مشعل های هدایت برای رهروان راه دعوت

فهرست کتاب

توشه دعوتگران و مربیان

توشه دعوتگران و مربیان

۱- ضرورت حاضر و ناظردانستن خداوند در تمام حالات و همه شرایط، زیرا این خصلت به خواست خداوند انسان را از لغزش و تجاوز از حدود الهی در امان می‌دارد، و بر پایبندی دقیق او به دستورات خداوند می‌افزاید، چنانچه گذشتگان امت اسلامی سعی در بارورنمودن این خصلت در فرزندان خود در همان دوران کودکی داشتند، از جنید /نقل است که چون خواست دانش‌آموزان خود را در این مورد امتحان کند، گفت:

فردا می‌خواهیم جهت تفریح از شهر بیرون شویم. لازم است هریک از شما مرغی بردارد و در جائی که هیچکس او را نبیند ذبحش کند و جهت نهار با خود بیاورد، روزی بعد همگی با مرغ‌های ذبح‌شده حاضر شدند، به جز یک نفر که مرغ خود را زنده آورد، شیخ از وی پرسید چرا به سفارشم عمل نکردی، شاگر جواب داد: تو شرط نمودی که مرغ را در جائی بکشم که هیچکس ما را نبیند، ولی من هرجا رفتم یکی با من بود. در خانه، بیرون از آن و خلاصه کلام هیچ جای خلوتی نیافتم تا وصیت تو را عمل کنم، شیخ گفت: آنکس که در همه جا با تو بود که بود؟ جواب داد: خدا. آنگاه شیخ او را در آغوش گرفت و گفت: شاگرد عزیز و فرزند حقیقی من تو هستی [۱۱]، و اینگونه باید خود و اهل و اولاد خود را تربیت کنیم.

۲- نقش قصه در تفهیم و تثبیت معانی در ذهن انسان، ما نباید فراموش کنیم که انسان فطرتاً به داستان علاقه بخصوصی دارد و شاید به همین علت باشد که در قرآن و سنت داستان‌های زیادی آمده و خداوند نیز اهمیت این موضوع را بیان داشته و گفته: ﴿وَكُلّٗا نَّقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَكَ[هود: ۱۲۰]. ﴿لَقَدۡ كَانَ فِي قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ[یوسف: ۱۱۱]. «ما داستان‌های پیامبران پیشین را برای تثبیت و تسلی قلب تو بیان می‌کنیم. همانا در داستان گذشتگان درس بزرگی برای صاحبان بصیرت وجود دارد».

۳- لزوم همراهی با جماعت، زیرا جماعت نیروهای انسانی را در کارهای خیر به کار می‌گیرد و برای انسان وقتی باقی نمی‌ماند، تا شیطان بر او مسلط شود، و زندگی او را به فساد کشد.

بزرگان دینی به اندازه‌ای بر جماعت تأکید کرده‌اند که اسلام را بدون جماعت ناقص دانسته‌اند، چنانچه حضرت عمر س می‌گوید: اسلام بدون جماعت و جماعت بدون رهبری و رهبری بدون اطاعت و اطاعت بدون بیعت معنی ندارد [۱۲].

۴- محافظت بر نیکی‌هائی که انسان انجام می‌دهد، و از بین‌نبردن آن با گناهان چون انسانی که اعمال شایسته خود را با اعمال ناشایست از بین می‌برد به ثروتمند بی‌عقللی می‌ماند که مال بسیار خود را در جائی خرج می‌کند که به جای منفعت ضرر دارد و انسان باید بداند که هرچند بیشتر طاعت خداوند خود را به جای آورد هدایت او بیشتر شامل حالش می‌شود، چنانچه می‌گوید: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ زَادَهُمۡ هُدٗى وَءَاتَىٰهُمۡ تَقۡوَىٰهُمۡ١٧[محمد: ۱۷]. «وآنان که راه هدایت را اختیار کردند بر هدایت آنان افزودیم و به آنها تقوی ارزانی داشتیم».

﴿وَمَن يَقۡتَرِفۡ حَسَنَةٗ نَّزِدۡ لَهُۥ فِيهَا حُسۡنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ شَكُورٌ[الشورى: ۲۳]. «و کسی که عمل صالحی انجام دهد بر حسنات او می‌افزائیم، همانا خداوند آمرزنده و قدردان است».

[۱۱] این داستان را امام غزالی در کتاب احیاء العلوم ۴ / ۳۸۴ آورده است. [۱۲] این اثر را دارمی در سنن خود ۱ / ۷۹ از حضرت عمل نقل کرده، اما جمله آخر «ولا طاعة إلا ببیعة» را نیاورده است.