شرح ریاض الصالحین - جلد پنجم

فهرست کتاب

۲۱۵- باب: فضیلت مسواک زدن و دیگر ویژگی‌های فطری

۲۱۵- باب: فضیلت مسواک زدن و دیگر ویژگی‌های فطری

۱۲۰۴- عن أَبي هريرةَس أنَّ رسولَ اللهج قَالَ: «لَوْلا أنْ أشُقَّ عَلَى أُمَّتِي - أَوْ عَلَى النَّاسِ- لأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ مَعَ كُلِّ صَلاَةٍ».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۸۸۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۲.]

ترجمه: ابوهریرهسمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «اگر بر امتم - یا بر مردم- دشوار تمام نمی‌شد، به آن‌ها دستور می‌دادم که برای هر نمازی، مسواک بزنند».

۱۲۰۵- وعن حُذَيْفَةَس قالَ: كَانَ رسولُ اللهج إِذَا قَامَ مِن الليل يَشُوصُ فَاهُ بِالسِّوَاكِ.[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۲۴۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۵.]

ترجمه: حذیفهسمی‌گوید: رسول‌اللهجهر وقتِ شب که از خواب برمی‌خاست، دهانش را مسواک می‌زد.

۱۲۰۶- وعن عائشةَل قالَت: كُنَّا نُعِدُّ لِرسولِ اللهج سِوَاكَهُ وَطَهُورَهُ، فَيَبْعَثُهُ اللهُ مَا شَاءَ أنْ يَبْعَثَهُ مِنَ اللَّيْلِ، فَيَتَسَوَّكُ، وَيَتَوضَّأُ وَيُصَلِّي.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۷۴۶.]

ترجمه: عایشهلمی‌گوید: ما، مسواک و آبِ وضو را برای رسول‌اللهجآماده‌ می‌کردیم و ایشان در پاسی از شب که الله می‌خواست، برمی‌خاست، مسواک می‌زد، وضو می‌گرفت و نماز می‌خواند.

۱۲۰۷- وعن أنسٍس قالَ: قَالَ رسول اللهج: «أكْثَرْتُ عَلَيْكُمْ في السِّوَاكِ».[روایت بخاری] [صحیح بخاری، ش: ۸۸۸.]

ترجمه: انسسمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «درباره‌ی مسواک زدن، تأکید فراوانی به شما کرده‌ام».

۱۲۰۸- وعن شريح بن هانئٍ، قَالَ: قُلْتُ لعائشةَل: بأَيِّ شَيْءٍ كَانَ يَبْدَأُ النَّبِيُّج إِذَا دَخَلَ بَيْتَهُ؟ قالَتْ: بِالسِّوَاكِ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۵۳.]

ترجمه: شریح بن هانی می‌گوید: به عایشهلگفتم: نخستین کاری که رسول اللهجهنگام ورود به خانه‌اش انجام می‌داد، چه بود؟ پاسخ داد: مسواک می‌زد.

۱۲۰۹- وعن أَبي موسى الأشعريس قالَ: دَخلتُ عَلَى النَّبيِّج وَطَرَفُ السِّوَاكِ عَلَى لِسَانِهِ.[متفق عليه؛ این، لفظِ مسلم است.] [صحیح بخاری، ش: ۲۴۴؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۴.]

ترجمه: ابوموسی اشعریسمی‌گوید: نزد پیامبرجرفتم؛ در آن هنگام سرِ مسواک، روی زبانِ مبارکش بود.

۱۲۱۰- وعن عائشةَل أنَّ النَّبِيَّج قَالَ: «السِّوَاكُ مَطْهَرَةٌ لِلْفَمِ مَرْضَاةٌ للرَّبِّ».[روایت نسائی و ابن خزیمه در صحیحش با اسانید صحیح] [صحیح الجامع، ش: ۳۶۹۵؛ آلبانی/در الإرواء، ش: ۶۶ و مشکاۀ المصابیح، ش: ۳۸۱، این حدیث را صحیح دانسته است. [نووی گوید: بخاری/این حدیث را در صحیح خود به‌صورت معلق و با صیغه‌ی جزم به‌عنوان سخنِ عایشهلآورده است.]]

ترجمه: عايشهلمی‌گوید: پیامبرجفرمود: «مسواک، ابزارِ پاکیزگیِ دهان و خشنودیِ پروردگار است».

شرح

مؤلف/در کتابش «ریاض‌الصالحین» می‌گوید: «باب: فضیلت مسواک زدن و دیگر سنت‌های فطری».

منظور از مسواک زدن، تمیز کردن دندان‌ها، لثه و زبان با چوب درختِ «اراک» است؛ یعنی: اگر مسواک، از چوب درخت اراک باشد، بهتر است؛ و گرنه هر چوب یا هر چیزِ دیگری مانندِ پارچه یا انگشت که دهان ودندان را پاکیزه کند، حُکم مسواک را دارد. آن‌گونه که در حدیث عایشهلآمده و رسول‌اللهجفرموده است، مسواک زدن دو فایده‌ی بزرگ دارد: «مسواک، ابزارِ پاکیزگیِ دهان و خشنودیِ پروردگار است». یعنی: دهان و دندان را از آلودگی‌ و بدبویی و دیگر چیزهای زیان‌آور، پاکیزه می‌گرداند. فرمود: «مسواک، ابزارِ پاکیزگیِ دهان است» و دهان، شاملِ دندان‌ها، لثه و زبان می‌گردد؛ همان‌گونه که ابوموسی اشعریسمی‌گوید: نزد پیامبرجرفتم و سرِ مسواک روی زبانِ مبارکش بود.

فایده‌ی دوم: این است که مسواک زدن، یکی از اسباب خشنودیِ الله متعال از بنده‌اش می‌باشد.

اگرچه مسواک زدن در همه وقت، سنت است؛ در چند مورد، مورد تأکید قرار گرفته است؛ از جمله: هنگامِ برخاستن از خواب؛ چنان‌که حذیفهسمی‌گوید: «رسول‌اللهجهر وقتِ شب که از خواب برمی‌خاست، دهانش را مسواک می‌زد». حدیث عایشهلنیز این را تأیید می‌کند؛ چنان‌که این بانوی بزرگوار می‌گوید: «ما، مسواک و آبِ وضو را برای رسول‌اللهجآماده‌ می‌کردیم و ایشان در پاسی از شب که الله می‌خواست، برمی‌خاست، مسواک می‌زد، وضو می‌گرفت و نماز می‌خواند». لذا هر وقتِ روز یا شب که از خواب برخیزیم، سنت است که مسواک بزنیم؛ زیرا هنگامِ خواب بویِ دهان انسان، تغییر می‌کند. هم‌چنین سنت است که انسان هنگامِ ورود به خانه‌اش، نخستین کاری که انجام می‌دهد، مسواک زدن باشد؛ زیرا از عایشهلپرسیده شد: نخستین کاری که رسول اللهجهنگام ورود به خانه‌اش انجام می‌داد، چه بود؟ پاسخ داد: «مسواک می‌زد».

مسواک زدن پیش از نماز نیز سنت است؛ فرقی نمی‌کند که نماز فرض باشد یا نماز نافله؛ و این، شاملِ هر نمازی که رکوع و سجده دارد، می‌شود. حتی در نماز جنازه نیز سنت است که مسواک بزنیم؛ زیرا رسول‌اللهجفرمود: «اگر بر امتم دشوار نمی‌شد، به آن‌ها دستور می‌دادم که برای هر نمازی، مسواک بزنند». گفتنی‌ست که مسواک زدن در هنگام وضو نیز سنت می‌باشد و مورد تأکید قرار گرفته است؛ هنگام قرقره یا گردانِ آب در دهان یا قبل و یا پس از آن. هم، این است که انسان به‌پیروی از پیامبرجهنگام وضو گرفتن مسواک بزند.

علما به پیوست مواردی که ذکر شد، گفته‌اند: هنگامی‌که انسان چیزی می‌خورد یا می‌آشامد که رنگ، بو و یا چربیِ آن در دهان می‌مانَد، سنت است که برای پاکیزه کردن دهانش مسواک بزند. در هر حال مسواک زدن، سنت می‌باشد و در مواردِ مشخصی مورد تأکید قرار گرفته است؛ اما از لحاظِ سنت بودن، در همه وقت، سنت است؛ حتی برای روزه‌دار پس از زوال نیز سنت است که مسواک بزند و دیدگاهِ آن‌دسته از علما كه مسواک زدن را برای روزه‌دار، مکروه دانسته‌اند، بی‌دلیل است. لذا روزه‌دار در طول روز مسواک می‌زند و هیچ ایرادی ندارد.

***

۱۲۱۱- وعن أَبي هريرةَس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «الفِطْرَةُ خَمْسٌ، أَوْ خَمْسٌ مِنَ الفِطْرَةِ: الخِتَانُ، وَالاسْتِحْدَادُ، وَتَقْلِيمُ الأظْفَارِ، وَنَتْفُ الإبطِ، وَقَصُّ الشَّارِبِ».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۵۸۸۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۷.]

ترجمه: ابوهریرهسمی‌گوید: پیامبرجفرمود: «کارهای فطری، پنج مورد است- یا فرمود:- پنج مورد جزو کارهای فطری‌ست: ختنه کردن، تراشیدن موی عانه، کوتاه کردن ناخن‌ها، گرفتنِ موی زیر بغل و کوتاه کردن سبیل».

شرح

مؤلف/با ذکر احادیثی درباره‌ی کارها و ویژگی‌های فطری، بابِ فضیلت مسواک زدن را ادامه داده است.

فطرت، یعنی نیکی و سرشتی که الله متعال در نهاد آفریده‌هایش قرار داده است و آن‌ها، آن‌را نیک می‌دانند. گفتنی‌ست: منظور از فطرت، سرشتِ پاک و سالم است؛ زیرا فطرت و سرشتِ انسان به انحراف کشیده می‌شود و چنین سرشتی، اعتبار ندارد؛ چنان‌که پیامبرجفرموده است: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ، فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَيُنَصِّرَانِهِ وَيُمَجِّسَانِهِ»؛ یعنی: «هر نوزادی بر فطرت سالم (و توحیدی و حقیقت‌گرا) زاده می‌شود؛ اما پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی یا زرتشتی بار می‌آورند».

از جمله احادیثی که مؤلف در این بخش از کتابش آورده، حدیثی‌ست که ابوهریرهسمی‌گوید: پیامبرجفرمود: «الفِطْرَةُ خَمْسٌ»؛ یعنی: «کارهای فطری، پنج مورد است». بنا بر این لفظ، کارهای فطری، منحصر به پنج مورد مذکور در حدیث می‌باشد؛ اما در لفظِ دیگری آمده است: «خَمْسٌ مِنَ الفِطْرَةِ»؛ یعنی: «پنج مورد، جزو کارهای فطری‌ست». بنابراین، کارها و مواردِ دیگری هم وجود دارد که جزو کارهای فطری‌ست. یعنی: انسان به‌طور طبیعی و فطری، انجامِ این کارها را پسندیده می‌داند. و همین لفظ به واقعیت، نزدیک‌تر است؛ زیرا علاوه بر پنج موردی که در حدیث ابوهریرهسبه‌عنوان کارهای فطری ذکر شده، کارهای دیگری هم وجود دارد که مورد قبول فطرت‌های سالم است. لذا در جمع‌بندی این دو لفظ می‌گوییم: لفظ نخست که افاده‌ی حصر می‌کند، درباره‌ی فطرت کامل می‌باشد و لفظ دوم، بیان‌گر مواردی‌ست که تکمیل‌کننده‌ی فطرت است.

یکم: ختنه کردن که برای مردان، واجب و برای زنان، سنت است؛ نه واجب. مردی که ختنه نکند و پوستِ روی حشفه به همان حالتِ طبیعی باقی بماند، ادرار در آن محل جمع می‌شود و باعث عفونت و بیماری می‌گردد. هم‌چنین در اثر جمع شدنِ ادرار در آن محل، بدن و لباسِ انسان آلوده و نجس می‌شود. علاوه بر این، پس از بلوغ و هنگامِ ازدواج، هم‌بستری با سختی و مشقت همراه خواهد بود؛ از این‌رو امروزه کافران به‌رغمِ این‌که نجس هستند، نه به‌خاطر پاکیزگی و نظافت، بلکه برای لذت‌جویی بیش‌تر در روابطِ جنسی خود و رفع دشواری، ختنه می‌کنند.

اما مناسب‌ترین زمان برای ختنه کردن، چه زمانی‌ست؟ آری؛ روز هفتم تولد و پس از آن. این عمل هرچه زودتر در سنّ پایین انجام شود، بهتر است و انسان، حداقلِ دردِ جسمی را متحمل خواهد شد و درد قلبی و عاطفی نخواهد کشید. اما به‌فرض این‌که یک شخص ده ساله را ختنه کنند، علاوه بر این‌که دردِ جسمی‌اش بیش‌تر خواهد بود، از نظر عاطفی نیز شرمنده و خجالت‌زده می‌شود. هم‌چنین ترمیم بافت‌ها و سرعت بهبود در خردسالان، بیش‌تر است؛ از این‌رو علما گفته‌اند: هرچه ختنه کردن در سنین پایین‌تر انجام شود، بهتر است.

دوم: تراشیدن موی عانه؛ یعنی موهای زیر ناف و اطراف شرمگاه که روییدنِ آن‌ها از نشانه‌های بلوغ است. یکی از ویژگی‌های فطری، تراشیدن این موهاست؛ زیرا در غیر این صورت، آلودگی و بیماری و حتی عفونت را در پی خواهد داشت و کسی که موهای زائدش را نمی‌زند، به حیوانات و چارپایان شباهت پیدا می‌کند.

سوم: کوتاه کردن سبیل؛ یعنی کوتاه کردن موهایی که روی لب بالا می‌روید. لذا آن قسمت از این موها را که روی لب می‌افتد، باید کوتاه کرد؛ زیرا چه‌بسا آلوده‌ به چیزهایی باشد که از بینی خارج می‌شود. هم‌چنین هنگامی‌که چیزی می‌نوشیم، آن‌را آلوده می‌کند و چه‌بسا میکروب های زیان‌آوری در آن وجود داشته باشد. در هر حال، کوتاه کردن سبیل، سنت است و این، مهم‌ترین مسأله درباره‌ی کوتاه کردن سبیل می‌باشد؛ یعنی همین‌که سنت است، مایه‌ی تقرب و نزدیکی به اللهمی‌باشد.

چهارم: کوتاه کردن یا گرفتنِ ناخن‌ها؛ و منظور، هم ناخن‌های دست است و هم ناخن‌های پا. ناگفته پیداست که نباید ناخن‌هایمان را آن‌قدر کوتاه کنیم که به گوشت برسد؛ زیرا این کار، زیان‌بار و دردناک است و چه‌بسا باعث عفونت و دُمَل می‌گردد. از این‌رو ناخن‌ها را متوسط می‌گیریم.

پنجم: كَندن موی زیر بغل؛ یعنی بهتر است که به‌جای تراشیدن موهای زیرِ بغل، آن‌ها را بكَنیم؛ زیرا به تدریج که موها از ریشه كَنده می‌شوند، دیگر نمی‌رویند. و این، پسندیده است.

تا این‌جا پنج مورد ذکر شد: ختنه کردن، تراشیدن موی عانه، کوتاه کردن سبیل، گرفتن ناخن‌ها و كَندن موی زیر بغل. اما ختنه کردن، یک بار و با جدا کردن پوست اضافیِ روی حشفه انجام می‌شود. ضروری‌ست بدین نکته اشاره کنم که برخی از نوزادانِ پسر، ختنه‌شده به‌دنیا می‌آیند؛ یعنی پوست زایدی روی حشفه‌ی آن‌ها وجود ندارد. چنین مواردی به کثرت مشاهده شده است. لذا چنین نوزادی، ختنه نمی‌شود؛ زیرا پوستِ زایدی ندارد که آن‌را جدا کنند.

و اما چهار موردِ دیگر: تراشیدن موی عانه، کوتاه کردن سبیل، گرفتن ناخن‌ها و كَندن موی زیر بغل، نباید بیش از چهل روز طول بکشد؛ زیرا پیامبرجبرای امتش وقت گذاشته که این کارها، نباید بیش از چهل روز ترک شوند. لذا شایسته است که انسان، زمانی را برای انجام این کارها، تعیین کند؛ لااقل جمعه‌ی نخستِ هر ماه تا فراموش نشود. چراکه ممکن است انسان در اثر فراموشی نسبت به انجام این کارها کوتاهی کند و حتی پنجاه روز بگذرد و چهار کارِ مذکور را انجام ندهد. شایان ذکر است که تعیین وقت به شکلی که بیان شد، سنت نیست؛ بلکه تنها برایِ این است که انسان، انجامِ این سنت‌ها را به‌خاطر داشته باشد تا مبادا بیش از چهل روز بگذرد و این‌ها را انجام ندهد.

یادآوری می‌کنم که تراشیدنِ سبیل با تیغ و امثالِ آن، پسندیده نیست؛ حتی امام مالک/گفته است: به پندارِ من، کسی که سبیلِ خود را می‌تراشد، باید ادب شود. چراکه تراشیدنِ سبیل، بر خلاف سنت است و انسان را بدچهره می‌گرداند؛ بلکه سنت، این است که انسان سبیلِ خود را بگذارد و قسمتی را که روی لب می‌افتد، کوتاه کند.

در رابطه با گرفتنِ موهایِ زیر بغل نیز، اصل بر كَندن آن‌هاست؛ اما چون این کار برای برخی از مردم دشوار است، می‌توانند برای این کار، از موادّ موبَر و امثالِ آن استفاده کنند.

***

۱۲۱۲- وعن عائشةَل قالَت: قَالَ رسول اللهج: «عَشْرٌ مِنَ الفِطْرَةِ: قَصُّ الشَّارِبِ، وَإعْفَاءُ اللِّحْيَةِ، وَالسِّوَاكُ، وَاسْتِنْشَاقُ المَاءِ، وَقَصُّ الأظْفَارِ، وَغَسْلُ البَرَاجِمِ، وَنَتف الإبْطِ، وَحَلْقُ العَانَةِ، وَانْتِقَاصُ المَاءِ». قَالَ الرَّاوِي: وَنَسِيْتُ العَاشِرَةَ إِلا أنْ تَكُونَ المَضمَضَةُ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۶۱.]

ترجمه: عایشهلمی‌گوید: رسول‌اللهجفرمود: «ده خصلت جزو فطرت است: کوتاه کردن سبیل، گذاشتن ریش، مسواک زدن، استنشاق آب (= به بینی کشیدنِ آب)، کوتاه کردن ناخن‌ها، شستن بند انگشتان و مفاصل، گرفتن موی زیر بغل، تراشیدن موی زیرِ ناف و استنجا». راوی می‌گوید: دهمین مورد را فراموش کرده‌ام؛ شاید قرقره و به دهان کشیدن آب باشد.

۱۲۱۳- وعن ابن عمرَب عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «أحْفُوا الشَّوَارِبَ وَأعْفُوا اللِّحَى».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۵۸۹۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۹.]

ترجمه: ابن‌عمربمی‌گوید: پیامبرجفرمود: «سبیل‌ها را کوتاه کنید و ریش‌ها را بگذارید».

شرح

این، باقی‌مانده‌ی کارها و ویژگی‌های فطری‌ست. پیش‌تر در حدیثی از ابوهریرهسبیان شد که پیامبرجپنج کار را جزو ویژگی‌ها و کارهای فطری برشمرد: ختنه کردن، تراشیدن موی عانه، کوتاه کردن سبیل، گرفتن ناخن‌ها و كَندن موی زیر بغل. اما ختنه کردن، یک بار و با جدا کردن پوست اضافیِ روی حشفه انجام می‌گردد؛ ولی چهار موردِ دیگر، نباید بیش از چهل روز ترک شوند؛ زیرا پیامبرجاین وقت را تعیین فرموده است.

در حدیث عایشهلآمده است: «ده خصلت جزو فطرت است». پنج مورد، همان مواردی‌ست که در حدیث ابوهریرهسگذشت و پنج مورد دیگر در حدیث ابوهریرهسنیامده است؛ از جمله: گذاشتن ریش که یکی از خصلت‌های فطری‌ست. چنان‌که در حدیث ابن‌عمربآمده است که پیامبرجبه گذاشتن ریش دستور داد.

در زبان عربی به «ریش»، «لحیه» گفته می‌شود که شاملِ پهنه‌ی رخسار و موهای این قسمت از صورت است. گذاشتن ریش، یعنی وانهادن آن به شکلِ طبیعی ِ آن. این، جزو ویژگی‌های فطری‌ست که الله متعال انسان‌ها را بر آن سرشته است. یعنی باید ریش را همان‌گونه که زیباست، رها کنیم و این، از نشانه‌های مردی و زیبایی‌های مردان است و برای انسان، جایز نیست که ریش خود را بتراشد. لذا کسی که ریش خود را بتراشد، با روش پیامبرجمخالفت کرده و از فرمانِ آن بزرگوار سرپیچی نموده و خود را شبیه مشرکان و آتش‌پرستان گردانیده است؛ زیرا پیامبرجفرمود: «خَالِفُوا الْمُشْرِكِينَ وَفِّرُوا اللِّحَى وَأَحْفُوا الشَّوَارِبَ»؛ [صحیح بخاری، ش: ۵۸۹۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۹ به‌نقل از ابن عمر.] یعنی: «با مشرکان مخالفت کنید؛ ریش‌هایتان را بگذارید و سبیل‌هایتان را کوتاه نمایید». مسلمانان، پیش‌تر با تراشیدنِ ریش، آشنایی نداشتند و با این کار خو نگرفته بودند؛ چنان‌که اگر حاکمان ستم‌کار و تجاوزگر می‌خواستند کسی را مجازات کند، دستور می‌دادند که ریش او را بتراشند و تراشیدنِ ریش در نزدِ مسلمانان آن زمان، به‌سان مُثله و بریدن اعضای یک انسان قلمداد می‌شد؛ اگرچه چنین مجازاتی برای حاکمان، روا نبود، اما همان‌گونه که بیان شد، صدور چنین فرمانی از سوی حکام، مجازاتی سنگین به‌شمار می‌آمد. اما پس از این‌که کفار سرزمین‌های اسلامی مانند: مصر، عراق و شام را زیر سلطه‌ی خود درآوردند، این روش ناپسند را نیز در سرزمین‌های اسلامی رواج دادند؛ لذا تراشیدن ریش، ره‌آوردِ کافران است و از آن پس، بسیاری از مسلمانان بی‌پروا ریش خود را می‌تراشند و حتی در برخی از کشورهای مسلما‌ن‌نشین، گذاشتنِ ریش را بد و ناپسند می پندارند! بدون شک، این، نافرمانی از الله و پیامبرشجمی‌باشد؛ زیرا هرکه از پیامبرجنافرمانی کند، در حقیقت از اللهنافرمانی کرده است و هرکه از رسول‌اللهجفرمان ببرد، از الله متعال فرمان‌برداری نموده است. لذا اگر یکی از نزدیکانتان ریش خود را می‌تراشد، بر شما واجب است که او را نصیحت کنید و او را از این کارِ ناپسند باز دارید؛ البته قهر کردن با او، به مصلحت بستگی دارد؛ یعنی اگر گمانِ غالبِ شما، این است که در صورتی‌که با او قهر کنید، به خود می‌آید و دست از این کارِ زشت برمی‌دارد، باید با او قهر کنید؛ و اگر قهر کردن، فایده‌ای ندارد یا او را لجوج‌تر می‌کند، با او قهر نکنید؛ زیرا قهر کردن، زمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد که سودمند و کارساز باشد و گرنه، اصل بر حرام بودنِ ترکِ سخن با مسلمان است؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «لايَحِلُّ لِمؤمنٍ أَنْ يَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلاثٍ، يَلْتَقِيَانِ فَيُعْرِضُ هَذَا، وَيُعْرِضُ هَذَا، وَخَيْرُهُمَا الَّذِي يَبْدَأُ بِالسَّلامِ». [صحیح بخاری، ش: (۶۰۷۷، ۶۲۳۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۶۰ به‌نقل از ابوایوب انصاریس.] «برای هيچ مؤمنی جايز نيست كه بيش از سه شبانه‌روز با برادر مسلمانش قهر باشد؛ به‌طوري كه وقتی هم‌دیگر را می‌بینند، از هم روي می‌گردانند. و بهترينشان، كسی‌ست كه سلام (و آشتی) را آغاز می‌کند».

از دیگر مواردی که در این حدیث به‌عنوان ویژگی‌ها و کارهای فطری بیان شده است، استنشاق یا به بینی کشیدنِ آب می‌باشد؛ زیرا بینی را پاکیزه می‌گرداند و آن‌چه را که در بینی‌ست، از میان می‌برد. پس استنشاق، نوعی طهارت یا پاکیزگی‌ست که در وضو و غیروضو انجام می‌شود. یعنی هر زمان که نیازمند تمیز کردن بینی خود بودید، مقداری آب به درون بینی بکشید و آن‌را پاکیزه بگردانید. این، به وضعیت مردم بستگی دارد؛ برخی از مردم، بیش از هنگامی‌که وضو می‌گیرند، به استنشاق و تمیز کردن بینی خود نیاز ندارند؛ اما ضرورت و نیازِ برخی از مردم، بیش‌تر است. مضمضه یا قرقره و گرداندن آب در دهان نیز یکی از ویژگی‌های فطری‌ست؛ زیرا پاکیزگی دهان را در پی دارد و بهداشت دهان، ضرورتی‌ست که کسی از آن بی‌اطلاع نیست؛ زیرا دهان، گذرگاهِ خوراکی‌هایی‌ست که می‌خوریم و چه‌بسا چربی‌ها و چیزهای دیگری از این دست، در دهان باقی می‌ماند و باید آن‌ها را تمیز کرد. لذا قرقره و نظافت دهان، جزو ویژگی‌های فطری‌ست.

و همین‌طور، استنجا؛ زیرا استنجا به معنای زدودن و پاک کردن آلودگی‌ها و نجاست‌ها یا شستن محلِ نجاست است.

شستن بندهای انگشتان نیز جزو ویژگی‌های فطری‌ست. و می‌دانید که لایِ انگشتانِ انسان نسبت به سایر قسمت‌های دست، به نظافتِ بیش‌تری نیاز دارد.

همان‌گونه که در این حدیث بیان شده است، گذاشتن ریش جدا از این‌که مخالفت با مشرکان است، جزو ویژگی‌های فطری نیز به‌شمار می‌آید. لذا پاسخِ کسانی که شبهه‌افکنی می‌کنند و می‌گویند: «امروزه برخی از کفار نیز ریش می‌گذارند»، روشن است. این‌ها ادعا می کنند که چون برخی از کفار ریش می‌گذارند، پس باید برای مخالفت با آن‌ها ریش خود را بتراشیم! می‌گوییم: گذاشتن ریش اگرچه مخالفت با کفار است، اما یکی از کارها و ویژگی‌های فطری‌ست و ما دستور یافته ایم که به فطرت سالم و پاک خویش اهمیت دهیم؛ لذا اگر کافران نیز در انجام یک عملِ فطری به ما شباهت پیدا کردند و کاری فطری را انجام دادند، ما آنان را از آن باز نمی‌داریم یا با این توجیه که باید با آنان مخالفت کنیم، انجامِ آن عملِ فطری را ترک نمی‌گوییم. همان‌گونه که ان‌ها ناخن‌های خود را می‌گیرند؛ پس آیا ما برای مخالفت با آنان، ناخن‌های خود را رها می‌کنیم؟ خیر؛ بلکه ناخن‌های خود را می‌گیریم؛ سایر کارهای فطری نیز همین‌گونه‌اند و ما به خاطر مخالفت با کفار، ویژگی‌های پسندیده و فطری را ترک نمی‌کنیم.

شایان ذکر است که اسراف و زیاده‌روی در مصرف آب در وضو و غُسل، ذیل این فرمان الاهی می‌گنجد که فرموده است:

﴿وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ ١٤١ [الأنعام: ١٤١]

و اسراف و زیاده‌روی نکنید. همانا الله اسراف‌کنندگان را دوست ندارد.

از این‌رو فقها رحمهم‌الله گفته‌اند: زیاده‌روی در مصرف آب در وضو، حتی در کنار رودخانه نیز مکروه است؛ پس چه رسد به این‌که انسان از آبِ شهری یا امثالِ آن وضو بگیرد؟! لذا اسراف و زیاده‌روی در وضو و غیروضو، کاری نکوهیده و ناپسند است.

***