شبههی سوم: متهمکردن ابوهریرهسبه حمایت و طرفداری از بنی امیه
منحرفان فقط به پراکندن شبهات گذشته در مورد ابوهریره اکتفا نکردهاند، و گویا از ابوهریره خون یا مالی طلبکارند، چنانکه ادعا کردهاند که ابوهریره از بنی امیه حمایت میکرده است و احادیثی به نفع معاویه در مذمت علی بن ابی طالب وضع کرده است، در صورتی که این ادعای بدون دلیلی است و هیچ اساسی ندارد و به دلایل ذیل صحیح نیست:
۱- احادیثی که ادعا میشود توسط ابوهریره ساخته شده در هیچیک از کتابهای حدیث نیامده، و مدعی باید ادعای خود را ثابت کند اگر راست میگوید، اما کجا میتواند؟
۲- چگونه این شایعهپراکنان پی بردند که ابوهریره حدیث جعل کرده است و صحابه و تابعینی که حدیث روایت میکردند و بعد از آنها علمای جرح و تعدیل که با هیچکس به حساب دین مسامحه و تساهل نداشتهاند، نفهمیدهاند که ابوهریره حدیث جعل کرده است.
۳- چگونه ابوهریره حدیث جعل میکند و حال آن که او خودش یکی از راویان گفتهی پیامبر است که هرکس قصداً بر من دروغ ببندد خودش را برای دوزخ آماده کند که تقریباً چهل صحابی این حدیث را روایت کردهاند [۷۰].
و احادیثی که ابوهریره به نفع امیر معاویه جعل کرده کدامند؟ تعدادشان چقدر است؟ و در چه کتابهای آمدهاند تا ما جایگاه و وزن این احادیث را نزد کسانی که به حدیث عمل میکنند بدانیم.
۴- کتابهای مورد اعتماد حدیث بسیاری از روایات صحیح را که ابوهریره در فضائل اهل بیت و در رأس آنان علی بن ابی طالب روایت نموده نقل کردهاند و ما بخشی از این روایتها را در موضوع (ابوهریره و اهل بیت) ذکر نمودیم که نیازی به تکرار آن در اینجا نیست، و از طرفی در این کتابها از ابوهریره روایتی نیامده که در فضیلت معاویه یا کسی دیگر از بنی امیه باشد.
- ثابت نشده که ابوهریره در زمان امیر معاویهس به مسئولیت و مقامی رسیده باشد که بتوان آن را بهانهای برای چنین شبههی باطلی قرار داد، جز این که روایت شده که در یکی از سفرهای حج مروان بن حکم، ابوهریره در مدینه جانشین او بود [۷۱].
و این جانشینی فقط در حد پیشنمازی و سخنرانی در مسجد و امثال آن بود چون در این زمینه ابوهریره آماده بود و مردم او را قبول داشتند، نه این که چون مروان او را دوست داشت او را به عنوان جانشین خود مقرر کرد، بلکه ابوهریره و مروان اختلاف داشتند و اختلاف آنها چند بار آشکار گردید. چنانکه ولید بن رباح روایت میکند: از ابوهریره شنیدم که وقتی خواستند حسن را در کنار پیامبر ج دفن کنند و مروان اجازه نداد، ابوهریره به مروان گفت: تو امیر نیستی و بلکه والی کسی غیر از تو است، بگذار او را دفن کنند، اما تو در آنچه به تو ربطی ندارد دخالت میکنی و میخواهی کسی را که اینجا نیست با این کار از خود راضی نمایی. آنگاه مروان خشمگین شد و رو به ابوهریره کرد و گفت: گفتهاند که ابوهریره زیاد حدیث از پیامبر روایت میکند، ابوهریره گفت: روز جنگ خیبر نزد پیامبر آمدم در حالی که سی سال و یا بیشتر سن داشتم و تا زمان وفات پیامبر با ایشان همراه بودم، و همراه ایشان به خانههایش میرفتم و خدمت ایشان را انجام میدادم و همراه ایشان به جهاد و حج میرفتم و پشت سر ایشان نماز میخواندم، پس سوگند به خدا از همه مردم به احادیث ایشان آگاهترم [۷۲].
و از او روایت است که گفت: به زودی زمانی بر مردم خواهد آمد که تعدادی گوسفند برای صاحب گوسفندان از خانهی مروان بهتر خواهد بود [۷۳].
بسیارواضح است که او با این سخن مروان را مورد انتقاد قرار میدهد، اما نیاز و شرایط، چیزهای خاص خود را میطلبد.
در اختلاف علی و معاویه ابوهریره از هیچ یک از آنان طرفداری نکرد و او به همراه کسانی از صحابه که از فتنه کنارهگیری کردند، از فتنه کنارهگیری نمود و بعد از بازگشت از بحرین در مدینه سکونت گزید، بازگشت او از بحرین قبل از سال بیست و چهار هجری بود و وی بعد از سال پنجاه هجری درگذشت، و باوجود این از اتهامات دروغگویان سالم نمانده است و دروغگویان حرفهایی را به او نسبت میدهند که نگفته است، از آن جمله که میگویند او گفته است: «نماز پشت سر علی کاملتر است»، کسانی که جاهلانه چنین اتهاماتی به ابوهریره میزنند باید از این دروغ و باطلگرایی بپرهیزند، و آنان که از روی آگاهی چنین کارهایی میکنند از مبدأ و اصل اسلامی تجاوز کردهاند که میگوید: ﴿إِنَّمَا يَفۡتَرِي ٱلۡكَذِبَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ١٠٥﴾[النحل: ۱۰۵] «تنها کسانی دروغ میبافند که به آیات الله ایمان نمیآورند و بهراستی اینها دروغگویند».
و به مبدأ میکافیلی روی آوردهاند که میگوید: «هدف وسیله را توجیه میکند». کینه و دشمنی انسانی با انسانی دیگر سبب میشود تا به دروغ به او چیزهایی نسبت دهد و اینگونه هوای نفس خود را راضی کند و به ندای گمراه کنندهی شیطان لبیک بگوید، و اساس همه شبهاتی که پیرامون این صحابی بزرگوار و دیگر صحابه مطرح شده همین است.
[۷۰] شرح نووی بر صحیح مسلم ۱ / ۶۸. [۷۱] طبقات ابن سعد ۴/۳۳۶. [۷۲] سیر أعلام النبلاء ۲ / ۶۰۵. [۷۳] ذهبی سیر أعلام ۲/ ۶۱۰–۶۱۱.