خولهشدختر ثعلبهی انصاری «۱»
امیرالمؤمنین عمر فاروقسرا نصیحت میکند
تمامی اصحاب رسول خداجچه زن و چه مرد ضروریات دینی خود را فراگرفته بودند و همه میدانستند که ضروریات و واجبات دینی آنها چیست.
آنها نصیحت و امر به معروف را بر خود واجب دانسته حتی خلیفهی وقت و حاکم را از این قاعده مستثنی نمیدانستند. آری! چنین تفکری بود که به خولهشدختر ثعلبه جرأت میداد عمر بن خطاب را نصیحت کند!.
روزی عمر بن خطابسبه همراه گمراهی از چهرههای شاخص مسلمانان از مسجد خارج میشد. در این میان جارود بن معلی العبدی رئیس «بنی عبدالقیس» نیز که از بحرین به همراه گروهی نزد عمر بن خطابسآمده بود، حضور داشت. آنها در حال راه رفتن بودند که زنی پارسا و زیرک، امیرالمؤمنین را متوقف کرد و سلام گفت، عمر فاروقسسلامش را پاسخ گفت. آن زن گفت: ای عمر، من تو را از زمانی که هنوز کودکی بیش نبودی و در بازار عکاظ با چوبی که در دست داشتی و همبازیهای خود را میترساندی، میشناسم. از آن زمان دیری نپایید که تو برای خود مردی شدی و کمکم مردم تو را امیرالمؤمنین خواندند. ای عمر، (اکنون که امیرمؤمنان شدهای) تقوا پیشه کن و بدان که کسی که امیر باشد و از عذاب خدا خوف داشته باشد، هر لحظه برای مرگ آماده است و از مردن ترسی ندارد. اما اگر تقوا نداشته باشد و از پیشینۀ خوبی برخوردار نباشد از مرگ خواهد ترسید و مرگ برایش دهشتآور خواهد بود...!.
جارود از جسارت آن زن نسبت به عمرستعجب کرد. آنچه بیش از آن جارود را شگفتزده کرد، صبر و عکسالعمل عمرسدر مقابل آن زن بود.
جارود نظری به آن زن انداخت و به عنوان اعتراض به او گفت: ای زن، ساکت شو و اینقدر نزد امیرالمؤمنین زبان درازی مکن.
حضرت عمرسگفت: راحتش بگذار... مگر او را نمیشناسی؟ جارود عرض کرد: نه، من هرگز او را ندیده و نمیشناسم.
عمرسفرمود: او خولهشدختر ثعلبه، همسر اوس بن صامت است. او همان زنی است که خداوند از فراز هفت آسمان ندای او را شنید و به او پاسخ گفت. خدای را سوگند که عمر نیز، باید به سخنان او گوش فرا دهد. ای جارود، این را بدان که اگر آن زن تا شب هم مرا نگه دارد و با من سخن گوید، او را ترک نخواهم کرد؛ مگر این که وقت نماز فرا رسد که در آن موقع نیز، برای امتثال امر الهی نماز خواهم خواند، اما بعد از ادای فریضهی الهی به نزد او خواهم آمد و به سخنانش توجه خواهم کرد.
«جارود» وقتی این سخنان را شنید به مقام و جایگاه آن زن در اسلام و بخصوص نزد امیرالمؤمنین «عمرس» پی برد و از کردهی خویش پشیمان شد. آفرین بر چنین زنی و آفرین بر چنین خلیفهای!.
واقعاً که زنانی چون خولهشو رادمردانی چون عمرسبودند که با تبعیت از رهبر راستین اسلام، محمد مصطفیس،باعث شدند اسلام (در جای جای جهان) سیادت یابد و رونق گیرد.