوییم؛ مانند «آیةالکرسی»که آن را در شب میخوانیم. سپس مؤلف/چند آیه در اینباره ذکر کرده است؛ از آن جمله، این آیه که الله متعال میفرماید:
﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ تَضَرُّعٗا وَخِيفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ ٢٠٥﴾ [الأعراف: ٢٠٥]
و پروردگارت را (با تدبر و) در (ژرفای) وجودت، بامداد و شامگاه با زاری و بیم و بدون بلند کردن صدا یاد کن و از غافلان مباش.
﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ﴾، بدین معناست که پروردگارت را در تنهایی و در ژرفای وجودت یاد کن؛ ﴿تَضَرُّعٗا وَخِيفَةٗ﴾، یعنی: «با زاری و بیم و امید به اللهﻷو با اظهار نیازمندی به او».﴿وَخِيفَةٗ﴾یعنی با ترس از او یا با ترس از اینکه دعایت پذیرفته نشود؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ ٦٠﴾[المؤمنون : ٦٠]
و آنان که آنچه باید بدهند، میدهند و با این حال دلهایشان از اینکه بهسوی پروردگارشان بازمیگردند، هراسان است.
زیرا از این میترسند که مبادا از آنان پذیرفته نشود؛ چراکه الله متعال تنها از پرهیزگاران میپذیرد؛ همانگونه که میفرماید:
﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ ٢٧﴾ [المائدة: ٢٧]
الله، تنها از پرهیزگاران، میپذیرد.
در آیه ای که مؤلف/آورده است، میخوانیم: ﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ تَضَرُّعٗا وَخِيفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ﴾یعنی: «و پروردگارت را در ژرفای وجودت با بیم و امید و بدون بلند کردن صدا یاد کن». در ادامه میفرماید: ﴿وَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ﴾: «و از غافلان مباش». مؤلف/آیات دیگری نیز در اینباره ذکر کرده است که انشاءالله تفسیر آنها در شرح و توضیح احادیث خواهد آمد.
***
۱۴۵۹- وعن أَبي هريرةَس قَالَ: قَالَ رسولُ اللهج: «مَنْ قَالَ حِيْنَ يُصْبِحُ وَحينَ يُمْسِي: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، مِئَةَ مَرَّةٍ، لَمْ يَأتِ أَحَدٌ يَوْمَ القِيَامَةِ بِأفْضَلَ مِمَّا جَاءَ بِهِ، إِلاَّ أحَدٌ قَالَ مِثْلَ مَا قَالَ أَوْ زَادَ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۶۹۲.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکس صبحگاه و شامگاه صد بار بگوید: سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ، روز قیامت هیچکس عملی بهتر از او با خود ندارد؛ مگر کسی که همانندِ او یا بیش از او این ذکر را گفته باشد».
۱۴۶۰- وعنه قَالَ: جَاءَ رجلٌ إِلَى النَّبِيِّج فَقَالَ: يَا رسولَ الله مَا لَقِيْتُ مِنْ عَقْرَبٍ لَدَغَتْنِي البَارِحَةَ! قَالَ: «أمَا لَوْ قُلْتَ حِيْنَ أمْسَيْتَ: أعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، لَمْ تَضُرَّك».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۷۰۹.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: مردی نزد پیامبرجآمد و گفت: ای رسولخدا! از عقربی که دیشب مرا نیش زد، چه همه درد کشیدم! پیامبرجفرمود: «اگر شامگاهان میگفتی: أعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، آسیبی به تو نمیرساند».
۱۴۶۱- وَعَنْهُ عَنِ النَّبِيِّج أنَّه كَانَ يقولُ إِذَا أصْبَحَ: «اللهم بِكَ أصْبَحْنَا، وَبِكَ أمْسَيْنَا، وَبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوتُ، وَإلَيْكَ النُّشُورُ»؛ وإذا أمسَى، قَالَ: «اللهم بِكَ أمْسَيْنَا، وبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوتُ، وَإلْيَكَ النُّشُورُ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.] [صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۴۲۳۶.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجبامدادان این دعا را میگفت: «اللهم بِكَ أصْبَحْنَا، وَبِكَ أمْسَيْنَا، وَبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوتُ، وَإلَيْكَ النُّشُورُ»و شامگاهان میفرمود: «اللهم بِكَ أمْسَيْنَا، وبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوتُ، وَإلْيَكَ النُّشُورُ».
شرح
نووی/این سه حدیث را در باب اذکار صبح و شام آورده است؛ حدیث نخست به فضیلت این ذکر اشاره دارد که انسان بامدادان، صد بار بگوید: سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ، و شامگاهان نیز این ذکر را صد بار بگوید؛ در این صورت روز قیامت، هیچکس عملی بهتر از این عمل ندارد؛ مگر کسی که این ذکر را صد بار یا بیشتر در صبح و شام گفته باشد. با گفتنِ سُبْحَانَ الله وَبِحَمْدِهِ، در حقیقت اللهﻷرا از هر آنچه که شایستهی جلالش نیست، پاک و منزه میدانیم و او را با صفات کمالش میستاییم؛ آنجا که میگوییم: وَبِحَمْدِهِ. لذا شایسته است که هر صبح و نیز هر شام، این ذکر را صد بار بگوییم تا به فضیلتی که پیامبرجبیان فرموده است، دست یابیم.
از دیگر دعاها یا اذکار صبح و شام، گفتنِ این دعاست که: «أعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»؛ این، پناه آوردن به الله متعال از شرّ همهی آفریدههای اوست و چنانچه هر صبح و شام، این دعا را سه بار بگوییم، هیچ زیان و آسیبی به ما نمیرسد. چنانچه مردی نزد پیامبرجآمد و گفت: ای رسولخدا! از عقربی که دیشب مرا نیش زد، چه همه درد کشیدم! پیامبرجفرمود: «اگر شامگاهان میگفتی: أعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ، آسیبی به تو نمیرساند».
یکی از اذکار و دعاهای صبحگاهی، این است که بگوییم: «اللهم بِكَ أصْبَحْنَا، وَبِكَ أمْسَيْنَا، وَبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوتُ، وَإلَيْكَ النُّشُورُ»؛ همچنانکه در شامگاه میگوییم: «اللهم بِكَ أمْسَيْنَا، وبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوتُ، وَإلْيَكَ النُّشُورُ».
پس شایسته است که بر این اذکار پایبند باشیم تا در شمارِ آندسته از بندگان الاهی قرار گیریم که پروردگارشان را فراوان یاد میکنند.
ناگفته نماند که منظور از «كَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ»یا کلمات کامل الله، کلامِ تکوینیِ اوست که چون پیدایش چیزی را اراده کند، فقط کافیست که به آن بگوید: پدید آی؛ پس پدید میآید.
***
۱۴۶۲- وَعَنْهُ: أنَّ أَبَا بكرٍ الصِّدِّيقِس قَالَ: يَا رسول الله مُرْنِي بِكَلِمَاتٍ أقُولُهُنَّ إِذَا أصْبَحْتُ وإذا أمْسَيْتُ، قَالَ: «قُلْ: اللهم فَاطِرَ السَّمَاواتِ والأرْضِ عَالِمَ الغَيْبِ والشَّهَادَةِ؛ رَبَّ كُلِّ شَيْءٍ وَمَلِيكَهُ، أَشْهَدُ أنْ لا إله إِلاَّ أنْتَ، أعُوذُ بِكَ مِنْ شَّرِّ نَفْسِي وَشَرِّ الشَّيْطَانِ وَشِرْكِهِ»؛ قَالَ: «قُلْهَا إِذَا أصْبَحْتَ، وإذَا أمْسَيْتَ، وإذَا أخَذْتَ مَضْجَعَكَ».[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحيح دانسته است.] [صحیح الجامع، ش: ۴۴۰۲؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۴۲۳۵.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: ابوبکر صدیقسعرض کرد: ای رسولخدا! کلماتی به من یاد بده که صبح و شام بگویم. پیامبرجفرمود: «بگو: اللهم فَاطِرَ السَّمَاواتِ والأرْضِ عَالِمَ الغَيْبِ والشَّهَادَةِ؛ رَبَّ كُلِّ شَيْءٍ وَمَلِيكَهُ، أَشْهَدُ أنْ لا إله إِلاَّ أنْتَ، أعُوذُ بِكَ مِنْ شَّرِّ نَفْسِي وَشَرِّ الشَّيْطَانِ وَشِرْكِهِ». و سپس افزود: «این را صبحگاهان و شامگاهان و آنگاه که به رختخواب میروی، بگو».
شرح
این، یکی دیگر از اذکاریست که در صبح و شام گفته میشود؛ ذکر یا دعایی که پیامبرجبه درخواست ابوبکر صدیقسبه این بزرگوار آموزش داد؛ چنانکه پیامبرجبه ابوبکر صدیقسفرمود: هر صبح و شام و پیش از خواب، این دعا را بگو: «اللهم فَاطِرَ السَّمَاواتِ والأرْضِ عَالِمَ الغَيْبِ والشَّهَادَةِ؛ رَبَّ كُلِّ شَيْءٍ وَمَلِيكَهُ، أَشْهَدُ أنْ لا إله إِلاَّ أنْتَ، أعُوذُ بِكَ مِنْ شَّرِّ نَفْسِي وَشَرِّ الشَّيْطَانِ وَشِرْكِهِ»؛ یعنی: «یا الله! ای آفرینندهی آسمانها و زمین!»
«فَاطِر»یعنی آفریننده، یا ذاتی که بدون هیچ الگو و نمونهی قبلی، آسمانها و زمین و همهی آفریدهها را پدید آورده است. «عَالِمَ الغَيْبِ والشَّهَادَةِ»؛ یعنی: «ای دانایِ نهان و آشکار!» غیب، جهانیست که آفریدگان ندیدهاند و از دیدگانشان پنهان است؛ اما الله متعال گذشته، حال و آینده را میداند. «رَبَّ كُلِّ شَيْءٍ وَمَلِيكَهُ»: «ای پروردگار و ای مالکِ همه چیز!». اینجا به تفاوت مفاهیمِ واژههای «رب» و «مالک» اشاره شده است؛ رب، ذاتیست که همه چیز را پدید آورده است و مالک، یعنی ذاتی که در آفریدههایش هرگونه که بخواهد، تصرف میکند. «أَشْهَدُ أنْ لا إله إِلاَّ أنْتَ»؛ یعنی با قلب و زبانم گواهی میدهم که معبود راستینی جز تو وجود ندارد و هیچ چیز و هیچکس جز الله سزاوار پرستش نیست و هر آنچه جز الله پرستش شود، معبود باطلیست و عبادت، ویژهی اللهﻷمیباشد. «أعُوذُ بِكَ مِنْ شَّرِّ نَفْسِي»: «از شرّ نفس خود به تو پناه میآورم»؛ زیرا نفس انسان، شرارت دارد؛ همانگونه که در قرآن کریم میخوانیم:
﴿وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِيٓۚ إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّيٓۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٥٣﴾ [يوسف: ٥٢]
و من، خودم را تبرئه نمیکنم. بهراستی نفس انسان، پیوسته به کارهای بد و ناپسند فرمان میدهد، مگر آنکه پروردگارم رحم نماید.
لذا اگر الله متعال ما را از شرّ نفس ما حفظ نکند، نفس اماره ما را به کارهای زشت و ناپسند فرا میخواند و از این جهت، آسیب میبینیم؛ ولی اگر الله متعال، ما را از شرّ نفس محافظت بفرماید، به سوی کارهای نیک و پسندیده رهنمون میشویم. «وَشَرِّ الشَّيْطَانِ وَشِرْكِهِ»و در لفظی دیگر، «وَشَرَكِهِ»آمده است؛ «شَرَک»به تورِ ماهیگیری یا دامی گفته میشود که با آن پرندگان را شکار میکنند؛ شیطان نیز انسانها را به دام میاندازد و برای فریفتن آنها، شهوت و شبههافکنی و امثالِ آن را بهعنوان دام بهکار میگیرد. لذا از شیطان و دامِ او به اللهﻷپناه میبریم. ادامهی این دعا که در این کتاب نیامده، از این قرار است: «وأنْ أقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِي سُوءاً، أوْ أجُرَّهُ إلَى مُسْلِمٍ»؛ یعنی: «از اینکه به خودم بد کنم- و مرتکب گناه شوم- یا از اینکه به مسلمانی بد کنم، به تو پناه میآورم». پیامبرجبه ابوبکر صدیقسدستور داد که این ذکر را صبح و شام و نیز پیش از خواب بگوید.
***
۱۴۶۳- وعن ابن مسعودٍس قَالَ: كَانَ نَبِيُّ اللهج إِذَا أَمْسَى قَالَ: «أَمْسَيْنَا وأمْسَى المُلْكُ للهِ، والحَمْدُ للهِ، لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ»؛ قَالَ الراوي: أَرَاهُ قَالَ فِيهِنَّ: «لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ، رَبِّ أسْألُكَ خَيْرَ مَا فِي هذِهِ اللَّيْلَةِ وَخَيْرَ مَا بَعْدَهَا، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا فِي هذِهِ اللَّيْلَةِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهَا، رَبِّ أعُوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ، وَسُوءِ الكِبَرِ، رَبِّ أعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابٍ فِي النَّارِ، وَعَذَابٍ في القَبْرِ»، وَإذَا أصْبَحَ قَالَ ذَلِكَ أيضاً: «أصْبَحْنَا وأصْبَحَ المُلْكُ للهِ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۷۲۳.]
ترجمه: ابنمسعودسمیگوید: پیامبر خداجشامگاهان میگفت: «أَمْسَيْنَا وأمْسَى المُلْكُ للهِ، والحَمْدُ للهِ، لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ»؛ راوی میگوید: به گمانم پیامبرجدر این دعا، این را هم میگفت که: «لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ، رَبِّ أسْألُكَ خَيْرَ مَا فِي هذِهِ اللَّيْلَةِ وَخَيْرَ مَا بَعْدَهَا، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا فِي هذِهِ اللَّيْلَةِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهَا، رَبِّ أعُوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ، وَسُوءِ الكِبَرِ، رَبِّ أعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابٍ فِي النَّارِ، وَعَذَابٍ في القَبْرِ»و صبحگان نیز این دعا را میگفت، با این تفاوت که میفرمود: «أصْبَحْنَا وأصْبَحَ المُلْكُ للهِ».
شرح
این حدیث، بیان گر یکی دیگر از اذکار صبح و شام است؛ ابن مسعودسمیگوید: پیامبرجشامگاهان میگفت: «أَمْسَيْنَا وأمْسَى المُلْكُ للهِ، والحَمْدُ للهِ، لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ». پیشتر مفاهیم این عبارات بیان شد.
پیامبرج، اللهﻷرا فراوان و به روشها و عبارتهای گوناگون یاد میکرد. و اما ادامهی این دعا: «لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ، رَبِّ أسْألُكَ خَيْرَ مَا فِي هذِهِ اللَّيْلَةِ وَخَيْرَ مَا بَعْدَهَا، وَأعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا فِي هذِهِ اللَّيْلَةِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهَا، رَبِّ أعُوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ، وَسُوءِ الكِبَرِ»؛ و در روایتی «وَسُوءِ الكِبْرِ»آمده است. «رَبِّ أعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابٍ فِي النَّارِ، وَعَذَابٍ في القَبْرِ». پیامبرجصبحگان نیز این دعا را میگفت، با این تفاوت که میفرمود: «أصْبَحْنَا وأصْبَحَ المُلْكُ للهِ». برای آشناییِ بیشتر با اذکار صبح و شام، پیشنهاد میکنم که به کتاب «الاذکار»از مؤلف همین کتاب، یعنی امام نووی/یا به کتاب: «الوابل الصیب من الکلم الطیب»، اثر ابنالقیم/یا به دیگر کتابهایی که علما در این زمینه نوشتهاند، مراجعه کنید.
***
۱۴۶۴- وَعَنْ عبدِ الله بن خُبَيْبٍ- بِضَمِّ الخاءِ المُعْجَمَةِ- س قَالَ: قَالَ لي رَسولُ اللهج: «اقْرَأْ:﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾، والمُعَوِّذَتَيْنِ حِيْنَ تُمْسِي وَحِينَ تُصْبحُ، ثَلاثَ مَرَّاتٍ تَكْفيكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ».[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی این حدیث را حسن صحيح دانسته است.] [صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۴۲۴۱.]
ترجمه: عبدالله بن خُبَیبسمیگوید: رسولاللهجبه من فرمود: «هر صبح و شام ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾و معوَّذتین [یعنی سورههای "فلق" و "ناس"] را سه بار بخوان که تو را از همه چیز کفایت میکند».
شرح
این حدیث نیز دربارهی اذکار صبح و شام است؛ عبدالله بن خُبَیبسمیگوید: رسولاللهجبه من فرمود: «هر صبح و شام﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾،﴿ قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ﴾و﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ﴾را سه بار بخوان که تو را از همه چیز کفایت میکند». نخستین سورهای که در این حدیث به خواندن آن در هر صبح و شام، تشویق شده است، سورهی «اخلاص» یا همان ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾میباشد. الله متعال این سوره را بهطور ناب و ویژه به خود اختصاص داده است؛ چنانکه هرچه الله متعال در این سوره بیان فرموده، به ذات اقدسش تعلق دارد و در آن چیزی از احکام طهارت و نماز و سایر مسایل به میان نیاورده است؛ لذا تمام سوره بهطور ناب و ویژه دربارهی توحید اللهﻷمیباشد و اخلاصِ انسان با قرائت این سوره، کامل میشود؛ پس این سوره، هم خود ناب و خالص است و هم خوانندهی خود را ناب و خالص میگرداند و او را از شرک میرهاند. پیامبرجبیان فرموده است که این سوره با یکسوم قرآن برابری میکند؛ گفتنیست: گاه پاداش یک عمل با پاداش یک عمل دیگر برابری میکند؛ هرچند اجزای تشکیلدهندهاش کوچکتر از آن باشد. مانند این عبارت: «لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»که هرکس ده بار آنرا بگوید، مانند کسیست که چهار نفر از فرزندان اسماعیل÷را از قید بردگی آزاد کرده است». [صحیح مسلم، ش: ۲۶۹۳ بهنقل از ابوایوب انصاریس. [و نیز روایت بخاری، ش: ۶۴۰۴ بهنقل از ابوایوب انصاری و ابنمسعودب. (مترجم] ] بهرغم اینکه گفتن این عبارت برابر با آزاد کردن چهار برده از نسل اسماعیل÷است، اما اگر آزاد کردن بردهای بر گردنِ کسی باشد، [مثلاً مؤمنی را بهاشتباه کشته است]، گفتنِ این عبارت کفارهی گناهش بهشمار نمیآید؛ زیرا برابری در ثواب، به معنای برابری در اجزا نیست. بنابراین سورهی اخلاص، در ثواب، معادلِ یکسوم قرآن است، نه در اجزا؛ از اینرو اگر کسی آنرا سه بار در نماز بخواند، اما سورهی «فاتحه» را نخواند، نمازش درست نیست.
سورههای ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ﴾و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ﴾زمانی بر پیامبرجنازل شد که یک یهودیِ پلید بهنامِ لبید بن اعصم، آن بزرگوار را سحر و جادو کرد؛ لذا اللهﻷاین دو سوره را فرو فرستاد و جبرئیل÷دو سوره را بر پیامبرجخواند و بدینترتیب اللهﻷسحر و جادو را از پیامبرش دور کرد. پیامبرجفرموده است: «مَا تعوَّذ مُتَعَوِّذٌ بِمِثْلِهِمَا»؛ [صحیح است؛ صحیح الجامع، ش: ۷۹۴۹.] یعنی: این دو سوره، برای پناه جستن به اللهﻷنظیر ندارند. لذا با خواندن این دو سوره به اللهﻷپناه میبریم.
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢﴾ [الفلق: ١، ٢]
بگو: به پروردگار سپيدهدم پناه مىبرم؛ از شرّ آنچه آفریده است.
«فَلَق»، یعنی سپیده زدن و شکافتن؛ به عبارت دیگر: هم به سپیدهدم اطلاق میشود و هم به شکافِ دانه و هسته. هر دو تعبیر در قرآن کریم آمده است؛ اللهأمیفرماید:
﴿فَالِقُ ٱلۡإِصۡبَاحِ﴾ [الأنعام: ٩٦]
(الله) شکافندهی سپیدهدم است.
و میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ فَالِقُ ٱلۡحَبِّ وَٱلنَّوَىٰ﴾ [الأنعام: ٩٥]
الله، دانه و هسته را می-شکافد.
﴿مِن شَرِّ مَا خَلَقَ﴾؛ یعنی: از شرّ همهی آفریدههایی که اللهﻷخلق کرده است، به او پناه میبرم؛ در ادامهی این سوره میخوانیم:
﴿وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٣﴾ [الفلق: ٣]
... و از شر شب تاريك، آنگاه كه همه جا را فرا گيرد (به پروردگارِ سپیدهدم پناه میبرم).
﴿غَاسِقٍ﴾، یعنی: شب تاریک. آنگاه که شب فرا میرسد و همه جا را فرا میگیرد، درندگان و گزندگان در زمین پراکنده میشوند؛ از اینرو از شرّ شبِ تاریک به الله پناه میبریم.
﴿وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِي ٱلۡعُقَدِ ٤﴾ [الفلق: ٤]
... و از شرّ زنان جادوگری که در گرهها میدمند.
﴿ٱلنَّفَّٰثَٰتِ﴾، یعنی: نفوسِ جادوگر؛ و این، هم شاملِ مردان جادوگر میشود و هم شامل زنان جادوگر؛ اما از آن جهت به زنانِ جادوگر تصریح فرمود که جادوگری [و گرایش به جادو و جنبر] در میان زنان، بیشتر است؛ چنانکه جادوگران با انواع طلسم و افسون و با کمک گرفتن از شیاطین، سحر و جادو میکنند و در گرههایی که بدین منظور میبندند، میدمند.
﴿وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥﴾ [الفلق: ٥]
و از شر هر حسودی، آنگاه که حسادت میورزد.
اینجا سخن از زخم چشم است؛ یعنی کسی که حسادت میورزد و دوست ندارد که به کسی خیر و نیکی برسد.
تناسب جالبی میان این آیات وجود دارد؛ به عبارت دیگر: همانگونه که شب، تاریک و کمفروغ است، سحر و همینطور زخم چشم نیز نهان و پوشیده میباشد. از اینرو تناسب زیبایی میان این آیات این سوره به چشم میخورد.
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ﴾نیز یکی از سورههاییست که با آن به الله متعال پناه میبریم:
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١ مَلِكِ ٱلنَّاسِ ٢﴾ [الناس: ١، ٢]
: «بگو به پروردگار مردم پناه میبرم؛ به فرمانروای مطلق مردم». او، پروردگار و فرمانروای قدرتمند و چیرهایست که هیچ چیز جلودارِ او نیست و قوانینش تغییرناپذیر است.﴿إِلَٰهِ ٱلنَّاسِ ٣﴾:«به معبود راستین مردم پناه میبرم»؛ اللهﻷ، معبودی راستینیست که بهحق پرستش میشود و معبود برحقی جز او وجود ندارد.
﴿مِن شَرِّ ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ ٤ ٱلَّذِي يُوَسۡوِسُ فِي صُدُورِ ٱلنَّاسِ ٥﴾ [الناس: ٤، ٥] : «از شرّ (شیطانِ) وسوسهگر و کمینگرفته که (چون انسان، الله را یاد نماید، دیگر توان وسوسه ندارد و) عقبنشینی میکند؛ ( هم از شرّ) او که در دلهای مردم وسوسه میاندازد (به پروردگار مردم پناه میبرم)». شیطان وسوسههای فراوانی در قلب انسان میاندازد؛ بهویژه در این دوران که انسان بهرغم این همه پیشرفت در پریشانی و اضطرابی بیسابقه بهسر میبرد. بهراستی که «دنیا» اسمِ بامسماییست؛ دنیا، یعنی پست و ناچیز؛ اصلا امکان ندارد که دنیا از هر جهت کامل و به میلِ انسان باشد؛ امروزه نعمتها و امکانات، فراوان شده و انسان به آسایش مادّی بیسابقهای دست یافته است؛ اما وسوسهها، پریشانخاطری و بیماریهای روانی نیز افزایش یافته است. لذا باید توجه داشته باشیم که دنیا آنقدر ارزش ندارد که به آن بچسبیم. پیامبرجفرموده است: «وَالله ما الفقْرَ أَخْشَى عَلَيْكُم، وَلكنّي أَخْشى أَنْ تُفْتَحَ عَلَيْكُم الدُّنْيَا كما فُتِحَتْ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُم، فَتَنَافَسُوهَا كَمَا تَنَافَسُوهَا، فَتَهْلِكَكُمْ كَمَا أَهْلَكَتْهُمْ». [صحیح بخاری، ش: ۳۱۵۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۹۶۱. ر.ک: حدیث شمارهی ۴۶۱. [مترجم]] یعنی: «به الله سوگند، من برای شما از بابت فقر نگران نیستم؛ بلکه از این میترسم که دروازهی دنیا به روی شما گشوده شود و مانند گذشتگان که بر سر دنیا با هم رقابت کردند، شما نیز به رقابت با یکدیگر بپردازید و دنیا همانگونه که آنان را به هلاکت کشاند، شما را نیز به هلاکت برساند». آنگاه که اللهﻷدنیا را از یکسو به روی انسان میگشاید، دنیا از سویی دیگر یا از چندین جنبهی دیگر، تیره و ناخوشایند میگردد؛ از اینرو چه بهجا و خوب گفتهاند که: «گهی زین به پشت و گهی پشت به زین».
خلاصه اینکه بنا بر رهنمود این سوره، از وسواس به اللهﻷپناه میبریم؛ گاه انسان دربارهی اصول دین و ذات پروردگار و نیز دربارهی قرآن کریم و پیامبر اکرمج، دچار وسوسه میشود؛ برخی از مردم در زمینهی طهارت، وسواس دارند و به بیماری وسواس دچار میگردند؛ برای وضو به دستشویی میروند کارِ پنج دقیقهای را پنج ساعت طول میدهند! همینطور در نمازشان نیز وسواس دارند و تکبیر تحریم را ده، بیستبار تکرار میکنند و حتی کار بهجایی میرسد که نمیتوانند نماز بخوانند و بدین ترتیب وسواس، به ترکِ نماز میانجامد. برخی هم در تعامل با خانوادهی خویش وسواس دارند و حتی خیال میکنند که همسرشان آنها را از طریق غذا یا آب، سحر و جادو کرده است؛ لذا غذای خانه را نمیخورند و به غذای آماده یا غذای بیرون عادت میکنند! شگفتا که دیده شده است که مردی، همسرش را با کنیه صدا زده و گفته است: مادر فلان؛ و سپس این وسوسه در دلش افتاده که همسرش را طلاق داده است! خلاصه اینکه وسواس، نوعی بیماریست و انواع گوناگونی دارد؛ اما باید دانست که دفع وسوسه، کارِ بسیار سادهایست؛ چنانکه پیامبر اکرمجکه سخنانی جامع و پرمحتوا میگفت، راهکار دفع وسوسه را بیان نموده و فرموده است: «فَإذَا بَلَغَ ذلِكَ فَليَسْتَعِذْ بِاللّهِ وليَنْتَهِ»؛ [صحیح بخاری، ش: (۳۲۷۶)؛ و مسلم، ش: ۱۳۴ بهنقل از ابوهریرهس.] یعنی: «هرگاه به این حد از وسوسه رسید، (از شرّ شیطان و وسوسهاش) به الله پناه ببرد و دیگر به آن ادامه ندهد». به عبارت دیگر: به آن توجه نکند؛ فقط دو کلمه: به الله پناه ببرد و بگوید: «أعوذ بالله مِن الشیطان الرجیم»؛ البته این را با صدق و اخلاص بگوید و مطمئن باشد که هیچ پناهگاهی جز الله و هیچ راه گریزی از عذاب و آزمون الاهی جز بازگشت به سوی اللهﻷوجود ندارد. و دوم اینکه به وسوسهای که در دلش میآید، هیچ توجه نکند؛ اگرچه این کار، در ابتدا کمی دشوار است؛ اما بهتدریج عادی میشود و سپس وسوسه، بهکلی از میان میرود؛ زیرا رسولاللهسهیچ رهنمودی را خودسرانه و از پیشِ خود نگفته است. پس با دو راهکاری که پیامبر اکرمجبیان فرمود، وسوسه از از میان میرود.
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١ مَلِكِ ٱلنَّاسِ ٢ إِلَٰهِ ٱلنَّاسِ ٣﴾ [الناس: ١، ٣] ؛ میتوان گفت که این سه آیه، انواع سهگانهی توحید را در خود دارند: ﴿بِرَبِّ ٱلنَّاسِ﴾، توحید ربوبیت است؛ ﴿مَلِكِ ٱلنَّاسِ﴾، توحید اسماء و صفات میباشد؛ زیرا فرمانروای مطلق، فرمانرواییست که با تمام و کمالِ نامها و صفاتش، فرمانروا باشد. و ﴿إِلَٰهِ ٱلنَّاسِ﴾توحید الوهیت است.
﴿مِن شَرِّ ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ ٤ ٱلَّذِي يُوَسۡوِسُ فِي صُدُورِ ٱلنَّاسِ ٥ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ ٦﴾ [الناس: ٤، ٦]
علما گفتهاند: «خَنَّاسِ» به کسی گفته میشود که وقتی نامِ الله به میان میآید، دلگیر میگردد و عقبنشینی میکند؛ شیطان وسوسهگر و کمینگرفته نیز در آن هنگام که انسان اللهﻷرا یاد نماید، توان وسوسه را از دست میدهد و عقبنشینی میکند. از اینرو در حدیث آمده است: «إِذَا تَغَوَّلَتْ الْغِيلان فَنَادُوا بِالأَذَانِ»؛ [ضعیف است؛ ر.ک: ضعیف الجامع، ش: ۴۳۶؛ و السلسلۀ الضعیفۀ، از علامه آلبانی/ش: ۱۱۴۰.] یعنی: آنگاه که شیاطین به صورتهای گوناگون و ترسناک نمایان میشوند یا شما را ترس و خیال برمیدارد، اذان- یعنی اللهاکبر- بگویید؛ زیرا شیاطین همینکه نام و یادِ اللهﻷرا بشنوند، فراری میشوند و عقبنشینی میکنند.
﴿مِن شَرِّ ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ ٤ ٱلَّذِي يُوَسۡوِسُ فِي صُدُورِ ٱلنَّاسِ ٥ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ ٦﴾ [الناس: ٤، ٦]
یعنی: «از شرّ (شیطانِ) وسوسهگر و کمینگرفته که (چون انسان، الله را یاد نماید، دیگر توان وسوسه ندارد و) عقبنشینی میکند؛ (از شرّ همان) کسی که در دلهای مردم وسوسه میاندازد؛ از جنها و انسانها(ی وسوسهگر به الله پناه میبرم)». لذا گاه انسان از سوی جنهای وسوسهگر که همان شیاطین جنّی هستند، وسوسه میشود و گاه از سوی شیاطین انسانی؛ و بهراستی شیاطین در زمان ما، چه فراوان شدهاند! گرچه که در دورانهای گذشته نیز بودهاند و تا روز قیامت هم خواهند بود. الله متعال میفرماید:
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَ﴾ [الفرقان: ٣١]
و بدینسان براى هر پيامبرى دشمنانى از گنهکاران قرار داديم.
پیروان پیامبران نیز دشمنانی از شیاطین دارند؛ چنانکه شیاطین به سراغشان میروند و آنها را وسوسه میکنند و پیدایش بدعتها و نیز مذاهب باطل و آیینهای دروغین، نتیجهی وسوسهی شیاطین است که از سوی آدمهای سادهلوح و بیخرد پذیرفته میشود. همچنین باید نسبت به وسوسههای شیطانهای انسانی نیز به هوش باشید و مسایل ناروا و نادرستی را که در نظرتان درست و آراسته جلوه میدهند، نپذیرید.
در هر حال شایسته است که انسان به فرمودهی پیامبر اکرمجبه خواندن این سه سوره در هر صبح و شام، پایبند باشد.
***
۱۴۶۵- وعن عثمانَ بنَ عفّانَس قَالَ: قَالَ رسولُ اللهج: «مَا مِنْ عَبْدٍ يَقُولُ فِي صَبَاحِ كُلِّ يَوْمٍ وَمَسَاءِ كُلِّ لَيْلَةٍ: بِسْمِ اللهِ الَّذِي لا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ في الأرْضِ وَلا في السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ، ثَلاثَ مَرَّاتٍ، إِلاَّ لَمْ يَضُرَّهُ شَيْءٌ».[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحيح دانسته است.] [صحیح الجامع، ش: ۵۷۴۵؛ صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۴۲۴۴؛ و صحیح الترمذی، ش: ۲۶۸۹.]
ترجمه: عثمان بن عفانسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هر بندهای که روزانه، صبح و شام سه بار بگوید: بِسْمِ اللهِ الَّذِي لا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ في الأرْضِ وَلا في السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ، هیچ چیزی به او آسیب نمیرساند».
شرح
مؤلف/در فضیلت اذکار صبح و شام، حدیثی بدین مضمون آورده است که عثمان بن عفانسمیگوید: پیامبرجفرمود: «هر بندهای که روزانه، صبح و شام سه بار بگوید: بِسْمِ اللهِ الَّذِي لا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ في الأرْضِ وَلا في السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ، هیچ چیزی به او آسیب نمیرساند». این عبارت بسیار آسان، فواید بزرگ و فراوانی دارد. «بِسْمِ اللهِ الَّذِي لا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ في الأرْضِ وَلا في السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ»؛ زیرا فرمانرواییِ آسمانها و زمین در دست الله متعال است و نامش بیاندازه مبارک و خجسته میباشد و چون بر چیزی برده شود، در آن چیز خیر و برکت خواهد بود؛ از اینرو سنت است که انسان، خوردن و آشامیدن را با نامِ الله متعال آغاز کند و در ابتدای خوردن و نوشیدن بگوید: «بِسْمِ اللهِ». همچنین گفتن «بِسْمِ اللهِ»در جاها و موارد فراوانی از جمله: در هنگامی که انسان قصد همبستری با همسرش را دارد، مسنون است. گفتنیست: بنا بر قول راجح گفتنِ «بِسْمِ الله»در ابتدای خوردن و آشامیدن، واجب میباشد؛ زیرا پیامبرجبه این کار فرمان داده و بیان نموده است که شیطان در خوراک کسی که «بِسْمِ الله»نمیگوید، شریک میشود. پس همواره بهخاطر داشته باشید که هر روز، صبح و شام، سه بار بگویید: «بِسْمِ اللهِ الَّذِي لا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ في الأرْضِ وَلا في السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ».
«السَّمِيعُ»و «العَلِيمُ»از نامهای الاهیست.
«السَّمِيعُ»دو معنا دارد:
نخست: به معنای شنواست؛ یعنی: ذاتی که هر صدایی را میشنود. آری؛ الله متعال، همهی صداها را میشنود و هیچ چیزی بر او پوشیده نیست. الله متعال میفرماید:
﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ ١﴾ [المجادلة: ١]
بهراستی الله، سخن زنی را که دربارهی شوهرش با تو گفتگو میکرد و به الله شکایت مینمود، شنید؛ و الله، گفتگویتان را میشنید. بیگمان الله، شنوای بیناست.
ماجرا از این قرار بود که زنی نزد پیامبرجآمد و شکایت داشت که شوهرش نسبت به او "ظهار" کرده و گفته است که تو، برای من مانندِ مادرم هستی. چنین سخنی در دوران جاهلیت، مانند سهطلاقه، طلاق بائن بهشمار میآمد که البته سخن ناشایست و بیاساسی بود؛ همانگونه که اللهأمیفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمۡۖ إِنۡ أُمَّهَٰتُهُمۡ إِلَّا ٱلَّٰٓـِٔي وَلَدۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَيَقُولُونَ مُنكَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ ٢﴾[المجادلة: ٢]
آن دسته از شما که نسبت به همسرانشان «ظهار» میکنند، (و میگویند: تو، نسبت به من همانند مادرم هستی، بدانند که) آن زنها، مادرانشان نیستند؛ مادرانشان تنها کسانی هستند که آنها را زادهاند. بیگمان آنان، دروغ و سخنی زشت میگویند. و بیشک الله، بخشندهی آمرزگار است.
آن زن برای شکایت نزد پیامبرجآمد؛ لذا الله متعال این آیه را نازل فرمود:﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا﴾: «بهراستی الله، سخن زنی را که دربارهی شوهرش با تو گفتگو میکرد، شنید». عایشهلمیگوید: حمد و ستایش ویژهی ذاتیست که شنواییاش همهی صداها را دربرمیگیرد؛ به الله سوگند که هنگام گفتگوی آن زن با پیامبرج، من در اتاق بودم و برخی از سخنانش را متوجه نمیشدم؛ اما الله متعال از فراز هفت آسمان، سخن آن زن را شنید. [صحیح است؛ علامه آلبانی/این اثر را در صحیح ابن ماجه، ش: ۱۶۷۸؛ و الإرواء (۷/۱۷۵) صحیح دانسته است.]
آری؛ هرچند صدایت پایین و کوتاه باشد، اللهﻷآن را میشنود:
﴿أَمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ﴾ [الزخرف: ٨٠]
یا گمان میکنند ما، رازشان و سخنانِ درگوشی آنها را نمیشنویم؟
پس مبادا سخنی بگویی که سبب خشم پروردگار شود یا پروردگار متعال، آن را نپسندد؛ همواره سعی کن سخنانی بر زبان بیاوری که مایهی رضایت و خشنودی الله متعال باشد.
معنای دیگرِ «السَّمِيعُ»این است که اللهﻷشنوای دعاست؛ یعنی: اجابتکنندهی دعاست؛ همانگونه که در قرآن کریم از زبان ابراهیم خلیل÷میخوانیم:
﴿إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩﴾ [ابراهيم: ٣٩]
بهراستی که پروردگارم شنوا و اجابتکنندهی دعاست.
اللهأدعای هر درماندهای را، حتی اگر کافر باشد، میپذیرد؛ چنانکه دعای کشتیشکستگان طوفانزده در دریای متلاطم را بدانگاه که او را بدون شرک و مخلصانه میخوانند، اجابت میکنند و آنان را نجات میدهد. همچنین دعای ستمدیده را میپذیرد؛ پیامبرجفرموده است: «واتَّقِ دعْوةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَيْس بينها وبيْنَ الله حِجَابٌ». [تخريج اين حدیث پیشتر گذشت. [ر.ک: حدیث شمارهی ۲۱۳. (مترجم] ] یعنی: «و از دعای مظلوم بترس. زیرا هیچ حجابی، میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد». الله متعال دعا و حمد و ثنای بندهی عبادتگزارش را میشنود و میپذیرد؛ همانگونه که در نماز میگوییم: «سمِع الله لِمن حمِدَه».
«العَلِيمُ»نیز یکی از نامهای الله متعال است.؛ علم الاهی، بیاندازه و گسترده میباشد و همه چیز را در برگرفته است. اللهﻷمیفرماید:
﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ ٥٩﴾ [الأنعام: ٥٩]
و کلیدهای غیب نزد اوست و کسی جز او از آن آگاه نیست. به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است. و هیچ برگی نمیافتد مگر آنکه آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و هیچ تَر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن ثبت شده است.
الله متعال کلیدهای پنجگانهی غیب را برشمرده و فرموده است:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُ﴾ [لقمان: ٣٤]
همانا دانش (مربوط به زمان) قیامت، نزد الله است؛ (و اوست که) باران را فرو میفرستد و آنچه را که در رحمهاست، میداند و هیچکس نمیداند که فردا چه دستاوردی خواهد داشت و هیچکس نمیداند در کدامین سرزمین میمیرد.
آری؛ کلیدهای غیب نزد الله متعال است؛ هر برگی در هر گوشهی دنیا از درختی بیفتد، اللهﻷآن را میداند. بهیقین که الله متعال از همه چیز، آگاه است.
الله متعال میفرماید:﴿وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُ﴾: «و هیچکس نمیداند در کدامین سرزمین میمیرد». آیا در شهر و دیار خودش میمیرد یا در نزدیکیِ آن یا در غربت؟ آیا در دریا میمیرد یا در آسمان و سوار بر هواپیما؟ نمیداند؛ بلکه تنها اللهﻷمیداند. یکی از برادران قابل اعتماد، برایم تعریف میکرد: در سفر حج، سوار بر شتر بودیم و همسفری داشتیم که مادرِ بیمارش با او بود و او از مادرش نگهداری و پرستاری میکرد. کاروان هنگام بازگشت از مکه، در پایان شب بهراه افتاد؛ او که از مادرش مراقبت مینمود، نتوانست با کاروان حرکت کند؛ لذا از کاروان عقب ماند و صبح که شد، به راه افتاد، اما به آنها نرسید و راه را گم کرد. مسیری در میان کوهها در پیش گرفت تا به خیمهای رسید که چند نفر در آن بودند. از آنها پرسید: راهِ "نجد" کجاست؟ گفتند: تو از راه نجد، خیلی دور شدهای. شتر را بخوابان و استراحت کن؛ ما خود، تو را میرسانیم. آن مرد، شتر را خواباند و مادرش را پایین آورد. هنوز مادرش به زمین تکیه نزده بود که الله متعال، جانش را گرفت. چگونه با حاجیان از "قصیم" به "مکه" آمده بود؛ الله متعال چنین مقدّر کرد که این مرد، راهش را گم کند و به این مکان برسد و مادرش در جایی که برایش مقدر شده بود، وفات نماید؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرُۢ ٣٤ ﴾ [لقمان: ٣٤]
و هیچکس نمیداند که فردا چه دستآوردی خواهد داشت و هیچکس نمیداند در کدامین سرزمین میمیرد. بهراستی که الله، دانای آگاه است.
علم الاهی، همه چیز را در برگرفته است و الله متعال از آنچه که در درونت میگذرد، آگاه است و میداند که به چه چیزی فکر میکنی یا در چه اندیشهای بهسر میبری؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥ﴾ [ق: ١٦]
و بهراستی ما، انسان را آفریدهایم و وسوسههای نفس او را میدانیم.
پس مبادا به خود وسوسه راه دهی یا به چیزی بیندیشی که اللهﻷنمیپسندد.
در هر حال، سنت است که هر صبح و شام این دعا را بگوییم: «بِسْمِ اللهِ الَّذِي لا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ في الأرْضِ وَلا في السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ».
***