امکلثومشدختر عقبه
امکلثومش، دختر عقبه بن ابی معیط، از دلاور زنانی است که برخلاف خواستهی پدر و مادرش به دین اسلام شرفیاب شد و با رسولخداجبیعت کرد.
او از جمله کسانی است که سعادت یافت، در جهت هر دو قبله، بیت المقدس و بیتالحرام، نماز برپای دارند.
پس از چندی وقتی رسولخداجعازم مکه گردید، در آن جا مناقشهای بین قریش و سپاه اسلام در گرفت که در نهایت به صلح حدیبیه منجر شد. از مفاد این صلح یکی این بود که هر کس از قبیلهی قریش اسلام آورد و به رسولخداجپیوست، آن حضرت موظف است او را به سران قریش تحویل دهد.
***
امکلثومشاز جو خشن مکه به تنگ آمده بود و دنبال فرصتی بود تا مجال فرار یابد و بدون این که خانوادهی او متوجه شوند به مدینه متواری گردد. به محض این که موقعیت را مناسب دید، بار سفر بربست و در مدینه به مسلمانان پیوست.
پس از پنج شب طی طریق و راهپیمایی به مدینه رسید و به خانهی امالمؤمنین «امالسلمه» وارد آمد. امالسلمهشاو را در آغوش گرفت و به گرمی از او استقبال نمود. سپس از او پرسید: چه شده است که به این جا آمدهای؟ او گفت: من به خدا ایمان آوردهام و از شر قومم بدین جا متواری شدهام. اکنون میترسم رسولخداجطبق قراردادی که با قریش بسته است، همچون ابوجندل و ابوبصیر مرا نیز، به مکه برگرداند. اما موقعیت من با آن دو فرق میکند و خود میدانی که آنها مردند و تاب و تحمل آزار و شکنجههای قریشیان را دارند، اما من زن هستم و نمیتوانم در برابر شکنجههای آنان طاقت بیاورم.
آن دو مشغول صحبت کردن بودند که رسولخداجاز راه رسید. وقتی رسولخداجامکلثومشرا دید با لحنی مهرانگیز به او خوش آمد گفت.
امکلثومشعرض کرد: ای رسولخداج، من ایمان آوردهام و از شر قومم به شما پناه آوردهام، لذا خواهشمندم مرا به آنها واگذار مکن! چون اگر مرا بدانها تحویل دهی آنها مرا شکنجه خواهند کرد و خود میدانی که ما زنها طاقت شکنجههای طاقتفرسای آنها را نداریم.
دیری نپایید که برادران امکلثوم، (ولید و عماره) از راه رسیدند و نزد رسولخداجآمدند.
آنها خطاب به رسولخداجگفتند: ای محمد، یکی از مفاد صلح نامهی حدیبیه این است که اگر کسی از قریش به مدینه متواری شد او را به ما تحویل دهی.
اکنون خواهر ما اسلام آورده و بدین جا آمده است. لذا طبق قرارداد، موظفی او را به ما تحویل دهی.
هنوز سخنان آنها تمام نشده بود که این آیه نازل شد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا جَآءَكُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ مُهَٰجِرَٰتٖ فَٱمۡتَحِنُوهُنَّۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِيمَٰنِهِنَّۖ فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ فَلَا تَرۡجِعُوهُنَّ إِلَى ٱلۡكُفَّارِۖ لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ يَحِلُّونَ لَهُنَّ﴾[الـممتحنة: ۱۰].
«ای مؤمنان، هنگامی که زنان مؤمن به سوی شما مهاجرت کردند ایشان را بیازمائید. خداوند از ایمان آنان آگاهتر است (تا شما). هرگاه ایشان را مؤمن یافتید آنان را به سوی کافران برنگردانید. این زنان برای آن مردان و آن مردان برای این زنان حلال نیستند...».
بعد از نزول این آیهی مبارکه، رسولخداجبرادران امکلثوم را فرا خواند و فرمود: خداوند مهر ابطال برقرارداد موردنظر شما زد و هماکنون اعلام داشت که این قرارداد اجرا نگردد.
رسولخداجطبق دستور خداوند، امکلثومشرا آزمود و خطاب به او فرمود: تو را به خدای سوگند میدهم که جز راست نگویی. آیا صرفاً به خاطر ایمان و اسلام خویش مهاجرت کردهای؟ آیا هیچ عامل دیگری جز این باعث هجرت تو نشده است؟