امحرامشدختر ملحان انصاری
«آرزو میکند در غزوهای دریایی شهید شود.»
رمیصاء، امحرامشدختر ملحان نجّاری انصاری، یکی از بزرگزنان مسلمانی بود که رسولخداجعنایت ویژهای نسبت به او مبذول میداشت، به طوری که هر وقت عزم قبا مینمود در مسیر خود از او نیز، دیدن میفرمود. امحرامشخواهری داشت موسوم به امسلیم که درواقع مادر انس بن مالک، خادم رسول گرامی اسلامجبود.
انس بن مالک روایت میکند که «روزی رسولخداجبه خانۀ ما تشریف فرما شدند، در آن وقت جز من، مادر و خالهام [امحرام] کسی در خانهی ما نبود. آن حضرتجبه همراه ما سه نفر نماز خواند و بعد از نماز برایمان دعا فرمود که خداوند ما را از خیر دنیا و آخرت بهرهمند سازد».
این بزرگواران، خانوادهای مؤمن و مبارک بودند که به چنین دعایی آن هم از زبان مبارک رسولخداجمفتخر شدند.
روزی رسولخداجبه میهمانی امحرامشتشریف فرما شد. او از آن حضرت پذیرایی کرد تا آن حضرت از طعام سیر گردید. و بعد از صرف غذا به مختصر خوابی فرو رفت. دیری نگذشت که رسولخداجخندان و شادان از خواب بیدار گردید. امحرامش(از این حرکت رسولخدا شگفتزده شد و با تعجب) پرسید: ای رسولخداج، پدر و مادرم فدای تو! چه چیزی باعث شد که خنده بر گونههای مبارکت نقش بندد؟ آن حضرتجپاسخ گفت: «در خواب گروهی از امّتم را دیدم که همچون پادشاهان بر اریکههایی (قایق و...) نشستهاند و در دریا سیر میکنند».
امحرامشعرض کرد: ای رسولخدا، از خداوند درخواست کن که مرا نیز، در زمرهی آنان قرار دهد.
رسولاللهجدعا فرمود: «بار خدایا، امحرام را نیز، از جملۀ آنان قرار ده.» بعد از این دعا، آن بزرگوار بار دیگر به خواب مختصری فرو رفت و این بار نیز، خندان از خواب بیدار شد. این بار نیز، امحرامشخطاب به آن حضرت عرض کرد: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدای تو باد! این بار چه چیزی موجب خندهات گردید؟
آن حضرتجفرمود: این بار نیز، خواب دیدم گروهی از امت من بر اریکههایی همچون پادشاهان نشستهاند و در دریا سیر میکنند».
این بار نیز، امحرامشعرض کرد: دعا بفرما من از جملۀ آنان باشم.
رسولخداجفرمود: تو از اولین (و سابقین) آنها هستی.
آفرین به چنین زنی که آرزو میکند همراه مسلمانان در جنگ دریایی (و جهاد آنچنانی) شرکت کند! و این در حالی بود که مسلمانان و مجاهدان بعدها از رفتن او به این سفر ممانعت به عمل آوردند. کمتر زنانی هستند که بتوانند چون او به چنین رشادتهایی دست یازند.
امحرامشبه همراه همسرش عباده بن صامتسدر شام سکنی گزیده بودند. مدت زمانی سپری شد تا این که بالاخره فرماندۀ مسلمانان، معاویه بن ابوسفیان یک جنگ دریایی را برای اولین بار (در تاریخ اسلام) سامان داد و گروهی از مسلمانان را به همراه معدودی از زنان که امحرامشنیز، از جملهی آنان بود از طریق دریا رهسپار جهاد کرد. این جنگ در تاریخ به «جنگ قبرس» موسوم است. در این جنگ مسلمانان پیروز شدند اما امحرامشدر همان قبرس جان به خالق خویش تسلیم کرد و در همان جا هم به خاک سپرده شد. هنوز با وجود این که چندین قرن از رحلت آن بزرگ بانو میگذرد، هر کس قبرش را میبیند از او به نیکی یاد میکند.