۲۱۲- باب: فضیلتِ قیام شب
الله متعال میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩﴾[الإسراء: ٧٩]
و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژهی توست؛ باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته برساند.
و میفرماید:
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ﴾ [السجدة : ١٦]
(شبانگاهان) پهلوهایشان از بسترها دور میمانَد.
و نیز میفرماید:
﴿كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ ١٧﴾ [الذاريات: ١٧]
آنان فقط اندکی از شب میخوابیدند.
شرح
مؤلف/در کتابش «ریاضالصالحین» بابی دربارهی فضیلتِ شبزندهداری و قیامِ شب گشوده است.
منظور از شبزندهداری یا قیام شب، نماز خواندن در دلِ شب است که برترین نماز پس از نماز فرض میباشد و انشاءالله حدیثی به همین مضمون خواهد آمد.
الله متعال کسانی را که در دلِ شب به نماز و عبادت میايستند، ستوده و پیامبرش را به نماز تهجد دستور داده و فرموده است:
﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩﴾[الإسراء: ٧٩]
و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژهی توست؛ باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته برساند.
همانگونه که در این آیه آمده است، الله متعال پیامبرش را به قیامِ پاسی از شب دستور داده است، نه همهی شب. زیرا قیامِ تمام شب، سنت نیست؛ مگر در پارهای از موارد از قبیل: دههی پایانیِ رمضان. و سنت دربارهی سایر شبها، این است که انسان بخشی از شب را بخوابد و بخشی دیگر را به نماز و تلاوت قرآن سپری کند.
فرمود: ﴿نَافِلَةٗ لَّكَ﴾یعنی: «عمل زیاده بر واجب، ویژهی توست». دربارهی این عبارت دو دیدگاه وجود دارد؛ برخی از علما گفتهاند: مفهومش، این است که نماز و قیامِ شب، فقط بر پیامبرجواجب است. لذا قیام شب بر کسی جز پیامبرجواجب نیست؛ مگر اینکه شخصی نذر کرده باشد که در این صورت، عمل به نذر بر او واجب است. و نیز گفته شده که این عبارت بدین معناست که نماز و قیامِ شب، برای تو حُکم نافله یا عملِ زیاده بر واجب دارد؛ همانگونه که برای دیگران نیز همینگونه است.
سپس الله متعال بخشی از ثمرات تهجد را برای پیامبرشجبیان نمود و فرمود: ﴿عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا﴾«باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته برساند».
علما گفتهاند: هرگاه الله متعال در قرآن کریم میفرماید: ﴿عَسَىٰٓ﴾افادهی قطعیت میکند؛ لذا مفهوم آیه در اینجا این میشود که الله متعال تو را به مقام ویژه و شایستهای میرساند که همهی آفریدهها تو را میستایند. پس در روز قیامت این جایگاهِ ویژه که شامل مقام شفاعت نیز میشود، از آنِ رسولاللهجاست؛ مردم روز رستاخیز که بانگ بزرگ و شدیدِ آن روز را میشنوند، در میدانی بزرگ و هموار که هیچ کوه، رودخانه، درخت و ساختمانی در آن نیست، گرد میآیند و چشمانشان به بالا دوخته میشود و خورشید بالای سرشان قرار میگیرد؛ بهگونهای که فقط یک میل با آنان فاصله دارد. آنروز بهاندازهی پنجاه هزار سال طول میکشد. سبحانالله! الله، خودش رحم بفرماید؛ انسان بیست و چهار ساعت نمیتواند سرِ پا بایستد، تا چه رسد به اینکه روزی به طولِ پنجاههزار سال را تحمل کند! در آنروز مردم به سختیهای وصفناپذیری دچار میشوند که آنان را بر آن میدارد تا در پیِ کسی برآیند که برایشان نزد اللهﻷشفاعت کند. الله در دلشان میاندازد که نزد ابوالبشر، آدم÷بروند. طبیعیست که انسان در شرایط سخت به کسی پناه میبرد که او را برای خود مفید میداند. لذا انسانها در روز رستاخیز نزد پدرشان میروند و میگویند: میبینی که چه حال و روزی داریم؛ الله متعال تو را با دست خویش آفرید و نامهای همه چیز را به تو آموزش داد و فرشتگان را به سجدهی تو امر فرمود و الطاف فراوانی به تو نمود؛ پس نزد الله برای ما شفاعت کن. اما آدم÷عذرخواهی میکند؛ میگوید: الله متعال مرا از خوردن میوهی ممنوعه باز داشت؛ اما من نافرمانی کردم و از آن خوردم. لذا شرمندهام و نمیتوانم برای شما شفاعت کنم. لذا مردم نزد نوح÷میروند که نخستین پیامبرِ مرسَل است؛ نعمتهایی را که الله به او داده، برایش برمیشمارند و از فضل و جایگاه او در نزد الله متعال سخن میگویند؛ او نیز عذر میآورد که از الله، چیزی خواسته است که نباید میخواست. چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿وَنَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِي مِنۡ أَهۡلِي وَإِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡكَمُ ٱلۡحَٰكِمِينَ ٤٥﴾ [هود: ٤٥]
نوح پروردگارش را ندا داد و گفت: ای پروردگار من! پسرم، از خانوادهی من است و بیگمان وعدهات، حق و درست میباشد.
زیرا الله متعال به نوح÷وعده داده بود که خانوادهاش را از عذاب خویش میرهاند؛ اما پسرش که کافر بود، از عذاب الاهی نجات نیافت. حتی پدرش از او خواست که سوارِ کشتی شود؛ ولی پسر نوح قبول نکرد. در قرآن کریم میخوانیم که الله متعال در اینباره می فرماید:
﴿وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ وَكَانَ فِي مَعۡزِلٖ يَٰبُنَيَّ ٱرۡكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٤٢﴾ [هود: ٤٢]
و نوح، فرزندش را که در کناری قرار داشت، صدا زد (و گفت:) پسرم! با ما سوار شو و با کافران مباش.
اما ببینیم پسرش چه پاسخی میدهد؟ اللهﻷمیفرماید:
﴿قَالَ سََٔاوِيٓ إِلَىٰ جَبَلٖ يَعۡصِمُنِي مِنَ ٱلۡمَآءِۚ﴾ [هود: ٤٣]
(پسر نوح) گفت: به کوهی پناه خواهم برد تا مرا از آب حفظ کند.
یعنی: با تو و پیروانت سوارِ کشتی نمیشوم.
الله متعال میفرماید:
﴿فَفَتَحۡنَآ أَبۡوَٰبَ ٱلسَّمَآءِ بِمَآءٖ مُّنۡهَمِرٖ ١١﴾ [القمر: ١١]
سپس درهای آسمان را با آبی سیلآسا گشودیم.
و در قرائتی دیگر، «فَفَتّحنا»آمده است؛ یعنی با تشدیدِ حرف «تاء» که بیانگر شدت و فراوانیِ آبیست که از آسمان فرو میریخت و به مراتب شدیدتر و بیشتر از آبی بود که از دهانهی مشک بیرون میریزد. همهی زمین به صورت چشمههایی در آمده بود که از آن آب میجوشید؛ حتی از تنورهای پُر آتش نیز آب بیرون زد. وقتی از آسمان آبی سیلآسا فرو ریزد و از زمین چشمههای آب بجوشد، چه اتفاقی میافتد؟ پس طبیعی بود که سطح آب به بلندای کوهها برسد.
یکی از زنان کافر که بچهای با خود داشت، برای نجات خود و پسرش بالای کوه رفت؛ هر چه آب بالاتر میآمد، آن زن نیز بالاتر میرفت تا اینکه به قلهی کوه رسید. بچهاش را با دو دستش بالا گرفت؛ اما اینهمه تقلا کارساز نبود و مادر و بچه، هر دو غرق شدند. رسولاللهجدر اینباره فرموده است: «اگر کسی به خواستِ الله نجات مییافت، مادرِ این بچه بود». اما الله متعال برای همهی ساکنان زمین، جز کسانی که سوارِ کشتی شده بودند، چنین مقدّر فرمود که هلاک شوند. از جمله پسرِ نوح که به پدرش ایمان نیاورد و سوارِ کشتی نشد؛ بلکه گفت:
﴿قَالَ سََٔاوِيٓ إِلَىٰ جَبَلٖ يَعۡصِمُنِي مِنَ ٱلۡمَآءِ﴾ [هود: ٤٣]
به کوهی پناه خواهم برد تا مرا از آب حفظ کند.
اللهﻷمیفرماید:
﴿لَاعَاصِمَ ٱلۡيَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَۚ وَحَالَ بَيۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِينَ ٤٣﴾ [هود: ٤٣]
(نوح) گفت: امروز در برابر عذاب الله هیچ نگهدارندهای نیست، مگر کسی که الله بر او رحم نماید. و موج در میانشان جدایی انداخت و بدینترتیب (فرزند نوح) از غرقشدگان گردید.
نوح÷که نمیخواست فرزندش غرق شود، پروردگارش را ندا داد و گفت:
﴿رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِي مِنۡ أَهۡلِي وَإِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡكَمُ ٱلۡحَٰكِمِينَ ٤٥﴾[هود: ٤٥]
ای پروردگار من! پسرم، از خانوادهی من است و بیگمان وعدهات، حق و درست میباشد؛ و تو بهترین حکمرانی.
الله متعال میفرماید:
﴿قَالَ يَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖۖ فَلَا تَسَۡٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ ٤٦﴾ [هود: ٤٦]
(الله) فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست. او (دارای) عمل ناشایستیست؛ پس، از من چیزی مخواه که به آن علم نداری. من به تو پند میدهم که مبادا از جاهلان باشی.
سبحان الله! بنگرید که الله به یکی از پیامبران و فرستادگان برگزیدهاش چه فرمود!
خلاصه اینکه روز رستاخیز، مردم نزد نوح÷میآیند و به او میگویند: برای ما شفاعت کن. نوح÷نيز عذر میآورد؛ زیرا در دنیا از پروردگارش چیزی خواسته که هیچ دانشی نسبت به آن نداشته است؛ لذا شرمنده است و رویِ شفاعت ندارد.
آنگاه مردم نزد ابراهیم÷میروند که پدرِ همهی پیامبران بهشمار میآید؛ ابراهیم÷نیز که بهخاطر اللهﻷسه دروغ گفته است، از شفاعت و وساطت سر باز میزند. ناگفته نماند که او، در حقیقت، دروغ نگفت؛ بلکه توریه کرد و توریه، دروغ نیست. ولی بهخاطر آنکه بسیار خداترس بود، این را مانع از شفاعت میداند و برای شفاعت کردن، پیشقدم نمیشود.
سپس مردم، نزد موسی÷میروند و امتیازات و نعمتهایی را که الله به او داده است، برمیشمارند. اما موسی÷عذرخواهی میکند؛ زیرا مرتکب قتل شده است. موسی÷مردی قوی بود؛ این هم یکی از حکمتهای الاهیست. چون بنیاسرائیل قومی بودند که باید مردی قوی و سرسخت آنان را رهبری میکرد. موسی÷روزی مشاهده کرد که دو نفر با هم درگیر شدهاند. یکی از آنها، از بنیاسرائیل بود و دیگری، قبطی و از خاندان فرعون. مردی که از پیروان موسی÷بود، از او یاری خواست؛ لذا موسی÷مشتی به آن قبطی زد و آن قبطی در دم جان داد و بدینسان موسی÷مرتکب قتلی ناخواسته شد. از اینرو برای شفاعت پیشقدم نمیشود و به مردم پیشنهاد میکند که نزد عیسی÷بروند که آخرین فرستادهی الاهی، پیش از محمد مصطفیجاست و میان او و پیامبرِ آخر زمان، هیچ نبی و رسولی وجود ندارد. عیسی÷بدون ذکرِ هیچ دلیل یا موضوعی، عذرخواهی میکند و مردم را به کسی ارجاع میدهد که از او برتر و کاملتر است؛ یعنی به محمد مصطفیج. آنگاه مردم، نزد رسولاللهجمیروند و ایشان، برمیخیزد و اجازهی شفاعت مییابد و با شفاعت او، حساب و کتاب، آغاز میشود و بدینترتیب مردم از سختیِ انتظار در روز رستاخیز و دیگر سختیهای آنروز رهایی مییابند.
آری؛ اینجاست که محمد رسول اللهجبا قرار گرفتن در مقام شفاعت، مورد ستایش قرار میگیرد و بهراستی شایستگیاش را هم دارد؛ زیرا همهی پیامبران از قبول این کار، عذرخواهی میکنند تا اینکه درخواست شفاعت به رسولاللهجمیرسد. بازنگاهی به جریان شرفیابی مردم در نزد رسولاللهج، خود بیانگر فضیلت رسولاللهجمیباشد؛ زیرا اگر الله متعال میخواست، از همان ابتدا آنان را به شرفیابی در نزد رسولاللهجرهنمون میشد؛ اما جریان را بهگونهای رقم میزند که فضل و برتری رسولاللهجنمایان شود و این نوید بزرگ دربارهی محمدجتحقق یابد که اللهﻷبه او فرموده است:
﴿عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩﴾ [الإسراء: ٧٩]
باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته برساند.
در ادامه، دربارهی سایر آیاتی که مؤلف/ذکر کرده است، سخن خواهیم گفت. انشاءالله.
***
الله متعال میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا٧٩﴾[الإسراء: ٧٩]
و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژهی توست؛ باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته برساند.
و میفرماید:
﴿ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ﴾ [السجدة : ١٦]
(شبانگاهان) پهلوهایشان از بسترها دور میمانَد.
و نیز میفرماید:
﴿كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ ١٧﴾ [الذاريات: ١٧]
آنان فقط اندکی از شب میخوابیدند.
شرح
مؤلف/در کتابش «ریاضالصالحین» بابی دربارهی فضیلتِ شبزندهداری و قیامِ شب گشوده و سپس این آیه را ذکر کرده است که اللهﻷمیفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا٧٩﴾[الإسراء: ٧٩]
و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژهی توست؛ باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته برساند.
پیشتر دربارهی این آیه سخن گفتیم؛ مؤلف/سپس این آیه را آورده است که الله متعال میفرماید:
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ١٦﴾ [السجدة : ١٦]
(شبانگاهان) پهلوهایشان از بسترها دور میماند و با بیم و امید، پروردگارشان را میخوانند و از آنچه نصیبشان کردهایم، انفاق میکنند.
الله متعال پیش از این آیه میفرماید:
﴿إِنَّمَا يُؤۡمِنُ بَِٔايَٰتِنَا ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ ١٥﴾ [السجدة : ١٥]
تنها کسانی به آیات ما ایمان میآورند که چون به آن پند داده شوند، سجدهکنان به زمین میافتند و با حمد و ستایش پروردگارشان، او را به پاکی یاد میکنند و ایشان تکبر نمیورزند.
الله متعال، چند ویژگیِ ارجمند برای اینها بیان فرموده است: آنگاه که با آیات الاهی پند داده میشوند، سجدهکنان به زمین میافتند و از نهادن پیشانی و بینیِ خود بر زمین تکبر نمیورزند و چون اللهﻷآنان را به سجده و کرنش فرمان دهد، به سجده میروند. احتمال دارد که منظور از سجده در اینجا، کمالِ کرنش و فروتنی در برابر اللهﻷاز طریق عبادت و پرستشِ او باشد؛ چه با سجده و چه با سایر عبادتها. ﴿وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ﴾یعنی الله متعال را تسبیح میگویند و تسبیحِ الله متعال بدین معناست که او را از هر عیب و نقصی پاک میدانند. لذا تسبیحِ الله را گفتم، یعنی: او را بهپاکی یاد کردم و او را از هر عیب و نقصی پاک شمردم؛ زیرا صفات اللهﻷاز هر جهت، کامل و بینقص است. ﴿بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ﴾حرفِ «باء» برای مصاحبت و همراهیست؛ یعنی ضمن اینکه الله را بهپاکی یاد میکنند، او را حمد و ستایش هم مینمایند. «حمد» یعنی ستایش کسی که ستوده میشود با صفاتِ کمال به همراه محبت با او و بزرگداشت وی. لذا وقتی میگویید: «الله را ستایش کردم»، بدین معناست که معتقدم که او دارای صفاتِ کامل و بینقص میباشد و این کمال را بر زبان آوردم. آنگاه که مدح تکرار شود، ثنا و ستایش نامیده میشود؛ همچنانکه در حدیث ابوهریرهسآمده است: رسولاللهجبهنقل از الله متعال فرمود: «قَسَمْتُ الصَّلاةَ بَيْنِي وَبَيْنَ عَبْدِي نِصْفَيْنِ فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢﴾قَالَ: حَمِدَنِي عَبْدِي فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٣﴾قَالَ: أَثْنَى عَلَیَّ عَبْدِي». [صحیح مسلم، ش: ۳۹۵.] یعنی: «من نماز را ميان خود و بندهام دو قسمت کردهام. هنگامی که بنده میگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢﴾الله میفرماید: بندهام مرا حمد و ستايش كرد. و آنگاه که بنده میگوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٣﴾الله میفرماید: بندهام مرا ثنا گفت».
﴿وَهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ ٤٩﴾«و ایشان تکبر نمیورزند»؛ یعنی: از عبادتِ الله سر نمیتابند. لذا فرمانهای الاهی را با خشوع و فروتنی، و احساس بندگی و درکِ کمالِ ربوبیت و الوهیت برای اللهﻷانجام میدهند.
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ﴾یعنی: شبانگاهان پهلوهایشان از بسترها دور میمانَد و شب را در نماز و ذکرِ اللهﻷسپری میکنند. و چون از نماز شب فارغ شوند، به استغفار و درخواست آمرزش میپردازند؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨﴾ [الذاريات: ١٨]
و سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش میکردند.
یکی از بزرگان سلف میفرماید: این، بیانگرِ کمالِ خودشناسیِ آنهاست که بهرغم شبزندهداری و قیام شب، از ترس اینکه در عبادتِ اللهﻷکوتاهی کرده باشند، در سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش میکنند.
﴿يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا﴾«با بیم و امید، پروردگارشان را میخوانند». این، هم شاملِ دعای درخواست (مسألت) میشود و هم دعای عبادت را در برمیگیرد.
دعای درخواست، این است که میگویند: پروردگارا! ما را بیامرز؛ پروردگارا! ما را بینیاز بگردان؛ پروردگارا! کارهایمان را آسان بفرما.
و دعای عبادت، این است که نماز میگزارند، زکات میدهند، ماه رمضان را روزه میگیرند و حج بیت الله را بهجا میآورند. همچنین به پدر و مادرشان نیکی میکنند و پیوند خویشاوندی را پاس میدارند و در عبادت و انجام اوامر الاهی کوتاهی نمیکنند. عبادت از آن جهت، دعا و طلب است که اگر از عبادتگزار بپرسید: «چرا الله را عبادت میکنی»، پاسخ میدهد: برای اینکه رضایت اللهﻷرا کسب کنم. لذا عبادتگزار با زبانِ حال که گاه با زبانِ گفتاری نیز همراه میشود، از الله متعال درخواست رضایت و سعادت میکند. مثلاً نماز که دعای عبادت است، دعای مسألت یا درخواست را نیز در خود دارد؛ بهگونهای که اگر این دعای درخواست را در نماز بر زبان نیاورید، نمازتان باطل است. آری؛ آیهی ۶ سورهی «فاتحه» را میگویم:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾ [الفاتحة: ٦]
لذا نماز، هم دعا به زبانِ حال است و هم دعا به زبانِ گفتاری. از اینرو الله متعال فرمود: ﴿يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ﴾یعنی: پروردگارشان را عبادت میکنند و خواستهها و نیازهایشان را از او میطلبند.
﴿خَوۡفٗا وَطَمَعٗا﴾یعنی عبادتشان با ترس از مجازات پروردگار و امید به اجر و پاداشِ او، همراه است؛ زیرا میدانند که اگر مرتکب عملی حرامی شوند، مجازات میگردند و اگر از محرمات دوری کنند و واجبات خود را انجام دهند، اجر و ثواب مییابند. از اینرو هم امیدوارند و هم ترسا. برخی از علما گفتهاند: یعنی پروردگارشان را در حالی میخوانند که از بابت گناهانشان نگران و ترسا هستند و به فضل و رحمت الله امیدوارند. اگر انسان نگاهی به خویشتن و گناهان خود بیندازد، میترسد و نگران میشود؛ زیرا بارِ گناه، از کوهها نیز سنگینتر است. از الله متعال میخواهیم که با عفو و گذشت خویش با ما برخورد کند. همچنین اگر انسان به گستردگیِ رحمت و عفو پروردگار بنگرد و بداند که الله عفو و گذشت را بیش از مجازات دوست دارد و از توبهی بندهاش خشنود میشود، دل به رحمتِ الاهی میبندد؛ به ویژه اگر انسان بداند که اللهﻷاز توبهی بندهاش بهقدری خشنود میگردد که در وصف نمیگنجد؛ همچنانکه رسولاللهجفرموده است: «للَّهُ أَشدُّ فرحاً بِتَوْبةِ عَبْدِهِ حِين يتُوبُ إِلْيهِ مِنْ أَحَدِكُمْ كان عَلَى راحِلَتِهِ بِأَرْضٍ فلاةٍ، فانْفلتتْ مِنْهُ وعلَيْها طعامُهُ وشرَابُهُ فأَيِسَ مِنْهَا، فأَتَى شَجَرةً فاضْطَجَعَ في ظِلِّهَا، وقد أَيِسَ مِنْ رَاحِلتِه، فَبَيْنما هوَ كَذَلِكَ إِذْ هُوَ بِها قَائِمة عِنْدَه، فَأَخذ بِخطامِهَا ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّةِ الفَرح: اللهم أَنت عبْدِي وأَنا ربُّكَ، أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الفرح». یعنی: «خداوند، از توبهي بندهاش بيشتر از فردی شادمان میشود كه در بیابانی، بر شتر خود سوار است؛ شترش که آب و غذای او را بر پشت دارد، از او میرَمَد و فرار میکند و او، از یافتنش ناامید میشود؛ زیر سایهی درختی میرود و ناامید از یافتن شترش، دراز میکشد. در آن حال که بهکلی ناامید شده، ناگهان شترش را میبیند که کنارش ایستاده است. افسار شتر را میگیرد و از شدت خوشحالی، بهاشتباه میگوید: خدایا! تو، بندهی منی و من، پروردگار تو هستم».
لذا بهرغم گناهان بزرگ و فراوانی که داریم، به لطف و رحمتِ الله امیدواريم؛ چراکه لطف و رحمتِ او، گستردهتر است. هر يك از نمازهای پنجگانه نيز، کفارهی گناهانیست که در بیان هر دو نماز از ما سر میزند؛ البته مشروط به اینکه از گناهان بزرگ دوری کنیم. بههر حال، آنها پروردگارشان را با بیم و امید میخوانند؛ از عذاب او میترسند و به ثواب و پاداش او امیدوارند؛ از بابت گناهان خویش ترسا و نگران هستند و به فضل و رحمت الاهی چشم دوختهاند. همهی این معانی درست است.
﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ٣﴾ [البقرة:٣]
یعنی: از بخشی از آنچه که نصیبشان کردهایم، انفاق میکنند. زیرا شایسته نیست که انسان، همهی اموالش را صدقه نماید. چنانکه ابولبابهسبه پیامبرجعرض کرد که میخواهد همهی اموالش را صدقه دهد. رسولاللهجفرمود: «یکسوم کافیست؛ یکسوم اموالت را صدقه بده». از اینرو علما گفتهاند: اگر کسی نذر یا نیت کند که همهی اموالش را صدقه دهد، صدقهدادنِ یکسوم اموالش کافیست. چنانکه به همین یکسوم تصریح شده و در آیهی قرآن نیز حرفِ «مِن» آمده که برای تبعیض است؛ یعنی : بخشی از اموالشان را انفاق میکنند. برخی از علما گفتهاند: حرفِ «مِن» برای بیان جنس است؛ لذا مفهوم آیه، این میشود که مطابق وضعیت خود و شرایطی که در آن بهسر میبرند، انفاق میکنند؛ کم یا زیاد؛ یکسوم یا نصف یا همهی اموالشان را. چنانکه ابوبکر صدیقسهمهی اموالش را برای تجهیز لشکر اسلام، صدقه داد و عمرسنیز نصف اموالش را بخشید و گفت: ابوبكرساین بار نیز از من پیشی گرفت. زیرا صحابهشدر انجام کارهای نیک بر یکدیگر پیشی میگرفتند و این، از روی حسادت نبود؛ بلکه از روی علاقه و رغبت فراوانی بود که به کارهای نیک داشتند. آنگاه که ابوبکرسهمهی اموالش را آورد، رسولاللهجاز او پرسید: «برای خانوادهات چه گذاشتی؟» [حسن است؛ نگا: «الصحیح المسند من فضائل الصحابۀ» از ابوعبدالله، مصطفی بن العدوی. ذیلِ شرح حال ابوبکرس.] پاسخ داد: الله و رسولش را. رسولاللهجاز عمرسپرسید که برای خانوادهات چه گذاشتهای؟ گفت: نیمی از اموالم را. آنجا بود که عمرساذعان کرد که هرگز نمیتواند در کارهای نیک از ابوبکر صدیقسپیشی بگیرد.
زیرا ابوبکرسسوابق نیک و فضایلی داشت که عمر، عثمان و علی و سایر صحابهشبه آن نمیرسیدند.
خلاصه اینکه بندگان نیک پروردگار، از آنچه که الله متعال نصیبشان کرده است، انفاق میکنند؛ اما پاداش و نتیجهاش چیست؟ الله متعال میفرماید:
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٧﴾[السجدة : ١٧]
هیچکس نمیداند چه پاداشهای ارزشمندی که روشنیبخش چشمها (و مایهی شادمانی) است، برای آنان به پاس کردارشان، نهفته شده است.
پروردگارا! ما را در جرگهی اینان قرار بده. آری؛ الله متعال برای بندگان نیکش، نعمتهایی در بهشت فراهم کرده كه هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ انسانی، خطور نکرده است. اگرچه وقتی صحبت از نعمتهای بهشت به میان میآید، مثلاً گفته میشود: درخت خرما باشد؛ اما کیفیتِ آن به ذهن هیچکس خطور نکرده است. از اینرو میفرماید:
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٧﴾[السجدة : ١٧]
هیچکس نمیداند چه پاداشهای ارزشمندی که روشنیبخش چشمها (و مایهی شادمانی) است، برای آنان به پاس کردارشان، نهفته شده است.
از الله متعال میخواهیم که ما را جزو این نیکوکاران بگرداند؛ بهیقین او بر هر کاری تواناست.
***
الله متعال میفرماید:
﴿كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ ١٧﴾ [الذاريات: ١٧]
آنان فقط اندکی از شب میخوابیدند.
۱۱۶۷- وعن عائشةَل قالَتْ: كَانَ النَّبِيُّج يَقومُ مِنَ اللَّيْلِ حَتَّى تَتَفطَّرَ قَدَمَاهُ، فَقُلْتُ لَهُ: لِمَ تَصْنَعُ هَذَا يَا رَسُولَ الله، وَقَدْ غُفِرَ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأخَّرَ؟ قَالَ: «أفَلا أكُونُ عَبْداً شَكُوراً؟»[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۴۸۳۷؛ صحیح مسلم، ش: ۲۸۱۹. این حدیث پیشتر بهشمارهی ۹۹ گذشت.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: پیامبرجشب را بهاندازهی به عبادت میایستاد که پاهایش ترَک (وَرَم) میکرد؛ به ایشان گفتم: ای رسولخدا! چرا چنین میکنی، حال آنکه الله، گناهانِ گذشته و آیندهات را بخشیده است؟ فرمود: «آیا بندهای سپاسگزار نباشم؟»
۱۱۶۸- وَعَن المُغِيرَةِ بن شُعبة نَحْوهُ.[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۱۱۳۰، ۴۸۳۶)؛ صحیح مسلم، ش: ۲۸۱۹.]
ترجمه: از مغیره بن شعبه نیز روایتی به همین مضمون نقل شده است.
۱۱۶۹- وعن عليس أنَّ النَّبيَّج طَرَقَهُ وَفَاطِمَةَ لَيْلاً، فَقَالَ: «أَلا تُصَلِّيَانِ؟».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش:۱۱۲۷؛ صحیح مسلم، ش: ۷۷۵.]
ترجمه: علیسمیگوید: پیامبرجشبی به خانهی ما آمد و به من و فاطمه فرمود: «آیا نماز شب نمیخوانید؟»
۱۱۷۰- وعن سالم بن عبدِ الله بن عمر بن الخطابش عن أبيِهِ: أنَّ رسولَ اللهج قَالَ: «نِعْمَ الرَّجُلُ عَبْدُ اللهِ، لَوْ كَانَ يُصَلِّي مِنَ اللَّيلِ». قَالَ سالِم: فَكَانَ عَبدُ اللهِ بَعْدَ ذَلِكَ لا يَنامُ مِنَ اللَّيلِ إِلا قَلِيلاً.[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش:۱۱۲۲؛ صحیح مسلم، ش: ۲۴۷۹.]
ترجمه: از سالم بن عبدالله بن عمر بن خطابشاز پدرش روایت است که رسولاللهجفرمود: «عبدالله مردِ خوبیست؛ اگر نماز شب میگزارد». سالم میگوید: از آن پس، عبداللهسجز اندکی از شب نمیخوابید.
۱۱۷۱- عن عبدِ الله بنِ عمرو بنِ العاصب قال: قال لي رسولُ اللهج: «يَا عبْدَالله لا تَكُنْ مِثلْ فُلانٍ، كَانَ يقُومُ اللَّيْلَ فَتَركَ قِيامَ اللَّيْلَ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ۱۱۵۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۱۵۹. [این حدیث پیشتر به شمارههای ۱۵۸ و ۶۹۷ نیز آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاصبمیگوید: رسولاللهجبه من فرمود: «ای عبدالله! مانندِ فلانی نباش که نماز شب میخواند، ولی پس از مدتی آنرا ترک کرد».
شرح
مؤلف/در فضیلت قیام شب، سه آیه از قرآن کریم ذکر کرده است؛ پیشتر دربارهی دو آیهی نخست سخن گفتیم. و اما سومین آیه؛ اللهﻷمیفرماید:
﴿كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨﴾[الذاريات: ١٧، ١٨]
آنان فقط اندکی از شب میخوابیدند و سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش میکردند.
این، نمونهای از ویژگیهای مؤمنان پرهیزگاریست که الله متعال بهشتهای پُرنعمت و چشمهساران بهشتی را برای آنان تدارک دیده است؛ آنها در دنیا اندکی از شب میخوابیدند؛ زیرا شب را به نماز و تلاوت قرآن و سایر عبادتها سپری میکردند. الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ رَبَّكَ يَعۡلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدۡنَىٰ مِن ثُلُثَيِ ٱلَّيۡلِ وَنِصۡفَهُۥ وَثُلُثَهُۥ وَطَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلَّذِينَ مَعَكَ﴾ [المزمل: ٢٠]
پروردگارت میداند که تو، نزدیک به دوسوم شب، و (گاه) نیمی از شب و یا یکسوم آن را (برای عبادت) برمیخیزی و نیز گروهی از کسانی که با تو هستند.
آری؛ شبها به نماز و عبادت میایستادند و چون از قیام شب فارغ میشدند، باز هم خود را در عبادت الاهی مقصّر میدانستند؛ لذا از ترس اینکه در عبادتِ اللهﻷکوتاهی کرده باشند، در سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش میکردند. الله متعال میفرماید:
﴿وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨﴾ [الذاريات: ١٨]
و سحرگاهان استغفار و درخواست آمرزش میکردند.
همچنانکه در سورهی «آلعمران» نیز میفرماید:
﴿وَٱلۡمُسۡتَغۡفِرِينَ بِٱلۡأَسۡحَارِ ١٧﴾ [آل عمران: ١٧]
و سحرگاهان استغفار (طلب آمرزش) می-کنند.
سپس مؤلف/احادیثی در اینباره ذکر کرده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که عایشهلمیگوید: پیامبرجشب را بهاندازهی به عبادت میایستاد که پاهایش ترَک (وَرَم) میکرد؛ به ایشان گفتم: ای رسولخدا! چرا چنین میکنی، حال آنکه الله، گناهانِ گذشته و آیندهات را بخشیده است؟ فرمود: «آیا بندهای سپاسگزار نباشم؟»
پیامبرجعلتِ این شبزندهداری را ادای شکر نعمت دانست؛ لذا روشن میشود که سپاسگزاری یعنی اطاعت و فرمانبرداری از نعمتدهنده و عبادت و پرستشِ او. و سپاسگزاری، فقط این نیست که انسان به زبان بگوید: خدایا! تو را شُکر. این، کافی نیست؛ بلکه انسان باید در عمل نیز، با اندام و اعضای بدنش، بندهای سپاسگزار باشد و به اطاعت و بندگیِ اللهﻷبپردازد. این حدیث، بیانگر میزان تحمل پیامبرجو علاقهی فراوانش به عبادت میباشد. چنانکه فرمود: «روشنیِ چشم من در نماز است». پیامبرجنماز را بیش از هر عملی دوست داشت. برخی از اصحابشبا رسولاللهجنماز شب گزاردهاند؛ از جمله عبدالله بن مسعودس. وی شبی برای نماز شب به پیامبرجاقتدا کرد. پیامبرجآنقدر نماز را طولانی فرمود که عبدالله بن مسعودسمیگوید: تصمیمِ بدی گرفتم. از او پرسیدند: چه تصمیمی گرفتی؟ پاسخ داد: تصمیم گرفتم که بنشینم و پیامبرجرا در حالتِ نماز رها کنم. ابنمسعودساز پیامبرجخیلی جوانتر بود؛ با این حال، از اینکه در آن نماز طولانی با پیامبرجهمراهی کند، ناتوان گردید.
پرسش: آیا طولانی کردن قرائت در نماز شب برتر است یا طولانی کردن رکوع و سجده؟
پاسخ: میگوییم: این، به حالتِ قلبِ نمازگزار بستگی دارد؛ برخی از انسانها در سجده، حضور قلب و خشوعِ بیشتری دارند و برخی دیگر در حالت قیامِ و هنگامِ قرائت قرآن و تدبر در آن. چنانکه در هنگام قرائت، به نکات ظریفی از قرآن پی میبرند که در حالتِ سجده به چنین نکات و حالاتی دست نمییابند. البته ناگفته نماند که نماز، باید حالتی همگون و متناسب داشته باشد؛ یعنی اگر قیام را طولانی میکنید، سجده و رکوع را هم طولانی بگردانید و اگر قیام را کوتاه کردید، رکوع و سجده نیز کوتاه باشد تا نمازی متناسب با نماز پیامبرجداشته باشید. والله اعلم.
***
۱۱۷۲- وعن ابن مسعودٍس قال: ذُكِرَ عِنْدَ النَّبيِّج رَجُلٌ نَامَ لَيْلَةً حَتَّى أصْبَحَ، قَالَ: «ذَاكَ رَجُلٌ بَالَ الشَّيطَانُ في أُذُنَيْه» أَوْ قَالَ: «في أُذُنِهِ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، (۱۱۴۴، ۳۲۷۰)؛ و صحیح مسلم، ش: ۷۷۴.]
ترجمه: ابنمسعودسمیگوید: نزد پیامبرجاز مردی یاد شد که یک شب را تا صبح، خوابید. پیامبرجفرمود: «او، کسیست که شیطان در گوشهای او ادرار کرده است». یا فرمود: «در گوشِ او».
۱۱۷۳- وعن أَبي هريرةَس أنَّ رسول اللهج قَالَ: «يَعْقِدُ الشَّيطَانُ عَلَى قَافِيَةِ رَأسِ أحَدِكُمْ، إِذَا هُوَ نَامَ، ثَلاَثَ عُقَدٍ، يَضْرِبُ عَلَى كُلِّ عُقْدَةٍ: عَلَيْكَ لَيْلٌ طَويلٌ فَارْقُدْ، فَإن اسْتَيقَظَ، فَذَكَرَ اللهَ تَعَالَى انحَلَّتْ عُقْدَةٌ، فَإنْ تَوَضّأ، انْحَلّتْ عُقدَةٌ، فَإنْ صَلَّى، انْحَلَّتْ عُقَدُهُ، فَأصْبَحَ نَشِيطاً طَيِّبَ النَّفْسِ، وَإلاَّ أصْبحَ خَبيثَ النَّفْسِ كَسْلاَنَ». [متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ۱۱۴۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۷۷۶.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هر یک از شما شبهنگام که میخوابد، شیطان سه گره بر پُشت سرِ او میزند و و هنگامِ بستنِ هر گرهی - در گوش او- میگوید: شبی دراز در پیش داری؛ بخواب. اگر شخص بیدار شود، یک گره گشوده میگردد و چون وضو بگیرد، گرهِ دیگری باز میشود و چنانچه نماز بخواند، همهی گرهها باز میگردد و آن شخص بامدادان بانشاط و سرِحال خواهد بود؛ و گرنه، صبح را کسل و بیحال آغاز میکند».
شرح
این دو حدیث نیز دربارهی شبزندهداریست.
حدیث نخست بدین مضمون میباشد که: نزد پیامبرجاز مردی یاد شد که یک شب را تا صبح، خوابید. یعنی: شب را در حالی سپری کرد که نماز شب نخواند. شاید هم نمازِ صبحش قضا شد. پیامبرجفرمود: «او، کسیست که شیطان در گوشهای او ادرار کرده است». لذا صدای اذان را نشنید و برنخاست.
از این حدیث چنین برداشت میشود که شیطان، ادرار میکند؛ زیرا پیامبرجفرمود: «شیطان در گوشهای ان شخص ادرار کرده است».
گفتنیست که شیطان، میخورد و میآشامد. زیرا پیامبرجفرموده است: «لا يَأْكُلْ أَحَدُكُمْ بِشِمَالِهِ وَلا يَشْرَب بِشِمَالِهِ، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَأْكُلُ بِشِمَالِهِ وَيَشْرَب بِشِمَالِهِ». [مسلم، ش: ۲۰۲۰ بهنقل از عبدالله بن عمر.] یعنی: «هیچیک از شما با دستِ چپش نخورد و نیاشامد؛ زیرا شیطان با دست چپش میخورد و میآشامد». همچنین بنا بر حدیثِ پیامبرجثابت است که شیطان، استفراغ نیز میکند؛ چنانکه شخصی بدون گفتنِ بسمالله غذا خورد و شیطان با او در غذا شریک شد. آنگاه که آن مرد بسمالله گفت، پیامبرجفرمود: «شیطان هر چه را خورده بود، بالا آورد». [ر.ک: حدیث شمارهی ۷۳۶. [مترجم]] لذا از آنجا که پیامبرجخبر داده است که شیطان میخورد، میآشامد، و نیز استفراغ و ادرار میکند، بر ما واجب است که این چهار ویژگی را دربارهی شیطان بپذیریم؛ زیرا:
۱- پیامبرجدر میان آفریدگان الاهی، بیش از همه از امور نهان آگاهی داشت.
۲- او، خیرخواهترین شخص برای امت بود.
۳- و نیز راستگوترین مخلوقِ پروردگار. لذا امکان ندارد که سخنی بر خلافِ واقع گفته باشد.
۴- لذا شیطان، میخورد، میآشامد، و استفراغ و ادرار میکند. اما هیچیک از این ها برای ما محسوس نیست و جزو امور غیبیست که ما آنرا میپذیریم.
این حدیث، بیانگر این است که انسان، باید به نماز تهجد و شبزندهداری علاقه داشته باشد تا شیطان راهی برای چیرگی بر او پیدا نکند.
و اما حدیثی که ابوهریرهسروایت کرده، بدین مضمون است که: رسولاللهجفرمود: «هر یک از شما شبهنگام که میخوابد، شیطان سه گره بر پُشت سرِ او میزند و و هنگامِ بستنِ هر گره ی - در گوش او- میگوید: شبی دراز در پیش داری؛ بخواب. اگر شخص بیدار شود، یک گره گشوده میگردد و چون وضو بگیرد، گرهِ دیگری باز میشود و چنانچه نماز بخواند، همهی گرهها باز میگردد و آن شخص بامدادان بانشاط و سرِحال خواهد بود». این، کار بسیار آسانیست؛ بدینسان که الله را یاد کنید و «لاإلهإلاالله»بگویید» یا این دعا را بخوانید: «الْحَمْدُ للهِ الَّذِي أحْيَانَا بَعْدَ مَا أمَاتَنَا وَإِلَيْهِ النُشُورُ»یا ده آیهی پایانیِ سورهی «آلعمران» را قرائت کنید؛ و چون وضو بگیرید، گرهِ دوم باز میشود و وقتی نماز بخوانید، هر سه گره گشوده میگردد. از اینرو مستحب است که انسان، نماز شب را با دو رکعتِ کوتاه و سبک، آغاز کند. زیرا پیامبرجبه این کار فرمان داده است و خودش نیز به همین روش عمل میکرد. چون گرههایی که شیطان بسته است، زودتر باز میشوند. یعنی به محض اینکه انسان دو رکعت نماز بگزارد، این گرهها گشوده میگردند. این هم، جزو امور غیب یا نهان است که ما نمیتوانیم آنرا با حواس خود درک کنیم و آنرا فقط از طریق وحی درمییابیم. از اینرو بر ما واجب است که چنین گزارشهایی را قبول کنیم و به آنچه که الله و رسولش خبر دادهاند، ایمان داشته باشیم. این، حقیقتِ ایمان است. اما کسی که فقط به چیزی ایمان میآورَد که مشاهده میکند، مؤمن نیست. از اینرو کفار هنگام مشاهدهی عذاب الاهی، یا هنگام دیدنِ مرگ، ایمان میآورند؛ همچنانکه فرعون هنگام غرق شدن ایمان آورد. الله متعال در اینباره میفرماید:
﴿وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱلۡبَحۡرَ فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ وَجُنُودُهُۥ بَغۡيٗا وَعَدۡوًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَدۡرَكَهُ ٱلۡغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِيٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ٩٠﴾ [يونس : ٩٠]
و بنیاسرائیل را از دریا عبور دادیم؛ پس فرعون و سپاهیانش از روی ستم و تجاوز، آنان را تعقیب کردند. و چون در آستانهی غرق شدن قرار گرفت، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبود برحقی جز ذاتی که بنیاسرائیل به او ایمان آوردند، وجود ندارد و من (اینک) از مسلمانانم.
او، پیشتر فساد میکرد؛ اما وقتی در آستانهی مرگ قرار گرفت، ادعا نمود که ایمان آورده است. ولی به او گفته شد:
﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُ وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ٩١﴾ [يونس : ٩١]
آیا اینک ایمان میآوری، حال آنکه پیشتر نافرمانی میکردی و از تبهکاران بودی؟
بنیاسرائیل بهاندازهای از فرعون میترسیدند که اگر به آنان گفته میشد که فرعون غرق شده است، باز هم شک میکردند و همچنان نگران بودند. از اینرو الله متعال، پیکر بیجان فرعون را روی سطح آب به آنها نشان داد تا مطمئن شوند که فرعون به هلاکت رسیده است. چنانکه اللهﻷمیفرماید:
﴿فَٱلۡيَوۡمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنۡ خَلۡفَكَ ءَايَةٗ﴾ [يونس : ٩٢]
پس امروز جسدت را سالم نگاه میداریم تا عبرتی برای آیندگان باشی.
و در ادامهی همین آیه میفرماید:
﴿وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ عَنۡ ءَايَٰتِنَا لَغَٰفِلُونَ ٩٢﴾ [يونس : ٩٢]
و بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلاند.
لذا اگر از نظر شما مواردی، از قبیل: خوردن و آشامیدنِ شیطان و امثال آن شگفتآور بود، باز هم واجب است که به آن ایمان داشته باشید؛ زیرا پیامبری معصوم از آن خبر داده است. از اینرو باید بگوییم: ایمان آوردیم و تصدیق کردیم. پس قبول داریم که شیطان در گوشِ کسی که نماز صبح را بهتأخیر میاندازد، ادرار میکند؛ چه انسان رطوبتش را احساس کند و چه احساس نکند. همچنین شیطان در بین غذا استفراغ میکند. اگر کسی، سرِ سفره بالا بیاورد، دیگر غذا نمیخوریم. بنابراین تصدیقِ چنین مسایلی بر انسان واجب میباشد و مواردِ فراوانی از ما مخفی مانده است. چنانکه از پیامبرجدربارهی روح پرسیدند که چیست و چگونه تا زمانی که در بدن است، بدنِ انسان حیات دارد و حرکت میکند؛ اما همینکه از تن جدا شد، پیکرِ انسان میمیرد و به صورتِ لاشهای بیحرکت در میآید؟ الله متعال فرمود:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا ٨٥﴾ [الإسراء: ٨٥]
و از تو دربارهی روح میپرسند؛ بگو: (آگاهی از روح) ویژهی پروردگار من است و تنها از دانش اندکی برخوردار شدهاید.
اگر گنجشکی نوکش را در آب دریا فرو ببرد و آب بردارد، آیا چیزی از دریا کم میشود؟ روشن است که نه؛ چنانکه در جریان سفر خضر و موسی با یکدیگر، گنجشکی بر کنارهی کشتی نشست و یکی، دو منقار آب برداشت. خضر به موسی÷گفت: «علم من و تو در برابر علمِ پروردگار، کمتر از مقدار آبیست که این گنجشک از دریا برداشت». [صحیح بخاری، ش: (۱۲۲، ۳۴۰۱، ۴۷۲۵، ۴۷۲۷) و مسلم، ش: ۲۳۸۰ بهنقل از ابی بن کعبس.] پس ما علم و دانشی نداریم؛ مگر علم و دانشی که اللهﻷبه ما داده است و تنها از دانشِ اندکی برخوردار شدهایم.
***
۱۱۷۴- وعن عبد الله بن سلامٍس أنَّ النَّبِيَّج قَالَ: «أيُّهَا النَّاسُ أفْشُوا السَّلامَ، وَأطْعِمُوا الطَّعَامَ، وَصَلُّوا بِاللَّيْلِ وَالنَّاسُ نِيَامٌ، تَدْخُلُوا الجَنَّةَ بِسَلاَمٍ».[ترمذي، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد]. [السلسلة الصحیحة، ش: ۵۶۹؛ و صحیح ابن ماجه، از آلبانی/ش: ۱۰۹۷. [حدیثی به همین مضمون به شمارهی ۸۵۳ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: عبدالله بن سلامسمیگوید: پیامبرجفرمود: «ای مردم! سلام گفتن را رواج دهید؛ - به نیازمندان- غذا دهید؛ و شبهنگام، در حالی که مردم خوابیدهاند، نماز بخوانید تا بهسلامتی [یعنی بدون هیچ رنجی، با سلام و استقبالِ گرمِ فرشتگان، وارد بهشت شوید. (مترجم)] وارد بهشت شوید».
شرح
نووی/در فضیلت شبزندهداری، حدیثی بدین مضمون آورده است که عبدالله بن سلامسمیگوید: پیامبرجفرمود: «ای مردم! سلام گفتن را رواج دهید...». گفتنیست: اگر ابتدای متن خطابِ دینی، با ندا باشد، این، بیانگر اهمیت موضوع است؛ زیرا ندا برای آگاه ساختن مخاطب و جلبِ توجهِ او به موضوع میباشد. در اینکه سخنی را بدون صدا زدنِ مخاطب بگویید یا اینکه مخاطب را صدا بزنید و سپس حرفتان را به او بگویید، تفاوت فراوانی وجود دارد و اگر خطابتان به شنونده، با ندا همراه باشد، رساتر است و توجهِ شنونده را بیشتر جلب میکند.
رسولاللهجفرمود: «ای مردم! سلام گفتن را رواج دهید...». سلام، یک سخنِ دو طرفه است که میان سلامکننده و پاسخدهنده، رد و بدل میشود. شایسته است که انسان به کسی که سزاوار سلام است، سلام نماید؛ چه او را بشناسد و چه نشناسد. گفتنیست: مسلمانی که قهر کردن با او جایز نیست، همان کسیست که سزاوار است تا به او سلام دهیم. لذا آغازگر سلام به کافر یا غیرمسلمان نباشید و همچنین به کسی که به اسلام منتسب است، اما بدعتِ کفرآمیزی دارد، ابتدا سلام نکنید. زیرا شایستهی سلام نیست. از اینرو پیامبرجفرموده است: «لا تَبْدَءُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى بِالسَّلامِ». [صحیح مسلم، ش:۲۱۶۷ بهنقل از ابوهریرهس.] یعنی: «شما، ابتدا به یهود و نصارا سلام نکنید». بهعبارت دیگر، آغازگر سلام کردن به آنها نباشید.
شایسته است که سلامکننده، با صدای بلند سلام کند تا صدایش شنیده شود؛ نه اینکه از درونِ بینیِ خود سلام بگوید. متأسفانه برخی از مردم، غرور دارند و خود را تافتهی جدابافتهای از دیگران میپندارند و هنگام سلام کردن، آنقدر آهسته و از درونِ بینیِ خود سلام میگویند که صدایشان بهسادگی شنیده نمیشود.
لذا مفهوم ترویجِ سلام، این است که با صدای بلند و رسا، بگویید: السلام علیک.
علما گفتهاند: هنگامیکه انسان به میان گروهی میرود که برخی از آنها خوابیدهاند، نباید آنقدر بلند سلام کند که خفتگان بیدار شوند یا آنقدر آهسته که افراد بیدار نشنوند.
عبارتِ پسندیده برای سلام کردن، این است که اگر طرفِ مقابل، یک نفر میباشد به او بگویید: «السلام علیک»و اگر جماعت یا گروهی باشند، بگویید: «السلام علیکم». و اگر گروهی از زنان بودند، بگویید: «السلام علیکن». یعنی متناسب با مخاطبِ خود، سلام کنید. سلام کردن، بدین معناست که برای طرفِ مقابل دعای سلامتی میکنید. لذا سلام، وقت یک خوش و بش یا خوشآمدگویی نیست؛ بلکه دعای سلامتی نیز میباشد. گویا برایش دعا میکنید که الله متعال او را از هرگونه آفتی، از جمله گناه و معصیت و بیماریهای رفتاری و قلبی و نیز بیماریهای جسمی و از آفات مربوط به آبرو، مصون بدارد. از اینرو اگر بهجای عبارتِ سلام که ذکر شد، صد بار عبارتهایی از این قبیل بگویید که «خوش آمدی» یا «زنده باشید، بفرمایید»؛ این، نه کافیست و نه سلام بهشمار میآید. الله متعال میفرماید:
﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ﴾ [النساء : ٨٦]
و هنگامی که به شما سلام میگویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.
این فرمانِ الاهی هم شاملِ عبارتِ سلام میشود و هم شاملِ روشِ سلام گفتن که باید رسا باشد. لذا اگر در جوابِ سلامِ شخصی، هزار بار بگویید: «خوش آمدید» یا در جوابِ سلامش چنین عبارتهایی را بر زبان بیاورید، گویا جواب سلامش را ندادهاید و از اینرو گنهکارید؛ در صورتیکه گفتنِ «وعلیکالسلام»، کافیست.
رسولاللهجدر ادامهی این حدیث فرمود: «- به دیگران- غذا دهید» که این، علاوه بر خانواده و زیردستانِ انسان، شاملِ نیازمندان نیز میشود. البته تأمین نیازهای خانواده و نزدیکان، بر کمک کردن به بینوایان برتری دارد. زیرا غذا دادن به خانواده، بر انسان، واجب است و انجامِ عمل واجب، از پرداختن به نوافل برتر میباشد؛ زیرا در حدیث قدسی آمده است که الله متعال میفرماید: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ». [صحیح بخاری، ش: ۶۵۰۲، بهنقل از ابوهریرهس.] یعنی: «محبوبترین چیز نزد من که بندهام با آن به من تقرب و نزدیکی میجوید، اعمالیست که بر او فرض کردهام».
رسولاللهجفرمود: «و شبهنگام، در حالی که مردم خوابیدهاند، نماز بخوانید...». الله متعال ما را در جرگهی شبزندهداران قرار دهد. خوابِ شب، بهویژه پس از نیمهشب لذت فراوانی دارد؛ اما کسی که در دلِ شب، در حالی که همه خوابیدهاند، از بستر نرم و گرم برخیزد و برای اللهﻷنماز بگزارد یا با تلاوتِ کلام الاهی به او نزدیکی بجوید و یا خاشعانه دست به دعا بردارد، با سلام و استقبالِ گرم فرشتگان، وارد بهشت خواهد شد. شاهدِ موضوع، همین بخش حدیث است که رسولاللهجفرمود: «و شبهنگام، در حالی که مردم خوابیدهاند، نماز بخوانید تا بهسلامتی وارد بهشت شوید». بدین سان رسولاللهجقیام شب را یکی از اسباب ورود به بهشت برشمرد. لذا کسی که شبانگاهان به عبادتِ الله بپردازد، با سلامِ گرمِ فرشتگان وارد بهشت میگردد؛ همانگونه که اللهﻷمیفرماید:
﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَدۡخُلُونَ عَلَيۡهِم مِّن كُلِّ بَابٖ ٢٣ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ ٢٤﴾ [الرعد: ٢٣، ٢٤]
و فرشتگان (برای خوشآمدگویی) از هر دری نزدشان میآیند (و میگویند:) سلام بر شما بهپاس شکیبایی و صبرتان. پاداش این سرا چه نیکوست!
لذا از این حدیث چنین برمیآید که شبزندهداران بدون هیچ رنج و عذابی، با سلامتیِ کامل به بهشت میروند. در این حدیث به سه سبب از اسباب ورود به بهشت تصریح شده است. از الله متعال میخواهیم که به ما توفیق دهد تا به این سه رهنمود ارزشمند عمل کنیم؛ و از او میخواهیم که ما را در جرگهی کسانی قرار دهد که با سلامتی وارد بهشت میشوند؛ بهیقین الله بر هر کاری تواناست.
***
۱۱۷۵- وعن أَبي هريرةَس قالَ: قَالَ رسولُ اللهِج: «أفْضَلُ الصِّيَامِ بَعْدَ رَمَضَانَ شَهْرُ اللهِ المُحَرَّمُ، وَأفْضَلُ الصَّلاَةِ بَعْدَ الفَرِيضَةِ صَلاَةُ اللَّيْلِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۱۶۳.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «بهترین روزه پس از روزهی رمضان، روزه گرفتن در ماهِ الله، محرّم است؛ و بهترین نماز پس از نماز فرض، نماز شب میباشد».
۱۱۷۶- وعن ابن عمرَب أنَّ النَّبِيَّج قَالَ: «صَلاةُ اللَّيْلِ مَثْنَى مَثْنَى، فَإذَا خِفْتَ الصُّبْحَ فَأوْتِرْ بِوَاحِدَةٍ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ۱۱۳۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۷۴۹.]
ترجمه: ابنعمربمیگوید: پیامبرجفرمود: «نماز شب، دورکعت دورکعت است و چون احتمال دادی که طلوع فجر نزدیک است، یک رکعت وتر بگزار».
۱۱۷۷- وعنه قَالَ: كَانَ النَّبيُّج يُصَلِّي مِنَ اللَّيْلِ مَثْنَى مَثْنَى، وَيُوتِرُ بِرَكْعَةٍ.[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، (۴۷۳، ۹۹۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۷۴۹. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۱۱۳ آمده است.]]
ترجمه: ابنعمربمیگوید: پیامبرجدر شب، دورکعت دورکعت نماز میخواند و - در پایان شب- یک رکعت وتر میگزارد».
۱۱۷۸- وعن أنسٍس قال: كَانَ رسولُ اللهِج يُفْطِرُ مِنَ الشَّهْرِ حَتَّى نَظُنَّ أنْ لا يَصُومَ مِنْهُ، وَيَصُومُ حَتَّى نَظُنَّ أنْ لا يُفْطِرَ مِنْهُ شَيْئاً، وَكَانَ لا تَشَاءُ أنْ تَرَاهُ مِنَ اللَّيلِ مُصَلِّياً إِلا رَأيْتَهُ، وَلا نَائِماً إِلا رَأيْتَهُ.[روایت بخاری] [صحیح بخاری، ۱۱۴۱؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۱۵۸.]
ترجمه: انسسمیگوید: گاه رسولاللهجدر یک ماه، چند روزِ پیاپی روزه نمیگرفت؛ بهگونهای که ما گمان میکردیم که در آن ماه روزه نخواهد گرفت. و گاه چندین روز را روزه میگرفت؛ چنانکه ما فکر میکردیم که هیچ روزی را نخواهد خورد. اگر میخواستی او را در حالِ نماز شب ببینی، میدیدی و چنانچه میخواستی او را در حالِ خواب ببینی، میدیدی». [یعنی: نماز شبش وقتِ مشخصی نداشت؛ بلکه آن بزرگوار هر وقتِ شب که توفیق مییافت، نماز شب میگزارد. [مترجم]]
شرح
این احادیث دربارهی فضیلتِ قیامِ شب است:
ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «بهترین روزه پس از روزهی رمضان، روزه گرفتن در ماهِ الله، محرّم است». روزهی ماه رمضان، بهاجماع واجب، و یکی از ارکان اسلام میباشد. ماه محرّم بهترین ماه برای روزهی نافله است؛ از اینرو روزه گرفتن در ماه محرم، مستحب است. زیرا برترین روزه پس از روزهی فرض میباشد. اما شاهد موضوع از این حدیث، این است که پیامبرجفرمود: «و بهترین نماز پس از نماز فرض، نماز شب میباشد». نماز شب از نمازِ روز برتر است؛ البته بهاستثنای سنتهای راتبهای که با نمازهای فرض خوانده میشوند که بهطور مطلق از نماز شب برترند. مثلاً شش رکعت راتبهی ظهر، یعنی چهار رکعتِ پیش از فرض ظهر که با دو سلام خوانده میشود و دو رکعتِ پس از فرض ظهر، از شش رکعت نماز شب برتر است. زیرا سنتی مؤکد میباشد که با نماز فرض ادا میگردد. اما مطلقِ نفل در شب، بر نافلهی روز برتری دارد. از اینرو پیامبرجفرمود: «و بهترین نماز پس از نماز فرض، نماز شب میباشد».
و اما حدیث اول و دومِ ابنعمرببیانگر این است که نماز شب، دورکعت دورکعت خوانده میشود. لذا خواندن چهار رکعت با یک سلام، درست نیست و حتماً باید در پایان هر دو رکعت، سلام داد. یعنی دو رکعت میخوانیم و سلام میدهیم و آنگاه دو رکعتِ دیگر. امام احمد حنبلسمیگوید: اگر نمازگزار از روی فراموشی برای رکعت سوم برخاست، همانگونه که اگر در نماز صبح چنین کاری بکند، بر او واجب است که برگردد و بنشیند؛ و گرنه، نمازش باطل است. به عبارت دیگر: اگر نماز شب میخواندید و از روی فراموشی پس از تشهد برخاستید، حتی اگر سورهی فاتحه را هم بخوانید، بر شما واجب است که برگردید و بنشینید؛ و اگر برنگردید، نمازتان باطل است. زیرا رسولاللهجفرموده است: «نماز شب، دورکعت دورکعت میباشد». البته آن بزرگوار نماز وتر را مستثنا فرموده است؛ یعنی نماز وتر را میتوان، سه یا پنج یا هفت یا نُه رکعت خواند؛ اگر نمازگزار سه رکعت وتر میگزارد، میتواند پس از رکعت دوم سلام دهد و سپس یک ركعتِ دیگر بهجای آورَد یا اینکه هر سه رکعت را پُشت سر هم، با یک تشهد و یک سلام بخواند. همینطور اگر پنج رکعت وتر میگزارد، هر پنج رکعت را با یک تشهد و یک سلام بخواند و اگر وترش هفت رکعت است، آنرا با یک تشهد و یک سلام بهجا بیاورد؛ اما اگر نُه رکعت وتر میگزارَد، در رکعت هشتم تشهد بخواند و سلام ندهد؛ بلکه برخیزد رکعت نُهم را بخواند و سپس سلام دهد. و چنانچه یازده رکعت وتر میخواند، در پایان هر دو رکعت، سلام دهد؛ همانگونه که پیامبرجبه این روش وتر میگزارد.
از حدیث نخست و دوم ابنعمربچنین برمیآید که نماز وتر پس از طلوع فجر درست نیست؛ یعنی با طلوع فجر، وقتِ وتر به پایان میرسد. اما اگر خواب بر شخص غالب شد و وتر نگزارد، در روز جبرانش کند و قضای آنرا به صورت زوج، بهجا بیاورد؛ یعنی یک رکعت بر تعداد رکعتهای وترش بیفزاید. بدینسان که اگر سه رکعت وتر میخوانده است، در روز باید چهار رکعت بخواند و اگر به خواندن پنج رکعت وتر عادت داشته، قضای آن را شش رکعت بخواند و اگر وترش، هفت رکعتی بوده، قضایش، هشت رکعتیست. و به همین ترتیب تا آخِر.
این احادیث دربارهی فضیلت و روش نماز شب است و نشان میدهد که نماز شب، دورکعت دورکعت خوانده میشود.
حدیث انس بن مالکسنشان میدهد که گاه رسولاللهجیک عملِ نیک را آنقدر ادامه میداد که اطرافیان و یارانِ پیامبرجآن بزرگوار را همواره در حالِ انجامِ آن عمل میدیدند. چنانکه انسسمیگوید: «اگر میخواستی آن بزرگوار را در حالِ نماز شب ببینی، میدیدی و چنانچه میخواستی او را در حالِ خواب ببینی، میدیدی». یعنی: پیامبرجکاری را میکرد که آنرا مناسبتر و شایستهتر میدید؛ گاه روزه گرفتن را ادامه میداد و چندین روز را روزه میگرفت و گاه به صلاحدیدِ خود، چندین روز را بدونِ روزهی نافله سپری میکرد ودر رابطه با نماز شب نیز چنین رویکردی داشت. زیرا آن بزرگوار برترین روش را در نظر میگرفت و کاری میکرد که برای بدنش آسانتر، و بیشتر، مورد رضایت اللهﻷبود. زیرا جسم و جانِ انسان نیز بر او حق دارند؛ همچنان پیامبرجبه عبدالله بن عمرو بن عاصبفرمود: «بدان که جسمِ تو بر تو حق دارد». [نگا: حدیث شمارهی ۱۵۴. [مترجم]]
***
۱۱۷۹- وعن عائشةل أنَّ رسول اللهج كَانَ يُصَلِّي إحْدَى عَشْرَةَ رَكْعَةً - تَعْنِي في اللَّيلِ - يَسْجُدُ السَّجْدَةَ مِنْ ذَلِكَ قَدْرَ مَا يَقْرَأُ أحَدُكُمْ خَمْسِينَ آيَةً قَبْلَ أنْ يَرْفَعَ رَأسَهُ، وَيَرْكَعُ رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ صَلاَةِ الفَجْرِ، ثُمَّ يَضْطَجِعُ عَلَى شِقِّهِ الأيْمَنِ حَتَّى يَأتِيَهُ المُنَادِي للصَلاَةِ.[روایت بخاری] [صحیح بخاری، (۹۹۴، ۱۱۲۳)؛ و صحیح مسلم، ش: ۷۳۶.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: رسولاللهجیازده رکعت نماز شب میگزارد و در این نمازها، سجده را بهاندازهای که یکی از شما پنجاه آیه بخوانَد، طولانی میکرد. و دو رکعت پیش از فرض صبح میخواند و سپس بر پهلوی راست خود دراز میکشید تا اینکه مؤذن برای اعلامِ اقامهی نماز، نزدِ آن بزرگوار میآمد.
۱۱۸۰- وعنها قالت: مَا كَانَ رسول اللهج يَزيدُ - فِي رَمَضَانَ وَلا في غَيْرِهِ- عَلَى إحْدَى عَشْرَةَ رَكْعَةً: يُصَلِّي أرْبَعاً فَلا تَسْألْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ، ثُمَّ يُصَلِّي أرْبَعاً فَلا تَسْألْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وطُولِهِنَّ، ثُمَّ يُصَلِّي ثَلاثاً. فَقُلتُ: يَا رسولَ اللهِ، أتَنَامُ قَبْلَ أنْ تُوتِرَ؟ فَقال: «يَا عَائِشَة، إنَّ عَيْنَيَّ تَنَامَانِ وَلا يَنَامُ قَلْبِي».[متفق علیه] [صحیح بخاری، ۱۱۴۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۷۳۸.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: رسولاللهجدر رمضان و غیر رمضان بیش از یازده رکعت - نماز شب- نمیگزارد؛ چهار رکعتِ زیبا و طولانی میخواند که مپرس. سپس چهار ركعت زیبا و طولانیِ دیگر میخواند که مپرس و آنگاه سه رکعت دیگر میگزارد. گفتم: ای رسولخدا! آیا پیش از خواندن نماز وتر میخوابی؟ فرمود: « ای عايشه ،چشمانم میخوابد؛ اما قلبم بیدار است».
۱۱۸۱- وعنها أنَّ النَّبِيَّج كَانَ يَنَامُ أوّلَ اللَّيلِ، وَيَقُومُ آخِرَهُ فَيُصَلِّي.[متفق علیه] [صحیح بخاری، ۱۱۴۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۷۳۹.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: پیامبرجابتدای شب میخوابید و در پایان شب برمیخاست و نماز میخواند.
۱۱۸۲- عن ابن مسعودس قالَ: صَلَّيْتُ مَعَ النَّبيِّج لَيْلَةً، فَلَمْ يَزَلْ قائِماً حَتَّى هَمَمْتُ بِأَمْر سوءٍ! قيلَ: مَا هَمَمْتَ؟ قَالَ: هَمَمْتُ أنْ أجِلْسَ وَأدَعَهُ.[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۱۱۳۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۷۷۳. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۰۵ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: ابنمسعودسمیگوید: یکی از شبها با پیامبرجبه نماز ایستادم. رسولاللهجبهقدری قیام را طولانی کرد که تصمیم بدی گرفتم. از او پرسیدند: چه تصمیمی گرفتی؟ پاسخ داد: تصمیم گرفتم بنشینم و پیامبرجرا تنها بگذارم.
۱۱۸۳- عن أبي عبدالله حُذَيْفةَ بن اليمانِب قالَ: صَلَّيْتُ مع النَّبِيِّج ذَاتَ ليَْلَةٍ، فَافَتَتَحَ الْبقرة، فقُلْتُ يرْكَعُ عِندَ المائة، ثُمَّ مضى، فَقُلْت يُصلِّي بِهَا في رَكْعةٍ، فَمَضَى. فَقُلْت يَرْكَع بهَا، ثمَّ افْتتَح النِّسَاءَ، فَقَرأَهَا، ثمَّ افْتتح آل عمران فَقَرَأَهَا، يَقْرُأُ مُتَرَسِّلاً إذَا مرَّ بِآيَةٍ فِيها تَسْبِيحٌ سَبَّحَ، وإِذَا مَرَّ بِسْؤالٍ سَأل، وإذَا مَرَّ بِتَعَوذٍ تَعَوَّذَ، ثم ركع فَجعل يقُول: «سُبحانَ رَبِّيَ الْعظِيمِ» فَكَانَ ركُوعُه نحْوًا مِنْ قِيامِهِ ثُمَّ قَالَ: «سمِع الله لِمن حمِدَه، ربَّنا لك الْحمدُ» ثُم قَام قِياماً طوِيلاً قَريباً مِمَّا ركَع، ثُمَّ سَجَدَ فَقالَ: «سبحان رَبِّيَ الأعلَى» فَكَانَ سُجُوده قَرِيباً مِنْ قِيامِهِ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۷۲۲. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۰۴ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: حذیفه بن یمانبمیگوید: یکی از شبها با پیامبرجنماز خواندم؛ ایشان، سورهی «بقره» را شروع کرد. با خود گفتم: در آیهی صدم، رکوع خواهد کرد. اما رسولاللهجاز این آیه گذشت؛ گفتم: همهی «بقره» را در یک رکعت خواهد خواند (و آنگاه رکوع خواهد کرد). اما همهی این سوره را خواند و در این اندیشه بودم که رکوع خواهد نمود؛ اما رکوع نکرد و سورهی «نساء» را شروع کرد و آن را تا پایان، خواند. سپس «آلعمران» را آغاز نمود و آرام و بهترتیل میخواند و هرگاه به آیهای میرسید که در آن تسبیح و ستایش الله بود، تسبیح میگفت و چون به آیهی دعا میرسید، دعا میکرد و هنگامی که به آیهای با موضوع پناه جستن به الله میرسید، پناه میخواست تا اینکه رکوع نمود و شروع کرد به گفتن: «سُبحانَ رَبِّيَ الْعظِيمِ»و رکوعش، بهاندازهی قیامش طول کشید؛ آنگاه برخاست و گفت: «سَمِعَ الله لِمن حَمِدَه، ربَّنا لك الْحمدُ»و این قیامش نیز تقریباً بهاندازهی رکوعش طولانی بود و سپس به سجده رفت و همواره «سبحان رَبِّيَ الأعلَى»میگفت تا آنکه سجدهاش نیز بهاندازهی قیامش، طول کشید.
شرح
این احادیث دربارهی نماز شب پیامبرساست؛ از جمله:
حدیث نخست عایشهل، بدین مضمون که «رسولاللهجیازده رکعت نماز شب میگزارد». در احادیث دیگر بیان شده است که آن بزرگوار نماز شب را دورکعت دورکعت میخواند؛ یعنی دو رکعت میخواند و سلام میداد و سپس دو رکعت دیگر میخواند و سلام میداد و به همین ترتیب پنج دورکعتی میگزارد و سپس یک رکعت وتر بهجا میآورد که در مجموع، یازده رکعت میشد. و چون فجر طلوع میکرد، دو رکعت پیش از فرض را میخواند؛ البته بهقدری کوتاه که عایشهلبا خود میگفت: آیا سورهی فاتحه را خواند یا خیر؟ سپس بر پهلوی راست خود دراز میکشید تا اینکه مؤذن برای اعلامِ اقامهی نماز، نزدِ آن بزرگوار میآمد. این نشان میدهد که نماز شب با احتساب یک رکعت وتر، یازده رکعت است. همچنین روشن میشود که بهتر است امام، هنگام اقامهی نماز از خانهاش بیرون و به مسجد برود. اما برای مقتدیها، بهتر است که پیش از امام در مسجد حاضر شوند و بهانتظارِ آمدن وی و اقامهی نماز بنشینند. به عبارت دیگر: مقتدیها به انتظارِ امام مینشینند؛ نه اینکه امام به انتظار مقتدیها بنشیند. البته اگر تعجیل امام در آمدن به مسجد، باعث تشویق مردم شود و آنان را بر آن دارد که زودتر در مسجد حاضر شوند، در این صورت بهتر است که امام، زودتر به مسجد بیاید. همچنین اگر تأخیر امام در آمدن به مسجد، تنبلیِ مردم را در پی داشته باشد و سبب گردد که مردم نیز دیرهنگام به مسجد بیایند، در این صورت نیز بهتر است که امام در آمدن به مسجد، تعجیل کند. در حدیث دوم عایشهلآمده است: «پیامبرجدر رمضان و غیر رمضان بیش از یازده رکعت - نماز شب- نمیگزارد»؛ زیرا از عایشهلسؤال شد که نماز پیامبرجدر رمضان چگونه بود؟ پاسخ داد: «پیامبرجدر رمضان و غیر رمضان بیش از یازده رکعت - نماز شب- نمیگزارد؛ چهار رکعتِ زیبا و طولانی میخواند که مپرس. سپس چهار ركعت زیبا و طولانیِ دیگر میخواند که مپرس؛ و آنگاه سه رکعت دیگر میگزارد». دو تا چهار رکعت و یک سهرکعتی، میشود: یازده رکعت. سنت نیز همین است؛ یعنی بهتر است که نمازِ شب انسان، بیش از یازده یا سیزده رکعت نباشد.
عایشهلفرمود: «پیامبرجچهار رکعتِ زیبا و طولانی میخواند که مپرس». یعنی چهار رکعتِ بسیار زیبا و طولانی میگزارد. برخی از مردم گمان کردهاند که آن بزرگوار، این چهار رکعت را با یک سلام میخواند؛ این، اشتباه است؛ زیرا در سایر احادیث بیان شده که پیامبرجنماز شب را دورکعت دورکعت میخواند. از اینرو این حدیث نشان میدهد که رسولاللهجپس از ادای هر چهار رکعت که با دو سلام میخواند، اندکی استراحت میکرد و سپس چهار رکعتِ دیگر نیز به همین ترتیب بهجا میآورد. چنانکه عایشهلمیگوید: «ثُمَّ يُصَلِّي أرْبَعاً»؛ یعنی: «سپس چهار رکعت دیگر میگزارد». حرفِ «ثُمَّ»یا واژهی «سپس» حاکی از ترتیب توأم با تأخیر است.
اینجا به نکتهای در اینباره اشاره میکنم؛ اینکه شایسته است انسان در فهم و برداشت نصوص و متون دینی، شتاب نکند؛ بلکه باید ابعاد و متون مختلف دربارهی یک موضوع را جمعبندی و سپس نتیجهگیری نماید. برخی از دانشجویان و افرادِ نوآموز بهویژه در زمینهی علم حدیث، برای مردم هر چهار رکعت را با یک سلام امامت میدهند؛ این، اشتباه است که برخاسته از فهم نادرست از سنت میباشد. زیرا از پیامبرجدربارهی نماز شب سؤال شد؛ فرمد: «دورکعت دورکعت است». و امکان ندارد که آن بزرگوار نماز شب را چهاررکعت چهاررکعت خوانده باشد. گرچه ممکن است که پنج رکعت، یا هفترکعت و یا نُهرکعت را با هم خوانده باشد.
و اما حدیث عبدالله بن مسعودسبدین مضمون است که وی، یکی از شبها با پیامبرجبه نماز ایستاد. زیرا دربِ خانهی پیامبرجبه روی همه باز بود و خانهاش، خانهی همهی امت یا خانهی اصحاب و یارانش بهشمار میآمد. از اینرو گاه برخی از اصحابشکه دوست داشتند با پیامبرجنماز بگزارند، به خانهی آن بزرگوار میآمدند و پیامبرجنیز به هیچیک از آنان نمیگفت که با من نماز نخوان یا برو و در خانهات نماز بگزار؛ بلکه با سینه و رویی باز از یارانش استقبال میکرد. ابنمسعودسیکی از خدمتکاران رسولاللهجو مسواکدارِ ایشان بود؛ یعنی مسواکِ پیامبرجرا تمیز میکرد و همینطور نظافتِ بالش و کفشهای آن بزرگوار را بر عهده گرفته بود. از اینرو گاه نزد پیامبرجمیآمد و با ایشان نماز میخواند. یکی از شبها با پیامبرجبه نماز ایستاد؛ رسولاللهجبهقدری قیام را طولانی کرد که ابنمسعودسمیگوید: «تصمیم بدی گرفتم». از او پرسیدند: چه تصمیمی گرفتی؟ پاسخ داد: «تصمیم گرفتم بنشینم و پیامبرجرا تنها بگذارم». در حالی که ابنمسعودسجوان بود و پیامبرجمسنتر و بزرگتر از او بودند؛ ولی پیامبرجبه نماز میایستد و قیامش را طولانی میکند که یک جوان نیز کم میآورد و از ادامهی قیام ناتوان میشود. آنهم در حالیکه اللهﻷگناهان گذشته و آیندهی پیامبرجرا بخشیده است. همانگونه که در حدیث عایشهلگذشت، اینهمه عبادتِ پیامبرجاز سرِ شکرگزاری برای الله متعال بود؛ چنانکه فرمود: «آیا دوست ندارم که بندهای سپاسگزار باشم؟»
باری دیگر، حذیفه بن یمانسدر یکی از شبها با پیامبرجنماز خواند؛ ایشان، سورهی «بقره» را شروع کرد. حذیفهسمیگوید: با خود گفتم: در آیهی صدم، رکوع خواهد کرد. اما رسولاللهجاز این آیه گذشت؛ گفتم: همهی «بقره» را در یک رکعت خواهد خواند (و آنگاه رکوع خواهد کرد). اما همهی این سوره را خواند و در این اندیشه بودم که رکوع خواهد نمود؛ اما رکوع نکرد و سورهی «نساء» را شروع کرد و آن را تا پایان، خواند. سپس «آلعمران» را آغاز نمود. گفتنیست: این سه سوره، شامل بیش از پنج جز میباشد. البته پیامبرجآرام و بهترتیل میخواند و هرگاه به آیهای میرسید که در آن تسبیح و ستایش الله بود، تسبیح میگفت و چون به آیهی دعا میرسید، دعا میکرد و هنگامی که به آیهای با موضوع پناه جستن به الله میرسید، پناه میخواست تا اینکه رکوع نمود. روشن است که چنین قرائتی، وقتِ فراوانی میگیرد؛ یعنی قرائت پیامبرجبا ذکر و دعا نیز همراه بود. سپس پیامبرجرکوع نمود و شروع کرد به گفتن: «سُبحانَ رَبِّيَ الْعظِيمِ»و رکوعش نیز بهاندازهی قیامش طول کشید؛ آنگاه برخاست و گفت: «سَمِعَ الله لِمن حَمِدَه، ربَّنا لك الْحمدُ»و این قیامش نیز تقریباً بهاندازهی رکوعش طولانی بود و سپس به سجده رفت و سجدهاش نیز بهاندازهی قیامش، طول کشید و همواره «سبحان رَبِّيَ الأعلَى»میگفت و گاه افزون بر این، در سجده میگفت: «سُبحَانَكَ اللهم ربَّنا وبِحَمدِكَ اللهم اغفِر لِي»؛ همچنین گاه در سجده میفرمود: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الملائكَةِ والرُّوح». [صحیح مسلم، ش: ۴۸۷ بهنقل از امالمؤمنین عایشهل.]
نماز، بوستانی از بوستانهای بهشت است که در آن انواع گیاهان زیبا و باطراوت میروید. آری؛ در نماز، قرآن است و ذکر و دعا و تسبیح و تکبیر و پناه بردن به الله؛ از اینرو نماز برترین عبادتِ بدنی بهشمار میآید و بلکه پس از توحید و شهادتین که کلیدِ اسلام است، از همهی عبادتها برتر میباشد.
خلاصه اینکه این، روشِ نماز شبِ پیامبرجبود؛ پس ای برادر و خواهر مسلمانم! مشتاقانه در دلِ شب به قیام و عبادت بپردازید. از الله متعال میخواهم که به ما توفیق پیروی از پیامبرجرا در ظاهر و باطن عنایت بفرماید و ما را بر آیین او و در جرگهی امت مسلمان از دنیا ببرد و ما را وارد بهشتِ برین بگرداند.
***
۱۱۸۴- وعن جابرٍس قالَ: سُئِلَ رسولُ اللهج أيُّ الصَّلاَةِ أفْضَلُ؟ قَالَ: «طُولُ القُنُوتِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۷۵۶.]
ترجمه: جابرسمیگوید: از رسولاللهجپرسیده شد که کدامین نماز، برتر است؟ فرمود: «نمازی که قیامش طولانی باشد».
۱۱۸۵- وعن عبد الله بن عمرو بن العاصب: أنَّ رسول اللهج قَالَ: «أحَبُّ الصَّلاةِ إِلَى اللهِ صَلاةُ دَاوُدَ، وَأحَبُّ الصِّيَامِ إِلَى اللهِ صِيَامُ دَاوُدَ، كَانَ يَنَامُ نِصْفَ اللَّيلِ وَيَقُومُ ثُلُثَهُ وَيَنَامُ سُدُسَهُ وَيَصُومُ يَوماً وَيُفْطِرُ يَوْماً».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: (۱۱۳۱، ۳۴۲۰)؛ و صحیح مسلم، ش: (۱۸۹، ۱۱۵۹). [بخشی از حدیثیست که پیشتر بهشمارهی ۱۵۴ گذشت. (مترجم] ]
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاصبمیگوید: رسولاللهجفرمود: «محبوبترین نماز نزد الله، نماز داوود است و بهترین روزه نزد الله، روزهی داوود(÷) میباشد؛ وی نیمی از شب میخوابید و یکسوم آن را برای عبادت برمیخاست و یکششم دیگر را میخوابید و یک روز در میان روزه میگرفت».
۱۱۸۶- وعن جابرٍس قالَ: سَمِعْتُ رسول اللهج يَقُولُ: «إنَّ في اللَّيْلِ لَسَاعَةً، لا يُوَافِقُهَا رَجُلٌ مُسْلِمٌ يَسْألُ الله تَعَالَى خَيْراً مِنْ أمْرِ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ، إِلا أعْطَاهُ إيَّاهُ، وَذَلِكَ كُلَّ لَيْلَةٍ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۷۵۷.]
ترجمه: جابرسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «در شب، لحظهایست که اگر بندهی مسلمانی آنرا دریابد و در آن، امرِ نیکی از امور دنیا و آخرت را از الله متعال درخواست کند، الله خواستهاش را برآورده میسازد؛ و این لحظه در همهی شبها وجود دارد».
۱۱۸۷- وعن أَبي هريرةَس أنَّ النَّبِيَّج قَالَ: «إِذَا قَامَ أحَدُكُمْ مِنَ اللَّيْلِ فَلْيَفْتَتِحِ الصَّلاَةَ بركْعَتَيْنِ خَفِيفَتَيْنِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۷۶۸. آلبانی/گوید: این روایت نزدِ غیر مسلم/مرفوعاً از ابوهریرهسبهعنوان سنتِ کرداریِ پیامبرجنقل شده و همین، درست است. و همانگونه که در ضعیف أبی داود، ش: ۲۴۰ گفتهام: این روایت بهصورت سنتِ گفتاری، روایتی شاذ است.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «هرگاه یکی از شما در شب برخاست، نمازش را با دو رکعتِ کوتاه آغاز کند».
۱۱۸۸- وعن عائشةَل قالَت: كَانَ رسولُ اللهج إِذَا قَامَ مِنَ اللَّيْلِ افْتَتَحَ صَلاَتَهُ بِرَكْعَتَيْنِ خَفِيفَتَيْنِ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۷۶۷.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: رسولاللهجهرگاه در شب - برای نماز- برمیخاست، نمازش را با دو رکعتِ کوتاه آغاز میکرد.
شرح
اینها احادیثیست که امام نووی، در ادامهی باب فضیلتِ نماز شب آورده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که از پیامبرجسؤال شد: کدامین نماز برتر است؟ فرمود: «قنوت طولانی»؛ یعنی نمازی که خاشعانه و طولانی باشد. علما رحمهمالله اختلاف نظر دارند که آیا طولانی کردن قرائت و کوتاه نمودن رکوع و سجده، برتر است یا اینکه قرائت و رکوع و سجده، کوتاه باشد؟ بدین معنا که آیا بهتر است که نمازگزار، از طولِ رکعتها بکاهد و بر تعداد رکعتها بیفزاید یا اینکه رکعتهای کمتر، اما طولانیتر بخواند؟
دیدگاه درست، این است که نمازِ انسان، باید حالتی همگون و متناسب داشته باشد؛ یعنی اگر قیام را طولانی میکنید، سجده و رکوع را هم طولانی بگردانید و اگر قیام را کوتاه کردید، رکوع و سجده نیز کوتاه باشد. چنانکه پیشتر حدیثی گذشت که در آن آمده بود: پیامبرجرکوعش را بهاندازهی قیامش و سجدهاش را نیز تقریباً به همان اندازه قرار میداد.
مؤلف/حدیثی از عبدالله بن عمرو بن عاصبآورده است که آن بزرگوار میگوید: پیامبرجفرمود: «محبوبترین نماز نزد الله، نماز داوود است و بهترین روزه نزد الله، روزهی داوود(÷) میباشد»؛ منظور، نماز نافله یا نماز شب است؛ نمازِ شب داوود÷بدین ترتیب بود که «وی نیمی از شب میخوابید و یکسوم آن را برای عبادت برمیخاست و یکششم دیگر را میخوابید». به عبارت دیگر: شب را به سه بخش تقسیم میکرد: نیمهی اول شب را میخوابید و سپس یکسومِ آنرا به قیام شب اختصاص میداد و آنگاه یکششم باقیمانده را میخوابید؛ زیرا این روش، برای بدن، آسان است. یعنی اگر انسان نصفِ شب را بخوابد، استراحت و خوابِ کافی کرده است و اگر پس از قیامِ یکسوم شب، یکششم باقیمانده را بخوابد، خستگیِ قیام از تَنَش بیرون میرود. بههر حال اگر انسان در هر بخشی از شب به قیام و عبادت بپردازد، پاداش نماز و عبادتِ شب برای او ثبت میشود؛ اما روشی که پیامبرجبیان فرمود، برترین و محبوبترین نمازِ شب نزد الله متعال است. لذا اگر یکسومِ پایان شب یا یکسومِ میانهی شب یا نیمهی نخست شب را به عبادت سپری کنید، خود، توفیقی بزرگ است؛ چنانکه عایشهلمیگوید: «پیامبرجدر تمام بخشهای شب، نماز وتر میخواند: گاه در اول شب و گاه در نیمهی شب و گاه در پایان شب».
سپس مؤلف/سومین حدیث را ذکر کرده است؛ حدیثی بدین مضمون که: «در شب، لحظهایست که اگر بندهی مسلمانی آنرا دریابد و در آن، امرِ نیکی از امور دنیا و آخرت را از الله متعال درخواست کند، الله خواستهاش را برآورده میسازد؛ و این لحظه در همهی شبها وجود دارد». این لحظهی خجسته، مشخص نیست؛ اما رسولاللهجاز وجود چنین لحظهای در شب خبر داد تا برای کسبِ آن بکوشیم و تا آنجا که میتوانیم با عبادتِ اللهﻷدر شب، به دنبالِ این لحظهی مبارک باشیم. همچنانکه لحظهی اجابت دعا در روز جمعه نیز، مبهم و نامشخص است؛ گرچه همانگونه که در حدیث آمده است: انتظار میرود لحظهی اجابت دعا در روز جمعه، در فاصلهی نشستنِ امام بر روی منبر تا پایان نماز باشد.
***
۱۱۸۹- وَعَنْهال قالَت: كان رسولُ اللهج إذَا فَاتَتْهُ الصَّلاةُ مِنْ اللَّيْلِ مِنْ وجعٍ أَوْ غيْرِه، صلَّى مِنَ النَّهَارِ ثنْتَى عشْرَةَ ركعةً.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۷۴۶. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۵۹ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: عایشهلمیگوید: وقتی رسولاللهجبه سبب بیماری یا به هر علت دیگری، از نماز شب بازمیماند، در روز، دوازده رکعت میخواند.
۱۱۹۰- وعن عمرَ بن الخطابس قال: قال رسول اللهج: «منْ نَامَ عَنْ حِزْبِهِ مِنَ اللَّيْل، أَو عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ فَقَرأَه ما بينَ صلاةِ الْفَجِر وَصلاةِ الظهر، كُتب لَهُ كأَنَّما قرأَهُ مِن اللَّيْلِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۷۴۷. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۵۷ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: عمر بن خطابسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هر کس از خواندن بخشی از قرآن که در شب تلاوت میکرده یا از قرائت قسمتی از آن، به سبب غلبهی خواب باز بماند و در فاصلهی نماز صبح تا ظهر، آنرا بخواند، گویا آن را در شب خوانده است و پاداش آن، به او میرسد».
۱۱۹۱- وعن أَبي هريرةس قالَ: قَالَ رسول اللهج: «رَحِمَ اللهُ رَجُلاً قَامَ مِنَ اللَّيْلِ، فَصَلَّى وَأيْقَظَ امْرَأَتَهُ، فَإنْ أبَتْ نَضَحَ في وَجْهِهَا المَاءَ، رَحِمَ اللهُ امْرَأَةً قَامَتْ مِنَ اللَّيْلِ، فَصَلَّتْ وَأيْقَظَتْ زَوْجَهَا، فَإنْ أبَى نَضَحَتْ فِي وَجْهِهِ المَاءَ».[روایت ابوداود با اِسناد صحيح] [صحیح الجامع، ش: ۳۴۹۴؛ صحیح أبی داود، ش: ۱۱۸۱؛ صحیح الترغیب، از آلبانی/ش: ۶۲۱؛ وی در مشکاۀ المصابیح، ش: ۱۲۳۰ این حدیث را حسن دانسته است.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسول اللهجفرمود: «رحمتِ الله بر مردی که شبهنگام برخیزد و نماز بگزارد و همسرش را بیدار کند و اگر همسرش بیدار نشد، بر صورتش آب بپاشد. و رحمتِ الله بر زنی که شبهنگام برخیزد و نماز بگزارد و شوهرش را بیدار کند و اگر شوهرش بیدار نشد، بر صورتش آب بپاشد».
۱۱۹۲- وعنه وعن أَبي سعيدٍب قالا: قَالَ رسولُ اللهِج: «إِذَا أَيْقَظَ الرَّجُلُ أهْلَهُ مِنَ اللَّيْلِ فَصَلَّيَا أَوْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ جَمِيعاً، كُتِبَا في الذَّاكِرِينَ وَالذَّاكِرَاتِ».[روایت ابوداود با اِسناد صحيح] [صحیح الجامع، ش: ۳۳۳؛ صحیح أبی داود، ش: ۱۱۸۲؛ صحیح الترغیب، از آلبانی/ش: ۶۲۰؛ وی در مشکاۀ المصابیح، ش: ۱۲۳۸ این حدیث را صحیح دانسته است.]
ترجمه: ابوهريره و ابوسعيدبمیگویند: رسولاللهجفرمود: «هرگاه مرد، همسرش را در شب بیدار کند و هردو نماز بگزارند- یا مرد امامت دهد- نامشان در زمرهی مردان و زنانِ ذاکر نوشته میشود».
۱۱۹۳- وعن عائشةل أنَّ النَّبِيَّج قال: «إِذَا نَعَسَ أَحدُكُمْ في الصَّلاَةِ، فَلْيَرْقُدْ حَتَّى يَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْم، فإِنَّ أَحدَكم إِذَا صلَّى وهُو نَاعسٌ لا يَدْرِي لعلَّهُ يذهَبُ يسْتَغْفِرُ فيَسُبُّ نَفْسَهُ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۲۱۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۷۸۶. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۵۱ گذشت. (مترجم] ]
ترجمه: عایشهلمیگوید: پیامبرجفرمود: «هرگاه یکی از شما نماز میخواند و خوابش گرفت، باید بخوابد تا خواب از سرش برود. زیرا چهبسا کسی که در حالت خوابآلودگی نماز بخواند، نداند که چه میگوید و بهجای استغفار خودش را نفرین کند».
۱۱۹۴- وعن أَبي هريرةَس قالَ: قَالَ رسولُ اللهج: «إِذَا قَامَ أحَدُكُمْ مِنَ اللَّيْلِ، فَاسْتَعْجَمَ القُرْآنَ عَلَى لِسَانِهِ، فَلَمْ يَدْرِ مَا يَقُولُ، فَلْيَضْطَجِع».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۷۸۷.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرگاه یکی از شما شبهنگام برخاست و - بهخاطرِ خوابآلودگی- خواندن قرآن بر زبانش دشوار بود و نمیفهمید که چه میخوانَد، باید بخوابد».
شرح
این، باقیماندهی احادیثیست که مؤلف در باب فضیلت شبزندهداری و قیامِ شب آورده است؛ این احادیث بیانگر چند نکته میباشد: نخست اینکه اگر انسان نماز شبش را از دست داد، در روز قضایِ آنرا بخواند؛ البته بدون اینکه وتر بگزارد؛ زیرا نماز وتر، پایانبخش نماز شب است و در این حالت، شب به پایان رسیده است. همانگونه که عایشهلمیگوید: «وقتی پیامبرجبه سبب بیماری یا به هر علت دیگری مانند غلبهی خواب، از نماز شب بازمیماند، در روز، دوازده رکعت میخواند»؛ زیرا رسولاللهجبه ادای یازده رکعت در هر شب، پایبند بود. از اینرو در روز برای جبران، یک رکعت بیشتر میخواند. بنابراین اگر انسان به خواندنِ سه رکعت در شب عادت داشته است، برای جبران، در روز باید چهار رکعت بخواند و اگر به پنج رکعت نماز شب پایبندی بوده است، قضای آن را شش رکعت بخواند و به همین ترتیب تا آخِر. اما قضایِ نماز شبش را چه زمانی بخوانَد؟
پاسخ: پس از بالا آمدن خورشید بهاندازهی یک نیزه تا زوال آفتاب. به دلیل این فرمودهی کلی و عمومیِ پیامبرجکه فرمود: «مَنْ نَامَ عَنْ صَلاةٍ أَوْ نَسِيَهَا فَلْيُصَلِّهَا إذَا ذَكَرَهَا». [صحیح بخاری، ش: ۵۶۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۱۰۲ بهنقل از انس بن مالکس.] یعنی: «هرکس، از نمازی خواب ماند یا آن را فراموش کرد، هرگاه بهیادش آمد، آنرا بخواند».
یکی دیگر از نکات مورد تأکید در احادیثی که مؤلف در این بخش ذکر کرده، این است که اگر کسی نماز میخواند و خوابش گرفت، دیگر نباید به نماز شبش ادامه دهد؛ بلکه باید بخوابد تا خواب از سرش برود. زیرا چهبسا کسی که در حالت خوابآلودگی نماز بخواند، نداند که چه میگوید و بهجای استغفار، خودش را نفرین کند. همچنین اگر کسی شبهنگام برخاست و - بهخاطرِ خوابآلودگی- خواندن قرآن بر زبانش دشوار بود و نمیتوانست آنرا بهخوبی و با ادای درستِ حروف بخواند، و نیز نمیفهمید که چه میخوانَد، باید بخوابد. لذا اگر به ادای نماز شب عادت دارید، در صورتیکه خواب بر شما غلبه کند، دیگر خود را به زحمت نیندازید؛ بلکه استراحت کنید تا خواب از سرتان برود و سپس قیام شب را از سر بگیرید؛ اما اگر فجر طلوع کرد و شما نماز شب نخواندید، در روز جبرانش کنید و قضای آنرا بهصورت زوج بخوانید؛ یعنی یک رکعت بر تعداد رکعتهایی که در شب میخواندهاید، بیفزایید.
این احاديث همچنین نشان میدهد که اگر انسان همسری دارد، شایسته است که وقتی برای نماز شب برمیخیزد، او را نیز بیدار کند. از اینرو رسولاللهجپس از اینکه نماز شبش را بهجا میآورد و تنها نماز وترش باقی میماند، عایشهلرا بیدار میکرد تا وتر بگزارد. لذا واجب نیست که حتماً خانوادهی خود را بیدار کنید و چهبسا خانوادهات بهاندازهی تو، آمادگی جسمی و روحی نداشته باشند. پس همینکه از خواب برخاستی، بیدارشان نکن؛ ولی آنان را در پایان شب از یاد مبر؛ بلکه همانگونه که پیامبرجهمسرش را بیدار میکرد، تو نیز خانوادهی خود را بیدار کن تا برخیزند و لااقل نماز وتر را بخوانند یا یک رکعت بگزارند. از الله متعال میخواهیم که ما را جزو کسانی قرار دهد که شبها به عبادت میایستند و روزها روزه میگیرند و پروردگارشان را آنگونه که باید، عبادت میکنند.
***