خولهشدختر ثعلبهی انصاری «۲»
با رسولخداجمبادله میکند
خولهشدختر ثعلبهی انصاری همسر اوس بن صامت انصاری بود. اوسسبرادر تنی صحابی معروف رسولخداج، عباده بن صامتسمیباشد.
خولهشبعد از این که دین اسلام را پذیرفت، همچون عدهای دیگر از زنان انصار نزد رسولخداجرفت و با آن حضرت بیعت نمود.
اوس همسر خولهشپیر شده و کهولت باعث شده بود که از اعصاب ضعیف و اخلاق تندی برخوردار باشد. روزی میان اوس و همسرش مشاجرهای رخ داد و اوس از شدت عصبانیت به رسم جاهلی خولهشرا طلاق داد. در جاهلیت مرسوم بود که هر کس به زنش میگفت: «تو برای من مثل پشت مادرم هستی» گویی زنش را طلاق داده است. اوس هم که عصبانی بود، چنین سخنی را بر زبان جاری کرد. این نوع طلاق به گونهای بود که بعد از آن رجوع امکانپذیر نبود.
خولهشاز سخن همسرش وحشتزده شد و خطاب به او گفت: سخنی بس گران بر زبان راندی، نمیدانم عاقبت آن چه خواهد شد. سپس فرمود:
به خدا سوگند، نخواهم گذاشت به من نزدیک شوی مگر این که با رسولخداجدر این باره صحبت کنم و حکم سخنی را که بر زبان آوردی از ایشان سؤال نمایم.
***
خولهشهمسرش را دوست میداشت. آن دو همسران خوبی برای همدیگر بودند و سخنی را که اوس بر زبان آورد بر هر دوی آنها سهمگین و دشوار مینمود. اوس به این فکر میکرد که چرا چنین سخنی گفته و مدام خود را ملامت میکرد. خولهشنیز، در فکر چاره بود و تلاش میکرد به نحوی از این مهلکه نجات یابد.
اوسسبه سن کهولت رسیده بود و دچار ناتوانی جسمی و روانی بود. بنابراین، موقعیت او اقتضا میکرد که کسی از او سرپرستی کند.علاوه بر این، او همسرش را دوست میداشت و نمیخواست از محبتهای او محروم گردد.
خولهششتابان خود را به خانهی امالمؤمنین عایشهشرسانید و خطاب به آن حضرتجعرض کرد: ای رسولخدا، شما خود، اوس را میشناسی و خوب میدانی که او پسرعمو و پدر فرزندم هست. من او را از هر کسی بیشتر دوست میدارم اما او سخنی (نامأنوس) بر زبان آورده است. ای رسولخداج، به خداوندی که قرآن را بر تو نازل کرد، سوگند یاد میکنم که او کلمۀ طلاق را بر زبان نیاورد، بلکه فقط خطاب به من گفت: «تو بر من مثل پشت مادرم هستی! حکم این سخن در اسلام چیست؟ رسولخداجفرمود: «با این سخن، تو بر او حرام شدهای و دیگر نمیتواند به تو رجوع کند».
خولهششروع کرد به مجادله و جر و بحث. او میگفت: ای رسولخدا، او کلمه طلاق را بر زبان نیاورده است.
او مرتب این سخن را تکرار میکرد اما رسولخداجهمچنان اصرار میورزید که طلاق او واقع شده و بر اوس حرام گشته است.
سپس خولهشدست به بارگاه الهی دراز کرد و دعا کرد: بار خدایا، من صمیمانه به همسرم علاقهمندم و جدایی از او برایم دشوار است. خداوندا، به درگاه تو پناه آوردهام و درد دلم را با تو میگویم. ای خدای مهربان، از تو میخواهم که چیزی را بر پیغمبرت الهام کنی که گره از کار ما بگشاید...
(از آه و نالههای خولهشکه با عواطف و احساسات پاک او همراه بود) تمامی افرادی که در مجلس بودند، متأثر شدند؛ تا جایی که چشمان امالمؤمنین عایشهشلبریز از اشک گردید...
***
همهی آنانی که شاهد بیقراریهای خوله بودند به دلسوزی و همدردی با او پرداختند و دعا کردند که خداوند مشکل او را بگشاید. خداوند نیز، ندای آنان را لبیک گفت و دعایشان را مستجاب نمود. آنگاه تبسم بر گونههای مبارک رسولخداجنقش بست و نگاهی به خوله انداخت. خوله با خوشحالی از جای بلند شد تا بهتر بتواند مژده و بشارت رسولخداجرا بشنود. آن حضرتجفرمود: ای خوله، خوشحال باش! خداوند آیهای نازل کرد که شأن نزولش تو و همسرت هستید، سپس این آیه مبارکه را تلاوت فرمود:
﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ ١﴾[الـمـجادلة: ۱].
«خداوند گفتار آن زنی را میپذیرد که دربارهی شوهرش با تو بحث و مجادله میکند و به خدا شکایت میبرد. خدا قطعاً گفتگوی شما دو نفر را میشنود، چرا که خدا شنوا و بینا است» [۷].
سپس رسولخداجخطاب به خولهشفرمود: اما آنچه شوهرت بر زبان آورده در اسلام طلاق محسوب نمیشود اما خداوند از آن به «ظهار» تعبیر میکند. بنابراین، شوهرت بنابر حکم قرآن باید کفاره بدهد و کفارهی ظهار عبارتست از این که اولاً یک غلام آزاد نماید، امّا اگر استطاعت نداشت باید دو ماه پیاپی روزه بگیرد. اگر این کار هم برای او مقدور نباشد، باید شصت مسکین را طعام دهد.
***
خولهشاز این خبر بسیار خوشحال شد و رفت که همسرش را بدان بشارت دهد. او قضیه را برای همسرش تعریف کرد و دوباره کانون گرم خانوادهی آنها سامان یافت و بالاخره آنها توانستند بار دیگر در سایهی اسلام زندگی سراسر مهر خود را از سر گیرند.
آری! خداوند آن دو را (مایه برکت قرار داد و) مفتخرشان فرمود که شأن نزول آیهی «ظهار» باشند.
خولهشدلاور زنی است که از حقوق خانوادگی خود به دفاع برمیخیزد تا جایی که با رسولخداجبه مجادله میپردازد. زنی که خداوند اعلام میدارد که سخن او را شنیده است و برای گرهگشایی از کار او آیاتی از قرآن را به او اختصاص میدهد. قرآنی که قرنها خوانده شده و خوانده خواهد شد.
[۷] تفسیر نور، مصطفی خرّمدل، ص ۱۱۶۳.