اسوه های راستین برای زنان مسلمان

فهرست کتاب

تجیفهش

تجیفهش

به مناظره با عمر فاروقسمی‌پردازد

در زمان خلافت امیرالمؤمنین عمرس، ابوعبیده بن جراح «امین‌ الأمة» فرماندار شام بود. اما آنچه مسلم است این که عمرسشخصیتی حساس، قاطع و دقیق در امور حکومتی خویش بود. او تمام تلاش خویش را مبذول می‌داشت تا فرامین و دستورات اسلامی مو به مو اجرا گردد.

خلیفه‌ی رسو‌ل‌خداجعازم شام گردید تا بر احوال مردم آن دیار واقف شود و فرمانروایی را که بر آنها گماشته بود، محک بزند.

شنیده بود که از طرف پادشاه روم، هدیه‌ای به خانه‌ی ابوعبیده ارسال شده است و همین، او را کنجکاو کرده بود تا دلیل ارسال هدیه را آن هم از طرف یک پادشاه قدرتمند به یک فرمانده‌ی اسلام بررسی کند.

به همین منظور آن حضرتسبه خانه‌ی ابوعبیده تشریف فرما شد تا موضوع را بررسی کند. ابوعبیدهسهمسری داشت به نام تجیفهشکه او نیز، زنی امانت‌دار و لایق بود.

آن دو مشغول صحبت کردن بودند که ناگهان تجیفهشوارد مجلس آنان شد. به محض این که چشم فاروقسبه تجیفه افتاد با لحنی اعتراض‌آمیز گفت: آیا تو همسر ابوعبیده هستی؟ او عرض کرد؛ آری، خودم هستم. فاروقسفرمود: به خدای سوگند که بدبخت خواهم کرد! تجیفهشبا تعجب پرسید؛ منظورت منم؟ امیرالمؤمنین فرمود: آری! به خدای سوگند که بدبخت خواهم کرد! آن وقت بود که تجیفه به اصل قضیه پی برد و فهمید که علت عصبانی بودن عمرس، همان هدیه‌ای است که از طرف پادشاه روم ارسال شده است. سپس شروع به توضیح دادن مطلب کرد و در پایان گفت: «ای امیرالمؤمنین، بدان و آگاه باش که شما با تمام عزت و اقتدار خود قدرت بدبخت کردن مرا نداری».

این جسارت تجیفهشهمسر او را عصبانی کرد به طوری که به اعتراض علیه او برخاست و خطاب به امیرالمؤمنین گفت: آری! ای امیرمؤمنان، خداوند تو را معین کرده است که او را بدبخت کنی. چنین زنی باید ادب شود. او حقش است که بدبختش کنی!.

تجیفهشبرای بار دوم با کمال جرأت و شهامت عرض کرد؛ نه! به خدای سوگند که او این قدرت را ندارد که مرا بدبخت کند.

عمرسبا تعجب پرسید: تو که با این شهامت صحبت می‌کنی، بگو: پشتوانۀ تو کیست؟ چه کسی تو را از دست من در امان نگه می‌دارد؟

اینجا بود که او لب به سخن گشود و با سخنان شیوا و منطقی خود، عمرسرا منقلب کرد. این بزرگ بانوی مسلمان خطاب به فاروقسفرمود: هان! بگو: آیا تو قدرت داری اسلام را از من سلب کنی؟! آیا می‌توانی اسلام را از قلب من بیرون آوری؟!.

عمرسفرمود: نه! به خدای سوگند که قدرت چنین کاری را ندارم.

تجیفهشعرض کرد: منظورم همین است؛ بدبختی من زمانی است که اسلام راستین از قلب من سلب گردد و دینی دروغین جایگزین آن شود. تا وقتی که مسلمان و تسلیم اوامر الهی باشم، بدبختی به سراغم نخواهم آمد و با اسلام عزتمند خواهم بود. با این وجود هر بلایی غیر از شرک بر سرم آید، ناچیز خواهد بود.

این سخنان آنچنان در ذهن و فکر عمرستأثیر گذاشت که آن حضرت عصبانیت خویش را فراموش کرد و پی برد که آن زن در اوج ایمان و قله‌های سعادت قرار گرفته است.

اکنون که خشم عمرسفروکش کرده بود و آرامش یافته بود، خطاب به تجیفهشفرمود: خداوند تو را رحمت کناد! بدرستی از چنان ایمانی برخوردار شده‌ای که از تو جدایی ناپذیر است و مطمئنم چنین ایمانی تو را تا فردوس برین قرین و رهنمون خواهد بود. بدین ترتیب، تجیفه که مورد خشم عمرسقرار گرفته بود با هوشیاری خود توانست اعتماد امیرمؤمنان را جلب کند. ناگفته نماند ابوعبیدهسیکی از ده نفری است که به جنت بشارت داده شده است.