۱۹۳- باب: امر به پایبندی به نمازهای فرض و نهی اکید و تهدید سخت نسبت به ترکِ آنها
الله متعال میفرماید:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ ٢٣٨﴾ [البقرة: ٢٣٨]
بر تمام نمازها و بهویژه نماز عصر، پایبند باشید و خاشعانه در پیشگاه الله (به عبادت) بایستید.
و میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمۡ﴾ [التوبة: ۵]
...اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز بگذارید (و رهایشان کنید).
۱۰۸۱- وعن ابن مسعودٍس قال: سألتُ رَسُولَ اللهِج أيُّ الأعْمَالِ أفْضَلُ؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى وَقْتِهَا»؛ قلتُ: ثُمَّ أيٌّ؟ قَالَ: «بِرُّ الوَالِدَيْنِ» قلتُ : ثُمَّ أيٌّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ في سَبِيلِ اللهِ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۵۲۷، ۷۵۳۴) و صحیح مسلم، ش: ۸۵. [این حدیث پیشتر به شمارهی ۳۱۷ گذشت. (مترجم] ]
ترجمه: عبدالله بن مسعودسمیگوید: از رسولاللهجپرسیدم: کدامین عمل نزد الله متعال، پسندیدهتر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». گفتم: سپس کدامین عمل؟ فرمود: «نیکی به پدر و مادر». سؤال کردم: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه الله».
شرح
مؤلف/میگوید: در «باب: پایبندی بر نمازها و هشدار شدید نسبت به ترکِ آنها».
اللهﻷدر شبانهروزی پنج نوبت نماز را بر بندگانش فرض فرموده است؛ پیامبرجاز اللهﻷتقاضا نمود که بر بندگانش آسان بگیرد و از نمازهای یومیه که ابتدا پنجاه نوبت در شبانهروز بود بکاهد؛ الله متعال فرمود: «تعداد نمازها، پنج نوبت است؛ اما در ترازوی اعمال بهاندازهی پنجاه نوبت میباشد». شخصی از پیامبرجدربارهی اسلام و نماز پرسید؛ پیامبرجبرایش بیان نمود که اللهﻷنمازهای پنجگانه را فرض نموده است. عرض کرد: آیا نماز دیگری هم بر من واجب است؟ فرمود: خیر؛ مگر اینکه خواسته باشی نافله بخوانی. همچنین زمانیکه معاذ بن جبلسرا به یمن فرستاد، به او فرمود: «به آنها - یعنی اهل یمن- خبر بده که الله در شبانهروز پنج نماز بر آنان فرض کرده است».
الله متعال به پایبندی بر همهی نمازها بهویژه نماز عصر دستور داده و فرموده است:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾ [البقرة: ٢٣٨]
بر تمام نمازها و بهویژه نماز عصر، پایبند باشید.
پیامبرجکه داناترین فرد نسبت به کتابالله میباشد، ﴿ٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾را به «نماز عصر» تفسیر نموده است. وقتی پیامبرجبه چیزی تصریح کند، دیگر سخن و دیدگاه دیگران اعتبار ندارد. بدینسان نماز عصر بهخاطر فضیلت و امتیازی که دارد، بهطور خاص ذکر شده است. الله متعال میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمۡ﴾
...اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز بگذارید (و رهایشان کنید).
همچنین میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِ﴾ [التوبة: ١١]
پس اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند، برادران دینی شما هستند.
کاش جناب مؤلف/این آیه را به جای آیهی پیشین ذکر میکرد؛ زیرا این آیه، نشان میدهد که هرکس نماز نخواند، کافر است. سپس مؤلف، حدیثی بدین مضمون آورده که ابنمسعودساز پیامبرجپرسید: کدامین عمل نزد الله متعال، پسندیدهتر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». يعني: ادای نماز در وقتی که شریعت تعیین کرده است؛ لذا اگر شرایط بهگونهایست که به حکم شریعت، تقدیم نماز و ادای آن در اول وقت بهتر میباشد، پس تقدیم نماز بهتر میباشد و آنگاه که مطابق آموزههای شرعی، تأخیرِ آن بهتر میباشد، بهتر است که نماز را بهتأخیر بیندازیم. گفتنیست: تقدیم نمازهای پنجگانه و ادای آنها در اولِ وقت، بهتر و افضل میباشد؛ مگر نماز عشا که بهتر است با تأخیر ادا شود؛ البته مشروط به اینکه بر مردم دشوار نباشد. همچنین نماز ظهر که بهتر است در گرمای تابستان با تأخیر ادا شود تا شدت گرما کاهش یابد و برای مردم، آسانتر باشد. اما برای نمازهای صبح، عصر و مغرب، بهتر است که تعجیل شود. منظور از تعجیل، این است که پس از اذان، آنقدر فاصله و فرصت باشد که شخصی که صدای اذان را میشنود، برخیزد، وضو بگیرد و برای نماز آماده شود. این، معنای تعجیل یا تقدیم نماز و ادایِ آن در اول وقت است؛ نه اینکه بلافاصله پس از اذان، نماز اقامه گردد.
ابنمسعودسپرسید: سپس کدامین عمل برتر است؟ پیامبرجفرمود: «نیکی به پدر و مادر». يعني: انسان در خدمت به آنها کوتاهی نکند؛ با آنها بهنیکی سخن بگوید، احترامشان را نگه دارد و از کمک مالی و خدمتِ عاطفی به آنان دریغ نورزد. ابنمسعودسسؤال کرد: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه الله». ابنمسعودسمیگوید: «اگر بیش از این میپرسیدم، بهقطع رسولاللهسنیکیهای دیگری را نیز برایم برمیشمرد». این حدیث، دلیلی بر اثبات محبت برای الله متعال است؛ یعنی: اللهﻷکارهای نیک را دوست دارد؛ همانگونه که نیکوکاران را دوست دارد. و بیشک محبت اللهﻷبه محبت بندگانش نمیمانَد و محبتی در شأنِ اوست و سخن از چگونگیِ این محبت، انحراف و کجروی دربارهی صفات والای الاهیست. در حدیث ابنمسعودسبیان شده که نیکی به پدر و مادر، بر جهاد در راه الله مقدّم است؛ هم در زمینههای واجب و هم در عرصهی نفل یا اعمال مستحب و داوطلبانه. به عبارت دیگر: نیکی به پدر و مادر در شرایطی که واجب است، بر جهادِ واجب برتری دارد؛ و نیز در شرایطی که نیکی به پدر و مادر، واجب نیست و مستحب میباشد، از جهاد داوطلبانه و غیرواجب برتر است. مثلاً اگر پدر و مادری، کسی جز فرزندشان را نداشته باشند که به آنها خدمت و رسیدگی کند، در چنین شرایطی بر فرزندشان واجب است که نزدشان بمانَد و به جهاد نرود؛ اما اگر کسی هست که به آنها خدمت و رسیدگی نماید، ماندنِ فرزند در کنار پدر و مادرش، مستحب است. لذا اگر به حضورش در جهاد نیاز است، بهتر است که به جهاد برود و گرنه، نیکی به پدر و مادر، برتر و افضل میباشد. والله اعلم.
در رابطه با نماز صبح، یادآور میشوم که دقت کنید: وقتِ نماز داخل شده باشد و پس از اطمینان کامل به دخول وقت، نماز را اقامه کنید.
***
۱۰۸۲- وعن ابن عمرَب قَالَ: قال رَسُول اللهِج: «بُنِيَ الإسْلامُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أنْ لا إله إلا اللهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، وَإِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَحَجِّ البَيْتِ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۸ و صحیح مسلم، ش: ۱۶.]
ترجمه: ابنعمربمیگوید: رسولاللهجفرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، فرستادهی اوست؛ ادای نماز، پرداختِ زکات، حجّ بیتالله، و روزهی ماه رمضان».
شرح
مؤلف/در باب امرِ به پایبندی بر نمازهای فرض و نهی اکید و هشدارِ سخت نسبت به ترکِ آنها، حدیثی بدین مضمون آورده است که: ابنعمربمیگوید: پیامبرجفرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، فرستادهی اوست؛ ادای نماز، پرداختِ زکات، حجّ بیتالله، و روزهی ماه رمضان». در روایتی دیگر، روزهی ماه رمضان پیش از حج بیتالله ذکر شده است؛ بخاری/بنا بر روایت نخست، در بخشبندی صحیح خود، حج را پیش از روزه ذکر کرده است.
رسولاللهجفرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است». بدینسان رسولاللهجاسلام را به کاخی تشبیه فرمود که پنج ستون دارد؛ یعنی این ستونها، پایه و اساسِ کاخ بهشمار میآیند و اگر یکی از ستونها از میان برود، همهی کاخ فرو میریزد و ویران میشود. هر کاخی که بر روی ستونهای استوار بنا نگردد، سستپایه است و بنایی محکم و استوار محسوب نمیشود؛ اما اسلام، بنایی استوار دارد که اللهﻷآن را برای بندگانش پایهگذاری کرده و فرموده است:
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾ [المائدة: ٣]
امروز برای شما دینتان را کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان دین پسندیدم.
رسولاللهجپایههای اصلیِ اسلام را در پنج عدد برشمرده و فرموده است: «گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، فرستادهی اوست»؛ یعنی: نخستین رکن اسلام، این است با ایمانِ قلبی، شهادتین را بر زبان بیاوری و گواهی دهی که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و آنچه جز الله پرستش میشود، باطل است. برخی از انسانها، خورشید را میپرستند و برخی دیگر ماه را؛ برخی هم ستارهپرست هستند و عدهای، گاوپرست! حتی در دنیا کسانی یافت میشنود که آلتِ تناسلی زنان را میپرستند!
آیینها و ملتهای گوناگونی در دنیا وجود دارد؛ اما معبود برحق کیست؟ آری؛ اللهﻷ، یگانه معبود راستین است. این، مقتضایِ عقل و شرع است؛ زیرا ذاتی شایستهی عبادت میباشد که آفریدهها را خلق کرده است؛ چه کسی مخلوقات را آفریده است؟ آری؛ اللهﻷ. چنانکه میفرماید:
﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَيۡرِ شَيۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٣٥﴾ [الطور: ٣٤]
آیا بدون آفریدگار، آفریده شدهاند یا خودشان آفرینندهاند؟
و میفرماید:
﴿أَفَرَءَيۡتُم مَّا تُمۡنُونَ ٥٨ ءَأَنتُمۡ تَخۡلُقُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٥٩﴾ [الواقعة: ٥٨، ٥٩]
آیا به آنچه در رحمها میریزید، توجه کردهاید؟ آیا شما، آنرا میآفرینید یا ما آفریدگاریم؟
اگر همهی آفریدهها، جمع شوند تا جنینی بیافرینند، نمیتوانند؛ بلکه اللهﻷمیفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥ﴾ [الحج : ٧٣]
ای مردم! مثالی بیان میشود؛ پس به آن گوش بسپارید. بیگمان معبودانی که به جای الله میخوانید، هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند؛ هرچند همهی آنها برای آفریدن مگس جمع شوند.
سبحانالله! همهی معبودان باطل با گوناگونی و تعددی که دارند، حتی توانایی آفرینش یک مگس را هم ندارند؛ اگرچه همهی آنها بدین منظور گرد هم آیند. این در زمینهی مسایل تکوینیست؛ و اما ناتوانیِ آنها در زمینهی مسایل تشریعی در این فرمودهی الله متعال نمایان است که میفرماید:
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا ٨٨﴾ [الإسراء: ٨٨]
بگو: اگر همهی انسانها و جنها جمع شوند و بخواهند همانند این قرآن را بیاورند، هرگز نمیتوانند مانندِ آن را بیاورند؛ هرچند یاور و پشتیبان یکدیگر باشند.
لذا هیچکس نمیتواند کلامی همانند کلام الله بیاورد؛ و نیز هیچکس تواناییِ آفرینش هیچیک از آفریدههای الاهی را ندارد.
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ﴾ [لقمان: ٢٥]
و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، بهطور قطع خواهند گفت: «الله».
همچنین میفرماید:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾ [الزخرف: ٨٧]
و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آنها را آفریده است، بهقطع میگویند: «الله».
و نیز میفرماید:
﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُ﴾[يونس : ٣١]
بگو: چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد یا چه کسی مالک و آفریدگار گوش و چشمهاست و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده پدید میآورد و چه کسی به تدبیر امور میپردازد؟ خواهند گفت: الله.
بنابراین ذاتی که دارای چنین ویژگیهاییست، شایستهی عبادت میباشد؛ آیا چیزی که خود به رسیدگی و اداره نیاز دارد، شایستهی عبادت است؟ هرگز؛ چنانکه خورشید، اداره میشود:
﴿وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِي لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِكَ تَقۡدِيرُ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡعَلِيمِ ٣٨﴾ [يس: ٣٨]
و خورشید که همواره به سوی قرارگاهش درحرکت است( یکی از نشانههای قدرت الاهیست)؛ این، تقدیر و اندازهگیری (پروردگار) توانا و داناست.
پس آیا خورشید، شایستهی عبادت است؟! آیا ماه، این شایستگی را دارد که پرستش شود؟ ستارگان و درختان، مخلوق پروردگارند و هیچیک از اینها شایستهی پرستش نیست.
شماری از قوم ابراهیم÷ستارهپرست بودند؛ لذا آن بزرگوار برای اینکه آنان را متوجه اشتباهشان نماید، هنگامیکه پردهی سیاه شب بر آسمان کشیده شد و ستارهای دید، گفت: این، پروردگار من است و آنگاه که ستاره غروب کرد، اظهار داشت که «غروبکنندگان را دوست ندارم». عده ای از قومش ماهپرست بودند؛ لذا هنگامیکه ماه را در حالِ طلوع دید، فرمود: «این، پروردگار من است». و چون ماه غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، بهقطع جزو گمراهان خواهم بود». سپس خورشیدپرستان را به چالش کشید و آنگاه که خورشید را در حال طلوع دید، فرمود: «این، پروردگار من است؛ این، بزرگتر میباشد». وقتی خورشید غروب کرد، گفت:
﴿يَٰقَوۡمِ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ ٧٨ إِنِّي وَجَّهۡتُ وَجۡهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِيفٗاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٧٩ ﴾ [الأنعام: ٧٨، ٧٩]
«ای قوم من! از آنچه شرک میورزید، بیزارم؛ من، از روی اخلاص و گرایش به توحید به سوی کسی روی میآورم که آسمانها و زمین را پدید آورده است. و من، جزو مشرکان نیستم».
لذا «لاإلهإلاالله»، یعنی: هیچ معبود راستینی جز الله وجود ندارد و هرچه جز او پرستش میشود، باطل است. برادرانم! شگفتا که روز رستاخیز، هم بتها و معبودان باطلی که جز الله میپرستند، هیزمِ دوزخ خواهند بود و هم کسانی که اینها را عبادت میکنند؛ یعنی: همهی اینها با معبودان باطلشان همانند هیزم در آتش دوزخ میسوزند:
﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ ٩٨ لَوۡ كَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَإلهةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَكُلّٞ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٩٩﴾ [الانبياء: ٩٨، ٩٩]
بیگمان شما و معبودانی که جز الله میپرستید، هیزم دوزخید و همگی شما وارد دوزخ خواهید شد. اگر اینها معبودان راستینی بودند، هرگز وارد دوزخ نمیشدند و همگی در آن جاودانه میمانند.
آری؛ آیا بهراستی اگر این بتها معبودان برحقی بودند، وارد دوزخ میشدند؟ آیا در این صورت سزاوار بود که عبادتکنندگانشان به دوزخ بروند؟ هنگامیکه این آیات نازل شد، مشرکان کوشیدند تا شبههافکنی کنند؛ گفتند: نصارا، عیسی بن مریم را میپرستند؛ پس عیسی نیز وارد دوزخ خواهد شد. لذا الله متعال این آیات را نازل فرمود:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١ لَا يَسۡمَعُونَ حَسِيسَهَاۖ وَهُمۡ فِي مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ ١٠٢ لَا يَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَكۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ هَٰذَا يَوۡمُكُمُ ٱلَّذِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ ١٠٣﴾ [الانبياء: ١٠١، ١٠٣]
همانا کسانی که پیشتر، از سوی ما برایشان نیکی مقرر شد، از دوزخ دور میمانند؛ صدای دوزخ را نمیشنوند و از نعمتهایی که دلشان بخواهد، برای همیشه بهرهمند هستند. رنج و سختی بزرگ (رستاخیز) آنان را اندوهگین نمیکند و فرشتگان به استقبالشان میآیند (و میگویند:) این، همان روزیست که وعدهاش را به شما میدادند.
عیسی بن مریم÷یکی از کسانیست که از سوی الله متعال برایشان بهشت برین مقرر شده است؛ زیرا او، یکی از پیامبران اولوالعزم میباشد. لذا باید دانست که هر چیز و هر کسی که جز الله پرستش میشود، باطل است؛ فرقی نمیکند که ماه و ستاره باشد یا یک بندهی نیک و شایسته یا یک رییس و فرمانروا. آنچه جز الله پرسش شود، هم خودش باطل است و هم پرستش وی. «لاإلهإلاالله»، حاوی اخلاصیست که عبادت، جز با آن درست نیست؛ عبارت پس از آن، یعنی «محمد رسولالله»نیز اذعان به رسالت محمد مصطفیجاست و این دو عبارت با هم، اساسیترین و نخستین رکن اسلام میباشد.
و اما دومین رکن اسلام، ادای نماز است؛ بهاجماع مسلمانان، نمازهای فرض، همان نمازهای پنجگانه است: صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا؛ گفتنیست که نماز جمعه، ذیلِ نماز ظهر میگنجد. و دربارهی سایر نمازها اختلاف نظر وجود دارد:
علما دربارهی نماز «وتر»، اختلاف دیدگاه دارند که آیا واجب است و انسان با ترکِ آن گنهکار میشود یا سنت است؟ این موضوع، شرح و تفصیل دارد: اگر کسی به قیام یا نماز شب عادت داشته باشد، نماز وتر بر او واجب است و در غیر این صورت، نماز وتر بر او واجب نیست. البته قول راجح، این است که نماز وتر واجب نیست.
دربارهی «نماز کسوف» (خورشیدگرفتگی) نیز اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از علما آنرا واجب دانستهاند و برخی از علما گفتهاند: واجب نیست. اما قول راجح، این است که واجب میباشد؛ زیرا پیامبرجبه نماز کسوف دستور داد و هنگامیکه خورشید گرفت، پریشان و نگران شد و نمازی گزارد که پیشتر همانندِ آنرا به جا نیاورده بود. گفتنیست که نماز کسوف، فرض کفایه است؛ یعنی اگر تعدادی از ساکنان شهر نماز کسوف بخوانند، از دیگران ساقط میشود.
دربارهی «تحیةالمسجد»اختلاف است که آیا واجب میباشد یا خیر؟ دیدگاهی که تحیۀالمسجد را واجب میداند، قویتر است؛ اما نمیتوان این را قطعی دانست. چون احادیثی وجود دارد که بیانگر عدم وجوب تحیۀالمسجد است؛ مانند آمدن امام در روز جمعه؛ چنانکه پیامبرجروز جمعه وارد مسجد شد و بدون اینکه تحیۀالمسجد بخواند، روی منبر رفت و سخنرانی کرد. همچنین اخبار و روایتهایي در دست میباشد که بیانگر واجب نبودن تحیۀالمسجد است.
علما دربارهی حکم نمازهای دو عید نیز اختلاف دیدگاه دارند؛ برخی از علما نمازهای عیدین را واجب دانستهاند و شماری دیگر، سنت. و برخی دیگر از علما گفتهاند: فرض کفایه است. لذا فقط بر وجوب نمازهای پنجگانه و نیز نماز جمعه که در ذیل نماز ظهر میگنجد، اجماع و اتفاق نظر وجود دارد.
«اقامهی نماز» بدین معناست که انسان نماز را سرِ وقت و با رعایت همهی شرایط، ارکان، واجبات و نیز مستحباتِ آن بهجای آورَد.
و پرداخت زکات، به معنای دادن زکات به افراد و گروههای مستحق میباشد که در قرآن کریم بیان شده است. زکات، سهم یا بخشی از مال و داراییِ شماست که الله متعال در طلا، نقره، پولِ نقد و کالاهای تجاری، و آنچه که از زمین حاصل میشود و نیز در دامها تعیین کرده است؛ لذا این سهم، به همهی اموال و داراییهای مسلمان تعلق نمیگیرد. لذا بر مسلمان واجدِ شرایط، یعنی بر صاحبِ نصاب، واجب است که زکات اموالش را به کسانی که الله متعال تعیین نموده، بدهد:
﴿إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱلۡعَٰمِلِينَ عَلَيۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِينَ وَفِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِۖ فَرِيضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٦٠﴾ [التوبة: ٦٠]
زکات، ویژهی نیازمندان(فقرا)، و مستمندان (مساکین)، و کارگزاران زکات و کسانیست که باید از آنان دلجویی شود و نیز در راه آزاد کردن بردگان، و کمک به بدهکاران و مجاهدانِ راه الله و در راه ماندگان میباشد که به عنوان فریضهای از سوی الله (صادر شده) است. و الله، دانای حکیم است.
و اما حج بیتالله بدین معناست که مسلمان بهقصد انجام مناسک حج رهسپار مکه شود. الله متعال، حج را در سال نُهم یا دهم هجری بر مسلمانان فرض فرمود.
روزهی ماه رمضان، یکی دیگر از ارکان اسلام است؛ رمضان، همان ماهیست که در بین ماههای شعبان و شوال قرار دارد. روزهی این ماه در سال دوم هجری فرض شد.
اینها ارکان اسلام است؛ هرکس به آنها پایبند باشد، مسلمان میباشد و دینش را بر پایه و اساس استواری بنا نهاده است. و هرکه به این ارکان عمل نکند، یا فاسق است و یا کافر؛ یعنی: کسی که شهادتین را نگوید، کافر است؛ همچنین کسی که نماز نخوانَد، کافر میباشد. و آنکه زکات نمیدهد، فاسق است؛ ترک حج و روزهی ماه رمضان نیز فسق است.
***
۱۰۸۳- وعنه قَالَ: قال رَسُول اللهِج: «أُمِرْتُ أنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أنْ لا إله إلا اللهُ، وأنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ، وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ، فَإذَا فَعَلُوا ذَلِكَ، عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ، إلا بِحَقِّ الإسْلاَمِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللهِ».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۲۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۲. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۳۹۵ گذشت. (مترجم] ]
ترجمه: عبدالله بن عمربمیگوید: رسولاللهجفرمود: «(از سوي الله) مأموریت یافتهام که با مردم پیکار کنم تا اینکه گواهی دهند که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد فرستادهی اوست و نماز را برپا دارند و زکات دهند؛ آنگاه که چنین کردند، خونها و اموالشان را جز در مواردی که اسلام تعیین کرده است، از من مصون داشتهاند و حسابشان با الله متعال است».
شرح
نووی/در کتابش «ریاضالصالحین» در باب پایبندی بر نمازهای پنجگانه، حدیثی بدین مضمون آورده است که عبدالله بن عمربمیگوید: رسولاللهجفرمود: «(از سوي الله) مأموریت یافتهام که با مردم پیکار کنم تا اینکه گواهی دهند که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد فرستادهی اوست و نماز را برپا دارند و زکات دهند».
این مأموریت از سوی الله متعال به پیامبرجداده شد؛ یعنی همان ذاتی که مردم را آفریده است و هرگونه که بخواهد، در مُلک خود تصرف میکند، فرستادهاش را مأمور پیکارِ با اینها قرار داد. و این، حق پروردگار است که به پیکار با مردم فرمان دهد تا اینکه مسلمان شوند و چون اسلام بیاورند، دست از آنان برداشته میشود و در پناهِ اسلام قرار میگیرند. چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حَتَّىٰ يُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡيَةَ عَن يَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٢٩﴾ [التوبة: ٢٩]
با آن دسته از اهل کتاب که به الله و روز قیامت ایمان نمیآورند و آنچه را الله و پیامبرش حرام نمودهاند، حرام نمیشمارند و دین حق را نمیپذیرند، پیکار نمایید تا به دست خویش و با خفت و خواری جزیه بپردازند.
در حدیث بریده بن طفیلسآمده است: پیامبرجهرگاه فرماندهی را بر لشکر یا دستهای از مجاهدان میگماشت، ابتدا او را به رعایت تقوای الاهی سفارش میفرمود. در ادامهی این حدیث آمده است: «و چون میخواستند جزیه دهند، از آنان بپذیر و دست از آنها بردار». بنابراین در پیکار با کفار، دو هدف دنبال میشود: یکی اینکه اسلام بیاورند و دیگری، اینکه به دست خویش و با خفت و خواری جزیه بپردازند؛ اما اگر هیچیک از این دو گزینه را نپذیرفتند، بر مسلمانان واجب است که با آنان پیکار کنند. جنگیدن مسلمانان با کافران، به فرمان الله متعال است که پروردگار مسلمانان و پروردگار مشرکان میباشد؛ اگر مسلمانان حق دارند که از دین خویش جانبداری کنند و نسبت به آن غیرت داشته باشند، اما پیکارشان با کافران، از روی تعصب بهخاطر دینشان نیست؛ زیرا دین، دین اللهﻷمیباشد و دین غیرمسلمانان، باطل و غیرقابل قبول است و الله متعال از هیچ کس دینی جز اسلام را نمیپذیرد؛ همانگونه که میفرماید:
﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥﴾[آل عمران: ٨٥]
و هر کس دینی جز اسلام بجوید، هرگز از او پذیرفته نمیشود و در آخرت جزو زیانکاران خواهد بود.
رسول اللهجفرمود: «آنگاه که چنین کردند»؛ یعنی: زمانیکه شهادتین را گفتند، نماز را برپا کردند و زکات دادند، «خونها و اموالشان را جز در مواردی که اسلام تعیین کرده است، از من مصون داشتهاند و حسابشان با الله متعال است». از اينرو ابوبكر صدیقسبا کسانی که از پرداخت زکات سرتافتند، پیکار کرد. حتی برخی از صحابهشاز جمله عمر فاروق از او خواستند که فعلاً کاری با مانعین زکات نداشته باشد ؛ اما ابوبکر صدیقسبر پیکار با آنان پافشاری نمود و فرمود: «به الله سوگند اگر از دادن بزغاله - یا زانوبند شتر- که بهعنوان زکات به رسولاللهجمیدادند، سر بتابند، با آنان میجنگم». عمرسمیگوید: «به خدا سوگند بلافاصله يقين كردم كه خدای متعال، سينهي ابوبكرسرا برای جهاد گشوده (و او را برای اين كار مصمم فرموده) و دانستم كه درست و سزاوار نيز همين است». [بخاري، شمارهي۶۹۲۴؛ مسلم، شمارهي۲۰؛ البداية و النهاية (۶/۳۱۵). [مترجم]]
لذا حدیث ابنعمرببیانگر اهمیت نماز است و نشان میدهد که اگر مردم نماز نخوانند، با آنان پیکار میشود تا اینکه نماز بگزارند.
***
۱۰۸۴- وعن مُعاذٍس قال: بعَثَنِي رسولُاللهج فقال: «إنَّكَ تَأْتِي قوْمًا مِنْ أَهْلِ الْكِتَاب، فادْعُهُمْ إِلَى شهادة أَنْ لا إله إلاَّ الله، وأَنِّي رسولُالله فإِنْ هُمْ أَطاعُوا لِذَلِك، فَأَعْلِمهُمْ أَنَّ الله قَدِ افْترضَ علَيْهم خَمْسَ صَلَواتٍ في كُلِّ يومٍ وَلَيْلَةٍ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلكَ، فَأَعلِمْهُمْ أَنَّ الله قَدِ افْتَرَضَ عَلَيهمْ صدَقَةً تُؤْخذُ مِنْ أَغنيائِهِمْ فَتُرَدُّ عَلَى فُقَرائهم، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلك، فَإِيَّاكَ وكَرائِمَ أَمْوالِهم. واتَّقِ دعْوةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَيْس بينها وبيْنَ الله حِجَابٌ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (۱۳۹۵، ۱۴۵۸)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۹. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۲۱۳ گذشت. (مترجم] ]
ترجمه: معاذسمیگوید: رسولاللهجمرا (برای دعوت، به یمن) فرستاد و فرمود: «تو، نزد کسانی میروی که اهل کتاباند؛ آنان را به گفتن شهادتین (اقرار به وحدانیت الله، و رسالت من) دعوت کن و چون شهادتین را گفتند، به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است؛ اگر پذیرفتند، به آنها اعلام کن که الله، زکات را در اموالشان بر آنان فرض نموده که از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود. اگر این فرمان را پذیرفتند، از گرفتن اموال قیمتیِ آنها (به عنوان زکات) بپرهیز و از دعای مظلوم پروا کن؛ زیرا هیچ حجابی، میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد».
شرح
مؤلف/ماجرای مأموریت معاذسبه سوی یمن را از زبان خودش نقل کرده است؛ رسولاللهج، معاذسرا در سال دهم هجری به یمن فرستاد و به او فرمود: «تو نزد کسانی میروی که اهل کتاب هستند». و بدینسان او را از وضعیت مخاطبانش آگاه ساخت تا با آمادگی کامل نزدشان برود. زیرا آنها اهل کتاب بودند و دانش و اطلاعاتی داشتند که آنها را از مشرکان جاهل، متمایز میساخت. از اینرو کسی که میخواست آنان را دعوت دهد، باید آمادگی کامل میداشت تا سؤالهایشان را به نحو شایستهای پاسخ دهد و موقعیت و وضعیت آنها را درک کند و به بهترین شکل، با آنان به گفتگو بنشیند. سپس رسولاللهجبه معاذسآموزش داد که در نخستین گام دعوت، آنها را به توحید و رسالت، فرابخواند؛ چنانکه به معاذسفرمود: «آنان را به گفتن شهادتین (اقرار به وحدانیت الله، و رسالت من) دعوت کن» تا اذعان کنند که تنها الله، شایستهی عبادت است و هیچ چیز و هیچکس جز او، شایستهی عبادت و بندگی نیست و عبادت و پرستش غیرالله، باطل و مردود است. شهادتین، کلید ورود به اسلام است؛.این، بدین معنا نیست که فقط محمد مصطفیجفرستادهی اللهﻷمیباشد؛ بلکه پیش از او نیز پیامبرانی چون: موسی، هود و عیسی و... آمدهاند؛ اما رسولاللهجآخرین پیامآور الاهیست و شریعتش، ناسخِ شریعتهای گذشته میباشد و هیچ پیامبری پس از او، برانگیخته نمیشود و تنها شریعت و آیین اسلام است که موردِ قبول الله متعال میباشد.
پیامبرجدر ادامهی این حدیث به معاذسفرمود: «و چون شهادتین را گفتند، به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است». شاهدِ موضوع، همین بخشِ حدیث است. پیامبرجافزود: «اگر پذیرفتند، به آنها اعلام کن که الله، زکات را در اموالشان بر آنان فرض نموده است که از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود». فرمود: «در اموالشان» که یکی از روایتهای امام بخاری/میباشد. «زکات از ثروتمندان گرفته شده، به فقیران داده میشود». منظور از ثروتمندان، کسانی هستند که دارای نصاب زکاتاند. این، تعریفِ «ثروتمند» در باب وجوب زکات است که مبنا، داشتنِ نصاب زکات میباشد؛ چنانکه در باب اهل زکات، ثروتمند، کسیست که داراییاش برای یک سالِ خودش و خانوادهاش کافیست. در ادامهی حدیث آمده است: «اگر این فرمان را پذیرفتند، از گرفتن اموال قیمتیِ آنها (به عنوان زکات) بپرهیز»؛ یعنی: اموال متوسطِ آنان را به عنوان زکات بپذیر. به عبارت دیگر: در گرفتن زکات، نه کوتاهی کن و نه ستم. بلکه عادلانه، زکات بگیر. زیرا اگر بهترین اموال آنان را به عنوان زکات تصرف کنی، در حقشان ستم نمودهای و این، باعث خواهد شد که در حقّ تو بددعایی کنند. لذا «از دعای مظلوم بترس که هیچ مانعی میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد». الله متعال، دعای ستمدیده را می پذیرد؛ هرچند که کافر باشد. وقتی آدمِ ستمدیده دعا میکند و از الله کمک میخواهد، حتی اگر کافر باشد، اللهﻷانتقامش را دیر یا زود از ستمکار میگیرد؛ و این، از جهت اقامهی عدل میباشد. چراکه الله متعال، عادلترین حاکم و دادگرترین داور است و از کمالِ حکمت او، دادگری در میان بندگانش میباشد؛ لذا حقّ مظلوم را از ظالم میستاند. شاهد موضوع، این است که رسولاللهجفرمود: «...به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است».
***
۱۰۸۵- وعن جابرٍس قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهج يَقُولُ: «إنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ والْكُفْرِ، تَرْكَ الصَّلاَةِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۸۲.]
ترجمه: جابرسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «فاصلهی میان هر شخص و شرک و کفر، نماز است». [يعني: اگر انسان، نماز را ترک کند، دیگر، با کفر و شرک فاصلهای ندارد و كافر و مشرك میباشد. [مترجم]]
۱۰۸۶- وعن بُرَيْدَةَس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «العَهْدُ الَّذِي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ الصَّلاَةُ، فَمَنْ تَرَكَهَا فَقَدْ كَفَرَ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۴۱۴۳؛ صحیح الترغیب، ش: ۵۶۴؛ آلبانی/در مشکاۀ المصابیح، ش: ۵۷۴ این حدیث را صحیح دانسته است.]
ترجمه: بریدهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «فرقی که میان ما و مشرکان و کافران میباشد، نماز است؛ هرکس، نماز را ترک کند، بهقطع کافر شده است».
۱۰۸۷- وعن عبد الله بن شقيق التَّابِعيِّ المتفق عَلَى جَلاَلَتِهِ رَحِمهُ اللهُ، قَالَ: كَانَ أصْحَابُ محَمَّدٍج لا يَرَوْنَ شَيْئاً مِنَ الأعْمَالِ تَرْكُهُ كُفْرٌ غَيْرَ الصَّلاَةِ.[ترمذی، این روایت را با اِسناد صحیح در کتاب الایمان آورده است.] [صحیح الترمذی، از آلبانی/ش: ۲۱۱۴.]
ترجمه: عبدالله بن شقیق تابعی/که ارجمندیاش مورد اتفاق است، میگوید: «اصحاب محمدجترک هیچ عملی، جز ترک نماز را کفر نمیدانستند».
شرح
هر یک از این احادیث، هشداری دربارهی ترک نماز است؛ هم حدیث جابر و هم حدیث بریدهب. حدیثی که جابرساز پیامبرجروایت کرده، بدین مضمون است که: «نماز، فاصلهی هر شخصی با کفر و شرک است و اگر نماز را ترک کند، دیگر، با کفر و شرک فاصلهای ندارد»؛ یعنی کافر و مشرک شده است. در حدیث بریدهسآمده است: پیامبرجفرمود: «فرقی که میان ما و مشرکان و کافران میباشد، نماز است؛ هرکس، نماز را ترک کند، بهقطع کافر شده است».
این دو حدیث، بهروشنی بیانگر این است که آدمِ بینماز (تارکالصلاة)کافر، و از دایرهی اسلام خارج میباشد؛ کسی که نماز نمیخواند، از یهود و نصارا بدتر است. ذبیحهی یهود و نصارا جایز است؛ اما گوشت حیوانی که بینماز سر میبُرَد، حلال نیست.
اگرچه ازدواج با زن یهودی یا نصرانی برای مرد مسلمان جایز است، اما برایش جایز نیست که با زنِ بینماز ازدواج کند.
یهود و نصارا بر اساس پیمان یا امان و یا ذمه، در دین خود آزادند؛ اما آدمِ بینماز نباید بر ترک نماز، باقی بماند؛ یعنی به او گفته میشود: نماز بخوان؛ و گرنه، تو را میکُشیم. این، نشان میدهد که تارکالصلاۀ از یهود و نصارا نیز بدتر است؛ اما امروزه مردم به این موضوع اهمیت نمیدهند. گفتنیست: اگر کسی نماز را ترک کند و سپس عقد نکاحش با زنی بسته شود، این نکاح، نادرست و باطل میباشد و چنانچه با آن زن همبستری نماید، با او زنا کرده است. پناه بر الله. همچنین اگر زمانی که عقد نکاح بسته میشود، به نماز پایبند است و بعدها نماز را کنار میگذارد، عقد نکاح فسخ میگردد و واجب است که او را از زنِ مسلمان جدا کنند؛ مگر اینکه توبه نماید و به دین اسلام باز گردد که در اینصورت بر نکاحش ابقا میشود. ناگفته نماند که اگر کسی بر ترک نماز بمیرد، نه او را غُسل میدهند و نه او را کفن میکنند؛ همچنین بر او نماز نمیگزارند و او را در قبرستانِ مسلمانان دفن نمیکنند و برایش رحمت و آمرزش نمیخواهند و روز رستاخیز شفاعت پیامبرجبه او نمیرسد؛ اما با جنازهی بینماز چه کنیم؟ آیا لاشهاش را رها کنیم تا خوراک سگها شود؟ خیر؛ زیرا این، برای نزدیکانش رنجآور است. لذا جنازهاش را به بیرون شهر یا به دشت و بیابان میبریم و گودالی حفر میکنیم و لاشهی آدمِ بینماز را با لباسهایش در چالهی حفرشده میاندازیم و رویش خاک میریزیم تا گَندَش همه جا را برندارد. البته اگر از بابتِ تأثر و افسوسِ خانوادهاش نگران نبودیم، لاشهاش را روی زمین رها میکردیم تا خوراک سگها شود؛ اما برای اینکه بوی تعفنش همه جا را نگیرد و مایهی ناراحتیِ مردم یا آزردگیِ خاطر نزدیکانش نشود، او را بدون غسل و کفن، با خاک میپوشانیم.
به فرمودهی پیامبرج، آدم بینماز روز رستاخیز با فرعون، هامان، قارون و ابی بن خلف برانگیخته میشود. لذا روشن شد که ترک نماز، گناهِ بسیار بزرگیست و انسان را از دایرهی اسلام خارج میکند. همچنین بر انسان واجب است که آدمِ بینماز را از قبرستانِ مسلمانان دور کند؛ نه اینکه با علمِ به بینماز بودن وی، مسلمانان را به حضور در نماز جنازهاش فرا بخواند. این، جفا و تزویر در حقّ مسلمانان است؛ اگرچه گناهی بر آنها نیست. زیرا از بینماز بودن میّتی که بر او نماز خواندهاند، بیاطلاع بودهاند و گناهش بر کسیست که با وجودِ آگاهی از بینماز بودن میّت، جنازهاش را نزد مسلمانان برده است تا بر او نماز بخوانند. الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨٤﴾ [التوبة: ٨٤]
و بر جنازهی هیچیک از آنان نماز مخوان و بر قبرشان نایست. چراکه آنان به الله و پیامبرش کفر ورزیدند و در حالی مردند که فاسق و گمراه بودند.
باید بدانید که اگر یکی از نزدیکان شما بینماز باشد و بمیرد، بنا بر دیدگاه بیشتر علما، چیزی از میراثش برای شما جایز نیست؛ همچنانکه اگر او پیش از شما بمیرد، از شما ارث نمیبرد. مثلاً: اگر کسی بمیرد و پسری بینماز و پسرعمویی نمازخوان داشته باشد، آن پسر ارث نمیبرد؛ اما پسرعمویِ میّت که دورتر است، ارث میبرد. همچنین اگر پسری نمازخوان و ثروتمند پیش از پدرِ بینمازش بمیرد و عموی مسلمان و نمازخوانی داشته باشد، ارثش به عمویش میرسد؛ نه به پدرش؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «لا يَرِثُ الْمُسْلِمُ الْكَافِرَ، وَلا الْكَافِرُ الْمُسْلِمَ». یعنی: «نه مسلمان، از کافر ارث میبرد و نه کافر از مسلمان».
متون کتاب و سنت و اجماع صحابهشبیانگر این است که بینماز، کافر میباشد؛ همانگونه که شقیق بن عبدالله تابعی/گفته است: «اصحاب پیامبرجترک هیچ عملی، جز ترک نماز را کفر نمیدانستند». نووی/دربارهی شقیق بن عبدالله میگوید: همه، اتفاق نظر دارند که او گرامی، ثقه، عادل و شایسته است. علمای متأخر ما نیز مانند علامه عبدالعزیز بن باز/نیز بر این باورند که تارکالصلاۀ، کافر و بیرون از دایرهی اسلام میباشد و حکمِ مرتد را دارد؛ اما متأسفانه بسیاری از مردم در اینباره سستی نشان میدهند. از الله متعال میخواهیم که ما را به سویی که خیر و صلاح ما در آناست، رهنمون شود.
***
۱۰۸۸- وعن أبي هريرةس قال: قال رَسُول اللهِج: «إنَّ أوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ العَبْدُ يَوْمَ القِيَامَةِ مِنْ عَمَلِهِ صَلاَتُهُ، فَإنْ صَلَحَتْ، فَقَدْ أفْلَحَ وأَنْجَحَ، وَإنْ فَسَدَتْ، فَقَدْ خَابَ وَخَسِرَ، فَإنْ انْتَقَصَ مِنْ فَرِيضَتِهِ شَيْءٌ، قَالَ الرَّبُﻷ: انْظُرُوا هَلْ لِعَبدي من تطوّعٍ، فَيُكَمَّلُ بِهَا مَا انْتَقَصَ مِنَ الفَرِيضَةِ؟ ثُمَّ تَكُونُ سَائِرُ أعْمَالِهِ عَلَى هَذَا».[ترمذی این حدیث را روايت كرده و گفته است: حديثي حسن میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۲۰۲۰؛ صحیح أبی داود، ش: (۸۱۰، ۸۱۲)؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ش: ۳۳۷.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «نخستین عملی که بنده در روز رستاخیز دربارهی آن محاسبه میشود، نمازِ اوست که اگر درست باشد، رستگار و پیروز است و اگر باطل و نادرست باشد، ناکام و زیانکار است؛ اگر کمی و کاستی در نمازهای فرضش وجود داشته باشد، پروردگارﻷمیفرماید: بنگرید که آیا بندهام نوافلی دارد که با آن، کاستیهای فرایضش جبران شود؟ سپس سایر اعمالش نیز بر همین اساس محاسبه میگردد».
شرح
اين، آخرین حدیث در باب فضیلت نماز و تهدید سخت نسبت به ترک آن میباشد. در این حدیث آمده است: «حسابرسی به اعمال بنده در روز رستاخیز با محاسبهی نمازش آغاز میشود؛ اگر نمازش درست باشد، رستگار و پیروز میگردد». گفتنیست: از میانِ اعمال و کارهایی که حقّ خداوندیست، نخستین پرسش دربارهی نماز است؛ اما دربارهی حقوق انسانها نسبت به یکدیگر، پیش از همه دربارهی قتل و کشتار سؤال میشود و سپس سایر اعمال انسانها، مورد حسابرسی قرار میگیرد. اگر نمازِ بنده، کامل و درست باشد، رستگار و کامروا میشود و چنانچه نمازش باطل و نادرست باشد، ناکام و زیانکار است؛ اگر در نمازهای فرضِ بنده، کمی و کاستی وجود داشته باشد، اللهﻷمیفرماید: بنگرید که آیا بندهام نوافلی دارد که با آن، کاستیهای فرایضش جبران شود؟ سپس سایر اعمالش نیز بر همین اساس محاسبه میگردد. لذا از لطف و رحمتِ بیکرانِ الله متعال است که نوافل و سنتهای قبل و بعد از نمازهای فرض را تشریع فرموده است و ما میتوانیم جز در اوقات ممنوع، نماز نفل بخوانیم؛ بهقطع در نماز همه، کسر و کمبود یا خللی وجود دارد که با این نوافل جبران میشود: چهار رکعت نماز سنت، پیش از ظهر که با دو سلام ادا میشود و دو رکعت نیز پس از فرضِ ظهر؛ دو رکعت سنت صبح، نماز شب، نماز وتر، نماز چاشت؛ همهی اینها نوافلیست که بر اجر و پاداش نمازگزار میافزاید یا کاستی و خللِ موجود در نمازهای فرضش را جبران میکند. این، از لطف بیکرانِ اللهﻷمیباشد. از او میخواهیم که به همهی ما توفیق شکر و سپاس نعمتهایش را عنایت بفرماید و توفیقمان دهد که او را بهنیکی عبادت کنیم.
***