۲۳۳- باب: وجوب حج و فضیلت آن
الله متعال میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩٧﴾ [آل عمران: ٩٧]
حج این خانه برای الله بر کسی که توانایی رفتن به آنجا را دارد، واجب است. و هر کس سر باز زند، بداند که الله از جهانیان بینیاز است.
۱۲۷۹- وعن ابن عمرَب: أنَّ رسولَ اللهج قَالَ: «بُنِيَ الإسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أنْ لا إله إِلا اللهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَإقَامِ الصَّلاَةِ، وَإيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَحَجِّ البَيْتِ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۸، ۱۰۸۲)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۶. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۰۸۲ و ۱۲۱۴ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: ابنعمربمیگوید: رسولاللهجفرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، بنده و فرستادهی اوست؛ ادای نماز، پرداختِ زکات، حجّ بیتالله، و روزهی ماه رمضان».
۱۲۸۰- وعن أَبي هريرةَس قَالَ: خَطَبَنَا رسول اللهج فَقَالَ: «يَا أيُّهَا النَّاسُ، قَدْ فَرَضَ اللهُ عَلَيْكُم الحَجَّ فَحُجُّوا»؛ فَقَالَ رَجُلٌ: أكُلَّ عَامٍ يَا رَسولَ اللهِ؟ فَسَكَتَ، حَتَّى قَإلها ثَلاثاً. فَقَالَ رسولُ اللهج: «لَوْ قُلْتُ نَعَمْ لَوَجَبَتْ، وَلَمَا اسْتَطَعْتُمْ» ثُمَّ قَالَ: «ذَرُوني مَا تَرَكْتُكُمْ؛ فَإنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِكَثْرَةِ سُؤالِهِمْ، وَاخْتِلاَفِهِمْ عَلَى أنْبِيَائِهِمْ، فَإذَا أمَرْتُكُمْ بِشَيءٍ فَأتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَإِذَا نَهَيْتُكُمْ عَن شَيْءٍ فَدَعُوهُ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش:۱۳۳۷. [بخشی از این حدیث، پیشتر بهشمارهی ۱۶۰ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجبرای ما سخنرانی کرد و فرمود: «ای مردم! الله متعال حج را بر شما فرض کرده است؛ پس حج بگزارید». مردی پرسید: ای رسولخدا! آیا هر سال (حج، فرض است)؟ پیامبرجسکوت کرد و آن مرد سه بار این پرسش را پرسید. رسولاللهجفرمود: «اگر میگفتم: بله، (هر ساله حج) بر شما واجب میشد و شما، تواناییِ آنرا نداشتید»؛ سپس افزود: «مرا با همان مسایلی که برای شما میگویم، رها کنید (و سؤال بیمورد دربارهی مسایلِ ناگفته نپرسید)؛ زیرا امتهای گذشته را کثرت سؤال و مخالفت با پیامبرانشان به هلاکت رساند. لذا هرگاه شما را به انجام کاری دستور دادم، تا آنجا که میتوانید به آن عمل کنید و چون شما را از چیزی بازداشتم، از آن دوری نمایید».
شرح
مؤلف/در این بخش از کتابش به موضوع وجوب حج و فضیلت آن پرداخته است.
حج، یعنی بهقصد انجام مناسکی که الله متعال از طریق کتابش یا از طریق پیامبرشجبیان فرموده است، رهسپار خانهی خدا شوید و بهاجماع مسلمانان، یکی از ارکان اسلام میباشد. دلیل فرض بودن حج، این فرمودهی الله متعال است که:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩٧﴾ [آل عمران: ٩٧]
حج این خانه برای الله بر کسی که توانایی رفتن به آنجا را دارد، واجب است. و هر کس سر باز زند، بداند که الله از جهانیان بینیاز است.
این آیه، در سال نُهُم هجری نازل شد که از آن به «عامالوفود»[یعنی سالی که بسیاری از قبایل، هیئتها و نمایندگان خود را به حضور پیامبرجفرستادند. [مترجم]] یاد میشود؛ با نزول این آیه، حج، فرض شد. الله متعال در سورهی بقره میفرماید:
﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾ [البقرة: ١٩٦]
و برای الله حج و عمره را به طور کامل به جای آورید.
این آیه در سال ششم هجری نازل گردید و با نزول آن، کامل کردن حج و عمره، فرض شد؛ نه آغازِ حج و انجامِ مناسک آن؛ بلکه وجوبِ آغازِ حج، با نزول آیهی ۹۷ سورهی آلعمران در سال نُهُم هجری بود.
الله متعال میفرماید:﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ ٩٧﴾یعنی: «حجّ این خانه برای الله بر مردم واجب است». فرمود: ﴿عَلَى ٱلنَّاسِ﴾یعنی: «بر مردم» که شاملِ همهی آنها میشود؛ اما کافر را تا زمانیکه اسلام نیاورد، به گزاردن حج فرمان نمیدهیم و حجّ تنها بر مسلمانان، واجب است؛ آنهم با وجودِ شرطی که الله متعال بیان فرموده است: ﴿مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗا﴾یعنی: حج بر مسلمانی واجب است که تواناییِ رفتن به آنجا را دارد. لذا حج بر کسی که به سبب فقر نمیتواند خود را به مکه برساند، واجب نیست. و اما کسی که تواناییِ مالی دارد، اما ناتوانِ جسمیست و امیدی به بهبود یا رفع ناتوانیِ جسمیاش وجود ندارد، بر او واجب است که کسی را به نیابت از خود به حج بفرستد.
و اگر امیدی به بهبودِ وی یا برطرف شدن ناتوانیاش وجود دارد، مثلاً ناگهان بیمار میشود، باید تا زمانِ بهبودش منتظر بماند و سپس شخصاً حج بگزارد.
سپس مؤلف حدیث عبدالله بن عمربرا آورده است که پیامبرجدر آن، پنج رکن اسلام را برشمرد. پیشتر دربارهی این حدیث سخن گفتیم و دیگر نیازی به تکرارِ آن نیست؛ اما شاهدِ موضوع از این حدیث، این است که پیامبرجحج را یکی از ارکان اسلام برشمرد. میدانید که حج در تمام عُمر فقط یک بار واجب است؛ مگر اینکه کسی نذر کرده باشد که حج بگزارد؛ زیرا از پیامبرجسؤال شد که آیا حج، همه ساله واجب است؟ فرمود: «اگر میگفتم: بله، (هر ساله حج) بر شما واجب میشد و شما، این توانایی را نداشتید». لذا حج در تمام عُمر، تنها یک بار واجب میباشد و افزون بر آن، نافله بهشمار میآید و این، از لطف و عنایت پروردگار متعال است؛ زیرا برای مردم دشوار بود که هر سال برای ادای مناسک حج به مکه بروند. این، در حالیست که ادای نمازهای پنجگانه در طول شبانهروز واجب است و ادای نماز جمعه در هفتهای یک بار؛ زیرا واجب است که نماز جمعه در یک مسجد برپا شود و اگر قرار بود که مردم برای نمازهای پنجگانه نیز در یک مسجد جمع شوند، آن وقت با مشکلات فراوانی مواجه میشدند؛ از اینرو نماز جمعه در هفتهای یک بار فرض شده است.
زکات نیز در سالی یک بار، واجب است و همینطور روزه؛ و حج در تمام عمر، یک بار واجب میباشد. این از حکمت و رحمت الله متعال است که این فرایض را متناسب با وضعیت و شرایط بندگانش مقرر فرموده است.
پیامبرجفرمود: «اگر میگفتم: بله، (هر سال حج) بر شما واجب میشد و شما، تواناییِ آنرا نداشتید»؛ سپس افزود: «مرا با همان مسایلی که برای شما میگویم، رها کنید (و سؤال بیمورد دربارهی مسایلِ ناگفته نپرسید)». اما پس از وفات رسولاللهجایرادی ندارد که مردم، مسایل شرعی خود را از علما بپرسند؛ زیرا شریعت، کامل شده، و تحلیل و تحریم یا واجب کردن و نیز برطرف نمودنِ حکم وجوب، بهانجام رسیده است و دیگر، حکم جدیدی نازل نمیشود و با پایان دوران تشریع، احکام نازلشده، تغییر نمیکنند.
این، منظورِ رسولاللهجبود که پرسش، باید بهجا باشد؛ نه بیمورد. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ﴾ [المائدة: ١٠١]
ای مؤمنان! دربارهی مسایلی سؤال نکنید که اگر برای شما آشکار شود، باعث ناراحتی شما میگردد.
سپس رسولاللهجبیان فرمود: «امتهای گذشته را کثرت سؤال و مخالفت با پیامبرانشان به هلاکت رساند». یعنی امتهای گذشته همواره از پیامبرانشان سؤال میکردند. نمونهاش را میتوانیم در ماجرای بنیاسرائیل ببینیم که وقتی موسی÷به آنها فرمان داد که گاوی را ذبح کنند و قطعهای از گوشت آنرا به پیکرِ مقتول بزنند تا رازِ قتلش برملا شود، آنها آنقدر طفره رفتند و سؤالهای بیمورد پرسیدند که کار بر خودشان دشوار شد. ماجرا از این قرار بود که دو طایفه بر سرِ کشته شدنِ یک نفر اختلاف داشتند و هر یک از آنها، دیگری را به قتل متهم میکرد. موسی÷به فرمان الاهی به آنان دستور داد که یک گاو سَر ببُرند. کافی بود که آنها همان ابتدا، و بدون هیچ بگومگو و پرسشی، یک گاو ذبح کنند. بدینترتیب غایله پایان مییافت و به هدف خویش میرسیدند؛ اما پیاپی پرسیدند: این گاو، چگونه گاویست؟ چه رنگی دارد؟ و آنقدر به پرس و جو ادامه دادند و سختگیری کردند که الله متعال بر آنان سخت گرفت و نزدیک بود که این فرمان را انجام ندهند.
«لذا هرگاه شما را به انجام کاری دستور دادم، تا آنجا که میتوانید به آن عمل کنید و چون شما را از چیزی بازداشتم، از آن دوری نمایید».
خلاصه اینکه عامل هلاکت امتهای گذشته، کثرت سؤال و اختلاف با پیامبرانشان بود. البته همانگونه که گفتم، در دوران ما که با وفات پیامبرجنزول وحی پایان يافته است، هر پرسشی که برای شما پیش میآید، بپرسید؛ زیرا دیگر، حکم جدیدی نازل نمیشود و با پایان دوران تشریع، احکام نازلشده، تغییر نمیکنند. ولی طرحِ معما و مسایل نامفهوم و بیمورد، نوعی سختگیری و زیادهروی در این میباشد که از آن منع شده است؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ»؛ [صحیح مسلم، ش: ۲۶۷۰ بهنقل از عبدالله بن مسعود. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۴۸ آمده است. (مترجم] ] یعنی: «کسانی که (در کارهای دینی و دنیوی) سختگیری میکنند، هلاک میشوند». و این جمله را سه بار تکرار فرمود.
***
۱۲۸۱- وَعَنْهُ قَالَ: سُئِلَ النَّبِيُّج أيُّ العَمَلِ أفْضَلُ؟ قَالَ: «إيمَانٌ بِاللهِ وَرسولِهِ»؛ قيل: ثُمَّ ماذا؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ»؛ قِيلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: «حَجٌّ مَبرُورٌ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۲۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۸۳.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: از پیامبرجسؤال شد: برترین عمل چیست؟ فرمود: «ایمان به الله و فرستادهاش»؛ پرسیدند: سپس چه کاری؟ فرمود: «جهاد در راه الله»؛ گفته شد: سپس چه عملی؟ فرمود: «حجّ کامل و مقبول».
[نووی: حج مبرور (=مقبول) حجیست که حجگزار آنرا بدون ارتکاب معصیت بهانجام برساند.]
۱۲۸۲- وَعَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ رسول اللهج يَقُولُ: «مَنْ حَجَّ، فَلَمْ يَرْفُثْ، وَلَمْ يَفْسُقْ، رَجَعَ كَيَوْم وَلَدَتْهُ أمُّهُ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۱۵۲۱؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۳۵۰.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: از رسولاللهجشنیدم که میفرمود: «هرکه حج بگزارد و از نزدیکی با همسرش و مقدماتِ آن- یا از گفتن سخنان زشت- بپرهیزد و مرتکب معصیت نشود، چنان از گناه پاک میشود که گویی تازه از مادرش زاده شده است».
۱۲۸۳- وَعَنْهُ أنَّ رسول اللهج قالَ: «العُمْرَةُ إِلَى العُمْرَةِ كَفَّارَةٌ لِمَا بَينَهُمَا، وَالحَجُّ المَبْرُورُ لَيْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلا الجَنَّةَ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۱۷۷۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۳۴۹.]
ترجمه: ابوهريرهسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «یک عمره تا عمرهی بعد، کفارهی گناهانیست که در میان آندو انجام میشود و حج مقبول، پاداشی جز بهشت ندارد».
۱۲۸۴- وعن عائشةَل قَالَت: قُلْتُ: يَا رسول الله، نَرَى الجِهَادَ أفْضَلَ العَمَلِ، أفَلا نُجَاهِدُ؟ فَقَالَ: «لَكُنَّ أفْضَلُ الجِهَادِ: حَجٌّ مَبْرُورٌ».[روايت بخاري] [صحیح بخاری، ش: ۱۵۲۰.]
ترجمه: عايشهلمیگوید: عرض کردم: ای رسولخدا! ما جهاد را برترین عمل میدانیم؛ آیا جهاد نکنیم؟ فرمود: «برترین جهاد برای شما زنان، حج مقبول است».
۱۲۸۵- وَعَنْهَا أنَّ رسول اللهج قَالَ: «مَا مِنْ يَوْمٍ أكْثَرَ مِنْ أن يَعْتِقَ اللهُ فِيهِ عَبْداً مِنَ النَّارِ مِنْ يَوْمِ عَرَفَةَ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۳۴۸.]
ترجمه: عايشهلمیگوید: رسولاللهجفرمود: «الله متعال در هیچ روزی بندگانش را بهاندازهی روز عرفه از آتش دوزخ آزاد نمیکند».
۱۲۸۶- وَعَنِ ابنِ عباسٍب: أنَّ النَّبِيَّج قَالَ: «عُمْرَةٌ في رَمَضَانَ تَعْدِلُ حَجَّةً - أَوْ حَجَّةً مَعِي».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: ۱۸۶۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۲۵۶.]
ترجمه: ابنعباسبمیگوید: پیامبرجفرمود: «ثواب یک عمره در رمضان برابر با یک حج- یا برابر با حجیست که همراه من ادا شود».
شرح
اینها احادیثیست که مؤلف/در باب وجوب حج و فضیلت آن آورده و بیانگر این است که حج مقبول، سومین رتبه را در میان برترین اعمال دارد؛ چنانکه از رسولاللهجسؤال شد: برترین عمل چیست؟ فرمود: «ایمان به الله و فرستادهاش»؛ پرسیدند: سپس چه کاری؟ فرمود: «جهاد در راه الله»؛ گفته شد: سپس چه عملی؟ فرمود: «حجّ کامل و مقبول». حج مبرور یا حجّ کامل و مقبول، حجیست که دارای ویژگیهای ذیل باشد:
یکم: خالص برای الله باشد و حجگزار با انجامِ حج، چیزی جز رضایت الله و نزدیکی به او را نجوید و در پیِ ریا و خودنمایی یا نام و آوازه نباشد و قصدش این نباشد که مردم به او حاجآقا بگویند؛ بلکه فقط رضایت الله را در نظر بگیرد.
دوم: حجش را به روش حجّ پیامبرجبهانجام برساند و تا آنجا که میتواند در ادای مناسک، پیروِ پیامبرجباشد.
سوم: هزینهی حجش را از راه حلال بهدست آورده باشد؛ نه از راه حرام یا ربا و کلاهبرداری و قماربازی یا امثال آن. شاعرِ عرب چه زیبا سروده است که:
إذا حججت بمال أصله سحت فما حججت ولکن حجّت البعیر
«اگر با مالی حج کنی که اصلِ آن حرام است، در واقع تو حج نکردهای؛ بلکه مرکبی که با آن به حج رفتهای، حج کرده است».
چراکه با پولِ حرام حج کردهای.
چهارم: حجگزار از نزدیکی با همسرش و مقدمات آن و نیز از گناه و مجادله پرهیز کرده باشد؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجِّ﴾ [البقرة: ١٩٧]
هرکس (با بستن احرام) در این ماهها خود را به انجام فریضهی حج ملزَم کرد، باید از همبستری با زنان و از گناه و مجادله خودداری کند.
لذا حجگزار باید از نزدیکی با همسرش و مقدمات آن و نیز از هر گونه گناه و معصیتی دوری کند؛ چه گفتارِ حرام مانند غیبت، سخنچینی و دروغگویی باشد و چه کردارِ حرام مانند چشمچرانی و نگاه کردن به زنان و امثالِ آن. مجادله و درگیری یا بگومگو در حج، نقص زیادی در حج پدید میآورد و از پاداشِ آن میکاهد؛ مگر اینکه مجادله یا بگومگو بهقصد بیان حق و نادرستیِ باطل باشد؛ مثلاً اگر یک بدعتی، سرِ بحث و مجادله را بگشاید، انسان در حالتِ احرام میتواند به تبیین حق بپردازد؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ﴾[النحل: ١٢٥]
با حکمت و پند پسندیده به راه پروردگارت فرابخوان و به بهترین روش با آنان گفتگو کن.
اما مجادله و درگیری بر سرِ اینکه چه کسی برای رمی جمرات جلوتر برود یا مجادله و کشمکش در فرودگاه و امثالِ آن برای پیشدستی بر دیگران، در حجّ انسان نقص وارد میکند؛ لذا برای اینکه حج کامل و مقبولی داشته باشیم، باید از مجادله و ستیز با دیگران بپرهیزیم؛ زیرا حج مقبول، پاداشی جز بهشت ندارد.
هرکه حج بگزارد و از نزدیکی با همسرش و مقدمات آن و نیز از مجادله و گناه و معصیت دوری کند، بهگونهای از گناه پاک میشود که گویی تازه از مادرش متولد شده است. عایشهلمیگوید: به پیامبرجگفتم: ما جهاد را برترین عمل میدانیم؛ آیا جهاد نکنیم؟ فرمود: «برترین جهاد برای شما زنان، حج مقبول است». آری؛ جهادِ زنان، حج است؛ اما جهاد مردان از حجِ نافله برتر میباشد و حج فرض از جهاد نیز برتر است؛ زیرا یکی از ارکان اسلام میباشد.
این احادیث عموماً بیانگر این است که تفاضل اعمال به عملکننده بستگی دارد؛ چنانکه ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجبرترین اعمال را بهترتیب، ایمان به الله، سپس جهاد در راه الله و سپس حج برشمرد. عبدالله بن مسعودسمیگوید: از پیامبرجپرسیدم: کدامین عمل نزد الله متعال، پسندیدهتر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». گفتم: سپس کدامین عمل؟ فرمود: «نیکی به پدر و مادر». سؤال کردم: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه الله». لذا هرکسی مطابق وضعیتی که دارد، راهنمایی میشود؛ چنانکه شخصی به پیامبرجگفت: مرا نصیحت کن. فرمود: «خشمگین مشو». او چندین بار درخواست نصیحت کرد و پیامبرجفرمود: «خشمگین مشو». [صحیح بخاری، ش: ۶۱۱۶ بهنقل از ابوهریره. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۴۹ آمده است. (مترجم] ] رسولاللهجبه آن مرد نفرمود: تو را به تقوای الاهی و انجامِ کارهای نیک سفارش میکنم؛ بلکه فرمود: «خشمگین مشو»؛ زیرا چنین سفارشی، متناسب با شخصیت و وضعیتِ آن مرد بود. بنابراین پیامبرجبا هر کسی متناسب با وضعیت وی سخن میگفت و این، با بررسی دلایلِ عمومیِ شریعت و مراتب اعمال، نمایان و روشن میشود.
***
۱۲۸۷- وَعَنْهُ: أنَّ امرأةً قَالَتْ: يَا رسول الله، إنَّ فَرِيضَةَ اللهِ عَلَى عِبَادِهِ في الحَجِّ، أدْرَكَتْ أَبِي شَيْخاً كَبِيراً، لا يَثْبُتُ عَلَى الرَّاحِلَةِ أفَأَحُجُّ عَنْهُ؟ قَالَ: «نَعَمْ».[متفقٌ عليه] [صحیح بخاری، ش: (۱۵۱۳، ۱۸۵۴)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۳۳۴.]
ترجمه: ابنعباسبمیگوید: زنی پرسید: ای رسولخدا! الله متعال حج را بر بندگانش فرض کرده است و پدرم که واجد شرایط میباشد، پیرمردی کهنسال و سالخورده است و نمیتواند خودش را روی شتر نگه دارد؛ آیا میتوانم به جای او حج بگزارم؟ پیامبرجفرمود: «بله».
۱۲۸۸- وعن لقيط بن عامرٍس أنَّهُ أَتَى النَّبِيَّج فَقَالَ: إنَّ أَبِي شَيْخٌ كَبِيرٌ، لا يَسْتَطِيعُ الحَجَّ، وَلا العُمْرَةَ، وَلا الظَّعَنَ؟ قَالَ: «حُجَّ عَنْ أبِيكَ وَاعْتَمِرْ».[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحيح دانسته است.] [صحیح الجامع، ش: ۳۱۲۷؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ش: ۱۵۹۵.]
ترجمه:از لقيط بن عامرسروایت است که وی نزد پیامبرجآمد و گفت: پدرم پیرمردی کهنسال است و تواناییِ حج ندارد و نمیتواند عمره بگزارد و از سفر کردن و نشستن بر سواری نیز ناتوان است. پیامبرجفرمود: «از طرف پدرت حج کن و عمره بگزار».
۱۲۸۹- وَعَنِ السَّائِبِ بنِ يَزِيدٍس قَالَ: حُجَّ بِي مَعَ رسول اللهج فِي حَجةِ الوَدَاعِ، وَأنَا ابنُ سَبعِ سِنينَ.[روايت بخاري] [صحیح بخاری، ش: ۱۸۵۸.]
ترجمه: سائب بن یزیدسمیگوید: مرا در سنّ هفت سالگی، در حج وداع با رسولاللهجبه حج بردند.
۱۲۹۰- وَعَنِ ابنِ عَبّاسٍب: أنَّ النَّبِيَّج لَقِيَ رَكْباً بالرَّوْحَاءِ، فَقَالَ: «مَنِ القَوْمُ؟» قَالُوا: المسلِمُونَ. قالوا: مَنْ أنْتَ؟ قَالَ: «رسولُاللهِ». فَرَفَعَتِ امْرَأةٌ صَبيّاً، فَقَالَتْ: إلهذَا حَجٌّ؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَلَكِ أجْرٌ».[روایت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۱۳۳۶. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۸۴ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: ابنعباسبمیگوید: رسولاللهجکاروانی در "روحاء" دید و پرسید: «کیستید؟» گفتند: مسلمانیم. پرسیدند: تو کیستی؟ فرمود: «رسولخدا هستم». آنگاه زنی، کودکی را بلند کرد و پرسید: آیا این بچه هم، حج دارد؟ پیامبرجفرمود: «بلی؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
۱۲۹۱- وعن أنسٍس أنَّ رسول اللهج حَجَّ عَلَى رَحْلٍ وَكانت زَامِلَتَهُ.[روايت بخاري] [صحیح بخاری، ش: ۱۵۱۷.]
ترجمه: انسسمیگوید: رسولاللهجسوار بر شتر، حج گزارد و توشهی سفرش نیز روی همان شتر بود.
۱۲۹۲- وعن ابن عباسٍب قَالَ: كَانَتْ عُكَاظُ، وَمِجَنَّةُ، وَذُوالمَجَازِ أسْوَاقاً في الجَاهِلِيَّةِ، فَتَأثَّمُوا أن يَتَّجِرُوا في المَوَاسِمِ، فَنَزَلَتْ: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡۚ﴾فِي مَوَاسِمِ الحَجِّ.[روايت بخاري] [صحیح بخاری، ش: ۴۵۱۹.]
ترجمه: ابنعباسبمیگوید: "عُکاظ، مِجَنّه و ذوالمجاز" بازارهایی بود که در دوران جاهلیت- در مکه- برپا میشد و مسلمانان گمان میکردند که اگر در موسم حج تجارت کنند، گنهکار میشوند تا اینکه این آیه نازل شد: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡۚ﴾ [بقره: ۱۹۸؛ برگردانِ مفاهیم آیه: «گناهی بر شما نیست که (در ایام حج تجارت کنید و) از فضل (و روزیِ) پروردگارتان بجویید».]
شرح
این احادیث نیز دربارهی وجوب حج و فضیلت آن میباشد؛ حدیث اول و دوم دربارهی کسیست که توانایی انجام مناسک حج را ندارد و بدین موضوع میپردازد که آیا میتوان از طرف او حج گزارد یا خیر؟
در حدیث ابنعباسبآمده است: زنی از پیامبرجپرسید: الله متعال حج را بر بندگانش فرض کرده و پدرم که واجد شرایط است، پیرمردی کهنسال و سالخورده میباشد و نمیتواند خودش را روی شتر نگه دارد؛ آیا میتوانم به جای او حج بگزارم؟ پیامبرجفرمود: «بله».
این، نشان میدهد که اگر انسان بهاندازه یا بهگونهای ناتوان شود که امیدی به برطرف شدن عجزش نباشد، مثلاً پیر و فرتوت گردد یا به مرضی دچار شود که امیدی به بهبودِ آن نیست، میتوان بهجای او حج گزارد.
همچنین از این حدیث روشن میشود که زن میتواند بهجای مرد، حج کند و مرد نیز میتواند بهجای زن حج بگزارد و همینطور مرد بهجای مرد و زن به جای زن؛ همهی اینها جایز است. از اینرو پیامبرجبه لقيط بن عامرسکه نزد پیامبرجآمد و گفت: پدرم پیرمردی کهنسال است و تواناییِ حج ندارد و نمیتواند عمره بگزارد و از سفر کردن و نشستن بر سواری نیز ناتوان است، فرمود: «از طرف پدرت حج کن و عمره بگزار».
این احادیث همچنین بیانگر جایز بودن حج برای بچههاست؛ چنانکه سائب بن یزیدسمیگوید: «مرا در سنّ هفت سالگی، در حج وداع با رسولاللهجبه حج بردند». این، نشانگر جواز حج برای بچههاست؛ همچنین ابنعباسبمیگوید: زنی، کودکی را بلند کرد و پرسید: آیا این بچه هم، حج دارد؟ پیامبرجفرمود: «بلی؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
این دو حدیث، بیانگر جایز بودن حجّ بچههاست؛ کودکان و خردسالان نیز همان مناسکی را انجام میدهند که بزرگسالان انجام میدهند و اگر بچهای از انجام هر یک از مناسک ناتوان شد، اگر آن عمل جز و مناسکی باشد که با نیابت انجام میشود، پس سرپرستش بهنیابت از او، آن عمل را انجام میدهد و اگر جزو چنین مواردی نباشد، سرپرستش او را در بغل میگیرد و با خود حمل میکند. مثلاً اگر کودک نمیتوانست طواف یا سعی نماید، سرپرستش او را با خود حمل مینماید و چنانچه کودک تواناییِ رمی نداشت، سرپرستش بدون اینکه او را با خود ببرد، از طرف او رمی میکند؛ زیرا حملِ کودک در جمرات، دشوار و بیفایده است. از اینرو در طواف و سعی، کودک را با خود میبرند و برای رمی، از طرف او رمی میکنند؛ اما کسی که طواف و سعی میکند و کودکش را نیز در بغل دارد، آیا برای خودش نیت طواف و سعی نماید یا برای کودکش یا اینکه همزمان برای خودش و کودکش نیت کند؟
میگوییم: اگر کودک، نیت را درک میکند، سرپرستش به او بگوید: نیت طواف و نیتِ سعی کن و ایرادی ندارد که سرپرست، او را در حالِ طواف در آغوش خود داشته باشد؛ بدینسان سرپرست برای خود نیت میکند و کودک نیز خود، نیت مینماید؛ ولی اگر کودک، نیت را درک نمیکند، سرپرستِ وی، با او طواف نمینماید؛ بلکه ابتدا طواف خود را انجام میدهد و سپس از طرف کودکش نیت میکند و او را طواف میدهد یا اینکه او را به کسِ دیگری میسپارد و طوافش را بهانجام میرساند؛ زیرا نمیتوان یک عمل را با دو نیت انجام داد.
گفتنیست: هنگامیکه انسان بهنیابت از کسی حج میگزارد، بر او واجب است که در وُسع خویش مناسک حج اعم از ارکان، واجبات و مستحباتِ آنرا بهخوبی انجام دهد؛ زیرا او نیابت دارد و شایسته نیست که در این امر کوتاهی کند؛ بر خلافِ کسی که برای خود حج میگزارد و برایش ایرادی ندارد که مستحبات را ترک نماید؛ اما حجّ نیابتی باید به کاملترین شکل ممکن انجام شود.
***