راه کسب قدرت چیست؟
برای قدرتمندشدن باید صفات ذیل را دارا بود:
۱- باید در کردار و گفتار بهاندازهای اخلاص داشت که نظر انسان کاملاً از غیر خدا کوتاه گردد، چنانکه خداوند میگوید: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ١٦٣﴾[الأنعام: ۱۶۲-۱۶۳]. «بگو: ای محمد، همانا نمازم، روزهام، زندگی و مرگم همه برای خدا است که شریکی ندارد و این دستوری است که او به من داده و من اولین کسی هستم که تسلیم خدا شدهام».
اگر اینگونه انسان خود را به خدایش بسپارد خداوند همیشه مددگار او خواهد بود و هرگز او را تنها نخواهد گذاشت، همانند اصحاب کهف آنگاه که تسلیم حکم پروردگارشان شدند، خداوند آنها را یاری کرد و در مورد آنان چنین گفت: ﴿وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا١٤﴾[الکهف: ۱۴]. «و به قلبهای آنها قوت بخشیدم، چون گفتند: پروردگار ما خدای آسمانها و زمین است، ما با او کسی را شریک نمیکنیم، زیرا اگر چنین کنیم مرتکب سخن دروغ گشتهایم».
۲- رهایییافتن از هر نوع قدرت و نیرو به جز قدرت خداوند که هرکس به این درجه برسد تأئید خداوندی شامل حال او خواهد شد و شاید راز سخن پیامبر که میگوید: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ» بسیار بگویید که این جمله از کنزهای بهشت است، همین مسئله باشد [۳].
۳- باید احساس عجز و ناتوانی را به خود راه نداد، زیرا اعتماد به نفس را از بین میبرد و بازماندن از هرکار خیری را به دنبال دارد، پیامبر میفرماید: عجز و ناتوانی را به خوده راه مده.
۴- کوشش در بدستآوردن هرآنچه برای انسان مفید باشد و قوانین و دستورات خدا بزرگترین نفع را برای انسان به ارمغان میآورد.
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ﴾[المائدة: ۵۰]. «و برای قومی که یقین دارند، چه کسی در داوری بهتر از خدا است».
این همان چیزی است که پیامبر جتوجهات را بدان معطوف داشته و گفته است برآنچه منفعت تو را دربر دارد حریص باش.
۵- محافظت بر فرایش و انجام نوافل بسیار از قبیل تهجد، روزه نفلی و صدقات نافله و... همانگونه که در حدیث قدسی خداوند میگوید: بهترین وسیله نزدیکی به من فرائض است و بعد از فراض بندهام با نوافل به اندازهای به من نزدیک میشود که او را دوست میدارم و چون او را دوست گرفتم چشم، گوش، دست و پایش میشوم که به وسیله آنها تصرف میکند، اگر از من چیزی بخواهد به او میدهم و اگر به من پناه جوید، او را پناه میدهم [۴].
۶- سادهزیستن و دوری از راحتطلبی و اسرافکاری ثروتمندان، زیرا این روش صبر و تحمل انسان را در مقابل مشکلات بیشتر میکند.
۷- مطالعه تاریخ بزرگان گذشته و آگاهییافتن از صبر و استقامت آنها در برابر مشکلات، زیرا این کار احترام و منزلت آن بزرگواران را در قلب انسان ایجاد میکند و او را در نزدیکی و اقتداء به آنها کمک مینماید و اگر به مرتبه آنها نرسد تشبه به آنها نیز خود از امور پسندیده است.
۸- به کاربردن فکر و اندیشه در شناخت هرچه بیشتر خود و جهان پیرامون، زیرا این شناخت انسان را به حقیقت خود آگاه ساخته و او را از تکبر و غرور برحذر داشته در راه رسیدن به کمالات انسانی به پیش میبرد، خداوند میفرماید: ﴿وَفِي ٱلۡأَرۡضِ ءَايَٰتٞ لِّلۡمُوقِنِينَ٢٠ وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ٢١﴾[الذاریات: ۲۰-۲۱]. «و در زمین نشانههائی است برای باورکنندگان و همچنین در وجود خود شما آیا نمیبینید».
۹- طلب علم و حضور در مجالس علمی، زیرا علم عیوب و راهرهائی از آنها را به انسان معرفی کرده و سبب آرامش و وقار انسان میگردد و گذشته از اینها اسم او در جمع فرشتگان بر سر زبانها میافتد، چنانچه پیامبر جمیگوید: هر گروهی که در یکی از خانههای خدا گرد هم جمع شوند و مشغول تلاوت و آموختن قرآن گردند بر آنها آرامش و رحمت فرود میآورد و ملائکه خدا گرداگرد آنها را میگیرند و خداوند در جمع مقربان خود آنها را یاد میکند [۵].
۱۰- همراهی با صالحان، زیرا انسانی که همنشین صلحاء است اگر فراموش کند و بخواهد کار ناروائی انجام دهد به او تذکر میدهند و او را در کارهای خیر کمک مینمایند، چنانچه پیامبر جفرمود: کسی که خداوند صلاح او را بخواهد دوست نیکوئی به او میدهد که در کارهای خیر مددکار او باشد و در وقت فراموشی به او تذکر دهد [۶].
۱۱- دوری از گناهان، زیرا گناهان به بدن و دین انسان ضرر میرسانند، پیامبر جمیفرماید: پنچ چیز است که شما را از شر آن به خدا پناه میدهم، یکی از آنها فحشاء است که در وسط هر قومی شیوع پیدا کند مرضها و دردهائی را به دنبال دارد که در میان اقوام گذشته نبوده است [۷].
۱۲- تمرین انواع ورزش که جسم را تقویت کند مثل تیراندازی، شنا، کشتی و دوش.
[۳] این حدیث را امام احمد در مسندش با همین الفاظ از ابوهریره ۲ / ۳۳۳ نقل کرده است و با الفاظی دیگر در شمارههای ذیل آورده است: ۱/ ۲۹۸، ۳۰۹، ۵۲۰، ۵۲۵، ۴ / ۴۰۰، ۴۰۲، ۴۰۳، ۴۱۹، ۵ / ۱۴۵، ۱۵۲ / ۱۵۰، ۱۵۶، ۱۵۷، ۱۷۹ و به همین ترتیب امام بخاری در صحیح خود کتاب الدعوات «باب إذا علا عقبة و باب قول الحول» ۸ / ۱۰۱ – ۱۰۲، ۱۰۸ و در کتاب القدر باب الحول ۸ / ۱۵۵ – ۱۵۶ و در کتاب التوحید باب وکان الله سمیعا وبصیرا ۹ / ۱۴۴ آورده است، امام مسلم در صحیح خود حدیث را در کتاب و الدعا - ... باب استحباب حفض الصوت بالذکر ۴ / ۲۰۷۶ – ۲۰۷۸ شماره ۲۷۰۴ آورده است. ابوداود در سنن خود (کتاب الصلاة باب فی الاستغفار ۲ / ۱۸۲ شماره ۱۵۲۶، ۱۵۲۷، ۱۵۲۸) آورده است، ترمذی در سنن کتاب (الدعوات در باب فی فضل لا حول... ۵ / ۵۰۹ – ۵۱۰ – ۵۷۰ – ۵۷۱ شماره ۳۴۶۱، ۵۰۸۱ باب ما جاء فی فضل التسبیح... ۲ / ۱۲۵۶ آورده است) و ابن ماجه در سنن خود (کتاب الأدب در باب ما جاء فی لا حول ولا قوة إلا بالله ۲ / ۱۲۵۶، ۱۲۵۷ شماره ۳۸۲۴، ۳۸۵۲، ۳۶۳۶ آورده است). همه این محدثین حدیث را از ابی موسی اشعری سروایت کردهاند، غیر از ترمذی که از قیس بن سعد بن عباده هم روایت کرده، و گفته این حدیث با سند قیس صحیح و غریب است، ابن ماجه حدیث را با دو سند یکی از ابی ذر و دیگری از حازم ابن حرمله نقل کرده بوصبری در کتاب مصباح الزجاجه فی زوائد ابن ماجه ۴ / ۱۳۵ – ۱۳۷ در مورد روایت ابی ذر میگوید: هذا اسناد صحیح رجاله ثقات. و در مورد روایت ابن حرمله میگوید: «لم یخرج ابن ماجه لحازم بن حرمله سوی هذا الحدیث ولیس له روایة فی شی من الخمسه الاصول، و اسناد حدیثه فیه مقال». اما در آخر میگوید: «وله شاهد من حدیث أبی هریرة رواه الترمذی وضعفه». [۴] این حدیث را امام بخاری در صحیح خود کتاب الرقاق، باب التواضع ۸ / ۱۳۱ از ابیهریره روایت کرده و امام احمد در مسندش ۶ / ۲۵۶ از حضرت عایشه با الفاظی دیگر آورده است. [۵] این حدیث را امام مسلم از ابی هریره در صحیح خود کتاب الذکر و دعا ... در باب فضل الاجتماع .. ۴ / ۲۰۷۴ شمارۀ ۲۶۹۹ آورده است. و ابوداود در سن خود در کتاب الصلاة أبواب الوتر باب فی ثواب قراءة القرآن ۲ / ۱۴۸ شمارة ۱۴۵۵ آورده است. و ترمذی در سنن خود أبواب القراءات آورده است (صحیح ترمذی به شرح ابن العربی ۱۱-۶۴). و ابن ماجه در سنن خود هم در باب فضل العلماء، ۱ / ۸۲ شماره ۲۲۵ و هم در کتاب الادب باب فضل الذکر ۲ / ۱۲۴۵ آورده که مورد اخیر با این الفاظ است: «مَا جَلَسَ قَوْمٌ مَجْلِسًا يَذْكُرُونَ اللَّهَ فِيهِ إِلاَّ حَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِكَةُ وَتَغَشَّتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَتَنَزَّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكِينَةُ وَذَكَرَهُمُ اللَّهُ فِيمَنْ عِنْدَهُ». و امام احمد در مسند خود در موارد زیر آورده است: ۲ / ۲۵۲، - ۲ / ۴۰۷ – ۴۴۷ – ۳ / ۳۳ – ۴۹ – ۹۲ – ۹۴. [۶] حدیث را ابوداود در سنن خود کتاب الخراج ... باب فی اتخاذ الوزیر ۳ / ۳۳، ۴۹، ۹۲، ۹۴ آورده است. [۷] این حدیث را ابن ماجه در کتاب سنن خود باب العقوبات ۲ / ۱۳۳۲، ۱۳۳۳ شماره ۴۰۱۹ از حضرت عبدالله بن عمربنقل میکن که گفت: روزی رسول خدا جنزد ما آمدند و گفتند: ای مهاجرین به خدا پناه میبرم از وقتی که به پنج بلای خطرناک مبتلا شوید: ۱- در میان هر قومی فحشا به قدری گسترش یابد که علناً مرتکب آن شوند مرضهای واگیر و گرسنگی بر آنها مسلط میشود که در امتهای گذشته سابقه نداشته است. ۲- موقعی که در معاملات خود انصاف نداشته باشند و جانب تقوی را رعایت نکنند به تنگدستی، قحطی و حکمرانان ستمگر دچار میشوند. ۳- و چون زکات اموال خود را نپردازند باران بند میآید و اگر به خاطر چهارپایان نباشد، اصلاً باران نصیب آنها نخواهد شد. ۴- و اگر عهد و پیمان خود را با خدا و رسولش بشکنند، خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط خواهد کرد تا اموال آنها را غارت کنند. ۵- و چون حاکمان آنها از اجرای شریعت خدا سرباز زنند، خداوند آنان را به جنگ داخلی مبتلا خواهد کرد.