۲۳۴- باب: فضیلت جهاد
شرح
نووی/بخشی از کتابش «ریاضالصالحین» را به موضوع جهاد اختصاص داده است.
جهاد، مصدرِ «جاهَد»، «یُجاهِدُ»میباشد و به معنای بهکارگیری همهی تلاش و توان در رویارویی با دشمن است و بر سه نوع میباشد:
۱- جهاد نفس.
۲- جهاد با منافقان.
۳- جهاد با کافران ستیزهگر و پیکارجو
نوع دوم و سوم جهاد مبتنی بر نوع نخستِ آن است.
جهاد نفس بدین معناست که انسان واجبات الاهی را انجام دهد و از کارهای حرام دوری کند؛ زیرا نفس انسان به مجاهدت و تحمل رنج و سختی نیاز دارد. میدانید که هر انسانی، دو نفس دارد: نفس اماره که به کارهای زشت و ناپسند فرمان میدهد؛ و نفس آرام و مطمئن که به کارهای نیک فرا میخواند. این دو نفس همواره با هم در ستیز هستند؛ نفس اماره، از صاحبش میخواهد که کارهای بد انجام دهد. واژهی «اماره»، صیغهی مبالغه است که ضمنِ افادهی فاعلیت، کثرت و فراوانی را میرساند؛ یعنی کارِ نفس اماره، امر کردن به کارهای زشت و ناپسند است و همواره به کارهای زشت امر میکند؛ همچنانکه گفته میشود: نجار (=درودگر)، و صناع (=سازنده) و امثالِ آن.
نفس اماره و نفس مطمئن و آرامِ انسان، همواره با هم در ستیز هستند؛ لذا انسان با نفسِ آرام خویش با نفس امارهاش جهاد میکند. همهی ما این را تجربه کردهایم؛ چنانکه وقتی تصمیم میگیرید که کارِ نیکی انجام دهید، انگیزهای از درونتان، شما را از انجامِ کار نیک باز میدارد منفیبافی میکند و میگوید: اگر این کار را بکنید، چنین و چنان خواهد شد. لذا انسان همواره در جهاد میباشد و بزرگترین جهاد انسان با نفس امارهاش، این است که در همهی عبادتها، موقعیتها و کارهای خویش و در تحصیل علم، اخلاص داشته باشد و فقط رضایت و خشنودیِ الله را در نظر بگیرد.
یکی از گذشتگان نیک میگوید: آنقدر که بهخاطر اخلاص با نفس خویش جهاد کردم، بهخاطرِ هیچ چیزی دیگری مجاهدت نکردم؛ زیرا گاه قلبِ انسان به خودنمایی متمایل میگردد یا دوست دارد با عملی اخروی، کالایی ناچیز از دنیا را بهدست بیاورد. لذا اخلاص، عملی بزرگ و دشوار است که به مجاهدهی نفس نیاز دارد. یک کلمه یا عبارت مخلصانه، گویندهاش را از آتش دوزخ میرهاند و او را وارد بهشت میگرداند؛ از اینرو پیامبرجفرموده است: «أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَـتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، مَنْ قَالَ: لا إله إِلاَّ الله خَالِصًا مِنْ قَلْبِـهِ»؛ [صحیح بخاری، ش: (۹۹، ۶۵۷۰) بهنقل از ابوهریره رضیاللهعنه.] یعنی: «سعادتمندترین و برخوردارترین مردم از شفاعتِ من در روز رستاخیز، کسیست که با اخلاص و از صمیم قلبش لاإلهإلاالله بگوید». همچنین فرموده است: «مَن کان آخِرُ كَلامِهِ مِن الدُّنيا لا إله إلا الله دَخَلَ الجَنَّة». [صحیح است؛ روایت: ابوداود (۳۱۱۶)؛ احمد در مسندش (۵/۲۳۳، ۲۴۷) بهنقل از معاذس؛ نگا: صحیح الجامع، ش: ۶۴۴۹.] یعنی: «هرکس، آخرین سخنش در دنیا، لاإلهإلاالله باشد، وارد بهشت میشود».
یک کلمه یا عبارتِ مخلصانه، گویندهاش را به چنین درجهی والا و بزرگی میرساند: رهایی از دوزخ و ورود به بهشت. از اینرو سلف صالح رحمهمالله قدر اخلاص را میدانستند و بهخاطر آن با نفس خویش مجاهدت میکردند و با اشتیاق فراوان میکوشیدند که همهی کارهایشان خالص برای اللهﻷباشد. در کنار اخلاص، پیروی از رسولاللهجنیز ضرورت و اهمیت فراوان دارد؛ زیرا انسانِ مخلصی که خواهان دستیابی به رضایت الاهیست، باید برای رسیدن به هدف خویش راهی را بپیماید که به مقصد مورد نظرش منتهی میشود و هیچ راهی برای رسیدن به این مقصد، جز راه محمد مصطفیجوجود ندارد و اخلاص و پیروی، لازم و ملزوم یکدیگرند؛ از اینرو گفته میشود: اخلاص برای الله متعال در نیت، و خلوص در پیروی از رسولاللهج.
جهاد با منافقان و نیز جهاد با کافران ستیزهجو، و بلکه همهی کارهای نیک، بر جهاد با نفس استوارند. شایان ذکر است که گاه حدیثی به پیامبرجنسبت داده میشود که هیچ اصلی ندارد و از پیامبرجثابت نشده است؛ میگویند: زمانیکه پیامبرجاز غزوهی تبوک باز میگشت، فرمود: «رَجَعْنَا مِنْ الْجِهَادِ الأَصْغَرِ إلَى الْجِهَادِ الأَكْبَرِ»؛ [ضعیف است؛ نگا: ضعیف الجامع، ش: ۴۰۸۰.] یعنی: «از جهاد کوچک به سوی جهاد بزرگ - که جهاد نفس است- باز میگردیم». این حدیث اگرچه در میان مردم رواج و شهرت دارد و بر سرِ زبانهاست، اما سند صحیحی ندارد و بیپایه میباشد؛ مانندِ سخنی که به پیامبرجنسبت داده میشود که فرموده است: «حبّ وطن، جزو ایمان است». این هم صحیح نیست؛ بلکه حب سرزمین اسلامی، جزو ایمان میباشد و انسان مسلمان، از سرزمین کفر به سرزمینِ اسلام هجرت میکند و محبت با خاک و سرزمین، جزو ایمان نیست؛ در صورتیکه سرزمینِ کفر و ساکنانِ کافرش، منفورِ هر مسلمانی هستند؛ بر خلافِ سرزمینِ اسلامی که اگر زادگاهِ مسلمان هم نباشد، برایش محبوب است.
جهاد نفس، پایه و اساس جهاد با منافقان و کافرانِ ستیزهجوست.
و اما جهاد با منافقان؛ جهاد با منافقان نیز سخت و دشوار است؛ زیرا منافق، دشمنی ناشناخته میباشد و بلکه دشمنِ حقیقیِ مسلمانان است. بنگر که الله متعال میفرماید:
﴿هُمُ ٱلۡعَدُوُّ فَٱحۡذَرۡهُمۡۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ ٤﴾ [المنافقون: ٤]
آنها، دشمناند؛ پس، از آنان برحذر باش. الله، نابودشان کند که چگونه منحرف میشوند.
﴿هُمُ ٱلۡعَدُوُّ﴾، جملهای خبریست و هر دو بخشِ آن، یعنی هم ضمیرِ «هُمُ» و هم واژهی «ٱلۡعَدُوُّ» معرفه هستند که افادهی حصر میکند؛ گویا الله متعال میفرماید: مسلمانان، دشمنی جز منافقان ندارند. منافق، در میان ماست و همانند ما نماز میخواند، صدقه میدهد، روزه میگیرد و ادعا میکند که از ماست؛ اما بر ضدّ ما جاسوسی مینماید. الله متعال میفرماید:
﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَيَٰطِينِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَكُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ ١٤﴾ [البقرة: ١٤]
و هنگامی که با مؤمنان، روبرو میشوند، میگویند: (ما نیز همانند شما) ایمان آوردهایم؛ و چون با شیاطین و دوستان گمراهشان، تنها میشوند، میگویند: ما با شما هستیم و تنها (مؤمنان را) به استهزا و ریشخند میگیریم.
همانگونه که منافقان در دوران پیامبرجوجود داشتند، در دوران ما نیز وجود دارند؛ اما جهاد با منافقان چگونه است؟
جهاد مسلحانه با منافقان امکانپذیر نیست؛ زیرا منافق ادعای ایمان میکند و خود را مسلمان میپندارد؛ از اینرو زمانیکه از پیامبرجاجازه خواستند که منافقان را نابود کند، نپذیرفت و فرمود: «لاَ يتَحَدَّثُ النَّاسُ أَنَّ مُحَمَّدا يَقْتُلُ أصْحَابَهُ»؛ [صحیح بخاری، ش: (۳۵۱۸، ۴۹۰۵، ۴۹۰۷) و مسلم، ش: ۲۵۸۴ بهنقل از جابر بن عبداللهب.] یعنی: «خیر؛ مردم خواهند گفت که محمد، یارانش را میکُشَد» آری؛ منافقان، ادعای دوستی میکنند و بهظاهر مسلمان هستند؛ از اینرو جهاد مسلحانه با آنان امکان پذیر نیست. با این حال، ناامید نباشید؛ برخی از منافقانِ دورانِ پیامبرجتوبه کردند.
الله متعال دربارهی منافقان میفرماید:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡۚ إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَةٖ مِّنكُمۡ نُعَذِّبۡ طَآئِفَةَۢ بِأَنَّهُمۡ كَانُواْ مُجۡرِمِينَ ٦٦﴾ [التوبة: ٦٥، ٦٦]
و اگر آنان را بازخواست کنی (که چرا چنین سخنانی گفتهاید)، میگویند: ما فقط شوخی و بازی میکردیم. بگو: آیا الله، و آیات و پیامبرش را به مسخره میگیرید؟ عذر و بهانه نیاورید؛ بهراستی پس از ایمانتان، کفر ورزیدهاید. اگر گروهی از شما را ببخشیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد؛ چرا که مجرم بوده-اند.
این عفو و گذشت، چه زمانی خواهد بود؟ آری؛ اگر منافقی، از نفاق خویش توبه کند و از صمیم قلب ایمان بیاورد، الله متعال توبهاش را میپذیرد. پس از جهاد با منافقان هرگز ناامید نشوید و بدانید که جهاد با منافق، این است که با بیان دلایل و ارزشهای دینی و نیز ترساندن او از مجازات الاهی، او را نصیحت و ارشاد کنید.
و اما مسألهی جهاد با کافران ستیزهجو، موضوعیست که هدف مؤلف از گشودن این باب بوده است؛ چنانکه آیات و احادیث فراوانی در این باره ذکر کرده است که انشاءالله بیان خواهد شد.
***
الله متعال میفرماید:
﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ ٣٦﴾[التوبة: ٣٦]
و با همهی مشرکان پیکار نمایید، همانگونه که با همه-ی شما پیکار میکنند. و بدانید که الله با پرهیزکاران است.
شرح
پیشتر دربارهی سه نوع جهاد، توضیحاتی ارائه گردید؛ مؤلف/آیاتی از قرآن کریم را دربارهی جهاد ذکر کرده است؛ از جمله: این آیه که الله متعال میفرماید:
﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ ٣٦﴾[التوبة: ٣٦]
و با همهی مشرکان پیکار نمایید، همانگونه که با همهی شما پیکار میکنند. و بدانید که الله با پرهیزکاران است.
پیکار با همهی کافران، واجب است تا آنکه لاإلهإلاالله بگویند، نماز را برپا دارند، زکات دهند و ماه رمضان را روزه بگیرند و حج بگزارند؛ یا اینکه با ذلت و خواری، بهدست خود جزیه دهند. و اگر به دست خود و با خفت و خواری جزیه دادند، با آنان پیکار نمیکنیم؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حَتَّىٰ يُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡيَةَ عَن يَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٢٩﴾ [التوبة: ٢٩]
با آن دسته از اهل کتاب که به الله و روز قیامت ایمان نمیآورند و آنچه را الله و پیامبرش حرام نمودهاند، حرام نمیشمارند و دین حق را نمیپذیرند، پیکار نمایید تا به دست خویش و با خفت و خواری جزیه بپردازند.
لذا جهاد با کافران بر مسلمانان، واجب است؛ هر کافری و از هر جا که باشد، بر مسلمانان واجب است که با او پیکار کنند تا اینکه مسلمان شود یا به دست خویش و با خفت و خواری، جزیه دهد؛ فرقی نمیکند که آن کافر، روسی باشد یا آمریکایی؛ انگلیسی باشد یا فرانسوی یا فیلیپینی یا از هر جای دیگری. در هر حال، جهاد با همهی کافران، بر مسلمانان واجب میباشد.
اینک این پرسش مطرح میشود که در دوران کنونی، این واجب شرعی چگونه انجام میشود؟ میگوییم: انجام هر واجبی، شرایطی دارد که از آن جمله، تواناییِ انجامِ آن است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ﴾ [التغابن : ١٦]
تا میتوانید، تقوای الله پیشه کنید.
و نیز میفرماید:
﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖ﴾ [الحج : ٧٨]
و در راه الله چنانکه شایستهی جهاد در راه اوست، جهاد کنید. او، شما را برگزید و در دینتان هیچ سختی و تنگنایی برای شما نگذاشت.
ناگفته پیداست که متأسفانه امروزه مسلمانان بهجای اینکه برای اعلای کلمه و شریعتِ الله به جهاد با کافران بیندیشند، با یکدیگر درگیرند؛ واقعیتِ کنونی، بیانگر این است که مسلمانان، بهویژه حکامشان خواهان پیکار با کافران نیستند؛ همچنانکه کشتار بیرحمانهی مسلمانان و نیز تجاوز به مال و ناموس آنان در بوسنی و هرزگوین و دیگر مناطق مسلماننشین نمونهای از این واقعیت تلخ میباشد و بدتر و شدیدتر از همهی اینها، این است که در گوشه و کنارِ دنیا بر طبل نابودی اسلام میکوبند که بهمراتب از قتل و کشتار مسلمانان، بدتر است. جنگی که در بوسنی و هرزگوین و نیز در چچن و [عراق و افغانستان] و دیگر مناطق و کشورهای اسلامی برپا شده است، با هدف نابودیِ اسلام و مسلمانان میباشد؛ اما متأسفانه مسلمانان، پراکنده و چنددسته شدهاند و هیچکس برای دفاع از دینِ اللهﻷبرنمیخیزد؛ پس چگونه میتوانند با کافران پیکار کنند؟ بهویژه آنکه مُهر ذلت و خواری بر قلوب زمامداران کشورهای اسلامی زده شده است و هیچ توجهی به جهاد در راه الله ندارند؛ بلکه برخی از آنها اینک دستِ سازش و خواری را به سوی دشمنی که دیروز با او میجنگیدند، گشودهاند؛ پس چگونه از مسلمانان بخواهیم که با کافران پیکار کنند؟! حال آنکه الله متعال میفرماید:
﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ٣٦﴾ [التوبة: ٣٦]
و با همهی مشرکان پیکار نمایید، همانگونه که با همهی شما پیکار میکنند. و بدانید که الله با پرهیزکاران است.
و نیز میفرماید:
﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْ﴾ [البقرة: ١٩٠]
و در راه الله با کسانی که با شما میجنگند، پیکار نمایید و تجاوز و تعدّی نکنید.
﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ﴾مسلمانان، امروزه چه همه مصیبتزدهاند و نمیتوانند این واجب شرعی را ادا کنند؛ سزاوار است که قلبِ انسان خون بگرید و جگرِ آدم از مشاهدهی اینهمه جنایت که بر مسلمانان و علاقهمندان به شریعت اسلامی وارد مي شود، پارهپاره شود. امروزه میشنویم که در گوشه و کنارِ دنیا کسانی با ذوق و شوق فراوان به اسلام روی آوردهاند و چون کسی را بیابند که دین اسلام را به آنان آموزش دهد، از شادی در پوست خود نمیگنجند. الله متعال این مردان و زنان باایمان را که بهسوی دین روی آوردهاند، در مسیر هدایت، محافظت بفرماید؛ اما افسوس که ما، اینها را تنها گذاشتهایم و اینک دشمنان اسلام، در کمالِ بیرحمی همکیشان ما را میکُشند و مسلمانان، سَرِشان را بالا نمیگیرند و به اینهمه جنایت بیتوجه هستند و انگار برایشان مهم نیست که چه بر سرِ همکیشانِ آنها میآید! اینک مسلمانان در ذلت و خواری وصفناپذیری به سر میبرند؛ زیرا بسیاری از آنها بهکلی از دین خویش رویگردان و غافل شدهاند و به چیزی جز آسایش و زندگیِ فناپذیر دنیا نمیاندیشند؛ اما بنگرید که اللهﻷمیفرماید:
﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ٣٦﴾ [التوبة: ٣٦]
و با همهی مشرکان پیکار نمایید، همانگونه که با همهی شما پیکار میکنند. و بدانید که الله با پرهیزکاران است.
این آیه بیان میدارد که با صرف نظر از دین و اهمیت دفاع از آن در برابر دشمنان، لااقل با کافران، مقابله به مثل کنید و همانگونه که با شما میجنگند، شما نیز با آنان پیکار نمایید. متأسفانه اینک برخی از مسلمانان و شهروندان کشورهای اسلامی، بهصورت غیرمستقیم دشمنان اسلام را بر ضدّ همکیشان خود تقویت میکنند؛ بدینسان که برای تأمین نیروهای انسانی خود در مشاغل مختلف، با وجود فراوانیِ نیروی کار در کشورهای اسلامیِ فقیر، نصرانیهایی را بهکار میگیرند که از هر جهت، با اسلام و مسلمانان میجنگند. شیطان نیز این رویه را در نگاهِ مسلمانان آراسته و چنین کسانی را فریفته است که کارگر کافر، بهتر میباشد؛ از اینرو بهجای استخدامِ مسلمانانِ همکیش خود میگویند: کارگرِ کافر، بیشتر به دردِ کار میخورد؛ زیرا تماموقت کار میکند؛ چون نماز نمیخواند و برای ادای حج و عمره، مرخصی نمیگیرد و روزه نمیگیرد و توان بیشتری برای کار دارد! و بدینسان بهخاطر دنیا کارگرِ کافر را بر نیروی کارِ مسلمان ترجیح میدهند. با وجود این واقعیتهای تلخ، چگونه میتوان انتظار داشت که برای پیکار در راه الله پیشقدم شویم؟ انسان، آیاتِ جهاد را میخوانَد و با خود میگوید: آیا این آیات برای ما نازل شده است یا برای دیگران؟ اللهﻷمیفرماید:
﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ كُرۡهٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾ [البقرة: ٢١٦]
جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده؛ هرچند برایتان ناگوار است. چه بسا چیزی را ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد.
میفرماید: ﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ﴾؛ یعنی: «جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده است». واژهی ﴿كُتِبَ﴾بدین معناست که بر شما فرض شده است؛ همانگونه که میفرماید:﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ﴾یعنی: «روزه بر شما فرض شده است»؛ اما چه کسی جهاد را فرض کرده است؟ آری؛ الله متعال. ﴿وَهُوَ كُرۡهٞ لَّكُمۡ﴾«جهاد برای شما ناگوار میباشد»؛ در صورتی که برای شما خیر است؛ اما چگونه؟ الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ ١٦٩ فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَيَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِينَ لَمۡ يَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١٧٠ يَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٧١﴾ [آل عمران: ١٦٩، ١٧١]
هرگز کسانی را که در راه الله کشته شدند، مرده مپندار؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی مییابند. به آنچه الله از فضل خویش به آنان داده است، شادمانند و در حق کسانی که هنوز به آنان نپیوستهاند و به دنبال ایشان (شهید مىشوند) شادی میکنند؛ چراکه نه ترس و هراسی بر آنان است و نه اندوهگین مىشوند. آنان، به نعمت و فضل پروردگار و از اینکه الله، پاداش مؤمنان را از میان نمیبرد، شادمانند.
این، فضیلتِ بزرگی برای جهاد میباشد و انشاءالله شرح آن در آیهی ۱۱۱ سورهی توبه که مؤلف/ذکر کرده است، خواهد آمد:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَ﴾ [التوبة: ١١١]
همانا الله، جانها و مالهای مومنان را در مقابل اینکه بهشت از آنان باشد، خریداری نمود.
ای مسلمان! آیا گمان میکنی که اگر در میدان نبرد زخمی یا کشته شوی، دشمنت سالم است؟ الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تَهِنُواْ فِي ٱبۡتِغَآءِ ٱلۡقَوۡمِۖ إِن تَكُونُواْ تَأۡلَمُونَ فَإِنَّهُمۡ يَأۡلَمُونَ كَمَا تَأۡلَمُونَۖ وَتَرۡجُونَ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا يَرۡجُونَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ١٠٤﴾ [النساء : ١٠٤]
و در تعقیب و جستجوی دشمن سستی نکنید. اگر شما (هنگام رویارویی با دشمن) متحمل درد و رنج میشوید، آنان نیز همانند شما درد و رنج میکشند؛ ولی شما از الله امیدی دارید که آنها ندارند. و الله دانای حکیم است.
دستآورد کافران، چیزی جز آتش دوزخ نیست؛ اما مسلمانِ رزمنده، امیدوار است که به جایگاه شهدا برسد. از اینرو فرمود: «شما از الله امیدی دارید که کافران ندارند». پس از جنگ «اُحُد»، ابوسفیان که هنوز مسلمان نشده و در صف کافران بود، پیش از بازگشت به مکه بالای کوه رفت و برای شماتت مسلمانان، فریاد برآورد: امروز بهجای روز بدر؛ پیروزی در جنگ بهنوبت است و ما امروز بر شما پیروز شدیم. اما بشنوید که سخنگوی مسلمانان، عمر فاروقسچه پاسخی به ابوسفیان داد؛ فرمود: «شما با ما برابر نیستید؛ زیرا کُشتههای ما در بهشت و کُشتههای شما در دوزخاند». و این، تفاوت بسیار بزرگیست. جنگ، هم برای ما سخت و ناگوار است و هم برای دشمن؛ ولی تفاوت، در زخمیها و کشتههای دو طرف میباشد. امید است که الله متعال درفش جهاد را برافراشته سازد؛ هم پرچم جهاد با نفس و هم پرچم پیکار با دشمن. و نیز امیدواریم که الله متعال زمامداران کشورهای اسلامی را برای اقامهی دینِ الله متعال، بهراه بیاورد و آنان را از مشاورانِ نابکاری که برایشان زیانبارند و هیچ سودی برای آنها ندارند، در پناهِ خویش قرار دهد؛ بهیقین الله متعال بر هر کاری تواناست.
***
الله متعال میفرماید:
﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ كُرۡهٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾ [البقرة: ٢١٦]
جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده؛ هرچند برایتان ناگوار است. چه بسا چیزی را ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد. و چه بسا چیزی را دوست بدارید، ولی برایتان بد باشد. الله میداند و شما نمیدانید.
و میفرماید:
﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٤١﴾ [التوبة: ٤١]
سبکبار و سنگینبار در راه الله خروج نمایید و با مالها و جانهایتان در راه الله جهاد کنید. این برای شما بهتر است؛ اگر می-دانستید.
و میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١١١﴾ [التوبة: ١١١]
همانا الله، جانها و مالهای مومنان را در مقابل اینکه بهشت از آنان باشد، خریداری نمود. ایشان در راه الله میجنگند و میکشند و کشته میشوند؛ وعدهی راستینیست بر الله که در تورات و انجیل و قرآن آمده است. و چه کسی بیش از الله به پیمانش وفادار است؟ پس شما را مژده باد به داد و ستدی که با پروردگار نمودهاید. و این، همان رستگاری بزرگ است.
شرح
مؤلف/در باب فضیلت جهاد، آیاتی از قرآن کریم را ذکر کرده است که بخشی از آن، پیشتر بیان گردید و بخشی دیگر در ادامه ذکر خواهد شد. یکی از آیاتی که مؤلف/یادآوری نموده، این است که الله متعال میفرماید:
﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ﴾ [البقرة: ٢١٦]
جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده است.
پیشتر بیان شد که بر مسلمانان واجب است که برای اعلای کلمه و شريعت الله متعال، با دشمنان الله و دشمنان خویش، اعم از یهود، نصارا، مشرکان و کمونیستها و دیگر کافران پیکار کنند. جهاد، عزت و سرافرازیِ مسلمانان را در پی دارد؛ بدینسان که کافران، مسلمان میشوند یا بهدست خویش و با خفت و خواری، جزیه میدهند. ما، آنان را مجبور نمیکنیم که اسلام بیاورند و به آنها نمیگوییم که چارهای جز پذیرش اسلام ندارید؛ بلکه پیش از جهاد و نیز پس از آن، باید توان رزمیِ خود را بالا ببریم؛ ولی متأسفانه دیرزمانیست که مسلمانان نه نیرویِ ایمانیِ خود را تقویت کردهاند و نه توانِ رزمی و نظامیِ خویش را. از اینرو کافران پیشرفتِ نظامیِ چشمگیری داشته و از ما جلو افتادهاند؛ در صورتیکه این اسلام است که باید غالب باشد تا رویاروی کافران بایستیم و به آنان بگوییم: مسلمان شوید تا زنده بمانید یا میتوانید همچنان بر دینِ خود بمانید؛ البته مشروط به اینکه جزیه دهید. و چنانچه هیچیک از این دو گزینه را نپذیرفتند، بر ما واجب است که با آنان پیکار نماییم. اما همانگونه که بیان شد، بر ما واجب است که پیش از پیکار با کافران، تا آنجا که میتوانیم، توان و نیروی خود را افزایش دهیم و با آمادگی کامل با دشمنان وارد پیکار شویم؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿ وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ﴾ [الأنفال: ٦٠]
آنچه از نیرو در توان شماست، برای پیکار با آنان آماده سازید.
نیرو بر دو گونه است: نیروی مادی و نیروی معنوی.
نیروی معنوی، ایمان به الله و کارِ نیکوست؛ چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِيكُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ ١٠ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١﴾ [الصف: ١٠، ١١]
ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات میدهد؟ به الله و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه الله با مالها و جانهایتان جهاد کنید. این، برای شما بهتر است؛ اگر بدانید.
و افزایش نیروی مادّی، همان آمادگی رزمی و نیروی نظامیست. امروزه مسلمانان علاوه بر اینکه در زمینهی نظامی از دشمنان خویش عقب افتادهاند، در زمینهی دین و ایمان نیز غافل و بیتوجه شدهاند؛ از اینرو به جای پیکار با کافران، با یکدیگر در جنگ و ستیزند. الله متعال خود رحم کند و ما را از این نابسامانیها نجات دهد.
پیکار با کافران، واجبی شرعیست که مانند سایر واجبات، به قدرت و توانایی انسان بستگی دارد. ناگفته پیداست که امروزه امت اسلامی در ناتوانی معنوی و مادّی بهسر میبرد و چون تواناییِ پیکار ندارد، باید برای انجام این واجب شرعی، در پیِ افزایش توانِ مادی و معنوی خود باشد؛ زیرا واجبات شرعی به استطاعت و تواناییِ افراد بستگی دارد؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ﴾ [التغابن : ١٦]
تا میتوانید، تقوای الله پیشه کنید.
الله متعال میفرماید:
﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ كُرۡهٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢١٦﴾[البقرة: ٢١٦]
جنگ و جهاد در راه الله بر شما فرض شده؛ هرچند برایتان ناگوار است. چه بسا چیزی را ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد. و چه بسا چیزی را دوست بدارید، ولی برایتان بد باشد. الله میداند و شما نمیدانید.
ابتدای این آیه، خاص و پایانِ آن، عام است؛ ابتدای آیه دربارهی پیکار است و بیان میکند که جهاد برای شما ناگوار است؛ ولی پایانِ آن، بهصورت عمومی بیان میدارد که: «چه بسا چیزی را بد و ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد» و نفرمود: چهبسا جهاد را ناگوار بدانید؛ بلکه فرمود: «چه بسا چیزی را بد و ناگوار بدانید» و این، شاملِ هر چیزی میشود؛ زیرا چهبسا انسان چیزی را بد میداند، در صورتیکه خیرِ او در آن است و نیز گاه چیزی را دوست دارد یا آنرا خیر میپندارد، در صورتیکه به زیانِ اوست. لذا الله متعال میفرماید:
﴿وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَيۡٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢١٦﴾ [البقرة: ٢١٦]
چه بسا چیزی را ناگوار بدانید، ولی برایتان خوب باشد. و چه بسا چیزی را دوست بدارید، ولی برایتان بد باشد.
این آیه، مانندِ نوزدهمین آیهی سورهی «نساء» میباشد که اللهﻷمیفرماید:
﴿فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡٔٗا وَيَجۡعَلَ ٱللَّهُ فِيهِ خَيۡرٗا كَثِيرٗا١٩﴾[النساء : ١٩]
و اگر از آنان (=همسرانتان) خوشِتان نمی-آمد، بدانید که چهبسا چیزی را ناگوار میدانید، ولی الله در آن خیر فراوانی قرار داده است
در این آیه نیز فرمود: «چهبسا چیزی را ناگوار بدانید» و نفرمود: «چهبسا از همسرانتان خوشِتان نیاید»؛ بلکه بر اساس یک موضوع خاص، مسألهای عمومی را بیان فرمود.
از اینرو این حالت دربارهی همهی مسایل، مصداق دارد؛ یعنی گاه اللهﻷبا قدرت، حکمت و ارادهی خویش، چیزی برای ما رقم میزند که آنرا ناخوشایند میدانیم و سپس در پایان میبینیم که بر خلافِ پندارِ ما، خیر بوده است و برعکسِ این حالت، گاه چیزی را خیر میپنداریم، اما پایانی بد دارد؛ از اینرو شایسته است که انسان همواره از الله متعال پایانِ نیک را درخواست نماید. سپس الله متعال میفرماید: ﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾:«الله میداند و شما نمیدانید». آری؛ الله میداند و ما نمیدانیم؛ علم الاهی همه چیز را در بر گرفته و اللهﻷاز آینده و امور غیبی آگاه است و هر چیزی را میداند؛ ولی ما نمیدانیم. پروردگار به آنچه که در دلِ ما خطور میکند- پیش از آنکه نمایان شود- داناست؛ ولی ما نمیدانیم؛ حتی دربارهی روح که زندگی به آن بستگی دارد، دانشی نداریم؛ همانگونه که اللهﻷمیفرماید:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا٨٥﴾ [الإسراء: ٨٥]
و از تو دربارهی روح میپرسند؛ بگو: (آگاهی از روح) ویژهی پروردگار من است و تنها از دانش اندکی برخوردار شدهاید.
دربارهی روحی که در کالبد ماست، چیزی نمیدانیم. فرمود:﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾یعنی:«و تنها از دانش اندکی برخوردار شدهاید». این، جملهای توبیخیست؛ گویا ما را توبیخ میکند و میفرماید: علومی که از آن بیخبرید، فراوان است و علوم فراوانی را حتی نمیشناسید؛ پس اگاهی از روح نیز همینگونه است و دربارهاش چیزی نمیدانید. خلاصه اینکه الله متعال میفرماید:﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾:«الله میداند و شما نمیدانید».
و اما آیهی بعدی که مؤلف/ذکر کرده است؛ الله متعال میفرماید:
﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٤١﴾ [التوبة: ٤١]
سبکبار و سنگینبار در راه الله خروج نمایید و با مالها و جانهایتان در راه الله جهاد کنید. این برای شما بهتر است؛ اگر میدانستید.
﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا﴾:«سبکبار و سنگینبار خروج نمایید»؛ به سوی چه چیزی یا برای چه؟ آری؛ برای جهاد. و منظور از سنگینبار و سبکبار، این است که چه خروج برای شما آسان و چه دشوار باشد، در هر حال به جهاد بروید. و اگر دانا و خردمند هستید، بدانید که جهاد و پیکار در راه الله برای شما بهتر است.
الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ﴾ [التوبة: ١١١]
همانا الله، جانها و مالهای مومنان را در مقابل اینکه بهشت از آنان باشد، خریداری نمود. ایشان در راه الله میجنگند و میکشند و کشته میشوند؛ وعدهی راستینیست بر الله که در تورات و انجیل و قرآن آمده است. و چه کسی بیش از الله به پیمانش وفادار است؟
بنگرید؛ عجب معاملهایست! داد و ستدی با ارکان و شرایطی کامل؛ خریدار کیست؟ الله. فروشنده کیست؟ مومنان.
مومنان چه میفروشند؟ جانها و مالهایشان را. و چه از اللهﻷدریافت میکنند؟ بهشت. سند و قبالهی این معامله چیست؟ وعده و ضمانتِ الاهی، سندِ این معامله میباشد؛ نه کاغذهایی که پاره میگردد و دور ریخته میشود. سندی که در تورات و انجیل و قرآن، ثبت شده است؛ سندی مکتوب و محکم که در برترین کتابهای آسمانی، یعنی قرآن کریم، تورات و انجیل به ثبت رسیده است. پس چه معاملهی بزرگ و کاملیست؛ جان و مالِ خویش را در راه الله فدا کن؛ الله در عوض، بهشت را به تو میدهد؛ بهشتی که رسولاللهجدربارهاش فرموده است: «لَمَوْضِعُ سَوْطِ أَحَدِكُمْ فِي الْجَنَّةِ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيْهَا». [روایت احمد در مسندش (۵/۳۳۰)؛ این روایت، نزد بخاری، بهشمارههای: (۲۸۹۲، ۳۲۵۰، ۶۴۱۵) نیز موجود است.] یعنی: «بهاندازهی جای شلاق شما در بهشت، از دنیا و آنچه در آن است، بهتر میباشد».
یک شلاق، حدودِ یک متر است؛ یعنی یک مترِ بهشت، از دنیا و آنچه که در آن است، بهتر میباشد؛ کدامین دنیا؟ دنیای تو؟ خیر؛ زیرا چهبسا دنیای تو، آکنده از غم و اندوه، و درد و رنج باشد؛ یک مترِ بهشت از همهی دنیا با تمام خوشیها و نعمتهایش از زمانِ آفرینش آن تا برپاییِ قیامت بهتر است.
بهراستی جان و مال گرانبهاتر است یا بهشت؟ آری؛ بهشت را قیمتی نیست. پس فروشنده چه سودِ کلانی میکند؛ زیرا جان و مالِ فناپذیرِ خود را با نعمتی جاویدان و همیشگي معامله میکند و طرفِ معاملهاش الله متعال است که هیچکس بهاندازهی الله به پیمانش وفادار نیست. الله متعال میفرماید: ﴿وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِ﴾یعنی: «و چه کسی بیش از الله به پیمانش وفادار است؟» این، استفهام انکاریست؛ یعنی الله بیش از همه و بهطور مطلق به پیمان خویش وفادار است و الله هیچگاه خُلف وعده نمیکند.
سپس میفرماید: ﴿فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِۦ﴾یعنی: «پس شما را مژده باد به داد و ستدی که با پروردگار نمودهاید». این داد و ستد سودمند، هم برای خودتان شادیبخش میباشد و هم شایسته است که یکدیگر را به چنین داد و ستدی مژده دهید. از اینرو الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ ١٦٩ فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَيَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِينَ لَمۡ يَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١٧٠ يَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٧١﴾ [آل عمران: ١٦٩، ١٧١]
هرگز کسانی را که در راه الله کشته شدند، مرده مپندار؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی مییابند. به آنچه الله از فضل خویش به آنان داده است، شادمانند و در حق کسانی که هنوز به آنان نپیوستهاند و به دنبال ایشان (شهید مىشوند) شادی میکنند؛ چراکه نه ترس و هراسی بر آنان است و نه اندوهگین مىشوند. آنان، به نعمت و فضل پروردگار و از اینکه الله، پاداش مؤمنان را از میان نمیبرد، شادمانند.
لذا شهدا بهخاطر این داد و ستدِ بزرگ شادمان هستند و در پیِ رساندنِ این مژده به مومنان هستند.
﴿وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾«و این، همان رستگاریِ بزرگ است». ﴿هُوَ﴾در اینجا «ضمیرِ فصل» میباشد؛ علما گفتهاند: در زبان عربی، ضمیر فصل سه نقش دارد:
۱- اختصاص.
۲- تأکید.
۳- و تمییز بین خبر و صفت؛ یعنی ضمیر فصل در میان مبتدا و خبر میآید تا روشن شود که واژهی پس از مبتدا، خبر است؛ نه صفت.
لذا ﴿وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾یعنی: همانا این، همان رستگاریِ بزرگ است که نظیری ندارد. الله متعال ما را در شمارِ کسانی قرار دهد که در راه او جانفشانی میکنند و جان و مال خود را به الله میفروشند.
اللهأمیفرماید:
﴿لَّا يَسۡتَوِي ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ غَيۡرُ أُوْلِي ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ فَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِينَ دَرَجَةٗۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَفَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِينَ أَجۡرًا عَظِيمٗا ٩٥ دَرَجَٰتٖ مِّنۡهُ وَمَغۡفِرَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمًا ٩٦ ﴾ [النساء : ٩٥، ٩٦]
مومنانی که در خانه نشسته و آسیبی ندیدهاند، با آنانکه با مالها و جانهایشان در راه الله جهاد میکنند، برابر نیستند. الله، کسانی را که با مالها و جانهایشان جهاد میکنند، بر آنان که بر جای نشستهاند، برتری فراوانی بخشیده است. الله به هر دو گروه وعدهی نیک داده و مجاهدان را بر خانهنشینان، با پاداش بزرگ برتری بخشیده است. درجاتی از سوی خویش و آمرزش و رحمت (نصیبشان میکند). و الله آمرزندهی مهرورز است.
الله متعال در این آیه بیان فرموده است که مومنان خانهنشین با مجاهدان و رزمندگان میدان جهاد، برابر نیستند؛ زیرا جهادگر، با جان و مالِ خود را در راه اللهﻷپیکار میکند؛ ولی آنانکه در خانه نشستهاند، ترسو هستند؛ مگر افراد معذور که الله متعال در این آیه آنان را مستثنا کرده و به آنها اشاره فرموده است: ﴿غَيۡرُ أُوْلِي ٱلضَّرَرِ﴾زیرا این عبارت در یک معنا، به افرادِ آسیبپذیری اشاره دارد که اگر به جهاد بروند، آسیب میبینند؛ الله متعال در سایر آیات قرآن افراد معذور را که سه گروه هستند، برشمرده است؛ چنانکه میفرماید:
﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِيضِ حَرَجٞ﴾[الفتح: ١٧]
بر نابینا و لنگ و بیمار گناهی نیست (که در جنگ شرکت نکنند).
همچنین بر افراد ناتوان و کسانی که هزینهای برای سفر جهاد نمییابند، گناهی نیست که در جنگ شرکت نکنند؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ مِن سَبِيلٖۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٩١﴾ [التوبة: ٩١]
بر ناتوانان، و بیماران و کسانی که هزینهای (برای سفر جهاد) نمییابند، گناهی نیست؛ البته در صورتی که خیرخواه الله و فرستادهاش باشند. بر نیکوکاران هیچ سرزنشی نیست. و الله، آمرزندهی مهرورز است.
و اما سومین گروه که به علت عدم حضور در میدان نبرد گنهکار نمیشوند، کسانی هستند که به فراگیریِ علوم دینی اشتغال دارند؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ١٢٢﴾ [التوبة: ١٢٢]
نباید همهی مؤمنان یکجا و به یکباره رهسپار جهاد شوند. چرا از هر گروهی، تعدادی خروج نمیکنند تا (آنان که به جهاد نرفتهاند) در دینشان دانش بیاموزند و قومشان را آنگاه که نزدشان بازگشتند، بیم دهند تا (از مخالفت با فرمان الاهی) بترسند؟
لذا سه گروه، معذورند:
۱- افراد ناتوان و آسیبپذیر.
۲- کسانی که هزینهای برای سفر جهاد نمییابند.
۳- آنانکه به تحصیل علوم دینی اشتغال دارند.
بنابراین، عدم شرکت در جهاد، یا به سببِ مصلحتی فراتر از مصلحت جهاد است که همان، دینپژوهی و فراگیریِ علوم دینیست؛ و یا به سبب عذری چون ناتوانی و فقر است که مسلمان نمیتواند با وجودِ آن عذر به جهاد برود.
الله متعال میفرماید:
﴿لَّايَسۡتَوِي ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ غَيۡرُ أُوْلِي ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ فَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِينَ دَرَجَةٗ﴾ [النساء : ٩٥]
مومنانی که در خانه نشسته و آسیبی ندیدهاند، با آنانکه با مالها و جانهایشان در راه الله جهاد میکنند، برابر نیستند. الله، کسانی را که با مالها و جانهایشان جهاد میکنند، بر آنان که بر جای نشستهاند، برتری فراوانی بخشیده است.
اين آیه بهروشنی نشانگر این است که مومنان با یکدیگر برابر نیستند؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ [الحديد: ١٠]
آن دسته از شما که پیش از فتح (مکه) انفاق کردند و (در راه الله) جنگیدند، همسان دیگران نیستند؛ (بلکه اجر و پاداش) کسانی که پس از فتح، انفاق نمودند و جنگیدند، بزرگتر است. و الله به هر یک (از این دو گروه) بهشت را وعده داده است.
در قرآن کریم در موارد فراوانی، مساوات و برابری، نفی شده است؛ چنانکه اللهﻷمیفرماید:
﴿قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُ أَمۡ هَلۡ تَسۡتَوِي ٱلظُّلُمَٰتُ وَٱلنُّورُ﴾ [الرعد: ١٦] بگو: آیا نابینا و بینا برابرند و آیا تاریکی و روشنی یکسان هستند؟
و نیز میفرماید:
﴿وَمَا يَسۡتَوِي ٱلۡبَحۡرَانِ هَٰذَا عَذۡبٞ فُرَاتٞ سَآئِغٞ شَرَابُهُۥ وَهَٰذَا مِلۡحٌ أُجَاجٞ﴾[فاطر: ١٢]
دو دریا یکسان نیستند؛ این یکی، شیرین و گوارا و خوشگوار است و آن یکی، شور و تلخ.
اینجا یادآوری این نکته را ضروری میدانم که برخی از مردم، میگویند: اسلام، دینِ مساوات و برابریست. شماری از آنها با گفتن این عبارت، قصدِ خیر دارند و شماری دیگر، اهداف بدی را با گفتن چنین عبارتی دنبال میکنند. این، نسبت دادن دروغ به دین اسلام است؛ زیرا دین اسلام، دین برابری نیست؛ بلکه دینِ عدالت میباشد؛ بدین معنا که حقّی را که شایستهی هر کسیست، به او میدهد و اگر دو نفر در امری، حقّ برابر داشته باشند، در آن مورد با یکدیگر برابرند؛ و گرنه، برابر نیستند. لذا اسلام را بهطور مطلق و بدون هیچ قیدی، نمیتوان دین برابری دانست؛ بلکه اسلام، دین عدالت است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾ [النحل: ٩٠]
همانا الله به عدل و احسان و عطا و بخشش به خویشان فرمان میدهد.
برخی با طرح این ادعا که اسلام دین مساوات و برابریست، میگویند: زن و مرد نیز با هم برابرند و باید به زنان، همان حقوقی را داد که مردان دارند. این، اشتباه است؛ حقوق مرد و زن، متناسب با خودشان میباشد و این، یعنی عدالت. سوسیالیستها نیز با طرح چنین دیدگاهی، میگویند: دین اجازه نمیدهد که یک نفر، بسیار ثروتمند و دیگری، بسیار فقیر باشد؛ از اینرو بخشی از اموال ثروتمند را به نفع فقیر، مصادره میکنیم. روشن است که آنها با طرح چنین دیدگاهی، قصد بدی دارند. البته گاه این دیدگاه، با قصدِ نیک مطرح میشود؛ درستش، این است که بگوییم: اسلام، دین عدالت است و به هر کسی حقّی را که درخورِ اوست، میدهد؛ زیرا الله متعال به عدالت و رعایت حق دستور داده و فرموده است:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾ [النحل: ٩٠] همانا الله به عدل و احسان و عطا و بخشش به خویشان فرمان میدهد.
روشن است كه بینا و نابینا با یکدیگر برابر نیستند؛ و همینطور عالِم و دانشمند با آدمِ بیسواد یکسان نیست و نمیتوان آدمِ شرور و بدکار را با آدم نیک و سازنده، برابر دانست.
لذا از آنجا که اسلام، دین عدالت است، یادآوریِ این نکته را ضروری دانستم؛ زیرا بسیاری از نویسندگان معاصر، بدون توجه به مفهوم این عبارت، اسلام را دین برابری و مساوات میدانند و بدین نکته توجه نمیکنند که امکان ندارد که اسلام، با وجود اینهمه، تنوع و اختلاف به مساوات و برابری در همه حال، حُکم کند؛ زیرا اگر با وجود اینهمه تفاوت، به مساوات و برابری حُکم میکرد، دیگر دین استوار و بینقصی نبود. از اینرو مسلمان، واقعبین و حقگراست و وقتی دو نفر با هم متفاوت باشند، آن دو را برابر و یکسان نمیداند؛ مگر اینکه از هر جهت، برابر باشند؛ در این صورت اقتضایِ عدل، این است که حقوق و برخورداریهای آنان، یکی باشد.
اینک به بهانهی موضوعی که پیش آمد، یک نکتهی دیگر را نیز یادآوری میکنم؛ گاه شنیده میشود که برخی از مردم، در دعاهایشان میگویند: «یا الله! من از تو نمیخواهم که تقدیرِ مرا برگردانی؛ بلکه فقط از تو میخواهم که در تقدیری که برایم رقم زدهای، به من لطف کنی». گفتنِ این دعا یا عبارت، درست نیست؛ پیامبرجفرموده است: «لا يَرُدّ الْقَضَاءَ إلاَّ الدّعاء»؛ [حسن است؛ نگا: صحیح الجامع، ش: ۷۶۸۷.] یعنی: «تقدیر را چیزی جز دعا برنمیگرداند». این بدین معنا نیست که دعا، سرنوشت یا تقدیر را دگرگون نماید یا آنرا برگرداند؛ بلکه یکی از آثار دعا، این است که اگر دعا کنید و از الله متعال بخواهید که مشکلِ شما را برطرف سازد، در حقیقت، در لوح محفوظ برای شما مقدّر بوده است که برای برطرف شدن مشکل خود دعا کنید؛ در نتیجه بنا بر تقدیری که برای شما رقم خورده است، الله متعال با این دعا، مشکلتان را برطرف میسازد؛ البته نفسِ این دعا نیز برای شما مقدّر بوده است. لذا وقتی که میگویید: «من نمیخواهم که تقدیر مرا برگردانی»، گویا این را میگویید که برایم مهم نیست که آیا مشکلم را حل کنی یا خیر؛ در صورتیکه انسان خواهانِ برطرف شدن همهی مشکلاتش میباشد. از اینرو به جای گفتنِ این عبارت نادرست، با عبارتهای درست و شایسته دعا کنید؛ بگویید: پروردگارا! به من تندرستی بده؛ یا الله! مرا از فقر وتنگدستی رهایی بخش؛ یا الله! توفقیم دِه که بدهیهایم را ادا کنم. خلاصه اینکه با عبارتهای درست و شایسته دعا کنید؛ زیرا الله متعال هر کاری که بخواهد، انجام میدهد و هیچکس جلودارِ او نیست و این ماییم که به او نیاز داریم؛ زیرا انسان در دعا باید با قاطعیت و یقین، درخواستِ خود را مطرح کند؛ نه اینکه بگوید: اگر میخواهی، چنین کن. پیامبرجفرموده است: «لا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمُ: اللهم اغْفِرْ لِي إِنْ شِئتَ، اللهم ارْحَمْنِي إِنْ شِئتَ، لِيَعْزِمِ الْمَسْأَلَةَ، فَإِنَّهُ لا مُكْرِهَ لَهُ»؛ [صحیح بخاری، ش: (۶۳۳۹، ۷۴۷۷)؛ و مسلم، ش: ۲۶۷۹ بهنقل از ابوهریرهس.] یعنی: «هیچیک از شما نگوید: یا الله! اگر خواستی، مرا بیامرز یا اگر خواستی، به من رحم کن؛ بلکه با یقین و قاطعیت بخواهد؛ زیرا هیچکس نمیتواند الله را - به کاری- مجبور سازد» و هیچ کاری برای الله متعال، دشوار نیست.
لذا خواهش میکنم که همواره در مسیر تقوا و پرهیزگاری به یکدیگر کمک کنید و اگر از کسی چنین اشتباههایی میبینید، به او تذکر دهید.
قرآن، در مواردِ فراوانی از نفیِ برابری، سخن گفته است؛ الله متعال میفرماید:
﴿ضَرَبَ لَكُم مَّثَلٗا مِّنۡ أَنفُسِكُمۡۖ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُم مِّن شُرَكَآءَ فِي مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ فَأَنتُمۡ فِيهِ سَوَآءٞ ﴾ [الروم: ٢٨]
(الله) برایتان از حال خودتان مثال میزند؛ آیا بردگانتان در آنچه نصیبتان کردهایم، با شما شریکند؛ بدینترتیب که شما در داراییها با هم برابر باشید؟
از آنجا که پاسخِ این پرسش، منفیست، در اینجا نیز برابری، نفی شده است؛ لذا اگر از کسی شنیدید که از اسلام بهعنوان دین مساوات و برابری یاد میکرد، به او تذکر دهید که این گونه نیست؛ بلکه اسلام، دین عدالت است و به هر کسی همان حقی را میدهد که درخورِ اوست.
در برابر دعای ناشایستی که پیشتر توضیح دادم نیز ساکت ننشینید و اگر از کسی چنین عبارتی شنیدید، به او تذکر دهید. از الله متعال میخواهیم که به ما دانش و بینش دینی عنایت کند و ما را جزو افراد سسترایی که سخنان عامیانه را تکرار میکنند و نمیفهمند که چه میگویند، نگرداند.
الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِيكُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ ١٠ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١ يَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ وَيُدۡخِلۡكُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٢ وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِيبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٣﴾ [الصف:١٠، ١٣]
ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات میدهد؟ به الله و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه الله با مالها و جانهایتان جهاد کنید. این، برای شما بهتر است؛ اگر بدانید. تا گناهانتان را بیامرزد و شما را وارد بهشتها (بوستانهایی) بگرداند که زیر کاخها و درختانش، نهرها روان است و در مسکنهای پاکیزهای در بهشتها و بوستانهای جاویدان (جایتان دهد). این، رستگاری بزرگ است. و نعمت دیگری به شما دهد که دوستش میدارید؛ [یعنی] یاری و پیروزی نزدیکی از سوی الله. و به مؤمنان مژده بده.
الله متعال در ابتدای این آیات، مومنان را مورد خطاب قرار داده است تا با توجه و علاقهی بیشتری به کلام الاهی گوش بسپارند؛ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِيكُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِيم﴾؛ یعنی: «ای مومنان! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات میدهد؟» گویندهی این پیام، اللهسمیباشد و این پرسش، برای تشویق است؛ گویا اللهﻷما را تشویق میکند که به رهنمودِ او در زمینهی تجارتی نجاتبخش و سودمند توجه کنیم. طرح این پرسش از سوی الله متعال، بیانگر این است که ما برای رسیدن به این تجارتِ رهاییبخش از آتش دوزخ، جز راهی که الله متعال به ما نشان میدهد یا برایمان مقرر میدارد، راهِ دیگری نداریم. این تجارت، مانند تجارت یا داد و ستد دنیا نیست؛ زیرا تجارت دنیا، گاه مایهی رهایی از عذاب دردناک است و گاه، سببی برای عذاب دردناک میباشد؛ بهعبارت سادهتر: کسی که زکات اموالش را نمیدهد، امولش سبب نابودی و مجازات وی خواهد بود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَيَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۗ وَٱلَّذِينَ يَكۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٖ ٣٤ يَوۡمَ يُحۡمَىٰ عَلَيۡهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا كَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمۡ تَكۡنِزُونَ ٣٥﴾ [التوبة: ٣٤، ٣٥]
و به کسانی که طلا و نقره ذخیره میسازند و آن را در راه الله انفاق نمیکنند، نوید عذابی دردناک بده. روزی که اندوختههایشان را در آتش دوزخ بگدازند و با آن پیشانی، و پهلو و پشتشان را داغ کنند؛ (به آنان گفته میشود:) این، همان گنجیست که برای خویش اندوختید. پس سزای زراندوزی خود را بچشید.
الله متعال همچنین میفرماید:
﴿وَلَا يَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَيۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ ١٨٠﴾ [آل عمران: ١٨٠]
کسانی که در آنچه الله از فضل خویش به آنان بخشیده است، بخل میورزند، نباید چنین تصور کنند که این کار به سود آنهاست؛ بلکه برایشان بد است و روز رستاخیز آنچه در آن بخل میورزند، همانند طوقی به گردنشان آویخته میشود. میراث آسمانها و زمین از آنِ الله میباشد. و الله به کردارتان آگاه است.
تجارت دنیا، گاه رهاییبخش است و گاه، مایهی عذاب؛ اما تجارتی که الله متعال بندگانش را به سوی آن راهنمایی فرموده، تجارتیست که انسان از عذاب دردناک رهایی میبخشد: ﴿تُنجِيكُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ﴾؛ یعنی: شما را از عذابی دردناک که همان آتش دوزخ است، نجات میدهد؛ زیرا هیچ عذابی دردناکتر از آتش دوزخ نیست. الله متعال همهی ما را از این عذاب رهایی بخشد و ما را در شمارِ کسانی قرار دهد که رهنمود الاهی را میپذیرند.
اما این تجارت، چیست؟ الله متعال میفرماید:
﴿تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١ ﴾ [الصف: ١١]
به الله و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه الله با مالها و جانهایتان جهاد کنید. این، برای شما بهتر است؛ اگر بدانید.
لذا تجارتِ سودمند و رهاییبخش از آتش دوزخ، ایمان به الله و فرستادهی اوست که همهی احکام اسلام را در برمیگیرد؛ و اینجا از آن جهت جهاد را بهطور ویژه ذکر فرمود که از ابتدا تا پایانِ سورهی صف دربارهی جهاد میباشد؛ چنانکه الله متعال در ابتدای این سوره میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِهِۦ صَفّٗا كَأَنَّهُم بُنۡيَٰنٞ مَّرۡصُوصٞ ٤﴾[الصف: ٤]
همانا الله، کسانی را که در راه او صفبسته پیکار میکنند ـ و گویا بنایی استوارند ـ دوست میدارد.
سپس الله متعال آنچه را که مربوط به ایمان میباشد، بیان نموده و فرموده است: ﴿وَتُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡ﴾؛ یعنی: «و در راه الله با مالها و جانهایتان جهاد کنید»؛ به عبارت دیگر: با بذل جان و مال در راه الله، همهی تلاش خود را بهکار گیرید و به جهاد بپردازید؛ اگر اهل علم و خرد باشید، درک میکنید که چنین کاری برای شما بهتر میباشد؛ در این آیه و دیگر آیاتی که ﴿ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾آمده، بهتر است که وقف کنیم و سپس ادامهی آیه را بخوانیم؛ زیرا اگر بدون وقف بخوانیم، این مفهوم نادرست از آن برداشت میشود که «اگر بدانید، این برای شما بهتر میباشد؛ و اگر ندانید، برای شما بهتر نیست»؛ در صورتیکه مفهومش این است که اگر اهل علم و خردورزی باشید، درک میکنید که ایمان به الله و رسولش و نیز جهاد با جان و مال، برای شما بهتر است.
این، عملیست که الله متعال بندگان مومنش را به انجام آن راهنمایی فرموده است؛ اما پاداشِ این عمل چیست؟ اللهأمیفرماید:
﴿يَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ وَيُدۡخِلۡكُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٢﴾ [الصف: ١٢]
تا گناهانتان را بیامرزد و شما را وارد بهشتها (بوستانهایی) بگرداند که زیر کاخها و درختانش، نهرها روان است و در مسکنهای پاکیزهای در بهشتها و بوستانهای جاویدان (جایتان دهد). این، رستگاری بزرگ است.
الله متعال بهشتهای پُرنعمتش را برای بندگان نیکوکار خویش، بهویژه برای مجاهدان راه خود آماده ساخته است: «إِنَّ فِي الْجَنَّةِ مِائَةَ دَرَجَةٍ أَعَدَّهَا الله لِلْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِ الله»؛ [صحیح بخاری، ش: (۲۷۹۰، ۷۴۲۳) بهنقل از ابوهریره رضیاللهعنه.] یعنی: «در بهشت، صد درجه وجود دارد که الله آنرا برای مجاهدانِ راه خود آماده ساخته است». زیرِ این بهشت، یعنی زیرِ کاخها و درختانش، نهرها روان است. این نهرها، همانند رودها و جویبارهای دنیا نیست؛ چهار گونه نهر در بهشت، جاریست: جویبارهایی که مزه و رنگ آبش تغییر نمیکند و جویبارهایی از شیر که مزهاش دگرگون نمیشود و نیز جویبارهایی از مِی و شراب لذتبخش برای نوشندگان، در بهشت وجود دارد و همچنین جویبارهایی از عسل ناب. بادهی بهشتی از کشمکش و خرما یا جو و امثالِ آن گرفته نمیشود؛ عسلش نیز فرآوردهی زنبور عسل نیست و شیرِ گوارای بهشت، از پستان چهارپایان بیرون نمیآید و آبِ زلالش از زمین نمیجوشد؛ بلکه همهی اینها را الله متعال به بهترین شکل برای بندگان نیکوکارش آفریده است. در حدیث آمده است که این نهرها، به هیچ جوی یا شیاری نیاز ندارند و به چپ و راست نمیریزند و از مسیرِ خود منحرف نمیشوند. ابنالقیم/در «نونیه» چنین سروده است:
أنهارها فی غیر أخدود جرت سبحان ممسکها عن الفیضان
«نهرهای بهشت، بدون هیچ جوی و شیاری، روان هستند؛ ذاتی که آنها را از طغیان و ریختن به دو طرف نگه میدارد، پاک و منزه است».
این نهرها به فرمان و مطابق خواستههای بهشتیان حرکت میکنند؛ یعنی اگر بخواهی که مسیر آب به سمت راست یا چپ تغییر کند، نهر در مسیر دلخواهت قرار میگیرد.
اللهﻷمیفرماید:
﴿وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٢﴾ [الصف: ١٢]
و در مسکنهای پاکیزهای در بهشتها و بوستانهای جاویدان (جایتان دهد). این، رستگاریِ بزرگ است.
منازل بهشت زیرساختی نیک، خانههایی پاکیزه و چشماندازی زیبا دارند و از هر جهت، کاملاند؛ ساکنانش زنان زیباچشم بهشتیاند که در سراپردهها دور از چشم بیگانگان ماندهاند؛ سراپردههای باشکوه و برافراشتهاش از مرواریدهای زیبا و چشمنواز درست شده است. پیامبرجفرموده است: «جَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا، وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا»؛ [صحیح بخاری، ش: (۴۸۷۸، ۷۴۴۴) و مسلم، ش: ۱۸۰ بهنقل از ابوموسی اشعری رضیاللهعنه.] یعنی: «دو بوستان که ظرفهایشان و آنچه در آنهاست، سیمین- و از نقره- میباشد؛ و دو بوستان که ظرفهایشان و آنچه در آنهاست، از طلاست». ساختمانهای بهشتی، از خاک و آجر خاکی ساخته نشده است؛ بلکه آجرهایش از طلا و نقره میباشد؛ از اینرو الله متعال از ساختمانهای بهشتی، به مسکنهای پاکیزه یاد فرمود.
از دیگر خوبیهای مسکنهای بهشتی، این است که ساکنانش خواهان انتقال به خانه یا ساختمان دیگری نیستند. خانههای دنیا، هرچه زیبا باشد، اما همینکه انسان خانهای بهتر از آن ببیند، میگوید: ای کاش این خانه، از آن من بود!
هر انسانی در بهشت خود را از همه کامرواتر میداند و بدینسان هیچکس با دیدنِ کسانی که از او برترند، دلشکسته نمیشود؛ بلکه احساس میکند که هیچکس بهاندازهی او در ناز و نعمت بهسر نمیبرد. و بر عکس، دوزخیان احساس میکنند که هیچکس بهاندازهی آنان در رنج و عذاب نیست؛ هرچند در آسانترین جای دوزخ باشد!﴿فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖ﴾؛ یعنی: «در بهشتها یا بوستانهای جاویدان». «عَدۡنٖ» به معنای اقامتِ طولانی یا همیشگی و همخانوادهی واژهی «معدن» است؛ و از آنجهت چنین نامی بر معدن نهاده شده است که کانیها، مدتی طولانی در زمین یا در محلِ خود میمانند.لذا ﴿فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖ﴾به معنای بوستانهای ماندگاریست که هیچگاه نعمتهایش از میان نمیرود. از الله متعال می خواهیم که ما را جزو ساکنان بهشت بگرداند.
﴿ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾؛ یعنی: «این، رستگاری بزرگ است». فوز و رستگاری بدین معناست که انسان به آنچه میخواهد برسد و از آنچه که میترسد، نجات یابد. ﴿ٱلۡعَظِيمُ﴾یعنی: رستگاریِ بزرگتری از این نیست و این رستگاریِ بزرگ و بینظیر از آنِ کسانیست که به الله و فرستادهاش ایمان میآورند و در راه الله جهاد میکنند. از الله متعال میخواهم که همهی ما را در شمارِ چنین کسانی قرار دهد و ما را بهخاطر کارهای ناشایستمان از این فضیلت بزرگ، محروم نگرداند و با عفو و گذشت خویش برای ما حکُم بفرماید؛ بهیقین که او بر هر کاری تواناست.
***
الله متعال میفرماید:
﴿لَّايَسۡتَوِي ٱلۡقَٰعِدُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ غَيۡرُ أُوْلِي ٱلضَّرَرِ وَٱلۡمُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ فَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِينَ دَرَجَةٗۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَفَضَّلَ ٱللَّهُ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ عَلَى ٱلۡقَٰعِدِينَ أَجۡرًا عَظِيمٗا ٩٥ دَرَجَٰتٖ مِّنۡهُ وَمَغۡفِرَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمًا ٩٦﴾ [النساء : ٩٥، ٩٦]
مومنانی که در خانه نشسته و آسیبی ندیدهاند، با آنانکه با مالها و جانهایشان در راه الله جهاد میکنند، برابر نیستند. الله، کسانی را که با مالها و جانهایشان جهاد میکنند، بر آنان که بر جای نشستهاند، برتری فراوانی بخشیده است. الله به هر دو گروه وعدهی نیک داده و مجاهدان را بر خانهنشینان، با پاداش بزرگ برتری بخشیده است. درجاتی از سوی خویش و آمرزش و رحمت (نصیبشان میکند). و الله آمرزندهی مهرورز است.
و میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِيكُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ ١٠ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١ يَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ وَيُدۡخِلۡكُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٢ وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِيبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٣﴾ [الصف: ١٠،١٣]
ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات میدهد؟ به الله و پیامبرش ایمان بیاورید و در راه الله با مالها و جانهایتان جهاد کنید. این، برای شما بهتر است؛ اگر بدانید. تا گناهانتان را بیامرزد و شما را وارد بهشتها (بوستانهایی) بگرداند که زیر کاخها و درختانش، نهرها روان است و در مسکنهای پاکیزهای در بهشتها و بوستانهای جاویدان (جایتان دهد). این، رستگاری بزرگ است. و نعمت دیگری به شما دهد که دوستش میدارید؛ [یعنی] یاری و پیروزی نزدیکی از سوی الله. و به مؤمنان مژده بده.
آیات فراوان و مشهوری در اینباره وجود دارد؛ همچنین احادیث در فضیلت جهاد، فراوان و بیشمار است؛ از آن جمله:
۱۲۹۳- عن أَبي هريرةَس قَالَ: سُئِلَ رسول اللهج: أيُّ الأَعْمَال أفْضَلُ؟ قَالَ: «إيمَانٌ بِاللهِ وَرَسُولِهِ». قِيلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «الجهادُ في سَبيلِ اللهِ». قِيلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «حَجٌّ مَبْرُورٌ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۲۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۸۳. این حدیث پیشتر به شمارهی ۱۲۸۱ آمده است.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: از پیامبرجسؤال شد: برترین عمل چیست؟ فرمود: «ایمان به الله و فرستادهاش»؛ پرسیدند: سپس چه کاری؟ فرمود: «جهاد در راه الله»؛ گفته شد: سپس چه عملی؟ فرمود: «حجّ کامل و مقبول».
۱۲۹۴- وَعَنِ ابنِ مَسعودٍس قَالَ: قُلْتُ: يَا رسولَ الله، أيُّ العَمَلِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ تَعَالَى؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى وَقْتِهَا». قُلْتُ: ثُمَّ أيُّ؟ قَالَ: «بِرُّ الوَالِدَيْنِ». قلتُ: ثُمَّ أيُّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ في سَبيلِ اللهِ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۵۲۷، ۲۷۸۲) و صحیح مسلم، ش: ۸۵. این حدیث پیشتر به شمارهی ۳۱۷ [و ۱۰۸۱] آمده است.]
ترجمه: ابنمسعودسمیگوید: گفتم: ای رسولخدا! کدامین عمل نزد الله متعال، پسندیدهتر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». پرسیدم: سپس کدامین عمل؟ فرمود: «نیکی به پدر و مادر». سؤال کردم: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه الله».
۱۲۹۵- وَعَنْ أَبِي ذرٍّس قال: قلتُ: يا رسولَ الله، أيُّ العَمَلِ أفْضَل؟ قال: «الإِيمانُ بِالله، وَالجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۲۵۱۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۸۴. این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۱۹ آمده است.]
ترجمه: ابوذر، جندب بن جنادهسمیگوید: گفتم: ای رسولخدا! چه عملی، بهتر است؟ فرمود: «ایمان به الله و جهاد در راه او».
***
۱۲۹۶- وعن أنسٍس أنَّ رسولَ اللهج قَالَ: «لَغَدْوَةٌ في سَبيلِ اللهِ، أَوْ رَوْحَةٌ، خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۲۷۹۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۸۰.]
ترجمه: انسسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «یک بامداد یا شامگاه در راه الله بیرون آمدن (و جهاد کردن)، از دنیا و هر آنچه در آن است، بهتر میباشد».
۱۲۹۷- وعن أَبي سعيدٍ الخدريِّس قَالَ: أَتَى رَجُلٌ رسول اللهج فَقَالَ: أيُّ النَّاسِ أفْضَلُ؟ قَالَ: «مُؤْمنٌ يُجَاهِدُ بِنَفْسِهِ وَمَالِهِ في سَبيلِ اللهِ»؛ قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «مُؤْمِنٌ فِي شِعبٍ مِنَ الشِّعَابِ يَعْبُدُ اللهَ، وَيَدَعُ النَّاسَ مِنْ شَرِّهِ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۲۷۸۶، ۶۴۹۴)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۸۸.]
ترجمه: ابوسعید خدریسمیگوید: مردی نزد رسولاللهجآمد و پرسید: برترین مردم کیست؟ فرمود: «مومنی که با جان و مالش در راه الله جهاد میکند». عرض کرد: سپس چه کسی؟ پیامبرجفرمود: «مومنی که در درهای- خلوت میگزیند و- الله را عبادت میکند و مردم را ترک میکند تا از طرف او آسیبی به مردم نرسد».
۱۲۹۸- وعن سهل بن سعدٍس أنَّ رسول اللهج قَالَ: «رِبَاطُ يَوْمٍ فِي سَبِيلِ اللهِ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا عَلَيْهَا، وَمَوْضِعُ سَوْطِ أَحَدِكُمْ مِنَ الجَنَّةِ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا عَلَيْهَا، وَالرَّوْحَةُ يَرُوحُهَا العَبْدُ في سَبِيلِ اللهِ تَعَالَى، أَوْ الغَدْوَةُ، خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا عَلَيْهَا».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۲۸۹۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۸۱.]
ترجمه: سهل بن سعدسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «یک روز نگهبانی در راه الله از دنیا و هر آنچه در آن است، بهتر میباشد؛ بهاندازهی جای تازیانهی شما در بهشت، از دنیا و آنچه در آن وجود دارد، بهتر است؛ یک بامداد یا شامگاه که بنده در راه الله بیرون میرود (و جهاد میکند) از دنیا و هر آنچه در آن است، بهتر میباشد».
شرح
پیشتر پیرامون آیات ۱۰ تا ۱۲ سورهی «صف» سخن گفتیم و به اینجا رسیدیم که الله متعال میفرماید:
﴿وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِيبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٣ ﴾ [الصف: ١٣]
و نعمت دیگری به شما دهد که دوستش میدارید؛ [یعنی] یاری و پیروزی نزدیکی از سوی الله. و به مؤمنان مژده بده.
﴿وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ﴾یعنی: نعمت و نوید دیگری هم به شما میدهد و شما دوستش دارید. سپس این نعمت را بیان میفرماید: ﴿نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِيبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾: «یاری و پیروزی نزدیکی از سوی الله». ﴿نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ﴾یعنی الله شما را با نصرت و یاری خویش بر دشمنانتان پیروز میگرداند. بدون شک انسان دوست دارد که بر دشمن خویش پیروز شود و این، برای او مایهی شادی و خرسندیست که الله متعال، شکست و خفت دشمن انسان را به دست او رقم بزند؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿قَٰتِلُوهُمۡ يُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ بِأَيۡدِيكُمۡ وَيُخۡزِهِمۡ وَيَنصُرۡكُمۡ عَلَيۡهِمۡ وَيَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِينَ ١٤ وَيُذۡهِبۡ غَيۡظَ قُلُوبِهِمۡۗ وَيَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن يَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ١٥﴾ [التوبة: ١٤، ١٥]
با آنان بجنگید تا الله، آنها را به دست شما عذاب نماید و رسوایشان گرداند و شما را بر آنان پیروز کند و سینههای مؤمنان را بهبود بخشد و خشم دلهایشان را از میان ببرد. و الله، توبهی هر که را بخواهد، میپذیرد. و الله، دانای حکیم است.
اینها فواید بزرگیست؛ بهویژه اینکه الله متعال از طریق جهاد، عذاب و شخواریِ دشمن را به دست مسلمانان رقم میزند. از اینرو فرمود: ﴿نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِيبٞ﴾و به مسلمانان نویدِ یاری و پیروزیِ نزدیکی را داد؛ چنانکه این امر برای مسلمانان صدر اسلام تحقق یافت و الله متعال، فتوحات و پیروزیهای بزرگ و چشمگیری به رویشان گشود و غنایم فراوانی نصیبشان فرمود؛ زیرا آنها طبق وظیفه و تکلیف شرعیِ خویش به اللهﻷایمان آوردند و در راه او جهاد کردند. سپس اللهﻷمیفرماید: ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾؛ یعنی: نوید این امور و نعمتهای الاهی را به کسانی بده که به آن باور دارند و به الله و پیامبرش ایمان آوردهاند و در راه الله جهاد میکنند.
سپس مؤلف/احادیثی دربارهی فضیلت جهاد و نگهبانی در راه الله و نیز خروج در این راه بزرگ در بامدادان یا شامگاهان آورده است؛ احادیثی بدین مضمون که: «یک بامداد یا شامگاه در راه الله بیرون آمدن (و جهاد کردن) از دنیا و هر آنچه در آن است، بهتر میباشد» و نیز «یک روز نگهبانی در راه الله از دنیا و هر آنچه در آن وجود دارد، بهتر است». این، فضیلت بسیار بزرگیست؛ جهاد و نگهبانی در راه الله، فقط از دنیایی که در آن زندگی میکنیم، بهتر نیست؛ بلکه از تمام دنیا، از ابتدا تا پایانِ آن، و از هر آنچه در آن است، بهتر میباشد. کسی سرآغاز دنیا را نمیداند و پایان آن نیز معلوم نیست؛ ولی یک روز نگهبانی در راه الله و همینطور جهاد کردن در یک بامداد یا شامگاه، از همهی دنیا و آنچه در آن وجود دارد، بهتر است.
رسولاللهجفرمود: «بهاندازهی جای تازیانهی شما در بهشت، از دنیا و آنچه در آن وجود دارد، بهتر است». آنچه پیشتر گفتیم، در اینباره نیز مصداق دارد و بدینسان درمییابیم که حدودِ یک متر از بهشت، از تمام دنیا و آنچه در آن است، بهتر میباشد؛ مانندِ یک روز نگهبانی یا یک جهادِ صبحگاهی یا شامگاهی در راه الله.
در این احادیث آمده است که از پیامبرجدربارهی برترین مردم پرسیدند؛ فرمود: «مومنی که با جان و مالش در راه الله جهاد میکند». سوال شد: سپس چه کسی؟ پیامبرجفرمود: «مومنی که در درهای- خلوت میگزیند و- الله را عبادت میکند و مردم را ترک میکند تا از طرف او آسیبی به مردم نرسد»؛ یعنی: به عبادت و پرستش الله متعال میپردازد و میکوشد تا از ناحیهی او هیچ بدی و آسیبی به مردم نرسد. این حدیث، یکی از دلایلِ کسانیست که خلوتگزینی و گوشهنشینی را بر همزیستی و همنشینی با مردم ترجیح میدهند؛ اما دیدگاه درست، این است که اگر کسی زیستن در میان مردم را برای دین و ایمانش زیانبار ببیند، بهتر است که خلوت گزیند؛ اما برای کسی که از این بابت احساس نگرانی نمیکند، بهتر است که با مردم و در میان جمع و جامعه باشد؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «الْمُؤْمِن الَّذِي يُخَالِط النَّاس وَيَصْبِر عَلَى أَذَاهُمْ خَيْر مِنْ الَّذِي لَا يُخَالِط النَّاس وَلَا يَصْبِر عَلَى أَذَاهُمْ»؛ [صحیح است؛ نگا: صحیح الجامع، ش: ۶۶۵۱.] یعنی: «مومنی که در میان مردم زندگی میکند و بر اذیت و آزاری که از آنها میبیند، شکیبایی میورزد، از مومنی که با دوری گزیدن از مردم، در برابر اذیت و آزارشان شکیبایی نمیکند، بهتر است». مثلاً اگر اوضاع و احوال جامعه رو به تباهی نهاد و احساس کردی که ماندن در میان مردم، برای دین و ایمانت زیانبار است تو را از الله متعال دور میکند، گوشهنشینی و تنهایی را اختیار کن؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «يُوشِكَ أَنْ يَكُونَ خَيْرَ مَالِ الْمُسْلِم غَنَمٌ يَتبَّعُ بِهَا شَعَفَ الجِبَال وموَاقِعَ الْقَطْرِ يَفِرُّ بِدينِهِ من الفِتَنِ». [صحیح بخاری، ش: (۱۹، ۶۴۹۵، ۷۰۸۸) بهنقل از ابوسعید خدریس. [ر.ک: حدیث شمارهی ۶۰۴. (مترجم] ] يعني: «بهزودی، بهترین ثروت و داراییِ مسلمان، گوسفندانش خواهند بود که او به دنبالِ آنها به قلهی کوهها و محلهای بارش باران میرود تا دینش را از فتنهها محفوظ بدارد».
لذا گوشهنشینی یا ماندن در میان مردم، به شرایط بستگی دارد؛ اگر اوضاع و احوال جامعه رو به تباهی و فتنه و فساد نهاد و گناهان و مفاسد افزايش یافت، در این حالت، گوشهنشینی از ماندن در میان مردم بهتر است؛ اما اگر اینگونه نبود، در میان مردم بمان و ضمن همزیستی با آنان و صبر و شکیبایی در برابر اذیت و آزارشان، امر به معروف و نهی از منکر کن؛ چهبسا الله متعال، تو را سبب هدایت و اصلاحِ یک نفر بگرداند و این، برای تو از شتران سرخموی عرب نیز بهتر است.
***
۱۲۹۹- وعن سَلمَانَس قَالَ: سَمِعْتُ رسول اللهج يَقُولُ: «رِبَاطُ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ خَيْرٌ مِنْ صِيَامِ شَهْرٍ وَقِيَامِهِ، وَإنْ مَاتَ فيه أُجْرِيَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ الَّذِي كَانَ يَعْمَلُ، وَأُجْرِيَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ، وَأَمِنَ الفَتَّانَ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۹۱۳.]
ترجمه: سلمانسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «نگهبانی یک شبانهروز- در راه الله- از روزه و شبزندهداریِ یک ماه بهتر است؛ و اگر شخص در آن حال بمیرد، عملی که مشغولِ انجامش بود، برایش ادامه مییابد و - مانند شهیدان- به او روزی داده میشود و از فتنههای پس از مرگ (از جمله: سوال نکیر و منکر) در امان میباشد».
۱۳۰۰- وعن فَضَالَةَ بن عُبَيْدس أنَّ رسول اللهج قَالَ: «كُلُّ مَيِّتٍ يُخْتَمُ عَلَى عَمَلِهِ إِلا المُرَابِطَ فِي سَبيلِ اللهِ، فَإنَّهُ يُنْمى لَهُ عَمَلهُ إِلَى يَوْمِ القِيَامَةِ، وَيُؤَمَّنُ مِنْ فِتْنَةَ القَبْرِ».[روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.] [صحیح الجامع، ش: ۴۵۶۲؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۲۱۸۲.]
ترجمه: فضاله بن عُبَیدسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکه میمیرد، بر اعمالش مُهر زده میشود و کارهایش پایان میپذیرد، مگر نگهبانی - که از مرزهای اسلامی پاسداری میکند- که عملش تا روز رستاخیز ادامه مییابد و از فتنهی قبر در امان میماند».
۱۳۰۱- وعن عثمانَس قَالَ: سَمِعْتُ رسول اللهج يَقُولُ: «رِبَاطُ يَوْمٍ في سَبيلِ اللهِ، خَيْرٌ مِنْ ألْفِ يَوْمٍ فِيمَا سِوَاهُ مِنَ المَنَازِلِ».[روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.] [صحیح النسائی از آلبانی/ش: ۲۹۷۱. آلبانی/پیشتر این حدیث را در ضعیف الجامع، ش: ۳۰۸۴ و مشکاۀ المصابیح، ش: ۳۸۳۱ ضعیف دانسته بود؛ اما در حاشیهی صحیح النسائی میگوید: «تضعیف آن از سوی من، اشتباه بود و امیدوارم که الله مرا ببخشد. و درست، همان است که اینجا گفتهام؛ یعنی: این حدیث، حسن است».]
ترجمه: عثمانسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «یک روز نگهبانی در راه الله، از هزار روز در جاهای دیگر - که در سایر عبادتها سپری شود- بهتر است».
۱۳۰۲- وعن أَبي هريرةَس قَالَ: قَالَ رسول اللهج: «تَضَمَّنَ الله لِمَنْ خَرَجَ في سَبيلِهِ، لا يُخْرِجُهُ إِلا جِهَادٌ في سَبيلِي، وَإيمَانٌ بِي، وَتَصْدِيقٌ بِرُسُلِي، فَهُوَ ضَامِنٌ عَلَيَّ أنْ أُدْخِلَهُ الجَنَّةَ، أَوْ أُرْجِعَهُ إِلَى مَنْزِلهِ الَّذِي خَرَجَ مِنْهُ بِمَا نَالَ مِنْ أجْرٍ، أَوْ غَنيمَةٍ. وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، مَا مِنْ كَلْمٍ يُكْلَمُ في سَبيلِ اللهِ، إِلاَّ جَاءَ يَوْمَ القِيَامَةِ كَهَيْئَتِهِ يَوْمَ كُلِم؛ لَوْنُهُ لَوْنُ دَمٍ، وَرِيحُهُ ريحُ مِسْكٍ. وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لَوْلا أنْ أَشُقَّ عَلَى المُسْلِمِينَ مَا قَعَدْتُ خِلاَفَ سَرِيَّةٍ تَغْزُو فِي سَبيلِ اللهِ أبداً، وَلكِنْ لا أجِدُ سَعَةً فأحْمِلُهُمْ وَلا يَجِدُونَ سَعَةً، وَيَشُقُّ عَلَيْهِمْ أنْ يَتَخَلَّفُوا عَنِّي. وَالَّذِي نَفْس مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لَوَدِدْتُ أنْ أغْزُوَ في سَبيلِ اللهِ، فَأُقْتَلَ، ثُمَّ أغْزُوَ فَأُقْتَلَ، ثُمَّ أغْزُوَ فَأُقْتَلَ».[روایت مسلم؛ بخاری نیز بخشی از این حدیث را روایت کرده است.] [صحیح بخاری، ش: (۳۱۲۳، ۷۴۶۳)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۷۶.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «الله برای کسی که در راه او خروج کند، ضمانت داده است که اگر انگیزهای جز جهاد در راه من و ایمان به من و تصدیق پیامبرانم، باعث خروج او نشده باشد، ضمانت میکنم که او را وارد بهشت بگردانم یا او را با پاداش و یا غنیمتی که به دست آورده، به منزلش که از آن خارج شده است، برگردانم. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، هر زخمی که در راه الله برداشته شود، روز رستاخیز همانند روزی که پدید آمده است، - با مجروح به میدان حشر- میآید؛ در حالیکه رنگش، رنگ خون و بویش، بوی مشک است. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، اگر بر مسلمانان دشوار نبود، هرگز در پیِ مجاهدانی که در راه الله میجنگند - پس از هیچ نبردی- نمینشستم؛ اما آنقدر ساز و برگ جنگی و اسب ندارم که در اختیار مجاهدان بگذارم و خودشان نیز چنین توان و امکاناتی ندارند - که پیاپی به جهاد بروند- و برایشان دشوار است که از همراهی با من باز بمانند. سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، دوست دارم که در راه الله بجنگم و کُشته شوم؛ باز (زنده شده،) جهاد کنم و کشته شوم و باز (زنده شده،) جهاد کنم و کشته شوم».
شرح
این احادیث، در فضیلت نگهبانی در راه الله متعال است؛ و منظور از نگهبانی، پاسداری از مرزهای اسلامی یا رویارویی با دشمن در راه الله متعال، بهقصد صیانت از دین و شریعت الاهی و حفاظت از مسلمانان میباشد و یکی از برترین اعمال بهشمار میآید.
پیشتر حدیثی بدین مضمون گذشت که پیامبرجفرموده است: «یک روز نگهبانی در راه الله از دنیا و هر آنچه در آن است، بهتر میباشد». و در احادیثی که این گذشت، آمده است: «عملِ نگهبانی - که از مرزهای اسلامی پاسداری میکند- تا روز رستاخیز ادامه مییابد و خود نیز از فتنهی قبر در امان میماند»؛ یعنی: هرکه میمیرد و به خاک سپرده میشود، در قبر دو فرشته به سراغش میآیند و از او دربارهی پروردگار، دین و پیامبرش میپرسند؛ مگر کسی که در راه اللهﻷنگهبانی میدهد؛ یعنی: این دو فرشته نزدش نمیآیند و بدینسان مجاهد و نگهبانِ راه الله، از سوال نکیر و منکر در امان میماند.
پیامبرجحکمتش را بیان نموده و فرموده است: «كَفَى بِبَارِقَةِ السُّيُوفِ عَلَى رَأْسِهِ فِتْنَةً»؛ [صحیح است؛ صحیح الجامع، ش: ۴۴۸۳.] «چکاچک و درخشش شمشیرها در بالای سرِ مجاهد، بهعنوان فتنه و آزمونی بزرگ، کافیست» و او را از فتنه و آزمون قبر بینیاز میکند. دو فرشته در قبر، به سراغ شهید و نیز نگهبان یا مرزبان نمیروند و شهید و نگهبان، هر دو از این آزمون در امان هستند و این، فضیلت و پاداش بسیار بزرگیست.
و اما آخرین حدیث، یعنی حدیث ابوهریرهسبیانگر فضیلت کسیست که در راه الله کشته میشود؛ از اینرو پیامبرجسوگند یاد کرد که اگر برای مسلمانان دشوار نبود، پیاپی در نبردها شرکت مینمود؛ ولی آن بزرگوار گاه در سریهها و دستههایی که به جهاد میفرستاد، حضور نمییافت تا به امور مسلمانان رسیدگی فرماید و مسلمانان دچار مشکل نشوند؛ از اینرو سوگند و آرزو نمود که در راه الله کشته شود، باز زنده شده، دوباره به جهاد برود و کشته شود؛ و باز زنده گردد و در میدان جهاد کشته شود؛ این، بیانگر فضیلت کشته شدن در راه الله متعال است؛ فضیلتی که هیچ شکی در آن نیست و بهروشنی در قرآن کریم بیان شده است؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ ١٦٩ فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَيَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِينَ لَمۡ يَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١٧٠ ۞يَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٧١﴾ [آل عمران: ١٦٩، ١٧١]
هرگز کسانی را که در راه الله کشته شدند، مرده مپندار؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی مییابند. به آنچه الله از فضل خویش به آنان داده است، شادمانند و در حق کسانی که هنوز به آنان نپیوستهاند و به دنبال ایشان (شهید مىشوند) شادی میکنند؛ چراکه نه ترس و هراسی بر آنان است و نه اندوهگین مىشوند. آنان، به نعمت و فضل پروردگار و از اینکه الله، پاداش مؤمنان را از میان نمیبرد، شادمانند.
این حیات برزخی، مانند زندگیِ دنیوی ما نیست و ما از چگونگی آن بیخبریم؛ از اینرو الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَن يُقۡتَلُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتُۢ ۚ بَلۡ أَحۡيَآءٞ وَلَٰكِن لَّا تَشۡعُرُونَ١٥٤﴾[البقرة: ١٥٤]
و به کسانی که در راه الله کشته میشوند، مُرده نگویید؛ بلکه آنها زندهاند، ولی شما احساس نمیکنید.
چگونگی این زندگی برای ما روشن نیست؛ حتی اگر قبر شهیدی گشوده شود، میبینیم که مُرده است؛ ولی بیگمان نزد الله متعال زنده است و بامداد و شامگاه از نعمتهای بهشت برخوردار میشود. از الله متعال میخواهیم که به ما سعادت شهادت در راه خودش را نصیب فرماید و به ما توفیق دهد که در راه او جهاد کنیم؛ هم با نفس خویش و هم با دشمنانمان. بهیقین الله بر هر کاری تواناست.
***
۱۳۰۳- وَعَنْهُ قَالَ: قَالَ رسولُ اللهج: «مَا مِنْ مَكْلُومٍ يُكْلَم في سَبيِلِ الله إِلاَّ جَاءَ يَومَ القِيَامةِ، وَكَلْمُهُ يُدْمَى: اللَّوْنُ لَوْنُ دَمٍ، وَالرِّيحُ ريحُ مِسكٍ».[متفق علیه] [صحیح بخاری، ش: ۵۵۳۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۷۶.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسول اللهجفرمود: «هرکه در راه الله زخمی شود، بهیقین روز رستاخیز در حالی میآید که از زخمش، خون جاریست؛ رنگش، رنگ خون است و بویش، بوی مشک».
۱۳۰۴- وعن معاذٍس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «مَنْ قَاتَلَ فِي سَبِيلِ الله مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ فُوَاقَ نَاقَةٍ، وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ، وَمَنْ جُرِحَ جُرْحاً في سَبِيلِ اللهِ أَوْ نُكِبَ نَكْبَةً فَإنَّهَا تَجِيءُ يَوْمَ القِيَامَةِ كَأَغزَرِ مَا كَانَتْ: لَونُها الزَّعْفَرَانُ، وَريحُها كَالمِسْكِ».[روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.] [صحیح الجامع، ش: ۶۴۱۶؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۲۲۱۶.]
ترجمه: معاذسمیگوید: پیامبرجفرمود: «هر مرد مسلمانی که بهاندازهی فاصلهی دوبار دوشیدن شتر، در راه الله پیکار کند، بهشت بر او واجب میشود؛ و هرکه در راه الله زخمی بردارد یا آسیبی بببیند، زخمش روز قیامت در تازهترین - و زیباترین- حالت خواهد بود؛ رنگش، رنگ زعفران است و بویش، بوی مشک».
۱۳۰۵- وعن أَبي هريرةَس قَالَ: مَرَّ رَجُلٌ مِنْ أصْحَابِ رسولِ اللهج بِشِعبٍ فِيهِ عُيَيْنَةٌ مِنْ مَاءٍ عَذْبَةٌ، فَأعْجَبَتْهُ، فَقَالَ: لَو اعْتَزَلْتُ النَّاسَ فَأقَمْتُ في هَذَا الشِّعْبِ، وَلَنْ أفْعَلَ حَتَّى أسْتَأْذِنَ رسول اللهج؛ فذكَرَ ذَلِكَ لرسول اللهج؛ فَقَالَ: «لا تَفعلْ؛ فَإنَّ مُقامَ أَحَدِكُمْ في سَبيلِ اللهِ أفْضَلُ مِنْ صَلاَتِهِ في بَيْتِهِ سَبْعِينَ عَاماً، أَلا تُحِبُّونَ أنْ يَغْفِرَ الله لَكُمْ، وَيُدْخِلَكُمُ الجَنَّةَ؟ أُغْزُوا في سَبيلِ الله، من قَاتَلَ فِي سَبِيلِ اللهِ فُوَاقَ نَاقَةٍ وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۷۳۷۹؛ آلبانی/این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: ۳۸۳۰، حسن دانسته است.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: یکی از اصحاب رسولاللهجاز درهای که در آن چشمهای کوچک با آب گوارا بود، گذشت و از آن، خوشَش آمد؛ با خود گفت: کاش از مردم کنارهگیری کنم و اینجا اقامت نمایم؛ اما این کار را نمیکنم تا از رسولاللهجاجازه بگیرم. لذا تصمیمش را با رسولاللهجدر میان نهاد. آن بزرگوار فرمود: «این کار را نکن؛ حضور و نبردِ هر یک از شما در راهِ الله، از نمازِ هفتاد سال در خانه برتر میباشد. آیا دوست ندارید که الله، شما را بیامرزد و وارد بهشت بگرداند؟ در راه الله پیکار کنید. هرکس بهاندازهی فاصلهی دوبار دوشیدن شتر، در راه الله پیکار کند، بهشت بر او واجب میشود».
۱۳۰۶- وَعَنْهُ قَالَ: قِيلَ: يَا رسولَ اللهِ، مَا يَعْدلُ الجهادَ في سَبِيلِ اللهِ؟ قَالَ: «لا تَسْتَطِيعُونَهُ»؛ فَأعَادُوا عَلَيْهِ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاَثاً كُلُّ ذَلِكَ يَقُولُ: «لا تَسْتَطِيعُونَهُ»! ثُمَّ قَالَ: «مَثَلُ المُجَاهِدِ فِي سَبيلِ اللهِ كَمَثلِ الصَّائِمِ القَائِمِ القَانتِ بآياتِ الله لا يَفْتُرُ مِنْ صِيَامٍ، وَلا صَلاَةٍ، حَتَّى يَرْجِعَ المُجَاهِدُ في سَبِيلِ اللهِ».[متفق عليه؛ این، لفظِ مسلم است.] [صحیح بخاری، ش: ۲۷۸۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۷۸.]
وفي رواية البخاري: أنَّ رَجُلاً قَالَ: يَا رسول الله، دُلَّنِي عَلَى عَمَلٍ يَعْدِلُ الجِهَادَ؟ قَالَ: «لا أجِدُهُ»؛ ثُمَّ قَالَ: «هَلْ تَسْتَطِيعُ إِذَا خَرَجَ المُجَاهِدُ أنْ تَدْخُلَ مَسْجِدَكَ فَتقومَ وَلا تَفْتُرَ، وَتَصُومَ وَلا تُفْطِرَ»؟ فَقَالَ: وَمَنْ يَسْتَطِيعُ ذَلِكَ؟!
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: پرسیده شد: ای رسولخدا! چه کاری با جهاد در راه الله برابر است؟ فرمود: «شما تواناییِ انجام آنرا ندارید». این پرسش را دو یا سه بار تکرار کردند و پیامبرجهر بار میفرمود: «شما تواناییِ انجام آنرا ندارید». سپس افزود: «مثالِ مجاهدِ راهِ الله، همانند روزهدار شبزندهداریست که خاشعانه و با تأمل آیات الله را تلاوت میکند و از نماز و روزه خسته نمیشود تا آنکه مجاهدِ راه الله بازگردد».
در روایت بخاری آمده است: مردی نزد رسولاللهجآمد و عرض کرد: ای رسولخدا! مرا به عملی راهنمایی کن که با جهاد، برابر باشد؟ فرمود: «چنین عملی سراغ ندارم». سپس فرمود: «آیا میتوانی همزمان با خروج مجاهد، به مسجدت بروی و بدون خستگی به نماز بایستی و روزه بگیری و افطار نکنی (تا آنکه مجاهد بازگردد؟» آن مرد گفت: چه کسی میتواند چنین عملی را انجام دهد؟!
۱۳۰۷- وَعَنْهُ: أنَّ رسول اللهج قَالَ: «مِنْ خَيْرِ مَعَاشِ النَّاسِ لَهُمْ، رَجُلٌ مُمْسِكٌ بعِنَانَ فَرَسِهِ فِي سَبِيلِ اللهِ، يَطِيرُ عَلَى مَتْنِهِ، كُلَّمَا سَمِعَ هَيْعَةً أَوْ فَزْعَةً طَارَ عَلَيْهِ يَبْتَغِي القَتْلَ وَالمَوْتَ مَظَانَّهُ أَوْ رَجُلٌ فِي غُنَيْمَةٍ في رَأسِ شَعَفَةٍ مِنْ هَذِهِ الشَّعَفِ، أَوْ بَطْنِ وَادٍ مِن هَذِهِ الأَوْدِيَةِ، يُقِيمُ الصَّلاَةَ، وَيُؤتي الزَّكَاةَ، وَيَعْبُدُ رَبَّهُ حَتَّى يَأتِيَهُ اليَقِينُ، لَيْسَ مِنَ النَّاسِ إِلاَّ في خَيْرٍ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۸۸۹. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۶۰۶ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «یکی از بهترین نمونههای زندگی مردم، زندگی مردیست که لگام اسبش را در راه الله گرفته، بر پشت آن جولان میکند و هر بار صدای حضور دشمن یا بانگِ جنگ را میشنود، بیپروا به امید کشتن دشمن یا به امید شهادت، به سوی مناطقی میشتابد که چنین موقعیتی دارند. یا - نمونهی دیگر- زندگیِ مردیست که در میان تعدادی گوسفند در ارتفاع یکی از این کوهها یا در عمق یکی از این درهها بهسر میبرد، نمازش را برپا میکند، زکات میدهد و پروردگارش را عبادت مینماید تا آنکه مرگش فرا رسد و جز در کارهای نیک و پسندیده، - مردم را ترک میکند و- در میان مردم نیست».
۱۳۰۸- وَعَنْهُ: أنَّ رسول اللهج قَالَ: «إِنَّ في الجنَّةِ مِئَةَ دَرَجَةٍ أعَدَّهَا اللهُ لِلْمُجَاهِدِينَ في سَبِيلِ اللهِ، مَا بَيْنَ الدَّرَجَتَيْنِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ».[روایت بخاري] [صحیح بخاري، ش:۲۷۹۰.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «در بهشت، صد درجه(=جایگاه والا) وجود دارد که الله آنرا برای مجاهدانِ راه خود آماده ساخته است و فاصلهی هر دو جایگاه با یکدیگر، بهاندازهی فاصلهی میان زمین و آسمان میباشد».
۱۳۰۹- وعن أَبي سعيدٍ الخدريس أنَّ رسول اللهج قَالَ: «مَنْ رَضِيَ بِاللهِ رَبّاً، وَبِالإسْلاَمِ ديناً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ»، فَعَجِبَ لَهَا أَبُو سَعيدٍ، فَقَالَ: أَعِدْهَا عَلَيَّ يَا رسولَ اللهِ، فَأَعَادَهَا عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: «وَأُخْرَى يَرْفَعُ اللهُ بِهَا العَبْدَ مِئَةَ دَرَجَةٍ في الجَنَّةِ، مَا بَيْنَ كُلِّ دَرَجَتَينِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ». قَالَ : وَمَا هيَ يَا رسول الله؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ، الجهَادُ فِي سَبيلِ اللهِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۸۸۴.]
ترجمه: از ابوسعید خدریسروایت است که رسولاللهجفرمود: «هرکس به الله بهعنوان پروردگار، و به اسلام به عنوان دین و به محمد بهعنوان پیامبر، مومن و راضی باشد، بهشت بر او واجب است». ابوسعید که از این عبارت خوشَش آمده بود، عرض کرد: «ای رسولخدا! آنرا برایم تکرار کن» و رسولاللهجآنرا برای او تکرار نمود و فرمود: «و عمل دیگری وجود دارد که الله با آن، جایگاه بنده را در بهشت، صد مرتبه بالا میبرد و فاصلهی بین هر دو جایگاه با یکدیگر، بهاندازهی فاصلهی میان آسمان و زمین است». ابوسعید پرسید: ای رسولخدا! آن چه عملیست؟ رسولاللهجفرمود: «جهاد در راه الله، جهاد در راه الله».
شرح
این چند حدیث در فضیلت جهاد در راه الله میباشد؛ یکی از فضایل جهاد، این است که اگر انسان به شهادت برسد، روز قیامت در حالی میآید که خونش جاریست؛ رنگش، رنگ خون است و بویش، بوی مشک و همهی افراد این امت و سایر امتها و نیز فرشتگان، شاهدِ این صحنه هستند. انسان به موجب شهادت، جایگاه والا و ویژهای در دنیا و آخرت مییابد.
از دیگر فضایل جهاد، این است که هرکس بهاندازهی فاصلهی دو بار دوشیدن شتر، پیکار کند و به قصد اعلای کلمۀالله در میدان نبرد حاضر شود، بهشت بر او واجب میگردد.
همچنین کسی که برای جهاد در راه الله خروج میکند، پاداشی همانند پاداشِ کسی مییابد که از هنگام خروج او تا زمان بازگشت وی، روزها روزه بگیرد و افطار نکند و شبها به نماز و عبادت بایستد و خسته نشود؛ یعنی نزد الله متعال، فقط چنین کسی در اجر و ثواب با مجاهدِ راه حق، برابر است؛ ولی همانگونه که پیامبرجو صحابهشگفتند، هیچکس تواناییِ انجامِ چنین کاری را ندارد. همچنین در یکی از این احادیث آمده است: «در بهشت، صد جایگاه والا وجود دارد که الله آنرا برای مجاهدانِ راه خود آماده ساخته است و فاصلهی هر جایگاه با جایگاهِ بعدی، بهاندازهی فاصلهی میان زمین و آسمان میباشد».
این احادیث و بسیاری از احادیث دیگر، بیانگر فضیلت جهاد در راه الله متعال است. جهاد در راه الله با جان و مال انجام میشود؛ اما جهادی که با جانفشانی در راه الله باشد، برتر است و پاداشِ بیشتری دارد؛ زیرا احادیثی که اینک گذشت، دربارهی کسی بود که با جان خود در راه الله جهاد میکند. البته کسی که با مال خویش جهاد نماید، در مسیر خیر و نیکی قرار دارد؛ زیرا رسولاللهجفرموده است: «مَنْ جَهَّزَ غَازِيًا فِي سَبِيلِ اللهِ فَقَدْ غَزَا وَمَنْ خَلَفَهُ فِي أَهْلِهِ بِخَيْرٍ فَقَدْ غَزَا»؛ یعنی: «کسی که رزمندهای را مجهز کند، پیکار کرده است و هرکس در نبودِ رزمندهای از خانوادهاش بهخوبی حمایت و سرپرستی نماید، پیکار کرده است». به عبارت دیگر: بیآنکه از پاداش مجاهد کاسته شود، اجر و ثواب حضور در میدان نبرد به او میرسد. از الله متعال میخواهیم که ما را جزو مجاهدان راه خود قرار دهد؛ بهیقین او بر هر کاری تواناست.
***
۱۳۱۰- وعن أَبي بكر بن أَبي موسى الأشعريِّ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبِيس وَهُوَ بَحَضْرَةِ العَدُوِّ، يَقُولُ: قَالَ رسول اللهج: «إنَّ أبْوَابَ الجَنَّةِ تَحْتَ ظِلاَلِ السُّيُوفِ». فَقَامَ رَجُلٌ رَثُّ إلهيْئَةِ، فَقَالَ: يَا أَبَا مُوسَى أَأنْتَ سَمِعْتَ رسولَ اللهِج يَقُولُ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ، فَرَجَعَ إِلَى أصْحَابِهِ، فَقَالَ : أقْرَأُ عَلَيْكُم السَّلاَمَ ، ثُمَّ كَسَرَ جَفْنَ سَيْفِهِ فَألْقَاهُ، ثُمَّ مَشَى بِسَيْفِهِ إِلَى العَدُوِّ فَضَربَ بِهِ حَتَّى قُتِلَ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۹۰۲.]
ترجمه: ابوبکر پسرِ ابوموسی اشعریسمیگوید: از پدرم که رویاروی دشمن قرار داشت، شنیدم که میگفت: رسولاللهجفرمود: «دروازههای بهشت، زیرِ سایههای شمشیرها قرار دارند». مردی ژندهپوش برخاست و گفت: ای ابوموسی! آیا خودت اینرا از رسولاللهجشنیدی؟ ابوموسیسپاسخ داد: بله. سپس آن مرد به سوی یارانش بازگشت و گفت: «به شما سلام میگویم» - و بدینسان خداحافظی کرد- و غلاف شمشیرش را شکست و آن را انداخت؛ سپس با شمشیرش به سوی دشمن رفت و آنقدر شمشیر زد که کشته شد.
۱۳۱۱- وَعَنْ أَبِي عَبْسٍ عبد الرَّحْمن بن جَبْرٍس قَالَ: قَالَ رسول اللهج: «ما اغْبَرَّتْ قَدَمَا عَبْدٍ فِي سَبيلِ اللهِ فَتَمَسَّهُ النَّارُ».[روایت بخاري] [صحیح بخاري، ش:۲۸۱۱.]
ترجمه: ابوعَبْس، عبدالرحمن بن جبْرسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «قدمهای هر بندهای در راه الله غبارآلود شود، بهیقین آتش دوزخ آنرا لمس نمیکند».
۱۳۱۲- وعن أَبي هريرةَس قال : قَالَ رسول اللهج: «لا يَلِجُ النَّارَ رَجُلٌ بَكَى مِنْ خَشْيةِ الله حَتَّى يَعُودَ اللَّبَنُ في الضَّرْعِ، وَلا يَجْتَمِعُ عَلَى عَبْدٍ غُبَارٌ في سَبيلِ اللهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۷۷۷۸؛ آلبانی/این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: ۳۸۲۸، صحیح دانسته است.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «کسی که از خوف و خشیت الله بگرید، وارد دوزخ نمیشود؛ مگر آنکه شیر به پستان بازگردد. و غباری که در راه الله بر بندهای بنشیند با دود دوزخ، جمع نمیشود».
۱۳۱۳- وعن ابن عباسٍب قَالَ: سَمِعْتُ رسول اللهج يَقُولُ: «عَيْنَانِ لا تَمسُّهُمَا النَّارُ: عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ، وَعَيْنٌ بَاتَتْ تَحْرُسُ في سَبيلِ اللهِ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۴۱۱۳؛ آلبانی/این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: ۳۸۲۹، صحیح دانسته است.]
ترجمه: ابنعباسبمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «آتش دوزخ، دو چشم را لمس نمیکند: چشمی که از خوف و خشیت الله بگرید؛ و چشمی که برای نگهبانی در راه الله، بیدار بماند».
۱۳۱۴- وَعَنْ زَيْدِ بْنِ خَالِدٍس أنَّ رسول اللهج قَالَ: «مَنْ جَهَّزَ غَازياً في سَبيلِ اللهِ فَقَدْ غَزَا، وَمَنْ خَلَفَ غَازياً في أهْلِهِ بِخَيْرٍ فَقَدْ غَزَا».[متفق عليه] [صحیح بخاري، ش:۲۸۴۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۹۵. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۸۲ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: زید بن خالدسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکس ساز و برگ جنگیِ مجاهدِ راه الله را تأمین کند، (گویا) خود جهاد کرده است؛ و هرکس در غیاب مجاهد راه الله، خانوادهاش را بهنیکی سرپرستی نماید، گویا خود جهاد نموده است».
۱۳۱۵- وعن أَبي أُمَامَة الباهليس قالَ: قَالَ رسول اللهج: «أفْضَلُ الصَّدَقَاتِ ظِلُّ فُسْطَاطٍ فِي سَبِيلِ اللهِ وَمَنيحَةُ خَادِمٍ في سَبِيلِ اللهِ، أَوْ طَرُوقَةُ فَحلٍ في سَبِيلِ اللهِ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۱۱۰۹؛ آلبانی/این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: ۳۸۲۷، حسن دانسته است.]
ترجمه: ابوامامهی باهلیسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «بهترین صدقه، سایهی خیمهای در راه خداست- که به مجاهدی بخشیده شود و نیز- بخشیدن یک خدمتکار یا سواریِ قوی و توانا در راه الله (به کسی که به جهاد میرود)».
۱۳۱۶- وعن أنسٍس: أنَّ فَتَىً مِنْ أسْلَمَ، قَالَ: يَا رسولَ اللهِ، إنِّي أُرِيدُ الغَزْوَ وَلَيْسَ مَعِيَ مَا أَتَجهَّزُ بِهِ، قَالَ: «ائْتِ فُلاناً فَإنَّهُ قَدْ كَانَ تَجَهَّزَ فَمَرِضَ»؛ فَأتَاهُ، فَقَالَ: إنَّ رسولَ اللهِج يُقْرِئُكَ السَّلاَمَ، وَيَقُولُ: أعْطِني الَّذِي تَجَهَّزْتَ بِهِ. قَالَ: يَا فُلاَنَةُ، أعْطِيهِ الَّذِي كُنْتُ تَجَهَّزْتُ بِهِ، وَلا تَحْبِسِي عَنْهُ شَيْئاً، فَوَاللهِ لا تَحْبِسِي مِنْهُ شَيْئاً فَيُبَارَكَ لَكِ فِيهِ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۱۸۹۴. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۸۱ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: انسسمیگوید: جوانی از قبیلهی "اسلم" عرض کرد: ای رسولخدا! میخواهم جهاد کنم، اما ساز و برگ جنگی ندارم. رسولاللهجفرمود: «نزد فلانی برو که او خود را آماده کرده - و ساز و برگ جنگی فراهم دیده- بود؛ اما بیمار شده است (و نمیتواند به جهاد برود)». جوان اسلمی نزد آن شخص رفت و به او گفت: «رسولاللهجبه تو سلام رساند و فرمود: وسایلی را که - برای جهاد- فراهم دیدهای، به من بده». آن مرد به همسرش گفت: وسایل رزمیِ مرا به او بده و هیچ چیزی را از او دریغ مکن که اگر چیزی از آن را نگه نداری، الله برای تو در آن برکت مینهد».
۱۳۱۷- وعن أَبِي سعيدٍ الخُدْرِيِّس أَنَّ رسولَ اللهج بَعَثَ إِلى بَني لِحيانَ فَقَالَ: «لِيَنْبعِثْ مِنْ كُلِّ رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا وَالأَجْرُ بَيْنَهُمَا».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۱۸۹۶. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۸۳ آمده است. (مترجم] ]
وفي روايةٍ لَهُ: «لِيَخْرُجَ مِنْ كُلِّ رَجُلَيْنِ رَجُلٌ» ثُمَّ قَالَ للقَاعِدِ: «أيُّكُمْ خَلَفَ الخَارِجَ في أهْلِهِ وَمَالِهِ بِخيْرٍ كَانَ لَهُ مِثْلُ نِصْفِ أجْرِ الخَارِجِ».
ترجمه: ابوسعید خدریسمیگوید: رسولاللهجعدهای را به جنگ با «بنیلحیان» فرستاد و فرمود: «باید از هر دو مرد، یک نفر به جنگ آنها برود و هر دو- یعنی رزمنده و کسی که در نبودِ او، خانوادهاش را سرپرستی میکند- در پاداش جهاد، سهیماند».
و در روایتی از مسلم آمده است: پیامبرجفرمود: «باید از هر دو مرد، یک نفر - برای جهاد- خروج کند» و سپس به آنانکه به جهاد نرفتند، فرمود: «هرکه از شما در غیاب مجاهد، از خانواده و اموالش بهخوبی نگهداری کند، بهاندازهی نصف پاداش مجاهد، اجر و ثواب میبَرَد».
۱۳۱۸- وعن البَراءِس قالَ: أتَى النَّبِيَّج رَجُلٌ مُقَنَّعٌ بالحَدِيدِ، فَقَالَ: يَا رسولَ اللهِ، أُقَاتِلُ أَوْ أُسْلِمُ؟ قَالَ: «أسْلِمْ، ثُمَّ قَاتِلْ». فَأسْلَمَ، ثُمَّ قَاتَلَ فَقُتِلَ. فَقَالَ رسولُ اللهِج: «عَمِلَ قَلِيلاً وَأُجِرَ كَثِيراً».[متفق علیه؛ این، لفظ بخاریست.] [صحیح بخاری، ش: ۲۸۰۸؛ و صحیح مسلم، ش:۱۹۰۰]
ترجمه: براءسمیگوید: مردی زرهپوشیده نزد پیامبرجآمد و گفت: ای رسولخدا! بجنگم یا مسلمان شوم؟ پیامبرجفرمود: «مسلمان شو و سپس جهاد کن». آن مرد اسلام آورد و سپس جنگید تا اینکه کشته شد. رسولاللهجفرمود: «عمل اندکی انجام داد و پاداش فراوانی یافت».
۱۳۱۹- وعن أنسٍس أنَّ النَّبِيَّج قَالَ: «مَا أَحَدٌ يَدْخُلُ الجَنَّةَ يُحِبُّ أنْ يَرْجِعَ إِلَى الدُّنْيَا وَلَهُ مَا عَلَى الأرْضِ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ الشَّهِيدُ، يَتَمَنَّى أنْ يَرْجِعَ إِلَى الدُّنْيَا، فَيُقْتَلَ عَشْرَ مَرَّاتٍ؛ لِمَا يَرَى مِنَ الكَرَامَةِ».
وَفِي روايةٍ: «لِمَا يَرَى مِنْ فَضْلِ الشَّهَادَةِ».[متفق عليه] [صحیح بخاري، ش:۲۸۱۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۷۷.]
ترجمه: انسسمیگوید: پیامبرجفرمود: «کسی نیست که وارد بهشت شود و آنگاه دوست داشته باشد که به دنیا بازگردد و هر آنچه روی زمین است، از آنِ او باشد، مگر شهید که به سبب عزت و احترامی که در بهشت میبیند، آرزو میکند که به دنیا بازگردد و ده بار کشته شود».
و در روایتی آمده است: «به سبب آنچه از فضیلت شهادت میبیند».
۱۳۲۰- وعن عبدِ الله بن عمرو بن العاصب أنَّ رسول اللهج قَالَ: «يَغْفِرُ اللهُ لِلْشَّهِيدِ كُلَّ شَيْءٍ إِلاَّ الدَّيْنَ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۱۸۸۶.]
وَفِي روايةٍ له: «القَتْلُ في سبيلِ اللهِ يُكَفِّرُ كُلَّ شيءٍ إلاَّ الدَّيْنَ».
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاصبمیگوید: رسولاللهجفرمود: «الله همهی گناهان شهید، جز بدهیِ او را میآمرزد».
و در روایتی دیگر از مسلم آمده است: «کشته شدن در راه الله، کفارهی همه چیز، جز قرض است».
۱۳۲۱- عِن أَبي قَتَادَةَس الْحارثِ بنِ ربعيس أنَّ رسولَ اللهج قَام فِيهمْ، فذَكَرَ لَهُمْ أَنَّ الْجِهادَ فِي سبِيلِ الله، وَالإِيمانَ بِالله أَفْضلُ الأَعْمالِ، فَقَامَ رَجلٌ فقال: يا رسولَ الله أَرَأَيْتَ إِنْ قُتِلْتُ فِي سَبِيلِ الله، أَتُكَفَّرُ عنِّي خَطَايَاىَ؟ فقال لَهُ رسولُ اللهج: «نعَمْ إِنْ قُتِلْتَ فِي سَبِيلِ الله وأَنْتَ صَابر مُحْتَسِب، مُقْبِلٌ غيْرَ مُدْبرٍ». ثُمَّ قال رسولُ اللهج: «كيْف قُلْت؟» قال: أَرَأَيْتَ إِنْ قُتِلْتُ فِي سَبِيل الله، أَتُكَفَّرُ عنِّي خَطَاياي؟ فقال رسولُاللهج: «نَعمْ وأَنْت صابِرٌ مُحْتَسِب، مُقبِلٌ غَيْرَ مُدْبِر، إِلاَّ الدَّيْنَ فَإِنَّ جِبْرِيلَ قالَ لِي ذلِكَ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۸۸۵. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۲۲۲ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: ابوقتادهسمیگوید: رسولاللهجدر میان یارانش ایستاد و این نکته را برای آنها بیان کرد که جهاد در راه الله و ایمان به او، برترین اعمال بهشمار میروند. مردی برخاست و گفت: ای رسولخدا! به من بگویید: اگر در راه الله کشته شوم، آیا گناهانم بخشیده میشود؟ رسولاللهجبه او فرمود: «آری؛ اگر با صبر و پایداری و به امید پاداش، هنگامِ رویارویی با دشمن، فرار نکنی و کشته شوی، گناهانت بخشیده میشود». سپس رسولاللهجفرمود: «چه گفتی؟» عرض کرد: به من بگویید: اگر در راه الله کشته شوم، آیا گناهانم بخشیده میشود؟ فرمود: «آری؛ اگر با صبر و پایداری و به امید پاداش، هنگامِ رویارویی با دشمن، فرار نکنی و کشته شوی، گناهانت بخشیده میشود، جز بدهی یا قرضی که بر عهدهی توست. این را جبرئیل به من گفت».
شرح
این چند حدیث که در فضیلت جهاد میباشد، حاوی نکاتیست؛ از جمله اینکه پیامبرجبه امور یارانش بهنیکی رسیدگی میفرمود؛ چنانکه جوانی نزد آن بزرگوار آمد و عرض کرد: میخواهم به جهاد بروم؛ اما چه کنم که ساز و برگِ جنگی ندارم. رسولاللهجاو را به مردی حواله داد که وسایل رزمی فراهم دیده و سپس بیمار شده بود؛ از اینرو نمیتوانست به جهاد برود. آن جوان به سفارش رسولاللهجنزد آن مرد رفت و وسایل رزمیِ او را درخواست کرد. آن مرد به همسرش گفت: همهی وسایل رزمی مرا به این جوان بده که اگر چنین کنی و هیچ چیزی را نگه نداری، الله متعال در آن برای ما برکت مینهد. و بدین ترتیب آن جوان را برای جهاد، مجهز کرد و وسایل رزمیِ خود را در اختیار او گذاشت.
همچنین در این احادیث آمده است که «هرکس ساز و برگ جنگیِ مجاهدِ راه الله را تأمین کند، (گویا) خود جهاد کرده است؛ و هرکس در غیاب مجاهد راه الله، خانوادهاش را بهنیکی سرپرستی نماید، گویا خود جهاد نموده است». چنانکه رسولاللهجعدهای را به جنگ با «بنیلحیان» فرستاد و فرمود: «باید از هر دو مرد، یک نفر - برای جهاد- خروج کند» و سپس به آنانکه به جهاد نرفتند، فرمود: «هرکه از شما در غیاب مجاهد، از خانواده و اموال وی بهخوبی نگهداری کند، بهاندازهی نصف پاداش مجاهد، اجر و ثواب میبَرَد» و نیم دیگرِ پاداش از آنِ مجاهد میباشد. در یکی از این احادیث آمده است: «دروازههای بهشت، زیرِ سایههای شمشیرها قرار دارند»؛ یعنی: هرکه در راه الله جهاد و پیکار نماید، این سبب ورودش به بهشت میباشد؛ چنانکه از پیامبرجثابت شده که یکی از دروازههای بهشت، دروازهی جهاد نامیده میشود که مجاهدان راهِ الله، از این دروازه به بهشت میروند.
در احادیثی که گذشت، بدین نکته تصریح شد که شهادت یا کشته شدن در راه الله، کفارهی همه چیز، جز قرض است؛ زیرا انسان در هر صورت باید بدهیِ خود را بپردازد و اگر بدهیاش را در دنیا ادا نکند، ناگزیر در آخرت ادا خواهد کرد و باید پاسخگوی بستانکارش باشد. این حدیث نسبت به سهلانگاری در ادای بدهی هشدار میدهد؛ از اینرو شایسته نیست که قرض گرفتن را مسألهی کماهمیت یا کوچک قلمداد کنیم؛ لذا شایسته است که جز در هنگام ضرورت یا نیاز شدید، قرض نگیریم و بهخاطر نیازهای عادی، خود را زیر بارِ قرض نبریم؛ زیرا مردي از رسولاللهجدرخواست کرد که زنی را به ازدواجش درآورند. رسولاللهجاز آن مرد پرسید: «آیا چيزي برای مهرش داري»؟ گفت: «تنها چیزی که دارم، ازارِ من است». چگونه میتوانست ازارش را به عنوان مهریه به آن زن بدهد؟ اگر آن را به آن زن میداد، خود چیزی برای پوشیدن نداشت و اگر خود آن را میپوشید، آن زن بدون مهر میماند! لذا رسولاللهجبه او فرمود: «برو چيزي پيدا كن؛ اگر چه انگشتري آهني باشد». [صحیح بخاری، ش: (۵۰۲۹، ۵۰۳۰، ۵۰۸۷ و...)؛ و مسلم، ش: ۱۴۲۵.] میبینیم بهرغم اینکه مسألهی ازدواج در میان بود، رسولاللهجبه آن مرد اجازه نداد که قرض بگیرد و او را به قرض گرفتن راهنمایی نفرمود؛ زیرا مسألهی بدهکار بودن، خیلی مهم میباشد و از پیامبرجبا سندی که جای بحث دارد، روایت شده که فرموده است: «نَفْسُ المُؤْمِنِ مُعَلَّقَةٌ بِدَيْنِهِ حَتَّى يُقْضى عَنْهُ»؛ [صحیح الجامع، از آلبانی/ش: ۶۷۷۹. [ر.ک: حدیث شمارهی ۹۵۰ (مترجم] ] یعنی: «نفس مؤمن به بدهیِ او وابسته است تا آنکه بدهیاش از جانب او پرداخت شود». لذا این مسألهی مهم را کوچک نشمارید؛ زیرا بدهی، فکر و خیالِ شب و ذلت و خواریِ روز را به دنبال دارد و انسان تا آنجا که میتواند زیر بار قرض نرود و ولخرجی نکند؛ زیرا برخی از مردم با اینکه تنگدست هستند، مانند ثروتمندان خرج میکنند و چون کم میآورند، از این و آن قرض میگیرند و حتی گاه به به سراغ وامهای ربوی میروند! این، اشتباه بسیار بزرگیست. اگر نان شب خود را داری، صبر کن و از این و آن، قرض نگیر و از الله بخواه که تو را بینیاز گردانَد. الله متعال میفرماید:
﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَيۡلَةٗ فَسَوۡفَ يُغۡنِيكُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٢٨﴾ [التوبة: ٢٨]
و اگر از تنگدستی نگران بودید، چنانچه خواست الله باشد، شما را از فضل خویش بینیاز میگرداند. همانا الله دانای حکیم است.
اما اینکه برخی از مردم بهخاطر زندگی تجملاتی خود، قرض میگیرند تا مثلاً تمام خانهی خود، حتی راهپلهها را فرش کنند یا اینکه ماشین گرانقیمتی بخرند، کارِ بسیار اشتباهیست؛ وقتی میتوانید یک ماشین پنج میلیونی بخرید، چرا خود را برای خریدنِ یک خودروی بیست میلیون تومانی زیر بار قرض ببرید؟
چنین رویکردی، نتیجهی کمفکری و حتی ضعف ایمان است؛ زیرا وقتی بدهی، با کشته شدن در راه الله بخشیده نشود، چگونه و با چه توجیهی به خود اجازه دهیم که بدون ضرورت، قرض بگیریم؟ میگویم: ضرورت، نه نیاز معمولی؛ حتی اگر نیازتان، چندان ضروری نبود و میخواستید چیزی بخرید که پولش را نداشتید، صبر کنید تا به خواست الله متعال، دستتان بازتر شود و خرجِ خود را مطابق دخلتان تنظیم نمایید؛ و به گفتهی مردم: «پا از گلیم خود درازتر نکنید» که دچار مشکل میشوید.
شایان ذکر است: برخی از مردم، بدهکارند؛ اما صدقه میدهند و میگویند: صدقه دادن را دوست داریم! این، حرام است؛ با اینکه بدهکارند، چگونه و با چه رویی صدقه میدهند؟ ابتدا واجب و وظیفهی شرعی خود را که بازپرداخت بدهیست، ادا کنید؛ آنگاه صدقه دهید. حکایت اینها، حکایت کسیست که شهری را ویران میکند تا کاخی بسازد!
در یکی از این احادیث بیان شده است که جهاد بدون اسلام، هیچ سودی برای جهادگر ندارد؛ زیرا مردی از پیامبرجاجازه خواست که به جهاد برود؛ عرض کرد: ای رسولخدا! جهاد کنم و سپس مسلمان شوم، یا اسلام بیاورم و سپس جهاد کنم؟ رسولاللهجفرمود: «مسلمان شو و سپس جهاد کن». آن مرد مسلمان شد و سپس به جهاد رفت. همینطور برای پذیرفته شدن همهی کارهای شایسته، مسلمان بودن، شرط است و الله متعال از هیچ غیرمسلمانی، صدقه، حج، روزه و هیچ کار نیک و پسندیدهی دیگری را نمیپذیرد. لذا اگر دیدیم که کسی نماز نمیخوانَد، اما بسیار روزه میگیرد و یا اخلاق و رفتار خوبی با مردم دارد، بدانید که هیچیک از کارهای نیکش، روز قیامت هیچ سودی برایش ندارد؛ حتی اگر تمام ماه رمضان را روزه بگیرد و نماز نخوانَد یا حج بگزارد و بینماز باشد، روزه و حجش قبول نمیشود؛ بلکه برای آدمِ بینماز رفتنِ به مکه، حرام است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ﴾[التوبة: ٢٨]
ای مؤمنان! مشرکان پلیدند و نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند.
لذا مسلمان بودن، شرط اساسیِ همهی عبادتهاست و هیچ عبادتی بدون اسلام، صحیح و قابل قبول نیست.
***
۱۳۲۲- وعن جابرٍس قالَ: قَالَ رَجُلٌ: أيْنَ أنَا يَا رسول الله إنْ قُتِلْتُ؟ قَالَ: «فِي الجَنَّةِ». فَألْقَى تَمَرَاتٍ كُنَّ فِي يَدِهِ، ثُمَّ قَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۳۲۲؛ بخاری نیز این روایت را بهشمارهی ۴۰۴۶ آورده است. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۹۰ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: جابرسمیگوید: مردی پرسید: ای رسولخدا! اگر کشته شوم، کجا خواهم بود؟ آن بزرگوار فرمود: «در بهشت». آن مرد، خرماهایی را که در دست داشت، انداخت و جنگید تا به شهادت رسید.
۱۳۲۳- وعن أنسٍس قالَ: انْطَلَقَ رسولُ اللهج وَأصْحَابُهُ حَتَّى سَبَقُوا المُشْرِكِينَ إِلَى بَدْرٍ، وَجَاءَ المُشْرِكُونَ، فَقَالَ رَسولُ اللهِج: «لا يَقْدِمَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَى شَيْءٍ حَتَّى أكُونَ أنَا دُونَهُ». فَدَنَا المُشْرِكُونَ، فَقَالَ رسولُ اللهج: «قُومُوا إِلَى جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالأرْضُ»؛ قَالَ: يَقُولُ عُمَيْرُ بْنُ الحُمَامِ الأنْصَارِيُّس: يَا رسولَ اللهِ، جَنَّةٌ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالأرْضُ؟ قَالَ: «نَعَمْ»؛ قَالَ: بَخٍ بَخٍ، فَقَالَ رسولُ اللهج: «مَا يَحْمِلُكَ عَلَى قَولِكَ بَخٍ بَخٍ؟» قَالَ: لا وَاللهِ يَا رَسُولَ اللهِ إِلا رَجَاءَ أَنْ أَكُونَ مِنْ أهْلِهَا، قَالَ: «فَإنَّكَ مِنْ أهْلِهَا». فَأخْرَجَ تَمَرَاتٍ مِنْ قَرَنِهِ، فَجَعَلَ يَأكُلُ مِنْهُنَّ، ثُمَّ قَالَ: لَئِنْ أَنَا حَييتُ حَتَّى آكُلَ تَمَرَاتِي هذِهِ إنّهَا لَحَياةٌ طَوِيلَةٌ، فَرَمَى بِمَا كَانَ مَعَهُ مِنَ التَّمْرِ، ثُمَّ قَاتَلَهُمْ حَتَّى قُتِلَ.[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۹۰۱.]
ترجمه: انسسمیگوید: رسولاللهجو یارانش رهسپار بدر شدند و پیش از مشرکان به آنجا رسیدند؛ سپس مشرکان آمدند. رسولاللهجفرمود: «هیچیک از شما پیش از اقدام و فرمان من، خودسرانه هیچ اقدامی نکند». مشرکان نزدیک شدند. رسولاللهجفرمود: «بهسوی بهشتی بشتابید که پهنایش بهگستردگی آسمانها و زمین است». انسسمیگوید: عُمَیر بن حُمام انصاریسگفت: ای رسولخدا! بهشتی که پهنایش به گستردگی آسمانها و زمین است؟! فرمود: «بله». عمیرسگفت: بهبه! رسولاللهجفرمود: «چه چیزی تو را به گفتن "بهبه" واداشت؟» پاسخ داد: به الله سوگند، هیچ چیز ای رسولخدا! جز اینکه آرزو کردم یکی از بهشتیان باشم. فرمود: «تو، بهشتی هستی». عمیرسچند دانه خرما از تیردانش درآورد و شروع به خوردنِ آنها کرد؛ سپس گفت: اگر بخواهم این خرماها را بخورم، این عُمری طولانی خواهد بود (و وقتِ زیادی میبرد). لذا هرچه خرما داشت، انداخت و سپس با دشمنان جنگید تا اینکه شهید شد. [گفتنیست: نباید بهطور مطلق دربارهی کسی که در میدان نبرد کشته میشود یا هر مسلمانِ دیگری، واژهی شهید را بهکار برد؛ مگر اینکه مبتنی بر دلیلی روشن باشد؛ چنانکه رسولاللهجبه عمیرسنوید داد که بهشتیست؛ و بنده بنا بر این قرینه، واژهی شهید را برای آن بزرگوار بهکار بردم. [مترجم]]
۱۳۲۴- وعنه قَالَ: جَاءَ نَاسٌ إِلَى النَّبيِّج أن ابْعَثْ مَعَنَا رِجَالاً يُعَلِّمُونَا القُرْآنَ وَالسُّنَّةَ، فَبَعَثَ إلَيْهِمْ سَبْعِينَ رَجُلاً مِنَ الأنْصَارِ يُقَالُ لَهُمْ: القُرّاءُ، فِيهِم خَالِي حَرَامٌ، يَقْرَؤُونَ القُرْآنَ، وَيَتَدَارَسُونَ بِاللَّيْلِ يَتَعَلَّمُونَ، وَكَانُوا بِالنَّهَارِ يَجِيئُونَ بِالمَاءِ، فَيَضَعُونَهُ في المَسْجِدِ، وَيَحْتَطِبُونَ فَيَبِيعُونَهُ، وَيَشْتَرُونَ بِهِ الطَّعَامَ لأَهْلِ الصُّفَّةِ، وَلِلفُقَرَاءِ، فَبَعَثَهُمُ النَّبِيُّج فَعَرَضُوا لَهُمْ فَقَتَلُوهُمْ قَبْلَ أنْ يَبْلغُوا المَكَانَ، فَقَالُوا: اللهم بَلِّغْ عَنَّا نَبِيَّنَا أنَّا قَدْ لَقِينَاكَ فَرضِينَا عَنْكَ وَرَضِيتَ عَنَّا، وَأتَى رَجُلٌ حَراماً خَالَ أنَسٍ مِنْ خَلْفِهِ، فَطَعَنَهُ بِرُمْحٍ حَتَّى أنْفَذَهُ، فَقَالَ حَرَامٌ: فُزْتُ وَرَبِّ الكَعْبَةِ، فَقَالَ رسولُ اللهج: «إنَّ إخْوَانَكُمْ قَدْ قُتِلُوا وَإنَّهُمْ قَالُوا: اللهم بَلِّغْ عَنَّا نَبِيَّنَا أنَّا قَدْ لَقِينَاكَ فَرَضِينَا عَنْكَ وَرَضِيتَ عَنَّا».[متفق عليه؛ این، لفظِ مسلم است.] [صحیح بخاری، ش: ۲۸۰۱؛ و صحیح مسلم، ش: ۶۷۷.]
ترجمه: انسسمیگوید: مردمانی نزد پیامبرجآمدند و گفتند: مردانی را با ما بفرست تا به ما قرآن و سنت را آموزش دهند. رسولاللهجهفتاد مرد از انصار را نزدشان فرستاد که به آنان، قُرّاء (قاریان) گفته میشد و داییام حرامسنیز با آنان بود. اینها قرآن میخواندند و شبها آنرا با هم تکرار میکردند و روز، آب به مسجد میآوردند و با جمعآوری و فروشِ هیزم برای اهل صُفه و دیگر فقیران، غذا میخریدند. پیامبرجآنان را فرستاد و پیش از اینکه به مقصد برسند، کافران [بنیعامر] به آنان حمله کردند و همهی آنها را کُشتند. - ایشان در آستانهی مرگ- گفتند: «یا الله! از طرف ما به پیامبرمان برسان که ما به دیدار تو آمدیم و از تو خشنود گشتیم و تو نیز از ما خشنود شدی». یکی از کافران، از پُشت سر به حرام، داییِ انسبحمله کرد و او را با نیزه کُشت. در آن هنگام حرامسگفت: «سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شدم». رسولاللهج- در مدینه- فرمود: «برادرانتان کشته شدند، در حالی که میگفتند: یا الله! از طرف ما به پیامبرمان برسان که ما به دیدار تو آمدیم و از تو خشنود گشتیم و تو نیز از ما خشنودی شدی».
۱۳۲۵- وعنه قَالَ: غَاب عمِّي أَنَسُ بنُ النَّضْرِس عن قِتالِ بدرٍ، فقال: يا رسولَ الله غِبْتُ عن أوَّلِ قِتالٍ قَاتلْتَ المُشرِكِينَ، لَئِنِ الله أشْهَدَنِي قتالَ المشركين لَيُرِيَنَّ الله ما أصنعُ، فلمَّا كانَ يومُ أُحدٍ انْكشَفَ المُسْلِمُون فقال: اللهم أعْتَذِرُ إليْكَ مِمَّا صنَع هَؤُلاءِ يَعْني أصْحَابَه وأبرأُ إلَيْكَ مِمَّا صنعَ هَؤُلاَءِ يعني المُشْرِكِينَ ثُمَّ تَقَدَّمَ فَاسْتَقْبَلَهُ سعْدُ بْنُ مُعاذٍ، فَقالَ: يا سعْدُ بْنُ معُاذٍ الْجنَّةُ ورَبِّ النَّضْرِ، إِنِى أجِدُ رِيحَهَا مِنْ دُونِ أُحُدٍ. قال سعْدٌ: فَمَا اسْتَطعْتُ يا رسول الله ما صنَعَ، قَالَ أنسٌ: فَوجدْنَا بِهِ بِضْعاً وثمانِينَ ضَرْبةً بِالسَّيفِ، أوْ طَعْنَةً بِرُمْحٍ، أو رمْيةً بِسهْمٍ، ووجدْناهُ قَد قُتِلَ وَمثَّلَ بِهِ المُشرِكُونَ فَما عرفَهُ أَحدٌ إِلاَّ أُخْتُهُ بِبنَانِهِ. قال أنسٌ: كُنَّا نَرى أوْ نَظُنُّ أنَّ هَذِهِ الآيَة نزلَتْ فيهِ وَفِي أشْباهِهِ: ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ﴾ [الأحزاب : ٢٣] إلى آخِرِها.[متفق عليه؛ این حدیث پیشتر در باب مجاهدت آمده است.] [صحیح بخاری، ش: ۲۸۰۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۹۰۳. این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۱۱ گذشت.]
ترجمه: انسسمیگوید: عمویم، انس بن نضرسدر جنگ بدر، حضور نداشت؛ از اینرو به پیامبرجگفت: «ای رسولخدا! در نخستین غزوهای که با مشرکان جنگیدی، شرکت نداشتم. اگر الله توفیقم دهد که در جنگ دیگری رویاروی مشرکان قرار بگیرم، الله به مردم نشان خواهد داد که چه خواهم کرد». هنگامی که جنگ «احد» روی داد و مسلمانان، پراکنده شدند، انس بن نضرسگفت: «یا الله! من، از کاری که اینها- یعنی مسلمانان- انجام دادند، عذرخواهی میکنم و از کاری که اینها- یعنی مشرکان- کردند، بیزاری میجویم». آنگاه (به سوی مشرکان) پیش رفت؛ در این میان، سعد بن معاذساو را دید. عمویم به سعد بن معاذ گفت: «ای سعد بن معاذ! سوگند به پروردگارم، این، بهشت است که من، بوی آن را از سوی احد میشنوم». سعدسبه پیامبرجمیگفت: «آنچه او کرد، از توان من خارج است». انس (بن مالک)سمیگوید: او را دیدیم که کشته شده و مشرکان، مُثلهاش کرده بودند و جای بیش از هشتاد زخم شمشیر، ضربهی نیزه و اثر تیر در بدنش دیده میشد و هیچکس او را نشناخت، مگر خواهرش؛ آنهم از روی انگشتانش. به نظر ما، این آیه دربارهی او و امثال او نازل شده است که:
﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا ٢٣﴾ [الأحزاب : ٢٣]
در میان مؤمنان، مردانی هستند که به پیمانشان با الله، صادقانه وفا کردد؛ برخی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند (و به شهادت رسیدند) و برخی دیگر در انتظار (شهادت) هستند؛ و (در پیمانشان) هیچ دگرگونی و تغییری نیاوردهاند.
۱۳۲۶- وعن سَمُرَةَس قالَ: قَالَ رسول اللهج: «رَأيْتُ اللَّيْلَةَ رَجُلَيْنِ أتيَانِي، فَصَعِدَا بِي الشَّجرةَ فَأدْخَلاَنِي دَاراً هِيَ أحْسَنُ وَأَفضَلُ، لَمْ أَرَ قَطُّ أحْسَنَ مِنْهَا، قالاَ: أمَّا هذِهِ الدَّارُ فَدَارُ الشُّهَدَاءِ».[روایت بخاري؛ این، بخشی از حدیثی طولانیست که در آن دانستنیهای گوناگونی بیان شده است و انشاءالله در باب "حرام بودن دروغ" خواهد آمد.] [صحیح بخاری، ش: (۲۷۹۱، ۴۶۷۴).]
ترجمه: سمرهسمیگوید: «دیشب دو نفر دیدم که نزدم آمدند و مرا بالای درخت، به ساختمانی بردند که هرگز ساختمانی به زیباییِ آن ندیدهام؛ آن دو گفتند: این ساختمان، از آنِ شهداست». [میتوانید روایت کامل این حدیث را در صحیح بخاری، بهشمارهی ۱۳۸۶ ببینید که در آن بیان شده است که آن دو نفر، جیرئیل و میکائیل بودند و آن درخت، درختی بهشتی بود. [مترجم]]
۱۳۲۷- وعن أنسٍس أنَّ أمَّ الرُّبيعِ بنتَ البَرَاءِ وهي أُمُّ حَارِثة بن سُرَاقَةَ، أتَتِ النَّبِيَّج فَقَالَتْ: يَا رسولَ اللهِ، ألا تُحَدِّثُنِي عَنْ حَارِثَةَ - وَكَانَ قُتِلَ يَوْمَ بَدْرٍ - فَإنْ كَانَ في الجَنَّةِ صَبَرْتُ، وَإنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ اجْتَهَدْتُ عَلَيْهِ في البُكَاءِ، فَقَالَ: «يَا أُمَّ حَارِثَةَ إنَّهَا جِنَانٌ في الجَنَّةِ، وَإنَّ ابْنَكِ أصابَ الفِرْدَوْسَ الأَعْلَى».[روایت بخاري] [صحیح بخاری، ش: ۲۸۰۹.]
ترجمه: انسسمیگوید: امربیع دختر براء که مادرِ حارثه بن سراقه بود، نزد پیامبرجآمد و عرض کرد: ای رسولخدا! آیا از حارثه به من خبر نمیدهید؟ - گفتنیست: حارثه در جنگ بدر کشته شده بود.- اگر حارثه در بهشت باشد، - بر مرگِ او- شکیبایی میورزم و گرنه، تا میتوانم برایش میگریم. رسولاللهجفرمود: «ای مادرِ حارثه! بهشت دارای درجات و باغهای فروانیست و پسرت در فردوس برین جای دارد».
۱۳۲۸- وعن جابر بن عبد اللهب قَالَ: جِيءَ بِأَبِي إِلَى النَّبِيِّج وقَدْ مُثِّلَ بِهِ، فَوُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ؛ فَذَهَبْتُ أكْشِفُ عَنْ وَجْهِهِ فَنَهَانِي قَوْمِي، فَقَالَ النَّبِيُّج: «مَا زَالتِ المَلائِكَةُ تُظِلُّهُ بِأَجْنِحَتِهَا».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: (۱۲۴۴، ۲۸۱۶)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۴۷۱.]
ترجمه: جابر بن عبداللهبمیگوید: پیکرِ پدرم را که مُثله شده بود، نزد پیامبرجآوردند و جلوی آن بزرگوار گذاشتند؛ من پارچه را از روی چهرهاش کنار میزدم (تا او را ببینم و میگریستم). عدهای مرا از این کار باز داشتند. پیامبرجفرمود: «فرشتگان پیوسته با بالهایشان او را در سایهی خویش میگیرند».
۱۳۲۹- وعن سهل بن حنيفٍس أنَّ رسول اللهج قَالَ: «مَنْ سَألَ اللهَ تَعَالَى الشَّهَادَةَ بِصِدْقٍ بَلَّغَهُ اللهُ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ، وَإنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۹۰۹. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۵۸ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: سهل بن حُنَیفسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «کسی که صادقانه از الله متعال درخواست شهادت کند، الله، او را به درجه یا جایگاه شهدا میرساند؛ گرچه در رختخواب خود بمیرد».
شرح
این احادیث دربارهی فضیلت شهیدانیست که در راه الله کشته میشوند و بیانگر این است که جایگاه شهدا در بهشت میباشد؛ همانگونه که الله میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِ﴾[التوبة: ١١١]
همانا الله، جانها و مالهای مومنان را در مقابل اینکه بهشت از آنان باشد، خریداری نمود. ایشان در راه الله میجنگند و میکشند و کشته میشوند؛ وعدهی راستینیست بر الله که در تورات و انجیل و قرآن آمده است.
مؤلف/احادیث فراوانی آورده است که نشانگر صداقت، راستی و پختگیِ ایمانِ صحابهشمیباشد؛ پیامبرجهمینکه به آنان خبر میداد که شهدا چه جایگاه و منزلتی دارند، غذایی را که در دست داشتند، میانداختند و به سوی جهاد میشتافتند و میجنگیدند و کشته میشدند و در حالی به دیدار اللهﻷمیرفتند که از او راضی بودند و او نیز از آنان راضی بود. بدون شک، این نمونهای از فضیلت آن رادمردان تاریخ اسلام است که هیچیک از آیندگانشان به پایِ آنان نمیرسد.
بهعنوان نمونه عمیر بن حُمام انصاریسرا ببینید که روز بدر از پیامبرجشنید که میفرمود: «بهسوی بهشتی بشتابید که پهنایش بهگستردگی آسمانها و زمین است». عُمَیرسگفت: ای رسولخدا! بهشتی که پهنایش به گستردگی آسمانها و زمین است؟! فرمود: «بله». عمیرسچند دانه خرما از تیردانش درآورد و شروع به خوردنِ آنها کرد؛ سپس گفت: اگر بخواهم این خرماها را بخورم، این عُمری طولانیست (و وقتِ زیادی میبرد). لذا هرچه خرما داشت، انداخت و سپس با دشمنان جنگید تا اینکه شهید شد و پیامبرجبه بهشتی بودنِ او گواهی داد.
و نیز انس بن نضرسکه در جنگ اُحُد به سعد بن معاذسگفت: «سوگند به پروردگارم، این، بهشت است که من، بوی آن را از سوی احد میشنوم». ابنالقیم/میگوید: این، نمونهای ازکرامتهاییست که اللهﻷهرکه از بندگانش را که بخواند، با آن گرامی میدارد. انس بن نضرسدر همین دنیا و در حالیکه روی زمین بود، بوی بهشت را که در آسمانهاست، استشمام کرد و بدینسان به خواستِ الله متعال در همین دنیایِ خاکی، بوی بهشت را احساس کرد و بر یقینش افزوده شد؛ لذا او که در غزوهی بدر حاضر نشده و منتظر چنین فرصتی بود، وارد میدان نبرد شد و آنقدر شمشیر زد که به شهادت رسید. بسیاری از صحابهشدر غزوهی بدر شرکت نکرده بودند؛ زیرا پیامبرجصحابهشرا به جنگیدن دستور نداد و فرمود: «هرکه دوست دارد، با ما خروج کند»؛ چون هدفش شبیخون زدن به کاروان تجارتی قریش بود که به سرکردگی ابوسفیان از شام باز میگشت؛ لذا بسیاری از یاران رسولاللهجگمان میکردند که رسولاللهجبا دشمن روبهرو نخواهد شد؛ از این رو هرکه دوست داشت، خروج کرد و هرکه میخواست، در مدینه ماند. انس بن نضرسنیز که گمان نمیکرد جنگی روی دهد، در مدینه ماند و چون در این غزوه حضور نداشت، به پیامبرجگفت: «ای رسولخدا! در نخستین غزوهای که با مشرکان جنگیدی، شرکت نداشتم. اگر الله توفیقم دهد که در جنگ دیگری رویاروی مشرکان قرار بگیرم، الله به مردم نشان خواهد داد که چه خواهم کرد». و چون جنگ «احد» روی داد، به سوی مشرکان پیش رفت و جنگید تا اینکه کشته شد. انس بن مالکسمیگوید: او را دیدیم که کشته شده و مشرکان، مُثلهاش کرده بودند و جای بیش از هشتاد زخم شمشیر، ضربهی نیزه و اثر تیر در بدنش دیده میشد و هیچکس او را نشناخت، مگر خواهرش؛ آنهم از روی انگشتانش. وی در آن هنگام که مسلمانان پراکنده شدند، به میان دشمن زد و گفت: «یا الله! من، از کاری که اینها- یعنی مسلمانان- انجام دادند، عذرخواهی میکنم و از کاری که اینها- یعنی مشرکان- کردند، بیزاری میجویم».
این داستان و امثالِ آن، بهروشنی نشان میدهد که الله متعال بهترین مردم را برای همراهی با پیامبر برگزيدهاش، محمد مصطفیجبرگزید و این، مصداق روشنی از این سخن رسولاللهجمیباشد که فرموده است: «خَيْرُ النَّاسِ قَرنِي، ثُمَّ الَّذِينَ يلوُنَهم، ثُمَّ الَّذِينَ يلُونَهُم»؛ [صحیح بخاری، ش: (۲۶۵۲، ۳۶۵۱، ۶۴۲۹)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۳۳ بهنقل از عبدالله بن مسعودس.] یعنی: «بهترین مردم، کسانی هستند که در دوران من بهسر میبرند (صحابه)، سپس نسلی که پس از ایشان میآیند (تابعین)، و سپس نسلِ بعدی، (تبع تابعین)».
***
۱۳۳۰- وعن أنسٍس قالَ: قَالَ رسولُ اللهج: «مَنْ طَلَبَ الشَّهَادَةَ صَادِقاً أُعْطِيَهَا ولو لَمْ تُصِبْهُ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۹۰۸.]
ترجمه: انسسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکه صادقانه خواهان شهادت باشد، - پاداشِ آن- به او عطا میشود؛ اگرچه به شهادت نرسد».
۱۳۳۱- وعن أَبي هريرةَس قالَ: قَالَ رسول اللهج: «مَا يَجِدُ الشَّهِيدُ مِنْ مَسِّ القَتْلِ إِلاَّ كَمَا يَجِدُ أَحَدُكُمْ مِنْ مَسِّ القَرْصَةِ».[ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۵۸۱۳؛ آلبانی/این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: ۳۸۳۶، حسن دانسته است.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «شهید هنگام کشته شدن دردی احساس نمیکند، مگر بهاندازهی دردی که یکی از شما از نیشگونِ [مورچه یا نیشِ پشه] حس مینماید».
۱۳۳۲- وَعنْ عَبْدِ الله بْنِ أبي أَوْفيب أَنَّ رسولَ اللهج في بعْضِ أَيَّامِهِ الَّتِي لَقِيَ فِيهَا الْعَدُوَّ، انْتَظرَ حَتَّى إِذَا مَالَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فِي النَّاسِ فَقَالَ: «أَيُّهَا النَّاسُ لا تَتَمنَّوْا لِقَاءَ الْعدُوَّ، وَسَلُوا الله العَافِيَةَ، فَإِذَا لقيتُمُوهُم فَاصْبرُوا، وَاعْلَمُوا أَنَّ الْجَنَّة تَحْتَ ظِلاَلِ السُّيُوفِ». ثُمَّ قَالَ: «اللهم مُنْزِلَ الْكِتَابِ وَمُجْرِيَ السَّحَاب، وَهَازِمَ الأحزاب، اهْزِمْهُمْ وَانْصُرْنا عَلَيْهِمْ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۲۹۶۵، ۲۹۶۶)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۷۴۲.]
ترجمه: عبدالله بن ابیاوفیبمیگوید: رسولاللهجدر يكي از روزهایی که با دشمن روبهرو شد، تا بعد از زوال آفتاب منتظر ماند. سپس در میان مردم برخاست و فرمود: «ای مردم! رويارويي با دشمن را آرزو نكنيد و از الله، عافيت بخواهيد؛ ولي اگر با دشمن روبهرو شديد، صبر و پایداری كنيد و بدانيد كه بهشت، زير سايهی شمشيرهاست». سپس دعا كرد: «یا الله! ای نازلكنندهی كتاب و ای ذاتی که ابرها را بهحرکت درمیآوری! ای شکستدهندهی دستههای دشمن! احزاب (گروههای دشمن) را شکست بده و ما را بر آنها پیروز بگردان».
۱۳۳۳- وعن سهلِ بْنِ سَعْدٍس قالَ: قَالَ رسول اللهج: «ثِنْتَانِ لا تُرَدَّانِ، أَوْ قَلَّمَا تُرَدَّانِ: الدُّعَاءُ عِنْدَ النِّدَاءِ وَعِنْدَ البَأسِ حِيْنَ يُلْحِمُ بَعْضُهُم بَعضَاً».[روایت ابوداود با اِسناد صحيح] [صحیح الجامع، ش: ۳۰۷۹؛ صحیح الترغیب، ش:۲۶۲؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۲۲۱۵.]
ترجمه: سهل بن سعدس می گوید :رسولاللهجفرمود: «دو دعا رد نمیشود، یا خیلی اندک رد میشود: دعا در هنگامِ اذان، و دعا در هنگامِ جنگ که لشکریان در هم میریزند (و تنور جنگ داغ میگردد)».
۱۳۳۴- وعن أنسٍس قالَ: كَانَ رسولُ اللهِج إِذَا غَزَا، قَالَ: «اللهم أنْتَ عَضُديِ وَنَصِيرِي، بِكَ أَحُولُ، وَبِكَ أَصُولُ، وَبِكَ أُقَاتِلُ».[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن دانسته است.] [صحیح الجامع، ش: ۴۷۵۷؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۲۲۹۱.]
ترجمه: انسسمیگوید: رسولاللهجدر هنگامِ نبرد این دعا را میگفت: «اللهم أنْتَ عَضُديِ وَنَصِيرِي، بِكَ أَحُولُ، وَبِكَ أَصُولُ، وَبِكَ أُقَاتِلُ». [ترجمهی دعا: «یا الله! مددکار و یاریگر من، تویی؛ به یاری و کمک تو جولان میدهم و به کمک تو حمله میکنم و به کمک تو میجنگم».]
۱۳۳۵- وَعَن أَبي موسى الأشعريِّس أنَّ النَّبِیَّج كَانَ إِذَا خَافَ قَوْماً قَالَ: «اللهم إنَّا نَجْعَلُكَ في نُحُورِهِمْ، وَنَعُوذُ بِكَ مِنْ شُرُورِهِمْ».[روايت ابوداود با اِسناد صحیح] [صحيح الجامع، ش: ۳۰۷۶؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۱۳۶۰. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۹۸۸ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: ابوموسی اشعریسمیگوید: رسولاللهجهنگامیکه از گروهی بیمناک میشد، میگفت: «اللهم إنَّا نَجْعَلُكَ في نُحُورِهِمْ، وَنَعُوذُ بِكَ مِنْ شُرُورِهِمْ». [ترجمهی دعا: «یا الله! ما، تو را در برابرِ آنان قرار میدهیم از شرارتهایشان به تو پناه میآوریم».]
۱۳۳۶- وعن ابن عمرب: أنَّ رسولَ اللهِج قَالَ: «الخَيْلُ مَعقُودٌ في نَوَاصِيهَا الخَيْرُ إِلَى يَومِ القِيَامَةِ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۳۶۴۴؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۷۱.]
ترجمه: ابنعمربمیگوید: رسول اللهجفرمود: «خیر و نیکی تا روز قیامت بر پیشانی اسبان بسته شده است».
۱۳۳۷- وعن عروة البارِقِيِّس أنَّ النَّبِيَّج قَالَ: «الخَيْلُ مَعقُودٌ في نَوَاصِيهَا الخَيْرُ إِلَى يَومِ القِيَامَةِ: الأجْرُ، وَالمَغْنَمُ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۲۸۵۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۷۳.]
ترجمه: عروهي بارقيسمیگوید: پیامبرجفرمود: «خیر و نیکی که همان پاداش و غنیمت باشد، تا روز قیامت بر پیشانی اسبان بسته شده است».
۱۳۳۸- وعن أَبي هريرةَس قالَ: قَالَ رسولُ اللهج: «مَنْ احْتَبَسَ فَرَساً فِي سَبِيلِ اللهِ، إيمَانَاً بِاللهِ، وَتَصْدِيقَاً بِوَعْدِهِ، فَإنَّ شِبَعَهُ، وَرَيَّهُ ورَوْثَهُ، وَبَوْلَهُ في مِيزَانِهِ يَوْمَ القِيَامَةِ».[روایت بخاری] [صحیح بخاری، ش: ۲۸۵۳]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکه از روی ایمان به الله و تصدیق وعدههایش، اسبی را در راه الله (برای جهاد) نگهداری کند، خوردن، نوشیدن، ادرار و سرگین آن اسب در ترازوی نیکیهای صاحبش ثبت و منظور میشود». [یعنی: به میزان زحمتی که برای پرورش اسب کشیده است، پاداش میبرد.]
۱۳۳۹- وعن أَبي مسعودٍس قالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّج بِنَاقةٍ مَخْطُومَةٍ فَقَالَ: هذِهِ في سَبيلِ اللهِ. فَقَالَ رسول اللهج: «لَكَ بِهَا يَوْمَ القِيَامَةِ سَبْعُ مئَةِ نَاقَةٍ كُلُّهَا مَخْطُومَةٌ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۸۹۲.]
ترجمه: ابومسعودسمیگوید: مردی، شتری افساربسته نزد پیامبرجآورد و گفت: این، برای استفاده در راه الله باشد. رسولاللهجفرمود: «به جای آن در روز رستاخیز هفتصد شترِ افساربسته به تو داده میشود».
۱۳۴۰- وعن أَبي حمادٍ -وَيُقَالُ: أَبُو سعاد، وَيُقَالُ: أَبُو أسدٍ ، وَيُقَالُ: أَبُو عامِر، وَيُقَالُ: أَبُو عمرو، وَيُقَالُ: أَبُو الأسود، وَيُقَالُ: أَبُو عبسٍ- عُقبة بن عامِرٍ الجُهَنيِّس قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِج وَهُوَ عَلَى المِنْبَرِ، يَقُولُ: «﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ﴾، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، ألا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ، ألا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۹۱۷.]
ترجمه: ابوحماد، عقبه بن عامر جُهَنیس- که ابوسُعاد، ابواسد، ابوعامر، ابوعمرو، ابوالاسود، و ابوعبْس نیز گفته شده است- میگوید: از رسولاللهجشنیدم که بالای منبر میفرمود:﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ﴾یعنی: «آنچه از نیرو در توان شماست، برای پیکار با آنان آماده سازید». و افزود: «بدانید که نیرو، همان تیراندازیست؛ بدانید که نیرو، همان تیراندازیست؛ بدانید که نیرو، همان تیراندازیست».
شرح
این، مجموعهای از احادیثیست که مؤلف/در کتابش آورده و پارهای از آنها دربارهی فضیلت شهداست و پیشتر نیز احادیثی در اینباره گذشت؛ و بخشی دیگر از این احادیث دربارهی فضیلت مشارکت در جهاد با اسب و تیر و دیگر تجهیزات نظامیست.
در بخش نخست، پیامبرجبیان فرموده است که: «شهید هنگام کشته شدن دردی احساس نمیکند، مگر بهاندازهی دردی که یکی از شما از نیشگونِ [مورچه یا نیشِ پشه] حس مینماید»؛ زیرا الله متعال، کشته شدن را برای او و نیز خروج روح از کالبدش را آسان میگرداند؛ چون به روح مژدهی رضایت الاهی و بهشت برین داده میشود و بدینسان بهسادگی از کالبد جدا میگردد. همانگونه که میدانید، هرکه میمیرد، روح از تَنَش جدا میشود.
در یکی از این احادیث آمده است: رسولاللهجبرای مردم سخنرانی کرد و فرمود: «ای مردم! رويارويي با دشمن را آرزو نكنيد و از الله، عافيت بخواهيد؛ ولي اگر با دشمن روبهرو شديد، صبر و پایداری كنيد و بدانيد كه بهشت، زير سايهی شمشيرهاست». شاهدِ موضوع از این حدیث، این است که فرمود: «بهشت، زير سايهی شمشيرهاست».
یکی از فضایل جهاد در راه اللهﻷکه در این احادیث بیان شده، این است که هرکس با اسب خود در جهاد شرکت کند، پاداش آن نیز برای او ثبت و منظور میگردد؛ چنانکه پیامبرجفرمود: «خیر و نیکی که همان پاداش و غنیمت باشد، تا روز قیامت بر پیشانی اسبان بسته شده است». و منظور، اسبهاییست که در راه جهاد مورد استفاده قرار میگیرند؛ زیرا آن بزرگوار خیر و نیکی را به اجر و غنیمت تفسیر فرمود. این احتمال نیز وجود دارد که این حدیث، عام و شامل همهی اسبها باشد؛ چه اسبهایی که در راه جهاد مورد استفاده قرار میگیرند و چه اسبهایی که در این راه از آنان استفاده نمیشود. در یکی از این احادیث آمده است: مردی، شتری افساربسته نزد پیامبرجآورد و گفت: این، برای استفاده در راه الله باشد. رسولاللهجفرمود: «به جای آن، در روز رستاخیز هفتصد شترِ افساربسته به تو داده میشود»؛ زیرا الله متعال، نیکیها را تا هفتصد برابر و حتی بیشتر افزایش میدهد.
بخشی از مشارکت در جهاد، فراگیری فنون نظامی، از جمله تیراندازیست؛ زیرا رسولاللهجآیهی ۶۰ سورهی «انفال» را تلاوت نمود که الله متعال میفرماید:
﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ﴾ [الأنفال: ٦٠]
آنچه از نیرو در توان شماست، برای پیکار با آنان آماده سازید.
و سپس سه بار فرمود: «بدانید که نیرو، همان تیراندازیست». و این، متناسب با هر دوره و زمانیست؛ در دوران پیامبرجتیراندازی با تیر و کمان انجام میشد و امروزه با تفنگ و موشکانداز و امثال آن. از الله متعال میخواهیم که ما را در شمارِ کسانی قرار دهد که با جان و مال خود، در راه الله جهاد میکنند؛ همانا الله بر هر کاری تواناست.
***
۱۳۴۱- وَعَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهج يَقُولُ: «سَتُفْتَحُ عَلَيْكُمْ أَرْضُونَ، وَيَكْفِيكُمُ اللهُ، فَلا يَعْجِزْ أَحَدُكُمْ أنْ يَلْهُوَ بِأَسْهُمِهِ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۹۱۸.]
ترجمه: عقبه بن عامر جُهَنیسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «بهزودی سرزمینهای فراوانی برای شما فتح میشود و الله متعال شما را - از شرّ دشمنان- آسوده میکند؛ اما هیچکس نباید از بازی و تمرین کردن با تیرهایش کوتاهی کند».
۱۳۴۲- وَعَنْهُ: أنَّه قَالَ: قَالَ رسولُ اللهج: «مَنْ عُلِّمَ الرَّمْيَ، ثُمَّ تَرَكَهُ، فَلَيْسَ مِنَّا، أَوْ فَقَدْ عَصَى».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۹۱۹.]
ترجمه: عقبه بن عامر جُهَنیسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکه تیراندازی را فرا بگیرد و سپس آنرا ترک کند، از ما نیست یا معصیت و نافرمانی کرده است».
۱۳۴۳- وَعَنْهُس قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهج يَقُولُ: «إنَّ اللهَ يُدْخِلُ بِالسَّهْمِ الوَاحِدِ ثَلاَثَةَ نَفَرٍ الجَنَّةَ: صَانِعَهُ يَحْتَسِبُ في صَنْعَتِهِ الخَيْرَ، وَالرَّامِي بِهِ، ومُنْبِلَهُ.وَارْمُوا وَارْكَبُوا، وَأنْ تَرْمُوا أحَبُّ إليَّ مِنْ أنْ تَرْكَبُوا. وَمَنْ تَرَكَ الرَّمْيَ بَعْدَ مَا عُلِّمَهُ رَغْبَةً عَنْهُ فَإنَّهَا نِعْمَةٌ تَرَكَهَا» أَوْ قَالَ: «كَفَرَهَا».[روايت ابوداود] [ضعیف است؛ ر.ک: ضعیف الجامع، ش: ۱۷۳۲؛ و ضعیف أبی داود، از آلبانی/ش: ۵۴۰.]
ترجمه: عقبه بن عامر جُهَنیسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «الله به سبب یک تیر، سه نفر را به بهشت میبرد: سازندهی آن را که از ساختنش نیت خوب و قصد ثواب داشته باشد؛ پرتابکننده و کسی که آنرا به دست تیرانداز میدهد. و تیراندازی و سوارکاری کنید؛ و تیراندازیِ شما را از اینکه سوارکاری نمایید، بیشتر دوست دارم. و هرکس تیراندازی را فرا بگیرد و سپس آنرا بدون عذر و از روی بیرغبتی ترک کند، نعمتیست که آنرا ترک کرده» یا فرمود: «نسبت به آن ناسپاسی نموده است».
۱۳۴۴- وعن سَلَمة بن الأكَوعِس قالَ: مَرَّ النَّبِيُّج عَلَى نَفَرٍ يَنْتَضِلُونَ، فَقَالَ: «ارْمُوا بَنِي إسماعِيلَ فَإنَّ أَبَاكُمْ كَانَ رَامِياً».[روایت بخاری] [صحیح مسلم، ش: ۳۳۷۳.]
ترجمه: سلمه بن اکوعسمیگوید: پیامبرجاز کنار چند نفر که مسابقهی تیراندازی میدادند، گذشت و فرمود: «ای فرزندان اسماعیل! تیراندازی کنید که پدرتان (اسماعیل÷) تیرانداز بود».
۱۳۴۵- وَعَنْ عَمْرِو بْنِ عَبَسَةَس قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهج يَقُولُ: «مَنْ رَمَى بِسَهمٍ فِي سَبيلِ الله فَهُوَ لَهُ عِدْلُ مُحَرَّرَةٍ».[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحيح دانسته است.] [صحیح الجامع، ش: ۶۲۶۸؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ش: ۱۳۳۷.]
ترجمه: عمرو بن عَبَسهسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «هرکه یک تیر در راه الله بیندازد، این برای او با آزاد کردن برده ای برابری میکند».
۱۳۴۶- وعن أَبي يحيى خُرَيْم بن فاتِكٍس قَالَ: قَالَ رسولُ اللهج: «مَنْ أنْفَقَ نَفَقَةً فِي سَبيلِ اللهِ كُتِبَ لَهُ سَبْعُ مِئَةِ ضِعْفٍ».[ترمذی، این حدیث را روايت كرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۶۲۶۸؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ش: ۱۳۳۷.]
ترجمه: ابويحيی، خُرَیم بن فاتکسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکس در راه الله چیزی را انفاق کند- یا هزینهای نماید، پاداشِ آن- هفتصد برابر برای او ثبت میشود».
۱۳۴۷- وعن أَبي سعيد الخدريس قَالَ: قَالَ رسول اللهج: «مَا مِنْ عَبْدٍ يَصُومُ يَوْماً في سَبِيلِ اللهِ إِلاَّ بَاعَدَ اللهُ بِذَلِكَ اليَوْمِ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ سَبْعِينَ خَرِيفاً».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۲۸۴۰؛ و صحیح مسلم، ش:۱۱۵۳؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۲۲۶ آمده است.]
ترجمه: ابوسعيد خدریسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکه یک روز در راهِ الله روزه بگیرد، الله چهرهی او را بهاندازهی مسافت هفتاد سال، از آتش دوزخ دور میگرداند».
۱۳۴۸- وعن أَبي أُمَامَةَس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «مَنْ صَامَ يَوْماً في سَبيلِ اللهِ جَعَلَ اللهُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّارِ خَنْدَقاً كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ والأَرْضِ».[ترمذی، این حدیث را روايت كرده و گفته است: حسن صحيح میباشد.] [صحیح الجامع، ش: ۶۳۳۳؛ السلسلة الصحیحة، ش: ۵۶۳؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ش: ۱۳۲۵.]
ترجمه: ابوامامهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «هرکه یک روز در راهِ الله روزه بگیرد، الله متعال میان او و دوزخ، گودالی بهاندازهی فاصلهی میانِ آسمان و زمین قرار میدهد».
۱۳۴۹- وعن أَبي هريرةَس قالَ: قَالَ رسول اللهج: «مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَغْزُ، وَلَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ بغَزْوٍ، مَاتَ عَلَى شُعْبَةٍ مِنَ النِّفَاقِ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۱۹۱۰.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هرکس در حالی بمیرد که پیکار نکرده یا در دل قصد جهاد ننموده باشد، بر شعبهای از نفاق مرده است».
۱۳۵۰- وَعَنْ جابِرٍس قال: كُنَّا مَع النَّبِيِّج في غَزَاةٍ فَقال: «إِنَّ بِالْمَدِينَةِ لَرِجَالاً مَا سِرْتُمْ مَسِيرًا، وَلاَ قَطَعْتُمْ وَادِياً إِلاَّ كانُوا مَعكُم، حَبَسَهُمُ الْمَرَضُ» وَفِي روايَةٍ: «حَبَسَهُمُ العُذْرُ»؛ وَفِي روايَةٍ: «إِلاَّ شَركُوكُمْ في الأَجْرِ».[روايت بخاری بهنقل از انس؛ و این لفظ مسلم بهنقل از جابرسمیباشد.] [صحيح بخاري، ش: ۲۸۳۹؛ صحیح مسلم، ش: ۱۹۱۱؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی ۴ و ۵ آمده است.]
ترجمه: جابرسمیگوید: در یکی از جنگها با رسولاللهجبودیم؛ فرمود: «همانا مردانی در مدینه هستند که شما، هیچ مسیری را نپیمودید و هیچ گردنه و راهی را پشت سر نگذاشتید، مگر آنکه با شما بودند؛ بیماری، آنان را از همراهی با شما بازداشت».
و در روایتی آمده است: «عذر، آنان را از همراهی با ما بازداشت».
و در روایتی آمده است: «مگر آنکه در اجر و پاداش، با شما شریکند».
۱۳۵۱- وعن أَبي موسىس أنَّ أعرابيًّا أَتَى النَّبِيَّج فَقال: يَا رسولَ اللهِ، الرَّجُلُ يُقَاتِلُ لِلْمَغْنَمِ، وَالرَّجُلُ يُقَاتِلُ لِيُذْكَرَ، وَالرَّجُلُ يُقَاتِلُ ليُرَى مَكَانُهُ؟
وَفِي روايةٍ: يُقَاتِلُ شَجَاعَةً، وَيُقَاتِلُ حَمِيَّةً.
وَفي روايةٍ: وَيُقَاتِلُ غَضَباً، فَمَنْ فِي سبيل الله؟ فقالَ رسولُ اللهِ: «مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللهِ هِيَ العُلْيَا، فَهُوَ في سَبيلِ اللهِ».[متَّفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۱۲۳ و...؛ مسلم، ش:۱۹۰۴؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی ۹ آمده است.]
ترجمه: ابوموسیسمیگوید: بادیهنشینی نزد پیامبرجآمد و گفت: ای رسولخدا! مردی برای دستیابی به غنیمت میجنگد و مردی برای کسبِ نام و شهرت، و مردی هم پیکار میکند تا دلاور و جنگاور دیده شود. [یعنی برای ریا و خودنمایی].
و در روایتی آمده است: بهخاطر شجاعت و تعصب قومی میجنگد.
و در روایتی دیگر آمده است: از روی خشم پیکار میکند...
... کدامیک در راه الله است؟ رسول اللهجفرمودند: «کسی که برای اعلای کلمةالله (وسرافرازی دین او) بجنگد، او، مجاهد راه الله است».
شرح
این احادیث، به مسایلی دربارهی جهاد در راه الله، از جمله تیراندازی پرداخته است؛ پیشتر حدیثی بدین مضمون گذشت که پیامبرجفرمود: «بدانید که نیرو، همان تیراندازیست» و این جمله را سه بار تکرار کرد.
در این احادیث به فراگیری تیراندازی تشویق شده و این نکته نیز بیان گردیده است که هرکس پس از منت و توفیق الله متعال، تیراندازی را فرا بگیرد و سپس آنرا ترک کند، نسبت به این نعمت ناسپاسی کرده است؛ در برخی از احادیث آمده که پیامبرجاز چنین کسی بیزاری جُست.
یکی از احادیثی که اینک گذشت، حدیثی بدین مضمون بود که: «بهزودی سرزمینهای فراوانی برای شما فتح میشود و الله متعال شما را - از شرّ دشمنان- آسوده میکند؛ اما هیچکس نباید از بازی و تمرین کردن با تیرهایش کوتاهی کند».
در این احادیث و امثال آن به فراگیری تیراندازی تشویق شده است؛ لذا شایسته است که انسان تیراندازی را فرا بگیرد؛ اگرچه تیراندازی با سلاحهای سبک باشد؛ زیرا نمیداند که چه پیش خواهد آمد. گفتنیست: پیامبرجگذاشتن جایزه در مسابقهی تیراندازی را جایز قرار داده است؛ یعنی: اگر دو نفر با تفنگ یا دیگر سلاحها با هم مسابقه دهند و جایزهای برای برنده در میان بگذارند، ایرادی ندارد و این کار، جایز میباشد؛ زیرا این، تشویقی برای یادگرفتن تیراندازیست. در یکی از این احادیث آمده است که پیامبرجفرمود: «تیراندازی و سوارکاری کنید؛ و تیراندازیِ شما را از اینکه سوارکاری نمایید، بیشتر دوست دارم»؛ زیرا تیراندازی هم برای سواره میسر است و هم برای پیاده؛ اما سوارکاری تنها برای کسی میسر است که سوارِ مرکب میشود؛ از اینرو پیامبرجتیراندازی را از سوارکاری بیشتر دوست داشت.
این احادیث بیانگر فضیلت روزه گرفتن در هنگامِ جهاد در راه الله متعال میباشد؛ در یکی از این احادیث آمده است: «هرکه یک روز در راهِ الله روزه بگیرد، الله چهرهی او را بهاندازهی مسافت هفتاد سال، از آتش دوزخ دور میگرداند». همچنین در این احادیث به وجوب اخلاص نیت برای الله متعال تصریح شده است؛ چنانکه از پیامبرجدربارهی مردی پرسیدند که از روی شجاعت، و از روی تعصب، یا از روی ریا و خودنمایی میجنگد؛ کدامیک در راه الله است؟ فرمود: «کسی که برای اعلای کلمة الله (وسرافرازی دین او) بجنگد، او، مجاهد راه الله است».
***
۱۳۵۲- وعن عبد الله بن عمرو بن العاصب قَالَ: قَالَ رسولُ اللهج: «مَا مِنْ غَازِيَةٍ، أَوْ سَرِيّةٍ تَغْزُو، فَتَغْنَمُ وَتَسْلَمُ، إِلاَّ كَانُوا قَدْ تَعَجَّلُوا ثُلُثَيْ أُجُورهُمْ، وَمَا مِنْ غَازِيَةٍ أَوْ سَرِيّةٍ تُخْفِقُ وَتُصَابُ إِلاَّ تَمَّ أجُورهُمْ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۱۹۰۶.]
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاصبمیگوید: رسولاللهجفرمود: «هر گروه رزمنده یا هر دستهی نظامی که در راه الله پیکار کنند و غنیمت بگیرند و سالم بمانند، دوسوم پاداش خود را پیشاپیش دریافت کردهاند و هر گروه یا دستهی رزمنده که ناکام بمانند و کُشته یا زخمی بدهند، همهی پاداش خویش را بهطور کامل- در آخرت- دریافت میکنند».
۱۳۵۳- وعن أَبي أُمَامَةَس أنَّ رجلاً قَالَ: يَا رسولَ اللهِ، ائْذَنْ لِي فِي السِّيَاحَةِ فَقَالَ النَّبِيُّج: «إنَّ سِيَاحَةَ أُمَّتِي الجِهَادُ فِي سَبيلِ اللهِﻷ».[روایت ابوداود با اِسنادِ جیّد] [صحیح الجامع، ش: ۲۰۹۳؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۲۱۷۲.]
ترجمه: ابوامامهسمیگوید: مردی عرض کرد: ای رسولخدا! اجازهی سیاحت و گردش بده. پیامبرجفرمود: «سیاحت امت من، جهاد در راه اللهﻷمیباشد».
۱۳۵۴- وعن عبد الله بن عمرو بن العاصب عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «قَفْلَةٌ كَغَزْوَةٍ».[روایت ابوداود با اِسنادِ جیّد] [صحیح الجامع، ش: ۴۳۹۳؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۲۱۷۳.]
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاصبمیگوید: پیامبرجفرمود: «پاداشِ بازگشت از جهادِ (انجامشده)، همانند پاداشِ جهاد میباشد. [یعنی: جهادگر، هنگام بازگشت از جهادی که انجام داده است، همان پاداشی را میبرد که هنگام پیکار به او میرسد.]
۱۳۵۵- وعن السائب بن يزيدٍس قالَ: لَمَّا قَدِمَ النَّبِيُّج مِنْ غَزْوَةِ تَبُوك تَلَقَّاهُ النَّاسُ، فَتَلَقّيتُهُ مَعَ الصِّبْيَانِ عَلَى ثَنيَّةِ الوَدَاعِ.[اين، لفظ ابوداود با اِسنادِ صحيح میباشد.]
ورواه البخاري قَالَ: ذَهَبْنَا نَتَلَقَّى رسولَ اللهِج مَعَ الصِّبْيَانِ إِلَى ثَنِيَّةِ الوَدَاعِ. [صحیح بخاری، ش: ۳۰۸۳.]
ترجمه: سائب بن یزیدسمیگوید: هنگامیکه پیامبرجاز غزوهی تبوک بازگشت، مردم به استقبالش رفتند؛ من نیز با عدهای از کودکان "ثنیهالوداع"با آن بزرگوار دیدار کردم.
در روایت بخاری آمده است: با کودکان، برای استقبال از رسولاللهجبه "ثنیهالوداع" رفتیم.
۱۳۵۶- وعن أَبي أُمَامَةَس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «مَنْ لَمْ يَغْزُ، أَوْ يُجَهِّزْ غَازِياً، أَوْ يَخْلُفْ غَازياً فِي أهْلِهِ بِخَيرٍ، أصَابَهُ اللهُ بِقَارعَةٍ قَبْلَ يَوْمِ القِيَامَةِ».[روایت ابوداود با اِسنادِ صحيح] [صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۲۱۸۵.]
ترجمه: ابوامامهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «هرکه- در راه الله- پیکار نکند یا رزمندهی را مجهز نسازد یا از خانوادهی رزمندهای بهنیکی سرپرستی نکند، الله متعال پیش از روز قیامت، او را به مصیبتی ناگوار دچار میگرداند».
۱۳۵۷- وعن أنسٍس أنَّ النَّبِيَّج قَالَ: «جَاهِدُوا المُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ وَأنْفُسِكُمْ وَألْسِنَتِكُمْ».[روایت ابوداود با اِسنادِ صحيح] [صحیح الجامع، ش: ۳۰۹۰؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۲۱۸۶.]
ترجمه: ابوامامهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «با مالها، جانها و زبانهایتان، با مشرکان جهاد کنید».
۱۳۵۸- وعن أَبي عمرو- وَيُقالُ: أَبُو حكيمٍ- النُّعْمَانِ بن مُقَرِّنٍس قَالَ: شَهِدْتُ رسول اللهج إِذَا لَمْ يُقَاتِلْ من أوَّلِ النَّهَارِ أخَّرَ القِتَالَ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ، وَتَهُبَّ الرِّيَاحُ، وَيَنْزِلَ النَّصْرُ.[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحيح دانسته است.] [صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۲۳۱۳؛ بخاری/نیز روایتی بههمین مضمون بهشمارهی ۳۱۶۰ نقل کرده است.]
ترجمه: ابوعمرو يا ابوحكيم، نعمان بن مُقرِّنسمیگوید: رسولاللهجرا دیدم که اگر ابتدای روز نمیجنگید، پیکار را تا زوال آفتاب بهتأخیر میانداخت و صبر میکرد تا باد بورزد و پیروزی- ونصرت الاهی- فرود آید».
۱۳۵۹- وعن أَبي هريرةَس قال: قَالَ رسول اللهج: «لا تَتَمَنَّوْا لِقَاءَ العَدُوِّ، وَاسْأَلُوا اللهَ العَافِيَةَ، فَإذَا لَقِيتُمُوهُمْ فَاصْبِرُوا».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۲۹۶۵، ۲۹۶۶)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۷۴۲.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «رويارويي با دشمن را آرزو نكنيد و از الله، عافيت بخواهيد؛ ولي اگر با دشمن روبهرو شديد، صبر و پایداری كنيد».
۱۳۶۰- وَعَنْهُ وَعَنْ جابرٍب: أنَّ النَّبِيَّج قَالَ: «الحَرْبُ خَدْعَةٌ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۳۰۳۰؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۷۳۹.]
ترجمه: ابوهریره و جابربمیگویند: پیامبرجفرمود: «جنگ، نیرنگ است». [اين، اشارهایست به اينکه پیروزیِ مسلمان درمیدان نبرد، علاوه بر صبر و شکیبایی و ایمان به الله، چنین اقتضا میکند که مجاهد، استراتژی توانمندی داشته باشد و بتواند جریان جنگ را با استفاده از امکانات موجود بهخوبی مدیریت کند؛ لذا ورود به عرصهی نبرد، باید کاملاً سنجیده و حسابشده باشد. [مترجم] ]
شرح
این، باقیماندهی احادیثیست که مؤلف/در بخش جهاد ذکر کرده است؛ در این احادیث به جهاد در راه الله تشویق شده و بیان گردیده است که: «هرکه- در راه الله- پیکار نکند یا رزمندهای را مجهز نسازد یا از خانوادهی رزمندهای بهنیکی سرپرستی نکند، الله متعال پیش از روز قیامت، او را به مصیبتی ناگوار دچار میگرداند». تفسیر این حادثهی ناگوار، در حدیثی دیگر بیان شده است؛ چنانکه رسولاللهجفرموده است: «هرکس در حالی بمیرد که پیکار نکرده یا در دل قصد جهاد ننموده باشد، بر شعبهای از نفاق مرده است».
در یکی از این احادیث به جهاد جانی، مالی و زبانی با مشرکان تشویق شده است؛ جهاد با مال، این است که انسان از طریق خریداریِ تجهیزات نظامی و امثال آن، از پشتیبانی مجاهدان دریغ نکند؛ جهاد جانی، بدین معناست که انسان، خودش در میدان نبرد حاضر شود و با دشمنان اسلام پیکار کند. و جهاد زبانی، نوعی جهاد تبلیغاتی بر ضدّ دشمن است که از طریق سرودن اشعار حماسی و نیز هجوسرایی، به انجام میرسد؛ زیرا هجو مشرکان و تحقیر آنها تأثیر منفی بر روحیهی آنان دارد؛ از آن جمله میتوان به هجوسراییهایی حسان بن ثابت و عبدالله بن رواحهبو دیگر صحابهشدر برابر مشرکان اشاره کرد.
در احادیثی که مؤلف/در این بخش آورده، فضیلت جهاد در راه الله بیان شده است؛ چنانکه این احادیث بهروشنی نشان میدهد که جهاد، یکی از برترین کارهای شایسته میباشد. مؤلف/احادیث فراوانی در اینباره ذکر کرده است؛ زیرا جهاد، یکی از مهمترین موضوعهای دینیست؛ حتی پیامبرججهاد در راه الله را بلندترین و رفیعترین قسمتِ اسلام برشمرده است؛ زیرا منافع فراوانی در آن وجود دارد؛ از جمله: اعلای کلمۀالله و یاریِ اسلام و مسلمانان.