اسوه های راستین برای زنان مسلمان

فهرست کتاب

صفیهشدختر عبدالمطلب

صفیهشدختر عبدالمطلب

زنی در کمال شجاعت

صفیهشدختر عبدالمطلب بن هاشم از سلاله‌ی بنی هاشم بود و علاوه بر این که قریشی بود از لحاظ حسب و نسب از موقعیت بسیار والایی برخوردار بود. او عمه‌ی رسول‌‌خداجبود و مادرش هاله نیز خواهر آمنه، مادر رسول‌خداجبود.

حمزه (سید الشهدا) آن شیر میدان [که به اسدالله و اسد رسول‌ ا... ملقب شده بود] برادر صفیهشو زبیر بن عوام، حواری رسول خدا و یکی از عشره‌ی مبشره [۴]فرزند این بزرگوار بود. همسر او عوام بن خویلد نیز برادر «ام المؤمنین» خدیجهشبود. حال با این نسب و حسب عالی، از لحاظ پایگاه اجتماعی، این بانوی مسلمان واقعاً چه چیزی کم داشته است؟

صفیهشخیلی زود مشرف به اسلام گردید و به همراه مهاجران به مدینه هجرت کرد. او از رسول‌خداجاحادیث زیادی را حفظ کرد که در کتب حدیث شاهد روایات منقول آن حضرت هستیم... نقش‌هایی که این بانوی (با عزت) در جهاد ایفا نمود، بیانگر این است که او از شجاعت وافری برخوردار بوده و در سختی‌ها و مشکلات از پر جرأت‌ترین زنها بوده است.

در صدر اسلام گاهی زنها نیز، همراه مردان در جنگ شرکت می‌کردند تا به خدمات جانبی مثل طبخ غذا، مداوای مجروحان و... بپردازند. صفیهشنیز، در جنگ احد همراه سپاه اسلام به میدان نبرد شتافت و چون دیگر زنان مشغول مداوای مجروحان بود که آثار شکست بر سپاه اسلام هویدا شد. وقتی صفیهشسپاه مسلمانان را دید که عقب‌نشینی می‌کنند، نیزه‌ی خود را برداشت و مسلمانانی را که از میدان نبرد متواری می‌شدند، منع می‌کرد و با زدن به سر و صورت سربازان اسلام آنها را به میدان نبرد بر می‌گرداند. رسول‌خداجمتوجۀ کار او گردید و زبیرسرا نزد او فرستاد تا او را تسکین دهد و کاری کند که مادرش جسم مثله شدۀ حمزه را نبیند، اما صفیهشخطاب به فرزندش گفت: ای پسرکم، شنیده‌ام که جسد برادرم را مثله کرده‌اند، برادرم در راه خدا مثله شد و ما باید به آنچه در راه خدا بر سرمان می‌آید، راضی باشیم. زبیر با شنیدن این سخن مادر به قوه‌ی ایمان و شهامت خداپسندانه‌ی او پی برد و با کمال اطمینان او را به حال خودش گذاشت. آن بزرگ بانوی مسلمان رفت تا جسد تکه‌تکه شده‌ی برادرش را نظاره کند! او با شهامت تمام به جگر پار‌ه‌پاره‌ی حمزه (سید‌الشهدا) می‌نگریست و به جای جزع و فزع چنین می‌گفت: صبر پیشه می‌کنم و به مشیت خداوند راضی‌ام! خداوند تو را بیامرزد ای ابوعماره (حمزهس).

در غزوه‌ی خندق که مسلمانان (برای حفاظت از مدینه) خندقی را دور تا دور مدینه حفر کردند، زنان و کودکان در قلعه‌ی «فارغ» که امن‌ترین قلعه‌ی مدینه و منسوب به حسان بن ثابتسبود، نگهداری می‌شدند. حسان بن ثابتسنیز، چون سنّی از او گذشته بود و توانایی جنگیدن نداشت در قلعه باقی ماند تا امور زنان و کودکان را سامان دهد. عده‌ای از یهودیان تبهکار که از این قضیه خبردار شده بودند، تصمیم گرفتند به این قلعه هجوم برند و به قتل و غارت زنان و کودکان بپردازند. در بدو امر جاسوسی فرستادند تا اطراف قلعه را وارسی کند و اوضاع و احوال را بدانها گزارش دهد. اتفاقاً صفیهشاین جاسوس را دید و خیلی سریع نزد حسان بن ثابتسرفته عرض کرد: یک یهودی در اطراف قلعه قدم می‌زند؛ زود برو و او را به درک واصل کن. حسانسبا شرمندگی گفت: اگر من قدرت جنگیدن ‌داشتم در این غزوه (خندق) رسول‌خداجرا همراهی می‌کردم.

با شنیدن این سخن، صفیهشچوبی را برداشت و به تعقیب جاسوس یهودی پرداخت و توانست در یک موقعیت حساس، جاسوس را از پای درآورد. سپس سر او را از تن جدا کرد و از بالای دیوار قلعه آن را به میان جمعی از یهودیان پرتاب کرد. یهودیان وقتی این صحنه را دیدند، ترسیدند و گمان کردند مردان جنگاوری از قلعه و افراد درون آن حفاظت می‌کنند. به همین خاطر با ترس و وحشت زیاد پا به فرار گذاشتند و کودکان و زنان از شر آنان در امان ماندند.

این بزرگ بانوی جهادگر و مؤمن در سال ۲۰ هجری؛ یعنی، زمانی که عمر فاروقسزمامدار خلافت بود به سرای باقی شتافت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

[۴] ده تن از اصحاب در همین دنیا توسط رسول‌خداجبه بهشت بشارت داده شدند که به «عشره‌ی مبشره» موسو‌م‌اند. آنها عبارتند از: ده یار بهشتی‌اند میدان

ابوبکرسو عمرسعلیسو عثمانس

سعدساست و سعیدسو ابوعبیدهس

طلحهساست و زبیرسو عبدالرحمنس

(مترجم)