۲۵۰- باب: فضیلت دعا
الله متعال میفرماید:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾ [غافر: ٦٠]
و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم.
و میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٥٥﴾ [الأعراف: ٥٥] پروردگارتان را با زاری و در نهان بخوانید؛ همانا او کسانی را که از حد میگذرند، دوست ندارد.
میفرماید:
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾[البقرة: ١٨٦]
و چون بندگانم از تو دربارهی من بپرسند، (بدانند که) من نزدیکم و درخواست دعاکننده را بدانگاه که مرا میخواند، اجابت میکنم.
و میفرمايد:
﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ﴾[النمل: ۶۲]
آیا (معبودان باطل بهترند یا) ذاتی که دعای درمانده را آنگاه که او را بخواند، اجابت میکند؟
شرح
مؤلف/در کتابش «ریاضالصالحین» بخشی را به موضوع دعا اختصاص داده است.
منظور از دعا، این است که انسان، پروردگارش را با عبارتهایی از قبیل: «یا رب»، «اللهم»و «پروردگارا!» و امثالِ آن بخواند و از اللهﻷبخواهد که چیزی به او بدهد یا اینکه امر ناخوشایندی را از او دور کند.
سپس مؤلف/بابی دربارهی فضیلت دعا گشوده و آیاتی از قرآن کریم را در این باره ذکر کرده است؛ از جمله این آیه که الله متعال میفرماید:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾ [غافر: ٦٠]
و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم.
این، یک وعده یا نوید است؛ و الله متعال خُلف وعده نمیکند. منظور از دعا در اینجا هر دو نوع دعا میباشد: هم دعای مسألت یا درخواست، و هم دعای عبادت. دعای عبادت، این است که انسان با عبادتهایی که اللهﻷمشروع قرار داده است، پروردگارش را عبادت و پرستش کند؛ زیرا هر عابدی با زبان حال، و با زبان گفتار، دعا میکند. به عنوان مثال: نماز، عبادتیست که شامل قرائت قرآن، ذکر الله، تسبیح و دعاست. روزه نیز عبادتیست که گرچه دعاهای زبانی در آن نمایان نیست، ولی انسان تنها به امید اجر و پاداش الاهی و ترس از مجازات او، روزه میگیرد و این، دعا به زبانِ حال است. یعنی انسان با روزه گرفتن، از اللهﻷمیخواهد که او را از عذاب خویش نگه دارد و به او بهشت برین را عنایت کند.
دعای درخواست، این است که انسان به درگاه الاهی عرض نیاز میکند و چیزی از او درخواست مینماید؛ مثلاً میگوید: پروردگارا! مرا بیامرز؛ پروردگارا! بر من رحم فرما؛ پروردگارا! به من روزی بده. همانگونه که در حدیث آمده است: «الدُّعَاءُ هُوَ العِبَادَةُ»؛ [صحیح است؛ روایت: احمد در مسندش (۴/۲۶۷، ۲۷۱، ۲۷۶)؛ ترمذی در الجامع، ش: (۲۹۶۹، ۳۲۴۷، ۳۳۷۲)؛ ابوداود در السنن، ش: ۱۴۷۹؛ ابن ماجه نیز در السنن خود، ش: ۱۲۵۸؛ نسائی در الکبری، ش: ۱۱۴۶۴؛ بخاری در الأدب المفرد (۷۱۴)؛ ابن ابی شیبه در المصنف (۶/۲۱)؛ طیالسی در مسند خود (۸۰۱)؛ ابن مبارک در الزهد (۱۲۹۸)؛ بزار در مسند خویش (۸/۲۰۵) به چند طریق از ذر از یسیع الکندی از نعمان بن بشیر بهصورت مرفوع.] یعنی: «دعا، همان عبادت است». به عبارت دیگر: دعا، بخشی از عبادت میباشد؛ زیرا انسان از طریق دعا به سوی اللهﻷروی میآورد و به لطف و احسان الاهی اعتراف میکند. ﴿أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾: «تا دعای شما را بپذیرم». پذیرش دعای عبادت، این است که الله متعال، عبادتِ انسان را قبول کند و پذیرش یا اجابت دعای مسألت، این است که الله متعال خواستهی انسان را برآورده سازد. این، وعدهی الاهیست؛ اما اجابت دعا و پذیرش عبادت، شروطی دارد:
۱- اخلاص: بدین معنا که انسان، مخلصانه دعا نماید؛ به عبارتی: آنگاه که عبادت میکند، هیچ چیز و هیچکس را با اللهﻷشریک نسازد یا الله متعال را از روی ریا و خودنمایی عبادت نکند یا بدینخاطر عملی عبادی انجام ندهد که مردم بگویند: فلان، حاجیست یا فلانی سخاوتمند است یا فلانی، زیاد روزه میگیرد!
اگر انسان چنین نیتهایی داشته باشد، عملش برباد و تباه میشود؛ لذا اخلاص در عبادت، یکی از اصلیترین شرایط قبول شدن عبادت میباشد. در دعای مسألت نیز همینگونه است؛ یعنی هنگامی که انسان دعا میکند، باید با احساس نیاز به پروردگار متعال دعا نماید و این احساس را داشته باشد که الله متعال از او بینیاز است و میتواند خواستهی بندهاش را برآورده سازد.
۲- همچنین ضروریست که دعا یا درخواست انسان درخواستی مشروع باشد؛ زیرا الله متعال درخواست نامشروع را نمیپذیرد؛ اگرچه دعای پدر و مادر در حقّ فرزندشان باشد؛ همانگونه که الله متعال و میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٥٥﴾ [الأعراف: ٥٥]
پروردگارتان را با زاری و در نهان بخوانید؛ همانا او کسانی را که از حد میگذرند، دوست ندارد.
لذا اگر انسان، خواستهی حرامی داشته باشد، دعایش پذیرفته نمیگردد؛ زیرا در این صورت انسان، تجاوزکار میباشد و از حد گذشته است؛ همچنین اگر انسان چیزی بخواهد که در چارچوب شریعت ممکن نیست، دعایش بیمورد و غیرقابل قبول است؛ مانند اینکه بگوید: پروردگارا! مرا پیامبر بگردان. این، جایز نیست؛ بلکه تجاوز از حد میباشد و پذیرفته نمیشود. همین طور اگر انسان برای ستمدیدهای بددعایی کند، دعایش قبول نمیگردد؛ از اینرو بددعایی مادر در حقّ پسرش که همسر خویش را دوست دارد، بیمورد است و اجابت نمیشود. همچنین اگر پدری برای پسرش- بدان سبب که با افراد نیک و شایسته نشست و برخاست دارد- بددعایی کند، دعایش پذیرفتنی نیست. بنابراین یکی از شرایط اجابت دعا، این است که درخواستِ انسان، مشروع در چارچوب شریعت باشد.
سومین شرط اجابت دعا، این است که انسان پروردگارش را از روی یقین و با این اطمینان و امید بخواند که اللهﻷدعایش را میپذیرد؛ نه اینکه قصدش تجربه یا آزمایش باشد که آیا دعایش قبول میشود یا خیر؟! زیرا برخی از مردم با چنین هدفی دعا میکنند! لذا با یقین به اینکه اللهﻷدعای بندهاش را میپذیرد، دعا نمایید و اگر دعایتان مبتنی بر شک باشد، بدانید که الله متعال دعایتان را نمیپذیرد.
و چهارمین شرط قبول شدن دعا، پرهیز از حرام است؛ بدینسان که انسان از حرامخواری دوری کند. لذا دعای رباخوار، کلاهبردار و حقهباز و امثال اینها پذیرفته نمیشود؛ زیرا پیامبرجفرموده است: «إِنَّ اللهَ طَيِّبٌ لا يَقْبَلُ إِلا طَيِّبًا، وَإِنَّ اللهَ أَمَرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا أَمَرَ بِهِ الْمُرْسَلِينَ فَقَالَ تَعَالَی: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١٧٢﴾ [البقرة: ١٧٢] وَقَالَ تَعَالَی: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ ٥١﴾ [المؤمنون : ٥١] ثُمَّ ذَكَرَ الرَّجُلَ يُطِيلُ السَّفَرَ أَشْعَثَ أَغْبَرَ يَمُدُّ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ يَا رَبِّ يَا رَبِّ وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ وَغُذِيَ بِالْحَرَامِ فَأَنَّى يُسْتَجَابُ لِذَلِكَ؟». [صحیح مسلم، ش: ۱۰۱۵ بهنقل از ابوهریرهس.] یعنی: «الله، پاک است و فقط پاکیزه را میپذیرد. الله به مؤمنان همان دستوری را داده که به پیامبران داده است؛ چنانکه میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١٧٢﴾ [البقرة: ١٧٢]
ای مؤمنان! از نعمتهای پاکیزهای که نصیبتان کردهایم، بخورید و شکر الله را به جای آورید، اگر تنها او را عبادت می-کنید.
و میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ ٥١﴾
[المؤمنون : ٥١]
(دستور دادیم:) ای پیامبران! از نعمتهای پاکی که نصیبتان کردهایم، بخورید و کارهای شایسته انجام دهید؛ همانا من به کردارتان دانا هستم.
سپس پیامبرجدربارهی شخصی سخن گفت که سفری طولانی کرده و ژولیدهموی و غبارآلود است؛ دستانش را به سوی آسمان بلند میکند و میگوید: پروردگارا! پروردگار! در حالی که آب و غذا و لباسش، حرام میباشد و با حرام، تغذیه شده است؛ دعای چنین شخصی چگونه پذیرفته میشود؟» هرچند دعای مسافرِ خسته و ژولیدهموی به اجابت نزدیک است، اما پیامبرجپذیرش دعای مسافری را که با حرام تغذیه شده است، بعید دانست.
اینها شرایط چهارگانهی اجابت دعاست.
***
الله متعال میفرماید:
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾ [البقرة: ١٨٦]
و چون بندگانم از تو دربارهی من بپرسند، (بدانند که) من نزدیکم و درخواست دعاکننده را بدانگاه که مرا میخواند، اجابت می-کنم.
و میفرمايد:
﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ﴾[النمل: ۶۲]
آیا (معبودان باطل بهترند یا) ذاتی که دعای درمانده را آنگاه که او را بخواند، اجابت میکند؟
شرح
پیشتر دربارهی فضیلت دعا و شرایط اجابت آن سخن گفتیم. الله متعال در این آیهی کریمه میفرماید:
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾ [البقرة: ١٨٦]
و چون بندگانم از تو دربارهی من بپرسند، (بدانند که) من نزدیکم و درخواست دعاکننده را بدانگاه که مرا میخواند، اجابت می-کنم.
الله متعال در این آیه پیامبرش را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: آنگاه که بندگانم از تو دربارهی من میپرسند که آیا من نزدیکم یا نزدیک نیستم، به آنان بگو: ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾؛ همانا من، نزدیکم. قُرب و نزدیکی پروردگار، شایستهی جلال و عظمت اوست و نزدیکیِ مکانی نیست؛ زیرا الله متعال فراتر از هر چیزیست؛ فراتر از آسمانهای هفتگانه و فراتر از عرش؛ لذا نزدیکیِ مورد اشاره در این آیه، شایستهی جلال و عظمت اوست. از اینرو اللهﻷبا عُلُو و برتریِ بزرگ و بیپایانش که تنها به ذات اقدسش منتهیست، در برتری خویش، نزدیک است و در نزدیکیاش، دور؛ چنانکه روزی پیامبر اکرمجبه یارانش فرمود: «وَاَلَّذِي تَدْعُونَهُ أَقْرَب إِلَى أَحَدكُمْ مِنْ عُنُق رَاحِلَة أَحَدكُمْ»؛ یعنی: «آنکه شما او را میخوانید، به هر یک از شما از گردن سواریِ او نیز نزدیکتر است»؛ اما فراتر از آسمانهاست و آسمانهای هفتگانه و هفت طبقهی زمین در دستش کمتر از یک دانه خردل در دست هر یک از ماست. او، بر همه چیز احاطه دارد و معبود راستینی جز او وجود ندارد.
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾: «آنگاه که بندگانم از تو دربارهی من میپرسند، (بدانند که) من نزدیکم»؛ البته این نزدیکی، نزدیکیِ مکانی نیست؛ بلکه نزدیکی و قُربیست که شایستهی جلال و عظمت الله متعال میباشد؛ بدین معنا که الله متعال در زمین، نزد ما نیست؛ بلکه فراتر از آسمانهاست. ﴿أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾؛ یعنی: «درخواست دعاکننده را بدانگاه که مرا میخواند، اجابت میکنم». شاهد موضوع همینجاست که الله متعال دعای هر دعاکنندهای را که با صدق و اخلاص او را بخواند و به او پناه بیاورد یا به او اظهار نیاز کند، میپذیرد؛ البته رعایت شرایطی که پیشتر ذکر شد، ضروریست. الله متعال در ادامهی این آیه میفرماید: ﴿فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾: «پس باید فرمانم را بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا هدایت یابند».
﴿فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي﴾، یعنی: آنگاه که آنان را به عبادت خویش فرمان دهم، باید بپذیرند؛ یکی از فرمانهای اللهﻷاین است که بندگانش، او را بخوانند؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾ [غافر: ٦٠]
و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم.
﴿وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي﴾یعنی: باید به من ایمانی راستین بیاورند که هیچ شک و تردید و نیز هیچگونه شرک و کفری در آن نباشد. در این صورت الله متعال دعا و عبادتِ آنها را میپذیرد. ﴿لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾: «تا هدایت یابند»؛ ﴿لَعَلَّ﴾در اینجا برای بیان علت است؛ پس مفهوم آیه، همان است که بیان شد. از اینرو باید فرمان الله را بپذیریم و به او ایمان بیاوریم تا در همهی کارهایمان، در مسیر رشد و کمال باشیم؛ این هم یکی از آیاتیست که انسان را به دعای توأم با ایمان و اخلاص تشویق میکند.
سپس مؤلف/چهارمین آیه را در این باب ذکر کرده است؛ الله متعال میفرماید:
﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ﴾ [النمل: ۶۲ ]
آیا (معبودان باطل بهترند یا) ذاتی که دعای درمانده را آنگاه که او را بخواند، اجابت میکند؟
این پرسش برای نفی و انکار است؛ یعنی هیچکس جز اللهﻷدعای درمانده را اجابت نمیکند. آری؛ اللهأدعای هر درماندهای را- حتی اگر کافر باشد- میپذیرد؛ چنانکه دعای کشتیشکستگان طوفانزده در دریای متلاطم را بدانگاه که او را بدون شرک و مخلصانه میخوانند، اجابت میکند و آنان را نجات میدهد:
﴿وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوۡجٞ كَٱلظُّلَلِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ فَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞۚ وَمَا يَجۡحَدُ بَِٔايَٰتِنَآ إِلَّا كُلُّ خَتَّارٖ كَفُورٖ ٣٢﴾ [لقمان: ٣٢]
و هنگامیکه امواج پرتلاطم و کوهآسا بر آنان سایه اندازد، الله را مخلصانه و در حالی میخوانند که دین و عبادت را ویژهی او میدانند؛ و چون آنها را به خشکی (برساند و) نجاتشان دهد، تنها برخی از آنان راه اعتدال (و توحید) را در پیش میگیرند. و کسی جز پیمانشکنانِ ناسپاس، آیات ما را انکار نمیکند.
وقتی اللهﻷدعای درماندهی کافر را میپذیرد، پس دربارهی درماندهی مؤمن چه گمانی باید داشت؟ روشن است که الله متعال دعای درماندهی مؤمن را از باب اولی میپذیرد. به یقین تنها الله متعال است که دعای درمانده را اجابت میکند و غیرِ او گاه اجابت میکند و گاه اجابت نمیکند؛ چهبسا انسان گرفتار حریق میشود یا در آستانهی سقوط از لبهی پرتگاه قرار میگیرد و هرچه کمک میخواهد، کسی نیست که کمکش کند؛ اما آنگاه که از سر بیچارگی و درماندگی، اللهﻷرا مخلصانه میخوانید، دعایتان را اجابت میفرماید:
﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِ﴾[النمل: ۶۲ ]
آیا (معبودان باطل بهترند یا) ذاتی که دعای درمانده را آنگاه که او را بخواند، اجابت میکند و سختی و گرفتاری را برطرف مینماید و شما را جانشین (یکدیگر) در زمین میگرداند؟
و سپس در ادامه میفرماید: ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾؛ یعنی: «آیا معبود برحقی جز الله وجود دارد؟» بدون شک هیچ معبود راستینی جز اللهﻷوجود ندارد که دعای درمانده را بدانگاه که او را میخواند، اجابت کند. این، ردّی آشکار بر ادعای بتپرستان است که میگویند: بتهایشان به آنان کمک میکنند و دعا و درخواستشان را برآورده میسازند؛ این، ادعایی پوچ و بیاساس است. هرکه جز الله متعال را بهفریاد بخوانی، حتی اگر پیامبرجرا صدا بزنی و بگویی: یا رسولالله! نجاتم بده یا گرفتاریام را برطرف کن، مشرک و کافر شدهای و رسولاللهجاز تو بیزار است و اگر زنده بود، با تو مخالفت و پیکار میکرد؛ زیرا تنها باید اللهﻷرا بخوانیم و هرکه جز الله را بخوانیم، اجابت نمیکند. الله متعال میفرماید:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦﴾ [الاحقاف: ٥، ٦]
و هیچکس گمراهتر از کسی نیست که کسانی جز الله را بهفریاد میخواند که تا روز قیامت نیز درخواستش را پاسخ نمیگویند و آنان (=معبودان باطل) از دعا و درخواست ایشان بیخبرند. و هنگامی که مردم برانگیخته میشوند، معبودان باطل، دشمن ایشان خواهند بود و منکِر عبادت اینها خواهند گشت.
در هر حال آیاتی که مؤلف/آورده است و همینطور بسیاری دیگر از آیات قرآن، بیانگر فضیلت دعاست و نشان میدهد که شایسته نیست که انسان چشم بههمزدنی هم خودش را از پروردگارش بینیاز بداند.
***
۱۴۷۳- وَعَنِ النُّعمانِ بنِ بشيرٍب عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «الدُّعَاءُ هُوَ العِبَادَةُ ».[روايت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحيح دانسته است.] [صحیح الجامع، ش: ۳۴۰۷؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: ۳۴۰۷؛ آلبانی/در صحیح الأدب المفرد، ش: ۵۵۰ این حدیث را صحیح دانسته است.]
ترجمه: نعمان بن بشيربمیگوید: پیامبرجفرمود: «دعا، همان عبادت است».
شرح
مؤلف/پس از ذکر آیاتی دربارهی فضیلت دعا و امر به آن، احادیثی را در اینباره ذکر کرده است؛ زیرا دلایل و منابع شرعی، چهار موردِ کتاب، سنت، اجماع مسلمانان و قیاس صحیح میباشد. اینها دلایل و منابع چهارگانهایست که مسلمانان احکام شریعت الاهی را بر آن بنا نهادهاند که محور همگی این منابع، قرآن کریم است؛ اصلیترین منبع، قرآن کریم میباشد و اگر الله متعال به اطاعت و فرمانبرداری از پیامبرش دستور نمیداد، آنگاه سنت پیامبرجنیز دلیل و حجت نبود. همچنین اگر اللهﻷاجماع این امت بر حق و حقیقت را قرار نمیداد و چنین مقدر نمیفرمود که امت بر گمراهی و ضلالتی اجماع نمیکند، در این صورت اجماع نیز دلیلی شرعی به شمار نمیآمد. همچنین بنا بر دلایل قرآنی، میتوان فرع یا مسألهای را که دربارهاش نصي وجود ندارد، به مسألهی همانندش که دربارهی آن نصی وجود دارد، الحاق کرد و بدین ترتیب بر اساس سبب و علت مشخص و مشترک این دو مسأله، در مورد فرع یا مسألهی نخست حُکم نمود. بنا بر دلایل قرآنی هر یک از موارد مذکور، دلیلیست که با آن، احکام شرعی ثابت میگردد.
در هر حال مؤلف/ابتدا آیاتی از قرآن کریم را دربارهی فضیلت دعا ذکر کرده و پس از آن به ذکر احادیثی در اینباره پرداخته است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که نعمان بن بشيربمیگوید: پیامبرجفرمود: «دعا، همان عبادت است»؛ یعنی: دعا جزو عبادت است؛ فرمودهی الله متعال نیز این نکته را تأیید میکند؛ آنجا که اللهﻷمیفرماید:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠﴾ [غافر: ٦٠]
و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم. بیشک آنان که از عبادت من سرکشی میکنند، به زودی خوار و سرافکنده وارد دوزخ خواهند شد.
اللهﻷفرمود:﴿يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي﴾و نفرمود: «عن دعائي»؛ و این، نشان میدهد که دعا، همان عبادت است؛ از آنرو که وقتی انسان دعا میکند و پروردگارش را میخواند، در حقیقت به کمال الاهی اعتراف میکند و اذعان میدارد که اللهﻷبر هر کاری تواناست و هموست که دعا و درخواست بندهاش را اجابت مینماید و بخشش و عطا را بر اینکه نعمتش را بندهاش باز بدارد، ترجیح میدهد. لذا بندهی عاقل، به کسی جز الله پناه نمیبرد و کسی جز اللهﻷرا نمیخوانَد؛ هیچ پادشاه و فرمانروایی را به کمک نمیخواهد و از هیچیک از پیامبران و دوستان اللهﻷفریادخواهی نمیکند. این، حقیقتِ عبادت است؛ لذا هنگامی که دعا میکنی، پاداش مییابی؛ چه دعایت پذیرفته شود و چه خواستهات برآورده نگردد؛ زیرا با دعا و اظهار نیاز به پیشگاهِ اللهﻷ، عبادتش کردهای. آنگاه که میگویی: «پروردگارا! مرا بیامرز؛ پروردگارا! بر من رحم فرما؛ پروردگارا! مرا هدایت کن»، همهی اینها عبادتهاییست که تو را به اللهﻷنزدیک میگرداند و اجر و ثوابش برای تو ثبت میشود.
***
۱۴۷۴- وعن عائشةل قَالَتْ: كَانَ رسُولُ اللهج يَسْتَحِبُّ الجَوَامِعَ مِنَ الدُّعَاءِ، وَيَدَعُ مَا سِوَى ذَلِكَ.[روایت ابوداود با اِسنادِ جیّد] [صحیح الجامع، ش: ۴۹۴۹؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: ۱۳۳۲.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: رسولاللهجدعاهای جامع را دوست داشت و جز آن را ترک میکرد.
۱۴۷۵- وعن أنسٍس قَالَ: كَانَ أكثرُ دعاءِ النَّبِيِّج: «اللهم آتِنَا في الدُّنْيَا حَسَنَةً، وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».[متفق عليه] [صحیح بخاری، ش: ۶۳۸۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۶۹۰.]
زاد مسلمٌ فِي روايتهِ قَالَ: وَكَانَ أَنَسٌ إِذَا أرادَ أنْ يَدْعُوَ بِدَعْوَةٍ دَعَا بِهَا، وَإِذَا أرادَ أنْ يَدْعُوَ بِدُعَاءٍ دَعَا بِهَا فِيهِ.
ترجمه:انسسمیگوید: بیشترین دعای پیامبرجاین بود که میگفت: «اللهم آتِنَا في الدُّنْيَا حَسَنَةً، وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».
مسلم در روایتش افزون بر این آورده است که راوی میگوید: انسسهنگامیکه میخواست دعا کند، این دعا را میگفت و هر دعایی میکرد، حتماً این عبارت دعایی را هم در دعایش میخواند.
شرح
مؤلف/در فضیلت دعا، احادیثی آورده است؛ از جمله: حدیثی بدین مضمون که عایشهلمیگوید: «رسولاللهجدعاهای جامع را دوست داشت و جز آن را ترک میکرد»؛ یعنی: پیامبرجبرای دعا کردن جامعترین دعاها را انتخاب میکرد و معمولاً به دعاهای جزئی نمیپرداخت؛ زیرا دعای جامع و فراگیر، شامل جزئیات نیز میشود؛ بهعنوان مثال: هنگامیکه انسان از پروردگارش میخواهد که او را وارد بهشت بگرداند، کافیست که بگوید: «پروردگارا! مرا وارد بهشت بگردان» و دیگر نیازی به گفتن جزئیات یا توصیف بهشت نیست؛ زیرا نعمتهایی در بهشت وجود دارد که انسان از آن بیخبر است و هنگامیکه به توصیف بهشت و بیان جزئیات خواستهاش میپردازد، انگار که نعمتهای بهشتی را در جزئیگوییِ خود خلاصه کرده است؛ ولی اگر دعایش جامع و کلی باشد، فراگیرتر و زیباتر خواهد بود.
گفتنیست که تکرار دعا اشکالی ندارد؛ زیرا پیامبرجدر مواردی یک دعا را سه بار تکرار میفرمود. یکی از جامعترین دعاهایی که غالباً پیامبرجدر دعاهایش میگفت، این دعای قرآنی بود که: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾ [البقرة: ٢٠١] ؛ یعنی: «در دنیا به ما نیکی عطا فرما و در آخرت نیز نیکی بده و ما را از عذاب آتش محفوظ بدار». ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ﴾شامل همهی خوبیهای دنیا از قبیل: همسر شایسته، سواریِ خوب، مسکنِ راحت و دیگر خوبیهای دنیا میشود؛ ﴿وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ﴾نیز همهی خوبیهای آخرت را در برمیگیرد؛ مانند: حساب و کتابِ آسان، دریافت نامهی اعمال با دست راست، عبور آسان و راحت از پُل صراط، نوشیدن از حوض پیامبرجو ورود به بهشت و دیگر خوبیهای آخرت. این دعا، یکی از جامعترین دعاها و بلکه از همهی دعاها جامعتر است و انسسهمواره این دعا را میگفت و هرگاه دعای دیگری میکرد، حتماً این دعا را نیز در دعای خویش میآورد. به عبارت دیگر: آن بزرگوار این دعا را هرگز ترک نمیکرد. این، بیانگر فضیلت این دعاست؛ لذا شایسته است که به این دعای جامع و کامل، پایبند باشیم؛ از اینرو پیامبرجدر پایان طواف این دعا را میخواند و در هر دَوْرِ طواف در میان «رکن یمانی» و «حجرالاسود» میگفت: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ﴾.
***
۱۴۷۶- وعن ابن مسعودٍس أنَّ النَّبِيَّج كَانَ يَقُولُ: «اللهم إنِّي أسْألُكَ الهُدَى، والتُّقَى، والعَفَافَ، والغِنَى».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۷۲۱. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۷۲ آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: ابنمسعودسمیگوید: پیامبرج- معمولاً- این دعا را میگفت: «اللهم إنِّي أسْألُكَ الهُدَى، والتُّقَى، والعَفَافَ، والغِنَى».
شرح
این، یکی دیگر از احادیثیست که مؤلف/در این باب آورده است؛ حدیثی بدین مضمون که عبدالله بن مسعودسمیگوید: پیامبرج- معمولاً- این دعا را میگفت: «اللهم إنِّي أسْألُكَ الهُدَى، والتُّقَى، والعَفَافَ، والغِنَى». پیامبرجدر این دعا چهار درخواست داشت: «اللهم إنِّي أسْألُكَ الهُدَى»؛ یعنی: «پروردگارا! من از تو هدایت میخواهم». هدایت، به معنای علم و دانش سودمند است و بر دو نوع میباشد: هدایت علمی، و هدایت عملی. برخی از علما این دو نوع هدایت را با نام هدایت دلالت و هدایت توفیق ذکر کردهاند؛ هدایت دلالت، این است که انسان به راه راست رهنمون شود که همان هدایت علمیست؛ و هدایت توفیق این است که انسان، توفیق عمل پیدا کند که همان هدایتِ عملی میباشد. لذا هنگامی که انسان از پروردگارش درخواست هدایت میکند، در حقیقت از او دو چیز میخواهد: از اللهﻷمیخواهد که به او علم و دانش عنایت کند و به او توفیق عمل بدهد. این، همان چیزیست که در سورهی «فاتحه» آمده است: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ﴾؛ یعنی: ما را به راه راست و کارهای نیک راهنمایی بفرما و توفیقمان بده که کارهای نیک انجام دهیم؛ زیرا مردم در اینباره چهار دستهاند:
گروهی که الله متعال به آنان علم و آگاهی داده است و آنان اهل عمل هستند؛ این، بهترین دسته است.
گروهی که هم از علم محروم شدهاند و هم از عمل.
گروهی که علم و آگاهی دارند، اما از عمل باز ماندهاند.
و گروهی که بدون علم، عمل میکنند؛ لذا گمراه میشوند.
بهترین گروه، دستهی نخست هستند که علم و عمل را با هم دارند؛ و این، در درخواست هدایت میگنجد. یا در این معنا که میگوییم:﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ﴾؛ یعنی: به ما علم و آگاهی و توفیق عمل بده. «والتُّقَى»؛ یعنی: و از تو تقوا و پرهیزگاری میخواهم. تقوا، واژهای جامع است که انجام فرمانهای الاهی و پرهیز از نواهیِ او را شامل میشود؛ تقوا همخانوادهی واژهی «وقایه» میباشد که به معنای حفظ و نگهداریست و تنها چیزی که انسان را از عذاب الاهی میرهاند، انجام اوامر الاهی و دوری از نواهیِ اوست.
«والعَفَافَ»؛ یعنی: عفت و پاکدامنی، و آن شامل اجتناب و دوری از انواع زنا، از جمله: زنای چشم یا چشمچرانی، زنای دست زدن، زنای شرمگاه و زنای شنیدن میشود. الله متعال ما را از انواع این پلیدیها مصون بدارد؛ زیرا زنا، یکی از بدترین و زشتترین کارهاست؛ الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا ٣٢﴾ [الإسراء: ٣٢]
و به زنا نزدیک نشوید؛ بیگمان زنا، کار بسیار زشت و راه بد و ناپسندیست.
زنا، فساد اخلاقی و اجتماعی و تباهیِ قلوب و ادیان و نیز خراب شدن نَسَب و تبار انسانها را در پی دارد.
و «الغِنَى»، بینیازی از خَلق است؛ بدین معنا که انسان نسبت به آنچه که مردم دارند، احساس بینیازی کند و به آنچه اللهﻷبه او بخشیده است- کم یا زیاد-، قانع باشد. قناعت گنج پایانناپذیریست. چهبسیار مردمانی که الله متعال مال و ثروت فراوانی به آنها ارزانی داشته است، اما آنقدر مالدوست هستند که همواره احساس فقر میکنند! وقتی از اللهﻷدرخواست بینیازی میکنیم، در حقیقت از او میخواهیم که به ما قناعت بدهد تا نسبت به آن چه که به مردم داده است، احساس بینیازی کنیم؛ این درخواست همچنین بدین معناست که از اللهﻷمیخواهیم که با بخشش و عطای خویش، ما را از دیگران بینیاز بگرداند. لذا شایسته است که هر یک از ما بهپیروی از پیامبرجاین موارد چهارگانه را از اللهﻷبخواهد و بگوید: «اللهم إنِّي أسْألُكَ الهُدَى، والتُّقَى، والعَفَافَ، والغِنَى».
***
۱۴۷۷- وعن طارق بن أَشْيَمَس قَالَ: كَانَ الرَّجُلُ إِذَا أسْلَمَ عَلَّمَهُ النَّبِيُّج الصَّلاَةَ ثُمَّ أمَرَهُ أنْ يَدْعُوَ بِهؤلاَءِ الكَلِمَاتِ: «اللهم اغْفِرْ لِي، وَارْحَمْنِي، وَاهْدِني، وَعَافِني، وَارْزُقْنِي».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۶۹۷.]
وفي روايةٍ له عن طارقٍ: أنَّه سَمِعَ النَّبِيَّج وَأتاهُ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رسول اللهِ كَيْفَ أقُولُ حِيْنَ أسْأَلُ رَبِّي؟ قَالَ: «قُلْ: اللهم اغْفِرْ لِي، وَارْحَمْنِي، وَعَافِني، وارْزُقْنِي، فإنَّ هؤلاَءِ تَجْمَعُ لَكَ دُنْيَاكَ وَآخِرَتَكَ».
ترجمه:طارق بن اشْيَمسمیگوید: هرکس مسلمان میشد، پیامبرجنماز را به او آموزش میداد و سپس به او میفرمود که با این کلمات دعا کند: «اللهم اغْفِرْ لِي، وَارْحَمْنِي، وَاهْدِني، وَعَافِني، وَارْزُقْنِي».
و در روایتی دیگر از مسلم آمده است که طارقسمیگوید: مردی نزد پیامبرجآمد و عرض کرد: ای رسولخدا! هنگامی که از پروردگارم چیزی میخواهم، چه بگویم؟ فرمود: «بگو: اللهم اغْفِرْ لِي، وَارْحَمْنِي، وَعَافِني، وارْزُقْنِيکه این کلمات خواستههای دنیا و آخرتت را برای تو فراهم میآورد».
شرح
مؤلف/در ادامهی این باب، حدیثی بدین مضمون آورده است که طارق بن اشْيَمسمیگوید: «هرکس مسلمان میشد، پیامبرجنماز را به او آموزش میداد»؛ زیرا نماز مهم ترین رکن اسلام پس از شهادتین است. ارکان اسلام عبارتند از: شهادتین- یعنی: گفتنِ أشهد أن لاالهالا الله وأنَّ محمداً رسولالله-، اقامهی نماز، دادن زکات، روزهی رمضان و حج بیتاللهالحرام. از آنجا که مهمترین رکن اسلام پس از شهادتین، نماز است، لذا رسولاللهجنماز را به هر تازهمسلمانی آموزش میداد و سپس به او میفرمود که با این کلمات دعا کند: «اللهم اغْفِرْ لِي، وَارْحَمْنِي، وَاهْدِني، وَعَافِني، وَارْزُقْنِي». این دعا، شامل پنج درخواست مهم است که پیامبرجبه هر تازهمسلمانی آموزش میداد.
«اللهم اغْفِرْ لِي»یعنی: «یا الله! گناهانم را بیامرز». گفتنیست: کافر همینکه مسلمان میشود، الله متعال گناهانش را میآمرزد؛ الله متعال در اینباره میفرماید:
﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَنتَهُواْ يُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ ٣٨﴾ [الأنفال: ٣٨]
به کافران بگو: اگر (از کفر) باز آیند، گذشتههایشان بخشیده میشود.
با این حال درخواست آمرزش، همچنان ادامه دارد و هر مسلمانی پس از مسلمان شدن باید از اللهﻷآمرزش بخواهد؛ زیرا انسان، از گناه تُهی نیست؛ همانگونه که در حدیث آمده است: «كُلُّ بَنِی آدَمَ خَطَّاءٌ، وَخَيْرُ الْخَطَّائِينَ التَّوَّابُونَ»؛ [تخریج این حدیث پیشتر گذشت. [ر.ک: شرح حدیث شمارهی ۸۷. (مترجم] ] یعنی: «همهی انسانها خطاکارند و بهترین خطاکاران، کسانی هستند که توبه میکنند».
«وَارْحَمْنِي»، یعنی: «بر من رحم بفرما» و رحمتت را بر من کامل بگردان. لذا این دعا هم شاملِ درخواست آمرزش میباشد، هم شامل طلب رحمت؛ درخواست آمرزش به معنای رهایی از بدیها و پیامدهای ناشی از گناهان و مجازات آنهاست. و طلب رحمت، به معنای دستیابی انسان به چیزهای دلخواهش میباشد؛ زیرا رستگاری دو بُعد دارد: رهایی از بدیها و امور ناگوار، و دستیابی به اهداف و خواستنیها.
«وَاهْدِني»، یعنی: «مرا هدایت کن». پیشتر بیان شد که هدایت، همان علم و
آگاهی و توفیقِ عمل است.
«وَعَافِني»؛ یعنی: از تو میخواهم که مرا از همهی امراض عافیت ببخشی. امراض بر دو گونهاند: امراض قلبی مانند نفاق و ریا، و بیماریهای جسمی. الله متعال دربارهی امراض قلبی میفرماید:
﴿فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗا﴾ [البقرة: ١٠]
در دلهایشـان، بیماریِ (نفاق) وجود دارد؛ پس الله بر بیماریشان افزود.
لذا وقتی از اللهﻷعافیت میخواهیم، هم شامل سلامتی و تندرستیست و هم شامل امراض قلبی. گفتنیست امراض قلبی، بهمراتب بدتر و شدیدتر از بیماریهای جسمیست؛ زیرا اگر انسان در برابر بیماریهای جسمی شکیبایی ورزد و به اجر و ثواب الاهی امیدوار باشد، بیماریاش کفارهی گناهان اوست و بر درجاتش در نزد اللهﻷمیافزاید و نهایتش مرگ است؛ و مرگ، فرجام هر موجود زندهایست.
ولی امراض قلبی، تباهی دنیا و آخرت را در پی دارد؛ زیرا قلبی که به بیماریِ شک و تردید، یا نفاق و ریا، و یا به بیماریِ بیرغبتی به آموزههای دینی یا به مرضِ دشمنی با دوستان الاهی و امثال آن گرفتار شده، دنیا و آخرت چنین انسانی تباه گشته است؛ از اینرو شایسته است که هنگام درخواست عافیت از اللهﻷبدین نکته توجه داشته باشیم که از او هم عافیت جسمی و تندرستی را درخواست میکنیم و هم سلامتی از امراض قلبی را. محور امراض قلب، شک و تردید و نیز شرک و شهوت است.
در لفظ دیگری که مؤلف/آورده، آمده است: مردی نزد پیامبرجآمد و عرض کرد: ای رسولخدا! هنگامی که از پروردگارم چیزی میخواهم، چه بگویم؟ فرمود: «بگو: اللهم اغْفِرْ لِي، وَارْحَمْنِي، وَعَافِني، وارْزُقْنِي». لذا شایسته است که انسان این دعای نبوی را فرابگیرد؛ چنانکه پیامبرجاین دعا را به امتش و به هر تازهمسلمانی آموزش میداد. «ارْزُقْنِي»، یعنی نیازمندیهای جسمیام از قبیل: آب و غذا، و لباس و مسکن و امثال آن را برآورده ساز و نیز روزیِ قلبم را که همان علم سودمند و عمل شایسته است، به من عطا کن؛ بنابراین رزق و روزی بر دو گونه است: رزقی که مایهی حیات بدن است و رزقی که حیات قلب یا زندگانی دینی و ایمانیِ انسان را در پی دارد و انسان، هر دو نوع روزی را از الله متعال درخواست میکند.
۱۴۷۸- وعن عبد الله بن عمرو بن العاصب قَالَ: قَالَ رسُولُ اللهج: «اللهم مُصَرِّفَ القُلُوبِ صَرِّفْ قُلُوبنَا عَلَى طَاعَتِكَ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۶۵۴.]
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاصبمیگوید: رسولاللهجچنین دعا کرد: «اللهم مُصَرِّفَ القُلُوبِ صَرِّفْ قُلُوبنَا عَلَى طَاعَتِكَ»
۱۴۷۹- وعن أَبي هريرةَس عَنِ النَّبِيِّج قَالَ: «تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ جَهْدِ البَلاَءِ، وَدَرَكِ الشَّقَاءِ، وَسُوءِ القَضَاءِ، وَشَمَاتَةِ الأَعْدَاءِ». [متفق عليه] [صحيح بخاري، ش: (۶۳۴۷، ۶۶۱۶)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۰۷.]
وفي روايةٍ قَالَ سفيان: أَشُكُّ أنِّي زِدْتُ واحدةً مِنْهَا.
ترجمه:ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «از گرفتاریِ طاقتفرسا و سختیِ بلا، (و نیز از) نگونبختی، سرنوشت بد (یا قضاوت نادرست از سوی خود) و شادکامی دشمنان به الله پناه ببرید».
در روایتی آمده است که سفیان- یکی از راویان- میگوید: شک دارم که یکی از این چهار مورد را من افزوده باشم.
شرح
مؤلف/حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که عبدالله بن عمرو بن عاصبمیگوید: رسولاللهجچنین دعا کرد: «اللهم مُصَرِّفَ القُلُوبِ صَرِّفْ قُلُوبنَا عَلَى طَاعَتِكَ»؛ یعنی: «یا الله! ای تغییردهندهی دلها! دلهایمان را به سوی اطاعت خویش متمایل و ثابت بگردان»؛ زیرا در حدیث آمده است: «دلهای همهی انسانها همانند یک قلب در میان دو انگشت از انگشتان پروردگار رحمان است و اللهﻷهرگونه که بخواهد، آن را دگرگون میگرداند». از اینرو شایسته است که همواره از اللهﻷبخواهیم که دلهایمان را بر اطاعت خویش ثابت و پایدار بدارد. در این دعا، قلب بهطور ویژه ذکر شده است؛ زیرا صلاح و فساد همهی بدن به قلب بستگی دارد و پیامبرجفرموده است: «أَلاَ وإِنَّ في الجسَدِ مُضغَةً إذا صلَحَت صَلَحَ الجسَدُ كُلُّه، وَإِذا فَسَدَتْ فَسَدَ الجَسَدُ كُلُّه؛ أَلاَ وَهِي القَلْبُ»؛ یعنی: «هان! پارهگوشتی در بدن وجود دارد که صلاح و فساد همهی بدن وابسته به آن است. بدانید که آن عضو، قلب است».
در این دعا آمده است: «صَرِّفْ قُلُوبنَا عَلَى طَاعَتِكَ»؛ در نگاه نخست به این دعا چنین بهنظر میرسد که بهتر بود بهجای «عَلَى طَاعَتِكَ»، «إلی طَاعَتِكَ»گفته میشد؛ اما عبارتی که در متن حدیث آمده است، بلیغتر میباشد و مفهومش این است که هم قلب ما را به اطاعت خویش متمایل گردان و هم آنرا بر این اطاعت ثابت و استوار قرار بده. در صورتی که بحث ثبوت و پایداری در مفهوم «إلی طَاعَتِكَ»منتفیست. و ثبوت و پایداری قلب بر اطاعت و فرمانبرداری از اللهﻷبدین صورت است که به معصیت و نافرمانی از او روی نیاورد و هرگاه از عبادتی فارغ میشود، به عبادتی دیگر بپردازد؛ مثلاً پس از ادای نماز صدقه دهد و چون صدقه داد، روزه بگیرد و آنگاه به کسب علم بپردازد و به همین ترتیب همواره در حالِ اطاعت و فرمانبرداری از اللهﻷباشد؛ پس شایسته است که همواره این دعا را بگوییم: «اللهم مُصَرِّفَ القُلُوبِ صَرِّفْ قُلُوبنَا عَلَى طَاعَتِكَ».
و اما دومین حدیث؛ ابوهریرهسمیگوید: پیامبرجفرمود: «تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ جَهْدِ البَلاَءِ، وَدَرَكِ الشَّقَاءِ، وَسُوءِ القَضَاءِ، وَشَمَاتَةِ الأَعْدَاءِ». رسولاللهجدر این حدیث به ما دستور داده است که از چهار مورد به اللهﻷپناه ببریم:
یکم: «جَهْدِ البَلاَءِ»؛ یعنی از بلا و گرفتاریِ طاقتفرسا. گفتنیست: بلا بر دو گونه است: بیماری جسمی مانند انواع بیماریها، و بلای معنوی مانند اینکه کسی شخصیت انسان را خُرد کند یا با زبانش از او بد بگوید و خوبیهایش را پنهان نماید. چنین بلاهایی برای انسان، دشوار است؛ حتی از بیماریهای جسمی نیز سختتر میباشد. از اینرو از گرفتاریها و بلاهای طاقتفرسا به اللهﻷپناه میبریم. علاوه بر دو مورد مذکور، ممکن است که انسان به سختیها و مصایب بزرگی دچار شود. در این میان برخی از مردم الله را با شک و دودلی عبادت میکنند؛ اگر خیری به آنان برسد، به آن آرامش مییابند و اگر بلایی به آنان برسد، رویگردان میشوند؛ لذا تا زمانی که در عافیت و آرامش بهسر میبرند، آسودهخاطرند و همینکه اذیت و آزاری به آن ها میرسد یا شبههای برای آنها پیش میآید، عنان صبر از دست میدهند و بر تقدیر الاهی خشم میگیرند و حتی ممکن است بهخاطر گرفتاری و بلایی که به آن دچار شدهاند، چیزهایی در دلشان بیاید که شایستهی اللهﻷنیست.
دوم: «وَدَرَكِ الشَّقَاءِ»؛ یعنی از نگونبختی به اللهﻷپناه ببرید. شقاوت، متضادّ سعادت است و عامل سعادت و رستگاری، کار نیکوست؛ چنانکه کار ناشایست یا بدکاری، مقدمهی شقاوت میباشد. لذا وقتی از نگونبختی به اللهﻷپناه میبریم، بدین معناست که از او می خواهیم که ما را از انجام اعمال بدکاران و افراد نگونبخت مصون بدارد.
سوم: «وَسُوءِ القَضَاءِ»؛ این عبارت، دو معنا دارد: مفهوم نخستش این است که از اینکه بد قضاوت کنم یا حُکم نادرستی نمایم، به اللهﻷپناه میبرم. و معنای دومش، این است که اللهﻷتقدیری رقم بزند که برای انسان ناگوار است. گاه انسان عجولانه یا بر اساس هوای نفس حُکم میکند؛ این، یکی از مفاهیم این عبارت است. همینطور ممکن است که اللهﻷامر ناگواری را برای انسان مقدّر کند؛ این، مفهوم دیگریست که از این عبارت برداشت میشود.
چهارم: «وَشَمَاتَةِ الأَعْدَاءِ»؛ یعنی: از اینکه دشمنان به سبب شکست شما یا به هر دلیل دیگری شادمان شوند، به الله متعال پناه ببرید؛ ناگفته پیداست که دشمن از شکست و ناکامیِ طرفِ مقابل شادمان میشود و از بابت پیروزی یا موفقیت دشمن خویش، ناراحت میگردد. از اینرو از شادکامی و شماتت دشمن به اللهﻷپناه میبریم. اینها موارد چهارگانهای بود که پیامبرجبه ما دستور داد که از آنها به اللهﻷپناهنده شویم.
***
۱۴۸۰- وعنه قَالَ: كَانَ رسُولُ اللهج يَقُولُ: «اللهم أصْلِحْ لِي دِينِي الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أمْرِي، وأصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتي فِيهَا مَعَاشِي، وأصْلِحْ لِي آخِرتِي الَّتي فِيهَا مَعَادي، وَاجْعَلِ الحَيَاةَ زِيَادَةً لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ، وَاجْعَلِ المَوتَ رَاحَةً لِي مِنْ كُلِّ شَرٍّ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۷۲۰.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجمیگفت: «اللهم أصْلِحْ لِي دِينِي الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أمْرِي، وأصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتي فِيهَا مَعَاشِي، وأصْلِحْ لِي آخِرتِي الَّتي فِيهَا مَعَادي، وَاجْعَلِ الحَيَاةَ زِيَادَةً لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ، وَاجْعَلِ المَوتَ رَاحَةً لِي مِنْ كُلِّ شَرٍّ». [ترجمهی دعا: «یا الله! دینم را که نگهدارندهی من از بدیهاست و دنیایم را که زندگانیام در آن است و آخرتم را که بازگشتم به سوی آن میباشد، اصلاح بفرما و زندگی را برای من موجب افزایش کارهای نیک قرار بده و مرگ را برای من مایهی راحتی و رهایی از همهی بدیها بگردان».]
۱۴۸۱- وعن عليٍّس قالَ: قَالَ لِي رسولُ اللهج: «قُلْ: اللهم اهْدِنِي، وسَدِّدْنِي».
وفي روايةٍ: «اللهم إنِّي أسْألُكَ الهُدَى والسَّدَادَ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۷۲۵.]
ترجمه: علیسمیگوید: رسولاللهجبه من فرمود: «بگو: اللهم اهْدِنِي، وسَدِّدْنِي».
و در روایتی دیگر آمده است: «اللهم إنِّي أسْألُكَ الهُدَى والسَّدَادَ». [هر دو دعا یک مضمون دارد: «یا الله! از تو هدایت و پایداری در راه حق (و عمل درست که مبتنی بر سنت است) را درخواست میکنم».]
۱۴۸۲- وعن أنسٍس قَالَ: كَانَ رسولُ اللهج يَقُولُ: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ العَجْزِ وَالكَسَلِ، وَالجُبْنِ وإلهرَمِ والبُخْلِ، وأعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وأعوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ المَحْيَا وَالمَمَاتِ».
وفي روايةٍ: «وَضَلَعِ الدَّيْنِ، وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ».[روايت مسلم] [صحيح بخاري، ش: (۲۸۲۳، ۶۳۶۳، ۶۳۶۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۰۶.]
ترجمه: انسسمیگوید: رسولاللهجهمواره این دعا را میگفت: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ العَجْزِ وَالكَسَلِ، وَالجُبْنِ وإلهرَمِ والبُخْلِ، وأعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وأعوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ المَحْيَا وَالمَمَاتِ».
و در روایتی آمده است: «وَضَلَعِ الدَّيْنِ، وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ». [ترجمهی دعا: «یا الله! من از ناتوانی، تنبلی، ترس و بزدلی، و پیری و بُخل به تو پناه میبرم؛ و از عذاب قبر و نیز از فتنهی زندگی و مرگ به تو پناهنده میشوم». و اما ترجمهی ادامهی این دعا در روایت دوم: «و از سنگینیِ بدهی و از چیرگی و ستم دیگران به تو پناه میبرم».]
شرح
یکی از احادیثی که مؤلف/در این باب آورده، حدیثیست بدین مضمون که رسولاللهجبه علی بن ابیطالبسفرمود که این دعا را بگوید: «اللهم إنِّي أسْألُكَ الهُدَى والسَّدَادَ». پیشتر مفهوم هدایت بیان شد. و اما «سَّدَادَ»بدین مفهوم است که گفتار، کردار و پندارِ انسان، درست و بدور از انحراف باشد؛ الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا ٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ﴾ [الأحزاب : ٧٠، ٧١]
ای مؤمنان! تقوای الاهی پیشه کنید و سخن استوار بگویید تا الله اعمالتان را برای شما اصلاح نماید و گناهانتان را بیامرزد.
سخن استوار، یعنی گفتارِ درست و بهجا؛ لذا ذکرِ الله متعال دو فایدهی بزرگ دارد:
یکم: اصلاحِ کردار انسان.
دوم: آمرزش گناهان.
از اینرو شایسته است که انسان همواره این دعا را بگوید و از اللهﻷهدایت و درستکاری و پایداری در راه حق را درخواست نماید: «اللهم إنِّي أسْألُكَ الهُدَى والسَّدَادَ»یا «اللهم اهْدِنِي، وسَدِّدْنِي»؛ هر دو یک معنا دارد. از دیگر احادیث این باب، حدیثی بدین مضمون است که ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهجمیگفت: «اللهم أصْلِحْ لِي دِينِي الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أمْرِي، وأصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتي فِيهَا مَعَاشِي، وأصْلِحْ لِي آخِرتِي الَّتي فِيهَا مَعَادي، وَاجْعَلِ الحَيَاةَ زِيَادَةً لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ، وَاجْعَلِ المَوتَ رَاحَةً لِي مِنْ كُلِّ شَرٍّ».
این دعا با موضوع دین آغاز شده است: «اللهم أصْلِحْ لِي دِينِي الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أمْرِي»؛ یعنی دین نگهدارندهی انسان از همهی بدي ها و سپری در برابر دشمنان است و هرچه دین انسان درست و شایسته باشد، انسان از هرگونه بدی مصون میمانَد. اخلاص برای اللهﻷو پیروی از رسولاللهجدو شرط اساسی برای درست بودن دین است؛ از اینرو دینِ کسی که به الله شرک میورزد، درست نیست؛ هرکه از روی ریا و خودنمایی نماز بخواند یا از روی ریا و خودنمایی روزه بگیرد یا صدقه دهد و قرآن بخواند یا اعمالی از قبیل ذکرِ اللهﻷو طلب علم یا جهاد را از روی ریا انجام دهد، اعمالش تباه و باطل است؛ زیرا الله متعال در حدیثی قدسی میفرماید: «إنّ الله قال: أنا أغنی الشُّرَکاء عَنِ الشِّركِ، مَن عَمِلَ عَمَلاً أَشرَكَ فِيه مَعِیَ غَيرِي تَرَكتُه وَشِركَهُ». [صحیح مسلم، ش:۲۹۸۵ بهنقل از ابوهریرهس.] یعنی: «الله فرموده است: من، بر خلاف شریکان، بهطور مطلق از شرک بینیازم؛ هر کس، عملی انجام دهد و جز من را در آن عمل، شریکم بسازد، او را با شرکش (عمل شرکآمیزش) وا میگذارم». بدعتگذار نیز همینگونه است و از شرّ و بدی مصون نیست؛ بلکه بدعتی که مرتکب میشود، عینِ بدیست؛ پیامبرجفرموده است: «فإنَّ كُلَّ محدثةٍ بدعةٌ وكلَّ بدعةٍ ضلالةٌ». [صحیح است؛ نک: صحیح الجامع (۲۵۴۹، ۴۳۶۹).] یعنی: «هر عمل خودساختهای، بدعت است و هر بدعتی، گمراهیست». بدعتگذار یا کسی که مرتکب بدعت میشود و به روشی که از پیامبرجثابت نیست ذکر و تسبیح میگوید یا نماز میخوانَد، عملش مردود است. گاه شیطان یک عمل را بهسان یک عبادت، زیبا و آراسته جلوه میدهد و انسان به آن فریفته میشود و با انجام آن میگرید و خاشعانه به انجام آن میپردازد؛ ولی انجام چنین اعمالی- اگرچه با گریه و خشوع باشد- بدعت است و هیچ سودی ندارد؛ بلکه مردود، و عین گناه و معصیت است؛ مگر نصارا به کلیسا نمیروند و نمیگریند؟ حتی گریه و خشوعشان از برخی از مسلمانان نیز بیشتر است! با این حال چون بر ضلالت و گمراهی قرار دارند، آنهمه گریه و خشوع سودی برایشان ندارد. اهل بدعت نیز همینگونهاند؛ گاه اهل بدعت بهویژه صوفیه را میبینیم که اذکار فراوانی را وِرد خویش میسازند و با گریه و خشوع ذکر میگویند؛ اما اینهمه ذکر سودی به حالشان ندارد؛ زیرا عملشان مطابق روشی که اللهﻷمقرر نموده، نیست و پیامبرج فرموده است: «مَنْ أَحْدثَ في أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فهُو رَدٌّ»؛ یعنی: «کسی که در دینمان، چیزی ایجاد کند که از آن نیست، بداند که عملش مردود است». همچنین فرموده است: «مَنْ عَمِلَ عمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُو ردٌّ»؛ [هر دو روایت پیشتر به شمارهی ۱۷۳ آمده است. [مترجم]] یعنی: «هرکس عملی انجام دهد که امر (دین) ما بر آن نیست، عملش، مردود است». لذا «أصْلِحْ لِي دِينِي»، بدین معناست که دینم را خالص و درست بگردان؛ «الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أمْرِي»، بدین نکته اشاره دارد که دین خالص و درست، نگهدارندهی انسان از بدیها و فتنههاست.
«وأصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتي فِيهَا مَعَاشِي»؛ یعنی دنیایم را که زیستگاه من است، اصلاح بگردان. بیتردید دنیا سرای ماندگار و جای ماندن نیست؛ آنانکه روزگاری در دنیا میزیستند، کجایند؟ شاهان و شاهزادگان کجایند؟ ثروتمندان و توانگران کجایند؟ فقرا کجایند؟ سران و اشراف کجا رفتهاند؟ همه از دنیا رفته و افسانه شدهاند! تو نیز سرانجام از دنیا میروی و افسانه میشوی. بهراستی که دنیا، قصهی باد و برگ خزان است! اینک ما دربارهی اساتید، دوستان، همکلاسیها، برادران و نیاکان خود سخن میگوییم؛ گویا هرگز در دنیا نبودهاند؛ انگار همهاش خواب بوده و گذشته است! پس دنیا جای ماندن نیست؛ ولی خوشا به حالِ انسانی که از فرصتی که در دنیا دارد، در انجام کارهای نیک بهرهبرداری میکند و دنیایش را برای آخرتش مفید میگرداند. و افسوس و حسرت نصیب کسی خواهد بود که از دنیای خویش برای آخرتش استفاده نمیبرد و بدینسان در دنیا و آخرت زیانکار میگردد. از اینرو رسولاللهجاز دنیا به زیستگاهی تعبیر فرمود که انسان روزگاری در آن زندگی میکند و سپس آنرا وا میگذارد و از سفر دنیا به سرای خویش در آخرت باز میگردد؛ لذا در این دعا آمده است: «وأصْلِحْ لِي آخِرتِي الَّتي فِيهَا مَعَادي». آری؛ بازگشت همه به آخرت است و هیچ راهِ گریزی از این بازگشت، وجود ندارد. الله متعال در کتابش میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَوَّلِينَ وَٱلۡأٓخِرِينَ ٤٩ لَمَجۡمُوعُونَ إِلَىٰ مِيقَٰتِ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ٥٠ ﴾[الواقعة: ٤٩، ٥٠]
بگو: بیگمان پیشینیان و آیندگان، همگی در وعدهگاه روزی مشخص، جمع میشوند.
آری؛ اللهﻷروز قیامت همهی گذشتگان و آیندگان را در میدانی بزرگ گرد میآورد؛ بانگِ بزرگ آن روز به گوش همگان میرسد و چشمانشان به بالا دوخته میشود. اللهأدر اینباره میفرماید:
﴿ذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ ١٠٣ وَمَا نُؤَخِّرُهُۥٓ إِلَّا لِأَجَلٖ مَّعۡدُودٖ ١٠٤ ﴾ [هود: ١٠٣، ١٠٤]
آن روز، روزیست که مردم در آن گرد میآیند و آن روز، روزیست که همه آن را خواهند دید. و ما، آن را جز تا زمان مشخصی بهتأخیر نمیاندازیم.
فرمود: «تا زمانی مشخص» و نفرمود: «تا زمانی طولانی و مشخص»؛ لذا این دوران، خیلی زود سپری میشود و بازگشت هر کسی به سوی آخرت و روز رستاخیز است. شاعری فرزانه این را بهخوبی بهنظم درآورده است:
کل ابن انثی وإن طالت سلامته یوماً علی آلـة حدبـاء محمـول
«هر آدمی هرچند عمری طولانی کند، روزی او را روی تابوت حمل خواهند کرد...».
این، سرانجام همهی ماست؛ کسی در آتش میسوزد و خوراک حریق میشود؛ دیگری، در بیابان میمیرد و درندگان او را میخورند؛ آن یکی در دریا غرق میگردد و خوراک ماهیها میشود؛ مرگ، فرجام همهی ماست؛ اما نمیدانیم که کی و چگونه یا در کجا؟ ولی بازگشت همهی ما به سوی آخرت است؛ از اینرو هر یک از ما بهپیروی از پیامبرجدعا میکند و میگوید: «وأصْلِحْ لِي آخِرتِي الَّتي فِيهَا مَعَادي». اصلاح آخرت بدین معناست که اللهﻷانسان را از آتش دوزخ برهاند و او را وارد بهشت بگرداند. امید است که الله متعال آخرت من و شما را اصلاح نماید.
«وَاجْعَلِ الحَيَاةَ زِيَادَةً لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ»؛ یعنی: «و زندگی را برای من موجب افزایش کارهای نیک قرار بده». انسانی که در دنیا توفیق کارهای نیک مییابد، همواره بر نیکیهایش افزوده میشود و خود نیز این را احساس میکند؛ از اینرو با انجام هر کارِ نیکی، خوشحال میشود و میگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهۡتَدِيَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ﴾ [الأعراف: ٤٣] : «همهی حمد و ستایش ویژهی الله است که ما را به سوی این هدایت فرمود و اگر الله هدایتمان نمیکرد، هدایت نمییافتیم». خلاصه اینکه هر روز بر نیکیهای مسلمان نیکوکار افزوده میشود: نماز میگزارد، تسبیح میگوید، قرآن میخوانَد، امر به معروف و نهی از منکر میکند، با برادر مسلمان خود گشادهروست، و بدینسان کارهای نیک انجام میدهد. چنین فردی هرچه بیشتر عمر کند، به نفع اوست؛ از اینرو در حدیث آمده است: «خَيرُ النَّاسِ مَنْ طَالَ عُمُرهُ ، وَحَسُنَ عَمَلُهُ»؛ [ر.ک: حدیث شمارهی ۱۱۰. [مترجم]] يعني: «بهترین مردم، کسیست که عمرش، طولانی و کردارش، نیکو باشد».
«وَاجْعَلِ المَوتَ رَاحَةً لِي مِنْ كُلِّ شَرٍّ»؛ یعنی: «و مرگ را برای من مایهی راحتی و رهایی از همهی بدهیها بگردان». مرگ، پایان زندگیِ دنیاست؛ اما پیامبرجدعا کرد که اللهﻷمرگ را رهاییبخش وی از همهی بدیها قرار ده؛ زیرا انسان نمیداند که در دنیا چه بر سَرَش میآید؛ چهبسا اگر زیاد در دنیا بماند و عمری طولانی کند، رو به سراشیبی نهد و دینش تباه شود؛ چهبسا انسان آنقدر در دنیا عمر میکند که فتنههای فراوانی میبیند و کار به جایی میرسد که آرزوی مرگ مینماید یا آرزو میکند که ای کاش هرگز از مادر زاده نمیشد! ولی مرگی که پیش از رسیدن چنین فتنههایی باشد، رهاییبخش انسان از این فتنهها و بدیهاست؛ از اینرو رسولاللهجدر دعایش از اللهﻷدرخواست نمود که مرگ را مایهی راحتی و رهایی از همهی بدهیها قرار دهد. پیشنهاد میکنم که همواره بهپیروی از پیامبرجاین دعا را بگویید: «اللهم أصْلِحْ لِي دِينِي الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أمْرِي، وأصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتي فِيهَا مَعَاشِي، وأصْلِحْ لِي آخِرتِي الَّتي فِيهَا مَعَادي، وَاجْعَلِ الحَيَاةَ زِيَادَةً لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ، وَاجْعَلِ المَوتَ رَاحَةً لِي مِنْ كُلِّ شَرٍّ».
***
۱۴۸۳/۱- وعن أنسٍس قَالَ: كَانَ رسولُ اللهج يَقُولُ: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ العَجْزِ، وَالكَسَلِ، وَالجُبْنِ، وإلهرَمِ، وَالبُخْلِ، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وأعوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ المَحْيَا وَالمَمَاتِ».
وفي روايةٍ: «وَضَلَعِ الدَّيْنِ، وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ».[روايت مسلم] [صحيح بخاري، ش: ۲۸۲۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۰۶. [این حدیث و ترجمهی دعا پیشتر بهشمارهی ۱۴۸۲آمده است. (مترجم] ]
ترجمه: انسسمیگوید: رسولاللهجهمواره این دعا را میگفت: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ العَجْزِ وَالكَسَلِ، وَالجُبْنِ وإلهرَمِ والبُخْلِ، وأعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وأعوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ المَحْيَا وَالمَمَاتِ».
و در روایتي آمده است: «وَضَلَعِ الدَّيْنِ، وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ».
۱۴۸۳/۲- وعن أَبي بكرٍ الصّدّيقس: أنَّه قَالَ لرسُولِ اللهج: عَلِّمْني دُعَاءً أَدْعُو بِهِ فِي صَلاَتِي، قَالَ: «قُلْ: اللهم إِنِّي ظَلَمتُ نَفْسِي ظُلْماً كَثِيراً، وَلا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أنْتَ، فَاغْفِرْ لِي مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِكَ، وارْحَمْنِي، إنَّكَ أنْتَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ».[متفق عليه] [صحيح بخاري، ش: (۶۳۲۶، ۷۳۸۶، ۷۳۸۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۰۵. [نووی گوید: در روایتی «وَفِي بيتِي» آمده است؛ یعنی دعایی به من بیاموز که آنرا در خانهام بخوانم. همچنین علاوه بر «ظلماًكثيراً»، «كبيراً» نیز روایت شده است؛ پس شایسته است که با جمعبندی میان این دو روایت، گفته شود: «كثيراًكبيراً».]]
ترجمه: از ابوبکر صدیقسروایت است که وی به رسولاللهجعرض کرد: دعایی به من آموزش دهید که با آن در نمازم دعا کنم؛ رسولاللهجفرمود: «بگو: اللهم إِنِّي ظَلَمتُ نَفْسِي ظُلْماً كَثِيراً، وَلا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أنْتَ، فَاغْفِرْ لِي مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِكَ، وارْحَمْنِي، إنَّكَ أنْتَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ». [ترجمهی دعا: «یا الله! من بر خویشتن ستم فراوانی کردهام و کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد؛ پس مرا با آمرزشی از سوی خویش بیامرز و بر من رحم فرما که تو بسیار آمرزنده و مهرورزی».]
شرح
انس بن مالکسمیگوید: پیامبرجروایت است این دعا را فراوان میگفت: «اللهم إنِّي أعُوذُ بِكَ مِنَ إلهمِّ والحَزَنِ»؛ «هَم و حُزن» مترادف هستند؛ البته «هم» به نگرانی و اندوهِ آینده اطلاق میگردد و «حُزن» به غم و اندوه گذشته گفته میشود. انسانی که در غمِ گذشتههاست و برای آینده نگران میباشد، زندگیِ تیره و تاری دارد؛ اما کسی که به وضعیت کنونی خود میپردازد و به صورتی که به او امر شده است، برای آیندهی خویش آماده میشود، سکون و آرامش دارد؛ از اینرو پیامبرجاز اندوه گذشته و نگرانیِ آینده به اللهﻷپناه میبُرد. بسیاری از مردم بیمورد و به صورتی نابهجا به آیندهی خود بسیار میاندیشند؛ لذا نگرانی از آینده بر زندگیِ آنها سایه میافکند و زندگی را به کامشان تلخ میگرداند؛ در صورتی که گذشت زمان نشان میدهد که بیمورد نگران بودهاند و اصلِ مسأله بهگونهای نبوده است که دلیلی برای نگرانی وجود داشته باشد. بسیاری از مردم نیز بیش از حد به گذشته میاندیشند و خود را در غم گذشته، تباه میکنند.
«وَأَعُوذُ بِكَ مِنَ العَجْزِ وإلهرَمِ وَالكَسَلِ»؛ یعنی: «از ناتوانی، پیری و تنبلی به تو پناه میبرم»؛ زیرا هریک از این سه مورد، انسان را از کار و عمل باز میدارد؛ لذا پیامبرجاز ناتوانی، تنبلی و پیری به اللهﻷپناه میبرد.
«وَأَعُوذُ بِكَ مِنَ الجُبْنِ والبُخْلِ»؛ یعنی: «و از ترس و بزدلی، و بُخل به تو پناه میبرم». ترس و بزدلی که همان خوددوستیست، باعث میشود که انسان آنجا که باید دست بهکار شود یا اقدامی بکند، هیچ کاری انجام ندهد؛ مثلاً سبب میگردد که انسان برای جهاد پیشقدم نشود یا از ترس مرگ و زندان و امثالِ آن، سخن حق را نگوید. بُخل، همان مالدوستیست و انسان را از بذل مال و ثروت از جمله ادای زکات، خرج کردن و مهماننوازی و امثال آن باز میدارد.
«وأعُوذُ بِكَ مِنْ ضَلَعِ الدَّيْنِ، وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ»یا «مِنْ غَلَبَةِ الدَّيْنِ، وَقَهرِ الرِّجَالِ»؛ هر دو، صحیح و بدین معناست که: «و از سنگینیِ بدهی و از چیرگی و ستم دیگران به تو پناه میبرم». بدهی، غم و اندوهِ روز و فکر و خیالِ شب است و خواب از چشمان انسان میرباید. انسان بدهکار همواره پریشان است؛ اما اللهﻷبه کسی که بهقصد ادای بدهی، قرض میگیرد، در بازپرداخت بدهیاش کمک میکند؛ ولی کسی که قصد بازپرداخت ندارد، توقعی جز این نیست که الله متعال او را پریشان میگرداند.
لذا اگر ماشینی را به کرایه میگیرید یا خانهای را اجاره میکنید و قصدتان ادای اجارهبهاست، مطمئن باشید که اللهﻷزمینهی پرداخت آنرا برای شما فراهم میگرداند؛ حتی اگر کسی صادقانه قصد بازپرداخت بدهیاش را داشته باشد و به هر دلیلی، مثلاً به سبب ورشکستگی از ادای آن باز بماند، الله متعال در دنیا یا آخرت بدهیاش را میپردازد؛ البته ناگفته نماند که بدهکار در هر صورت باید حقّ بستانکار را بدهد؛ در دنیا ندهد، در آخرت از او میگیرند.
و اما حدیث ابوبکر صدیقس؛ در این حدیث آمده است که ابوبکر صدیق از رسولاللهجخواست تا دعایی به او بیاموزند که با آن در نماز، دعا کند. دقت بفرمایید که پرسشگر کیست و همینطور توجه نمایید که چه کسی پاسخ میدهد؟ آری؛ پرسشگر ابوبکر صدیقسمیباشد و پاسخگو، رسولاللهج. محبوبترین شخص نزد رسولاللهج، ابوبکر صدیقسبود و دوستداشتنیترین فرد در نزد ابوبکر، رسولاللهجبودند؛ پس بیتردید پاسخی که به پرسشِ یک دوست از دوستِ دیگر گفته شود، جزو بهترین پاسخهاست.
ابوبکرسعرض کرد: «دعایی به من آموزش دهید که با آن در نمازم دعا کنم». احتمال میرود که این دعا در سجده یا پس از تشهدِ پایانی باشد. پیامبرجفرمود: «بگو: اللهم إِنِّي ظَلَمتُ نَفْسِي ظُلْماً كَثِيراً، وَلا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أنْتَ، فَاغْفِرْ لِي مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِكَ، وارْحَمْنِي، إنَّكَ أنْتَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ». این، دعای جامع و سودمندیست:
«اللهم إِنِّي ظَلَمتُ نَفْسِي ظُلْماً كَثِيراً»؛ یعنی: «یا الله! من به خویشتن ستم فراوانی کردهام». این، اذعان بنده به ستم و جفاکاری نسبت به خویشتن است و یکی از آداب دعاست؛ به عبارت دیگر: یکی از چیزهایی که در دعا مهم است، عرض حال به پیشگاه الاهی میباشد؛ چنانکه موسی÷گفت: ﴿رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَيَّ مِنۡ خَيۡرٖ فَقِيرٞ﴾ [سورهی قصص، آیهی ۲۴؛ یعنی: « ای پروردگارم! به هر خیر و نعمتی که نازل بفرمایی، نیازمندم».] و بدینسان با عرض حال، به پیشگاه الاهی عرض نیاز کرد؛ از همینروست که دعا را راز و نیاز گویند.
«وَلا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أنْتَ»؛ یعنی: «و کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد». این، ثنا و ستایش الاهی و اعتراف به عجر و ناتوانیِ خویشتن و اذعانیست به اینکه تنها اللهﻷگناهان را میآمرزد؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾ [آل عمران: ١٣٥]
و چه کسی جز الله، گناهان را میبخشد؟
اگر همهی مردم جمع شوند تا یک گناه از گناهانت را ببخشند، نمیتوانند و تنها کسی که گناهان را میآمرزد، اللهﻷمیباشد.
«فَاغْفِرْ لِي مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِكَ»؛ یعنی: «پس مرا با آمرزشی از سوی خویش بیامرز». آمرزش را از آن جهت به اللهﻷنسبت داد که بدین شکل، بلیغتر و بزرگتر میباشد؛ زیرا بزرگیِ دهش، از بزرگیِ بخشنده است. «وارْحَمْنِي»؛ یعنی: «بر من رحم فرما» و در آینده به انجام کارهای نیک، توفیقم دِه. در اینجا با توسل به دو نام از نامهای اللهﻷدعا شده است و این دو اسم، متناسب با درخواست بنده است: چنانکه بنده در خواست آمرزش و رحمت میکند و سپس میگوید: «إنَّكَ أنْتَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ»؛ یعنی: «بهیقین که تو، آمرزندهی مهرورزی». لذا شایسته است که انسان این دعا را در نمازش- در سجده یا پس از تشهدِ پایانی- بگوید.
***
۱۴۸۴- وعن أَبي موسىس عَنِ النَّبِيِّج أنَّهُ كَانَ يدْعُو بِِهذا الدُّعَاءِ: «اللهم اغْفِرْ لِي خَطِيئَتِي وَجَهْلِي، وإسرافِي فِي أمْرِي، وَمَا أنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنّي، اللهم اغْفِرْ لِي جِدِّي وَهَزْلِي؛ وَخَطَئِي وَعَمْدِي؛ وَكُلُّ ذَلِكَ عِنْدِي، اللهم اغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَمَا أخَّرْتُ، وَمَا أسْرَرْتُ وَمَا أعْلَنْتُ، وَمَا أنتَ أعْلَمُ بِهِ مِنِّي، أنْتَ المُقَدِّمُ، وأنْتَ المُؤَخِّرُ، وأنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ».[متفق عليه] [صحيح بخاري، ش: ۶۳۹۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۱۹.]
ترجمه: ابوموسیسمیگوید: پیامبرجبا این عبارت دعا میکرد: «اللهم اغْفِرْ لِي خَطِيئَتِي وَجَهْلِي، وإسرافِي فِي أمْرِي، وَمَا أنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنّي، اللهم اغْفِرْ لِي جِدِّي وَهَزْلِي؛ وَخَطَئِي وَعَمْدِي؛ وَكُلُّ ذَلِكَ عِنْدِي، اللهم اغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَمَا أخَّرْتُ، وَمَا أسْرَرْتُ وَمَا أعْلَنْتُ، وَمَا أنتَ أعْلَمُ بِهِ مِنِّي، أنْتَ المُقَدِّمُ، وأنْتَ المُؤَخِّرُ، وأنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ». [ترجمهی دعا: «یا الله! اشتباهها و ندانمکاریهایم را و نیز زیادهرویام در کارها و آنچه را که تو بهتر از من میدانی، بیامرز؛ یا الله! گناهانی را که بهجدّی، شوخی و به عمد و خطا انجام دادهام، ببخشای؛ و خود معترفم که همهی این نوع گناهان در من وجود دارد. یا الله! این تویی- که هرکه را بخواهی به سوی کارهای نیک و بهشت- به پیش میبری و- هرکه را بخواهی از کارهای نیک و بهشت- عقب میاندازی و تو بر هر کاری توانایی».]
۱۴۸۵- وعن عائشةل: أنَّ النَّبِيَّج كَانَ يَقُولُ فِي دُعَائِهِ: «اللهم إنِّي أعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا عَمِلْتُ ومنْ شَرِّ مَا لَمْ أعْمَلْ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۷۱۶.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: پیامبرجدر دعایش میگفت: «اللهم إنِّي أعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا عَمِلْتُ ومنْ شَرِّ مَا لَمْ أعْمَلْ». [ترجمهی دعا: «یا الله! من از شرّ آنچه که انجام دادهام و از شرّ آنچه که انجام ندادهام، به تو پناه میبرم»؛ یعنی: از اینکه در آینده مرتکب عملی شوم که موجب خشم توست، به تو پناه میبرم. [مترجم]]
۱۴۸۶- وعن ابن عمرَب قَالَ: كَانَ مِن دعاءِ رسُولِ اللهج: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِكَ، وتَحَوُّلِ عَافِيَتِكَ، وفُجَاءةِ نِقْمَتِكَ، وَجَميعِ سَخَطِكَ».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۷۳۹.]
ترجمه: ابنعمربمیگوید: از دعاهای رسولاللهجبود که میگفت: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِكَ، وتَحَوُّلِ عَافِيَتِكَ، وفُجَاءةِ نِقْمَتِكَ، وَجَميعِ سَخَطِكَ». [ترجمهی دعا: «یا الله! از زوال نعمتی که عطا کردهای و از دگرگونیِ عافیتی که- به ما- بخشیدهای و از خشم و عذاب ناگهانیِ تو و از همهی خشم و غضبت به تو پناه میبرم». ]
۱۴۸۷- وعن زيد بن أرقمَس قَالَ: كَانَ رسُولُ اللهج يَقُولُ: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ العَجْزِ وَالكَسَلِ، والبُخْلِ وإلهرَمِ، وَعَذابِ القَبْرِ، اللهم آتِ نَفْسِي تَقْوَاهَا، وَزَكِّها أنْتَ خَيْرُ مَنْ زَكَّاهَا، أنْتَ وَلِيُّهَا وَمَوْلاَهَا، اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لا يَنْفَعُ؛ وَمِنْ قَلْبٍ لا يَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لا تَشْبَعُ؛ وَمِنْ دَعْوَةٍ لا يُسْتَجابُ لَهَا».[روايت مسلم] [صحیح مسلم، ش: ۲۷۲۲.]
ترجمه: زید بن ارقم میگوید: رسولاللهج- در دعایش- میگفت: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ العَجْزِ وَالكَسَلِ، والبُخْلِ وإلهرَمِ، وَعَذابِ القَبْرِ، اللهم آتِ نَفْسِي تَقْوَاهَا، وَزَكِّها أنْتَ خَيْرُ مَنْ زَكَّاهَا، أنْتَ وَلِيُّهَا وَمَوْلاَهَا، اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لا يَنْفَعُ؛ وَمِنْ قَلْبٍ لا يَخْشَعُ، وَمِنْ نَفْسٍ لا تَشْبَعُ؛ وَمِنْ دَعْوَةٍ لا يُسْتَجابُ لَهَا». [ترجمهی دعا: «یا الله! از ناتوانی، تنبلی، بُخل، پیری و عذاب قبر به تو پناه میبرم؛ یا الله! به نفس من تقوایش را عنایت کن و آنرا پاک بگردان که تو بهترین کسی هستی که آن را پاک میگردانی؛ تو، یاور و مالک و کارسازِ آن هستی. یا الله! از علمِ بیثمر و بیسود و از قلبی که خشوع ندارد و از نفس حریصی که سیر نمیشود و از دعایی که پذیرفته نمیگردد، به تو پناه میبرم».]
۱۴۸۸- وعن ابن عباسٍب أنَّ رسُولَ اللهج كَانَ يقولُ: «اللهم لَكَ أسْلَمْتُ، وَبِكَ آمَنْتُ، وَعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، وإلَيْكَ أنَبْتُ، وَبِكَ خَاصَمْتُ، وإلَيْكَ حَاكَمْتُ؛ فَاغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ، وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ، وَمَا أعْلَنْتُ، أنتَ المُقَدِّمُ، وأَنْتَ المُؤَخِّرُ، لا إله إِلا أنْتَ».
زَادَ بَعْضُ الرُّوَاةِ: «وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ».[متفق عليه] [صحيح بخاري، ش: (۱۱۲۰، ۶۳۱۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۷۶۹.]
ترجمه: ابنعباسبمیگوید: رسولاللهج- در دعایش- میگفت: «اللهم لَكَ أسْلَمْتُ، وَبِكَ آمَنْتُ، وَعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، وإلَيْكَ أنَبْتُ، وَبِكَ خَاصَمْتُ، وإلَيْكَ حَاكَمْتُ؛ فَاغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ، وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ، وَمَا أعْلَنْتُ، أنتَ المُقَدِّمُ، وأَنْتَ المُؤَخِّرُ، لا إله إِلا أنْتَ»؛ برخی از راویان افزودهاند: «وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ». [ترجمهی دعا: «یا الله! تسلیم تو شدم، به تو ایمان آوردم، بر تو توکل کردم، بهسوی تو روی آوردم، با کمک تو با دشمنان مبارزه کردم و حُکم تو را برگزیدم؛ پس آنچه را که در گذشته مرتکب شدهام و آنچه را که در آینده از من سر میزند، بیامرز و گناهان نهان و آشکارم را ببخشای؛ تقدیم و تأخیر به دست توست (و تویی که هرکه را بخواهی به سوی کارهای نیک و بهشت به پیش میبری و هرکه را بخواهی از کارهای نیک و بهشت، عقب میاندازی)؛ هیچ معبود راستینی جز تو نیست و هیچ بازدارندهای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ تو وجود ندارد.]
شرح
این چند حدیث نیز دربارهی فضیلت دعاست که عبارتهای دعایی گوناگونی را در خود دارد؛ از آن جمله اینکه پیامبرجاز الله متعال درخواست نمود که اشتباههای گذشته و آیندهی او را بیامرزد: «اللهم اغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَمَا أخَّرْتُ، وَمَا أسْرَرْتُ وَمَا أعْلَنْتُ، وَمَا أنتَ أعْلَمُ بِهِ مِنِّي»؛ میبینیم که رسولاللهجدر مقام دعا خواستهاش را بهتفصیل بیان نمود؛ یعنی انواع اشتباهها را برشمرد. چنین روشی در دعا بسیار پسندیده است؛ زیرا انسان با چنین روشی همه ی اعمالش را بهخاطر میآورد و برای خطاهایی که در نهان و آشکار انجام داده و نیز برای کارهایی که دانسته یا ندانسته مرتکب شده است، آمرزش میخواهد؛ فایدهی دیگرش این است که انسان هرچه بیشتر دعا کند، محبت و دلبستگیاش به اللهﻷبیشتر میشود و بیم و امیدش نیز افزایش مییابد؛ از اینرو پیامبرجدر درخواست آمرزش و دیگر دعاهایش بهتفصیل دعا و مناجات میکرد.
پیامبرجاز موارد فراوانی به اللهﻷپناه جُست؛ از جمله: از شرّ گناهان و آفتها و پیامدهای آن، و نیز از عذاب قبر و دیگر مواردی که در احادیث پیشین آمد. شایسته است که انسان این دعاها را از روی این کتاب بنویسد یا این دعاها را حفظ کند و بخواند تا از فوایدش بهرهمند شود. البته بهگمانم برخی از خوانندگان، اینک این دعاها را میخوانند و از آن میگذرند؛ ولی چه خوبست که این دعاها را حفظ کرده، به آن پایبند باشند.
***
۱۴۸۹- وعن عائشةَل: أنَّ النَّبِيّج كَانَ يدعو بِهؤُلاءِ الكَلِمَاتِ: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ النَّارِ، وَعَذَابِ النَّارِ، وَمِنْ شَرِّ الغِنَى وَالفَقْرِ».[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحيح دانسته است. اين، لفظ ابوداود میباشد.] [آلبانی/گفته است: این حدیث به صورتی کاملتر در صحیح بخاری، در «الدعوات»، بهشمارهی ۶۳۶۸ و در صحیح مسلم، در «الاستعاذۀ» بهشمارهی ۲۷۰۵ آمده است.]
ترجمه: عایشهلمیگوید: پیامبرجبا این کلمات دعا میکرد: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ النَّارِ، وَعَذَابِ النَّارِ، وَمِنْ شَرِّ الغِنَى وَالفَقْرِ». [ترجمهی دعا: «یا الله! من از فتنهی قبر و عذاب دوزخ و از شرّ ثروت و فقر به تو پناه میبرم».]
۱۴۹۰- وعن زياد بن عِلاَقَةَ عن عَمِّهِ، وَهُوَ قُطْبَةُ بنُ مالِكٍس قَالَ: كَانَ النَّبِيُّج يَقُولُ: «اللهم إنِّي أعُوذُ بِكَ مِنْ مُنْكَرَاتِ الأخْلاَقِ، وَالأعْمَالِ، والأهْواءِ».[ترمذي روايتش كرده و گفته است: حدیثي حسن میباشد.] [صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: ۳۸۴۳.]
ترجمه: زیاد بن عِلاقه از عمویش، قُطبه بن مالکسروایت کرده است که پیامبرج- در دعایش- میگفت: «اللهم إنِّي أعُوذُ بِكَ مِنْ مُنْكَرَاتِ الأخْلاَقِ، وَالأعْمَالِ، والأهْواءِ». [ترجمهی دعا: «یا الله! من از اخلاق و کردار ناپسند و از امیال نفسانی و باورهای نادرست به تو پناه میبرم».]
۱۴۹۱- وعن شَكَلِ بن حُمَيدٍس قَالَ: قُلتُ: يَا رسولَ الله، علِّمْنِي دعاءً أَدْعُو بِهِ، قَالَ: «قُلْ: اللهم إنِّي أعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ سَمْعِي، وَمِنْ شَرِّ بَصَرِي، وَمِنْ شَرِّ لِسَانِي، وَمِنْ شَرِّ قَلْبِي، وَمِنْ شَرِّ مَنِيِّي».[روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن دانسته است.] [صحیح الجامع، ش: ۴۳۹۹؛ آلبانی/این حدیث را در صحیح الأدب المفرد، ش: ۵۵۵ صحیح دانسته است.]
ترجمه: شَكَل بن حُمَیدسمیگوید: گفتم: ای رسولخدا! دعایی به من یاد دهید؛ فرمود: «بگو: اللهم إنِّي أعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ سَمْعِي، وَمِنْ شَرِّ بَصَرِي، وَمِنْ شَرِّ لِسَانِي، وَمِنْ شَرِّ قَلْبِي، وَمِنْ شَرِّ مَنِيِّي». [ترجمهی دعا: «یا الله! من از شرّ گوش، چشم، زبان و قلب خویش و نیز از شرّ شرمگاهم به تو پناه میبرم».]
۱۴۹۲- وعن أنسٍس أنَّ النَّبِيَّج كَانَ يَقُولُ: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ البَرَصِ، والجُنُونِ، والجُذَامِ، وَسَيِّيءِ الأسْقَامِ».[روایت ابوداود با اِسنادِ صحيح] [صحیح الجامع، ش: ۱۲۸۱؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: ۱۳۷۵.]
ترجمه: انسسمیگوید: پیامبرج- در دعایش- میگفت: «اللهم إنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ البَرَصِ، والجُنُونِ، والجُذَامِ، وَسَيِّيءِ الأسْقَامِ». [ترجمهی دعا: «یا الله! من از پیسی، جنون، جُذام و بیماریهای سخت به تو پناه میبرم».]
۱۴۹۳- وعن أَبي هريرةَس قَالَ: كَانَ رسولُ اللهج يَقُولُ: «اللهم إنِّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الجُوعِ، فَإنَّهُ بِئْسَ الضَّجِيعُ؛ وأعوذُ بِكَ منَ الخِيَانَةِ، فَإنَّهَا بِئْسَتِ البِطَانَةُ».[روایت ابوداود با اِسنادِ صحيح] [صحیح الجامع، ش: ۱۲۸۳؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: ۱۴۹۳.]
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسولاللهج- در دعا- میگفت: «یا الله! من از گرسنگی که بد همخوابیست و نیز از خیانت که ویژگی درونیِ بدیست، به تو پناه میبرم».
۱۴۹۴- وعن عليٍّس أنَّ مُكَاتباً جاءَهُ فَقَالَ: إنِّي عَجِزْتُ عَنْ كِتَابَتِي فَأعِنِّي، قَالَ: ألا أُعَلِّمُكَ كَلِماتٍ عَلَّمَنِيهنَّ رسُولُ اللهج لَوْ كَانَ عَلَيْكَ مِثْلُ جَبَلٍ دَيْناً أدَّاهُ اللهُ عَنْكَ؟ قَالَ: قُلْ: «اللهم اكْفِنِي بِحَلاَلِكَ عَنْ حَرَامِكَ، وَأغْنِنِي بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِواكَ».[ترمذي روايتش كرده و گفته است: حدیثي حسن میباشد.] [السلسلة الصحیحة، از آلبانی/، ش: ۲۶۶.]
ترجمه: از علیسروایت است: بردهای- که با توافق صاحبش در پیِ تأمین پولِ آزادی خویش بود- نزدش آمد و گفت: من از تأمین پول آزادیام ناتوانم؛ کمکم کن. علیسگفت: آیا کلماتی به تو آموزش دهم که رسولاللهجآنها را به من یاد داد؟ اگر بهاندازهی یک کوه بدهی داشته باشی،- با گفتن این کلمات- الله متعال موجبات ادای بدهیات را فراهم میسازد. بگو: «اللهم اكْفِنِي بِحَلاَلِكَ عَنْ حَرَامِكَ، وَأغْنِنِي بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِواكَ». [ترجمهی دعا: «یا الله! مرا با حلال خود، از آنچه که حرام کردهای، کفایت بفرما و به فضل خویش مرا از غیر خود، بینیاز بگردان».]
شرح
این، مجموعهای از دعاهای پیامبرجاست؛ از آن جمله اینکه پیامبرجاز اخلاق و کردار ناپسند و نیز از امیال نفسانی و اندیشههای نادرست و آنگونه که در روایتی دیگر آمده است، از بیماریها به الله پناه میبُرد. کردار ناپسند، همان گناهان است و اخلاق ناپسند به معنای رفتار و تعامل ناشایست با خلق خداست. همچنین انسان امیال و خواستههایی دارد؛ در این میان، برخی از مردم خواستههای خویش را تابع رهنمودهای پیامبرجقرار میدهند و شماری دیگر، از خواستههای نفسانی خویش پیروی میکنند. بنا بر رهنمود و روش پیامبرج، پسندیده است که انسان از انواع بیماریها به اللهﻷپناه ببرد. همانگونه که در احادیث پیشین گذشت، پیامبرجاز پیسی، جنون، جذام و دیگر بیماریهای سخت و ناگوار جسمی و عقلی به اللهﻷپناه میجُست.
جُذام، بیماری عفونی و مُزمنیست که با زخمهای حاد، از میان رفتن بافتهای بدن را در پی دارد؛ بدینسان که وقتی از یک قسمت بدن شروع میشود، بهتدریج به سایر قسمتها نیز سرایت میکند و آنها را از بین میبرد؛ از اینرو علما گفتهاند: برای حفظ سلامت جامعه، جایز نیست که بیماران جذامی در میان مردم باشند و بر مسؤولان و زمامداران واجب است که محلّ خاصی را به بیماران جذامی اختصاص دهند که امروزه از آن به قرنطینهی بهداشتی یاد میشود. جذام، یکی از سختترین بیماریهای مُسریست که بهسرعت شیوع پیدا میکند و همهگیر میشود.
«وَسَيِّيءِ الأسْقَامِ»؛ یعنی: «و از بیماریهای سخت به تو پناه میبرم». این، شامل همهی بیماریهای سخت و بیعلاج میشود که از آن جمله میتوان انواع سرطانها را نام برد. لذا چه خوبست که بهپیروی از پیامبر اکرمجبه فراگیری این دعاها اهمیت دهیم و بر آن پایبند باشیم. پیامبرجاز گرسنگی نیز به الله پناه میبُرد و از گرسنکی به همخوابی بد یاد میفرمود؛ آن بزرگوار خیانت را یکی از بدترین ویژگیهای درونی میدانست و از خیانت به اللهﻷپناه میجُست. همانگونه که پیشتر گفتم: شایسته است که این دعاها را یادداشت و حفظ کنید و به آنها پایبند باشید.
***
۱۴۹۵- وعن عِمْرَانَ بن الحُصَينِب: أنَّ النَّبِيَّج عَلَّمَ أبَاهُ حُصَيْناً كَلِمَتَيْنِ يَدْعُو بهما: «اللهم ألْهِمْني رُشْدِي ، وأعِذْنِي مِنْ شَرِّ نَفْسي».[ترمذي روايتش كرده و گفته است: حدیثي حسن میباشد.] [ضعيف است؛ ضعيف الجامع، ش: ۴۰۹۸؛ و ضعيف الترمذی، از آلبانی/، ش: ۶۹۰.]
ترجمه: از عمران بن حصینبروایت شده است که پیامبرجبه پدرِ وی، حصینسدو عبارت کوتاه یاد داد که با آنها دعا میکرد: «اللهم ألْهِمْني رُشْدِي ، وأعِذْنِي مِنْ شَرِّ نَفْسي». [ترجمهی دعا: «یا الله! بینش درست و هدایتم را به من الهام کن و مرا از شرّ نفسم در پناه خویش قرار بده».]
۱۴۹۶- وعن أَبي الفضل العباس بن عبد المُطَّلِبس قَالَ: قُلْتُ: يَا رسول الله عَلِّمْنِي شَيْئاً أسْألُهُ الله تَعَالَى، قَالَ: «سَلُوا الله العَافِيَةَ»؛ فَمَكَثْتُ أَيَّاماً، ثُمَّ جِئْتُ فَقُلتُ: يَا رسولَ الله عَلِّمْنِي شَيْئاً أسْألُهُ الله تَعَالَى، قَالَ لِي: «يَا عَبَّاسُ، يَا عَمَّ رسول اللهِ، سَلُوا الله العَافِيَةَ في الدُّنيَا والآخِرَةِ».[ترمذي روايتش كرده و گفته است: حدیثي حسن میباشد.] [صحيح الجامع، ش: ۷۳۹۸؛ و السلسلة الصحیحة، از آلبانی/، ش: ۱۵۲۳؛ و صحیح الأدب المفرد، ش: ۵۵۸.]
ترجمه: ابوالفضل، عباس بن عبدالمطّلبسمیگوید: گفتم: ای رسولخدا! چیزی به من یاد دِه که آنرا از الله متعال بخواهم. فرمود: «از الله، عافیت بخواهید». چند روزی درنگ کردم و سپس نزد پیامبرجآمدم و گفتم: ای رسولخدا! چیزی به من یاد دِه که آنرا از الله متعال بخواهم. فرمود: «ای عباس، ای عموی رسولخدا! از الله، عافیت دنیا و آخرت را بخواهید».
۱۴۹۷- وعن شَهْرِ بن حَوشَبٍ قَالَ: قُلْتُ لأُمِّ سَلَمةل: يَا أمَّ المؤمِنينَ، مَا كَانَ أكثْرُ دعاءِ رَسُولِ اللهج إِذَا كَانَ عِنْدَكِ؟ قالَت: كَانَ أكْثَرُ دُعائِهِ: «يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ».[ترمذي روايتش كرده و گفته است: حدیثي حسن میباشد.] [صحيح الجامع، ش: ۴۸۰۱؛ و السلسلة الصحیحة، ش: ۲۰۹۱؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: ۲۷۹۲.]
ترجمه: شهر بن حوشب میگوید: به امسلمهلگفتم: ای مادر مومنان! هنگامیکه رسولاللهجنزدت بود، بیشترین دعایش چه بود؟ پاسخ داد: بیشترین دعایش این بود که میگفت: «يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ». [ترجمهی دعا: «ای گردانندهی دلها! قلبم را بر دین خویش استوار بگردان».]
۱۴۹۸- وعن أَبي الدرداءِس قَالَ: قَالَ رسُولُ اللهج: «كَانَ مِنْ دُعاءِ دَاوُدَ: اللهم إنِّي أسْألُكَ حُبَّكَ، وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ، وَالعَمَلَ الَّذِي يُبَلِّغُنِي حُبَّكَ، اللهم اجْعَلْ حُبَّكَ أحَبَّ إلَيَّ مِنْ نَفْسِي، وأهْلِي، وَمِنَ الماءِ البارِدِ».[ترمذي روايتش كرده و گفته است: حدیثي حسن میباشد.] [ضعيف است؛ ضعيف الجامع، ش: ۴۱۵۳؛ و ضعيف الترمذی، از آلبانی/، ش: ۶۹۱.]
ترجمه: از ابودرداءسروایت شده است که رسولاللهجفرمود: «از جملهی دعای داوود(÷) بود که میگفت: اللهم إنِّي أسْألُكَ حُبَّكَ، وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ، وَالعَمَلَ الَّذِي يُبَلِّغُنِي حُبَّكَ، اللهم اجْعَلْ حُبَّكَ أحَبَّ إلَيَّ مِنْ نَفْسِي، وأهْلِي، وَمِنَ الماءِ البارِدِ». [ترجمهی دعا: «یا الله! من محبت تو را و محبت دوستدارانت را و نیز عملی را که مرا به محبتت نزدیک میگرداند، از تو درخواست میکنم؛ یا الله! محبتت را نزد من از محبت خودم و از محبت خانوادهام و از آب خنک و گوارا محبوبتر بگردان».]
۱۴۹۹- وعن أنسٍس قَالَ: قَالَ رسُولُ اللهج: «ألِظُّوا بِيَاذا الجَلاَلِ والإكْرامِ».[روايت ترمذي؛ نسائی این حدیث را از ربیعه بن عامرسروایت کرده و حاکم، اِسناد این حدیث را صحیح دانسته است.] [صحيح الجامع، ش: ۱۲۵۰؛ و السلسلة الصحیحة، ش: ۱۵۳۶.]
ترجمه: انسسمیگوید: رسولاللهجفرمود: «يَا ذا الجَلاَلِ والإكْرامِرا فراوان بگویید».
۱۵۰۰- وعن أَبي أُمَامَةَس قَالَ: دعا رسُولُ اللهج بدُعاءٍ كَثيرٍ، لَمْ نَحْفَظْ مِنْهُ شَيْئاً؛ قُلْنَا: يَا رسول الله، دَعَوْتَ بِدُعاءٍ كَثِيرٍ لَمْ نَحْفَظْ مِنْهُ شَيْئاً، فَقَالَ: «ألا أدُلُّكُمْ عَلَى مَا يَجْمَعُ ذَلِكَ كُلَّهُ؟ تَقُولُ: اللهم إنِّي أسَألُكَ مِنْ خَيْر مَا سَأَلَكَ مِنْهُ نَبِيُّكَ محمَّدٌج؛ وأعوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا استَعَاذَ مِنْهُ نَبِيُّكَ مُحَمَّدٌج؛ وأنتَ المُسْتَعانُ، وَعَليْكَ البَلاَغُ، وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ».[ترمذي روايتش كرده و گفته است: حدیثي حسن میباشد.] [ضعيف است؛ ضعيف الجامع، ش: ۲۱۶۵؛ و السلسلۀ الضعیفۀ، ش: ۳۳۵۶؛ و ضعيف الترمذی، از آلبانی/، ش: ۷۰۳.]
ترجمه: ابوامامهسمیگوید: رسولاللهجدعای بسیاری کرد که بخشی از آنرا حفظ نکردیم؛ گفتیم: ای رسولخدا! دعای بسیار کردی و ما نتوانستیم چیزی از آنرا بهخاطر بسپاریم. فرمود: «آیا شما را به چیزی رهنمون شوم که همهی آن دعا را در خود داشته باشد؟ بگو: «اللهم إنِّي أسَألُكَ مِنْ خَيْر مَا سَأَلَكَ مِنْهُ نَبِيُّكَ محمَّدٌج؛ وأعوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا استَعَاذَ مِنْهُ نَبِيُّكَ مُحَمَّدٌج؛ وأنتَ المُسْتَعانُ، وَعَليْكَ البَلاَغُ، وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ إِلا باللهِ». [ترجمهی دعا: «یا الله! من از تو بهترین چیزی را که پیامبرت، محمدجاز تو درخواست کرد، تقاضا میکنم و از شرّ آنچه که پیامبرت، محمدجاز آن به تو پناه جُست، پناه میجویم؛ از تو درخواست یاری میشود و کفایت با توست و هیچ بازدارندهای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ تو وجود ندارد».]
۱۵۰۱- وعن ابن مسعودٍس قَالَ: كَانَ من دعاءِ رسُولِ اللهج: «اللهم إنِّي أسْألُكَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِكَ، وَعَزَائِمَ مَغْفِرَتِكَ، والسَّلامَةَ مِنْ كُلِّ إثْمٍ، والغَنِيمَةَ مِنْ كُلِّ بِرٍّ، والفَوْزَ بالجَنَّةِ، والنَّجَاةَ مِنَ النَّارِ».[ابوعبدالله، حاکم نیشابوری این حدیث را روایت کرده و گفته است: مطابق شرط مسلم، صحیح میباشد.] [ضعيف است؛ ضعيف الترمذی، از آلبانی/، ش: ۱۱۸۴.]
ترجمه: ابنمسعودسمیگوید: از دعاهای رسولاللهجبود که میگفت: «اللهم إنِّي أسْألُكَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِكَ، وَعَزَائِمَ مَغْفِرَتِكَ، والسَّلامَةَ مِنْ كُلِّ إثْمٍ، والغَنِيمَةَ مِنْ كُلِّ بِرٍّ، والفَوْزَ بالجَنَّةِ، والنَّجَاةَ مِنَ النَّارِ». [ترجمهی دعا: «یا الله! من موجبات رحمتت و اسباب آمرزشت و سلامت از همهی گناهان و بهرهمندی از همهی نیکیها و رسیدن به بهشت و رهایی از دوزخ را از تو درخواست میکنم».]
شرح
این احادیث دربارهی فضیلت دعا و بیانگر پارهای از دعاهای پیامبرجاست. از جمله اینکه پیامبرجبه حصینسیاد داد که با این دو عبارت، دعا کند: «اللهم ألْهِمْني رُشْدِي ، وأعِذْنِي مِنْ شَرِّ نَفْسي»؛ یعنی: «یا الله! بینش درست و هدایتم را به من الهام کن و مرا از شرّ نفسم در پناه خویش قرار بده». منظور از بینش و هدایت، علوم و توفیق عمل است؛ «رُشد» یعنی راه راست که متضادّ گمراهی و تبهکاری و معصیت است؛ لذا مفهوم این دعا این میشود که مرا به سوی کارهای نیک رهنمون شو. پس انسان موفق کسیست که راه راست را مییابد و این، هدف همهی مومنان است؛ همانگونه که الله متعال دربارهی مومنان میفرماید:
﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ ٧﴾ [الحجرات: ٧]
ولی الله، ایمان را محبوب شما گردانیده و آن را در دلهایتان آراسته و کفر و فسق و نافرمانی را برایتان ناپسند نموده است؛ چنین کسانی هدایتیافتهاند.
این، مفهومِ رُشد است. از دیگر احادیثی که در این بخش آمده، حدیثیست بدین مضمون که عباسساز پیامبرجخواست که دعایی را به او یاد دهند که آنرا بگوید؛ پیامبرجبه او فرمود: «از الله، عافیت بخواهید». عباسسپس از چند روز دوباره نزد پیامبرجرفت و این درخواست را تکرار کرد؛ رسولاللهجفرمود: «ای عباس، ای عموی رسولخدا! از الله، عافیت دنیا و آخرت را بخواهید». عافیت، یعنی سلامتی از همهی آفتها که شامل آفتهای جسمی و نیز آفتهای فکری و قلبی میشود و کسی که از این آفتها مصون بماند، خیر فراوانی یافته است. یکی دیگر از دعاهایی که پیامبرجفراوان میگفت، این دعا بود که: «يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ»؛ پیشتر نیز دعایی به همین مضمون گذشت که در آن آمده بود: «اللهم مُصَرِّفَ القُلُوبِ صَرِّفْ قُلُوبنَا عَلَى طَاعَتِكَ». گفتنیست: میتوانیم این دو دعا را با هم جمع کنیم و بگوییم: «اللهم يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى طَاعَتِكَ؛ اللهم یَا مُصَرِّفَ القُلُوبِ صَرِّفْ قَلْبِي عَلَى طَاعَتِكَ».
در این بخش، دعای داوود÷نیز ذکر شده است: «اللهم إنِّي أسْألُكَ حُبَّكَ، وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ، وَالعَمَلَ الَّذِي يُبَلِّغُنِي حُبَّكَ...». این، یکی از دعاهای مهم است؛ کسی که اللهﻷو دوستانش او را دوست دارند، جزو اولیا و دوستان الاهیست. همچنین دوست داشتن کارهایی که اللهﻷدوست دارد، یکی از ویژگیهای اولیاست. در هر حال شایسته است که به این دعا نیز پایبند باشیم؛ زیرا محبت پروردگار، هدف هر مومنیست:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ﴾[آل عمران: ٣١]
بگو: اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد.
دعاهای دیگری نیز در این بخش ذکر شد که مانند گذشته پیشنهاد میکنم که اگر حفظ آنها برای شما دشوار است، آنها را یادداشت کنید و از رو بخوانید؛ بدینسان هم به این دعاها پایبندی کردهاید و هم بهتدریج در ذهن و حافظهی شما قرار میگیرد.
***