ام سلیمشدختر ملحان «۱»
مهریه خویش را اسلام قرار میدهد
روز به روز بر تعداد مسلمانان افزوده میشد و مردان و زنان یکی پس از دیگری به اسلام میگرویدند. ام سلیم از جمله کسانی بود که از قبیلهی بنی بخار اسلام آورد. وقتی همسرش مالک بن نضر نجاری از ایمان آوردن او باخبر گردید با زبان اعتراض بدو گفت: ای ام انس، آیا از دین (آباء و اجدادت) برگشتهای؟!.
او پاسخ گفت: آری من به خدا و رسول او محمدجایمان آوردهام.
ام سلیمش، همسرش را به اسلام دعوت و ارشاد مینمود اما او حرفش را قبول نمیکرد و از اسلام ابا میورزید. تلاشهای این بانوی مسلمان برای اسلام آوردن شوهرش بیثمر ماند و همچنان مالک بن نضر با او مخالفت میکرد.
او فرزندش انس را که هنوز کودکی بیش نبود، شهادتین (لا إله إلا الله ومحمد رسول الله) میآموخت. به این ترتیب که ابتدا خود شهادتین را میخواند و سپس از پسرش میخواست تا آن کلمات را تکرار کند. وقتی همسرش متوجه این کار شد، عصبانی گردید و فریاد زد: چرا پسرم را فاسد میکنی؟! (او معتقد بود ام سلیم پسرش را نیز، همچون خود از دین پدرانش رویگردان میکند و این در نظرش گمراهی و فساد تلقی میشد).
مالک که خود را در برابر ام سلیمشناتوان میدید به شدت عصبانی شد و خانه را ترک گفت و انگار خداوند مقدر کرده بود که او این بار برای همیشه از خانه برود. در راه، شخصی که به رسم جاهلیت عداوت و کینهای نسبت به او در دل داشت به او حمله کرد و او را از پای درآورد.
بعد از مرگ او، ام سلیمشبه پرورش و تربیت فرزندش (انس) پرداخت و تصمیم گرفت تا او بزرگ نشده است، ازدواج نکند. او تمام سعی خود را در رشد و تربیت انس بکار برد تا به سنی رسید که دیگر از عهدهی خود برمیآمد. مادرش او را به خانه رسولخداجبرد تا خدمتگزار رسولخداجگردد و در کارها به آن حضرت و خانوادهاش کمک نماید.
***
ابوطلحه که هنوز مسلمان نشده بود از ام سلیمشخواستگاری کرد، اما او خواستگاری او را رد کرد و فرمود: تو مشرک هستی و شایستگی نداری با من که زنی مسلمان هستم، ازدواج نمایی!.
مگر نمیدانی در دین مبین اسلام ازدواج یک مشرک با زن مسلمان ممنوع است؟ این را بدان که فقط در صورتی با تو ازدواج خواهم کرد که مسلمان شوی. ضمناً اگر دین اسلام را بپذیری و دست از بتپرستی برداری، علاوه بر این که با تو ازدواج میکنم، مهریهام را نیز به تو میبخشم. ابوطلحه گفت: در رابطه با پیشنهادت فکر میکنم و بعد جواب را به تو خواهم گفت.
ابوطلحه بعد از مدتی تصمیم خود را گرفت و نزد ام سلیمشآمد. او که پایداری و اخلاص ام سلیمشرا در دینش میدید شیفتهی چنین دینی شد و اسلام آورد. او برای بار دوم از ام سلیمشخواستگاری کرد و گفت: من شرط تو را برآورده کردم و ایمان آوردم.
ام سلیمشکه تعهد کرده بود بدون اجازهی فرزندش ازدواج نکند؛ خطاب به فرزندش فرمود: ای انس، خودت مرا با مهریهی اسلام به عقد ابوطلحه درآور. و بدین ترتیب، ازدواجی صورت پذیرفت که مهریه در آن پول، طلا و سکه نبود، بلکه این بار «اسلام آوردن» کابین و مهریه شده بود.
صحابه از کار آن دلاور بانو شگفتزده شدند و او را تحسین کردند. ثابتساز اصحاب بزرگوار رسولخداجدر این باره فرمود: مهریهی ام سلیمشبا ارزشترین و بهترین مهریهای است که تاکنون تعیین گردیده است.
آیا در عصر ما بانوانی در این سطح از فهم دینی وجود دارند؟
آیا زنان مسلمان در عصر ما از چنین رشادتهایی مشق خواهند گرفت؟ آیا زنان عصر ما، امثال ام سلیم را مقتدای خود قرار خواهند داد؟