شرح حدیث:
ارزش اعمال با کثرت و بزرگی آن تعیین نمیشود، بلکه با دو وزنه اخلاص و مطابقت با روش الهی ارزشیابی میشود، چنانچه خداوند در آیۀ آخر سورۀ کهف میفرماید: ﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾[الکهف: ۱۱۰]. «وکسی که خواهان ملاقات پروردگارش است، باید عمل شایسته انجام دهد، و در عبادت او احدی را شریک نسازد».
بنابراین اصل، چه بسیار اعمال بزرگی که خداوند برآنها مهر بازگشت میزند، و ارزشی برای آنها قائل نمیشود، چون یا از عنصر اخلاص تهی است یا مطابق روش مورد تأیید خداوند انجام نگرفته. و چه بسا اعمال کوچک و پیش پاافتادهای که مورد قبول خداوند قرار گرفته و صاحبانشان مورد تعریف و تأیید خداوند گشته و رضایت او را جلب نمایند، زیرا از دو عنصر اخلاص و مطابقت با روش خداوندی برخوردار بودهاند، حدیثی که اینک مورد بحث ماست از عاقبت سه گروه از مردم صحبت میکند که با وجود ثبت اعمال بزرگی در نامه اعمال آنها بازهم روانه جهنم میگردند و هیچکس بداد آنها نمیرسد، زیرا هدف آنها از انجام این اعمال جلب رضایت مردم بوده است.
گروه اول: افرادی که از صحت و عافیت برخوردار بودهاند، و لازم بود تا با جانفشانی در راه خداوند این نعمت را سپاس گویند، ولی شیطان راهی دیگر به آنها نشان داد و آنها هم حرف او را پذیرفتند. بلی، آنها در میدان جنگ حاضر شدند و سخاوتمندانه جان شیرین خود را فدا کردند، و در این راه هدفی جز این که مردم آنها را پهلوانان جنگاور بنامند، و به این طریق شهره آفاق گردند و نامی نیکو کسب نمایند نداشتند، ولی این اسم و آوازه به چه کار میآید، در صورتی که خداوند نیات آنها را ضبط میکند، و در روز قیامت با دقت و شدت آنها را مورد محاسبه قرار میدهد، خداوند محکمه عدالت و قضاوت را در روز قیامت باز میکند، و نعمت خود را به این گروه یادآوری نموده، آنگاه میپرسد: در قبال این نعمتها چه کردید؟ آنها چون حقیقت را درمییابند، و خود را بییار و یاور میبینند، میخواهند کردۀ خود را توجیه کنند و چنین وانمود کنند که کارهایشان فقط برای رضای خدا بوده، آنجاست که خداوند آنها را رسوا میکند، و میگوید: دروغ میگویید، بلکه شما جنگیدید و کشته شدید، تا مردم به شما لقب شجاع بدهند، و آنها نیز این لقب را به شما دادند، و اینک همانها گواه هستند، پس هیچ راهی نمانده، مگر این که با ذلت و حقارت داخل جهنم شوید، پس دستور خداوند صادر میگردد تا در جهنم واژگون گردند.
گروه دوم: افرادی هستند که خداوند آنها را به علماندوزی و آموزش آن بین مردم و قرائت و فهم آن و استنباط احکام مفتخر ساخته و مناسب بود، آنها بهای شکرگزاری این نعمت هدف از علم را رضای خدا قرار میدادند، ولی شیطان آنها را فریب داد تا علم را بهای ریاء و کسب جاه و مقام در بین مردم به کار برند، و آنها نیز راه شیطان را پیمودند. غافل از این که خداوند همه چیز حتی وسوسههای قلبی آنها را میشمارد، و فردای قیامت حقیقت اعمال آنها را آشکار میسازد و چون در درگاه خداوند حاضر میشوند، حقایق فراموش شده یادشان میآید، چنانچه خداوند میگوید: ﴿وَبَدَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مَا لَمۡ يَكُونُواْ يَحۡتَسِبُونَ٤٧ وَبَدَا لَهُمۡ سَئَِّاتُ مَا كَسَبُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ٤٨﴾[الزمر: ۴۷-۴۸]. «و از جانب خداوند چیزهایی که هیچ گمان آن را نمیکردند، ظاهر میشود و کسب زشت آنها آشکار میگردد، و آنچه را مورد تمسخر قرار میدادند، برای آنها محقق میشود».
خداوند از علمی که به آنها ارزانی داشته سوال میکند که چقدر به آن عمل کردند، و در چه هدفی به کار بردهاند؟ آنها به گمان این که با دروغ میتوانند از عذاب خداوند فرار کنند دست به دروغ زده میگویند: علم آموختیم، و بدیگران آموزش دادیم، و قرآن خواندیم فقط برای رضای تو، پس خداوند مشت آنها باز میکند، و میگوید: آنها این کار را برای جلب رضایت مردم انجام دادند، و به این مقصود خود نائل آمدهاند و اینک مردم گواه بر صدق این موضوع هستند، آن وقت چارهای جز سکوت همراه با رسوائی و ندامت ندارند، پس خداوند دستور میدهد تا در آتش درآیند.
گروه سوم: افرادی هستند که خداوند انواع و اقسام مال را در اختیار آنها قرار داده و دنیا با اشاره و قدرت آنها حرکت میکند، و بر آنها بود که در قبال این نعمت بزرگ آن را در راه خیر جهت رضای خدا انفاق کنند، ولی دنیا با زرق و برق خود برآنها خندید، تا آن را برای اسم و آوازه خود خرج نمایند، و چون این زندگی دنیا به پایان رسید و با خدای خود روبرو گشتند، خداوند آنها را مورد سؤال قرار داد که در قبال مالی که به شما ارزانی داشتم چه کردید و در چه هدفی خرج نمودید؟ آنها جواب میدهند که در همه راههائی که تو دوست داشتی خرجش کردیم و هدف ما هم از این انفاق رضای تو بود، ولی خداوند آنها را تکذیب میکند، میگوید: بلکه آنها این کار را کردهاند، تا به آنها سخاوتمند گفته شود، و همچنین هم شد، و اینک مردم گواه هستند. سپس دستور میدهد تا در آتش جهنم سرنگون شوند.
و اینگونه گروههای مذکور به جزاء زشت عمل خود میرسند و غیر از خدا هیچ یاوری نمییابند.
در اینجا لازم است جهت روشنترشدن موضوع عناوین ذیل را مورد بحث قرار میدهیم:
۱- حقیقت ریاء چیست؟
۲- ضررهای ریاء کدام است؟
۳- اسباب و عللی که انسان را به ریاء مبتلا میسازد.
۴- آیات و احادیثی در مذمت ریاء.
۵- علامتها و نشانههای ریاء.
۶- اسباب رهائی از ریاء.