شبهات و ردود
مانند هرکسی از بزرگان این دو سیّد شریف نیز مورد عیبجویی و حسادت قرار گرفتهاند، هم اینک ما ابتدا شبهاتی که پیرامون حسن مثنی و سپس آنچه دربارۀ فرزندش عبدالله مطرح شده را پاسخ میگوئیم:
حسن مثنیس به چند چیز متهم شده است که برخی عبارتند از:
۱- او متهم است که به علی بن حسینس ناسزا گفته است، پس عدالت او به گمان آنان مخدوش است.
۲- به جعفر صادق نسبت دادهاند که در مورد حسن مثنی گفت: او به یهودیت سزاوارتر است و او شراب میخورد!! و میگویند که صادق گفته است: اگر حسن بن حسن با زنا و شرابخواری و رباخواری میمرد بهتر از آن چیزی است که او بر آن مرده است.
این خلاصهی اتهاماتی بود که به دروغ، این امام بزرگوار را به آن متهم کردهاند، در پاسخ میگوئیم، واقعهی اختلاف بین حسن مثنی و علی بن حسین را مفید که یکی از علمای امامیه است اینگونه ذکر کرده است:
ابومحمد حسن بن محمد از جدش از محمد بن جعفر و غیره روایت میکند که گفتند: مردی از اهل بیت علی بن حسین علیهما السلام در کنار او ایستاد و به او فحش و ناسزا گفت. علی بن حسین به او چیزی نگفت، وقتی آن فرد رفت، علی بن حسین به همنشینان خود گفت: (شما سخنان این مرد را شنیدید، دوست دارم همراه من خود را به او برسانید تا پاسخم را به او بشنوید) گفتند: چنین میکنیم ما دوست داشتیم تو به او جوابش را بگویی و ما هم چیزهایی به او بگوئیم، راوی میگوید: آنگاه علی بن حسین کفشهایش را گرفت و رفت و میگفت: ﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡكَٰظِمِينَ ٱلۡغَيۡظَ وَٱلۡعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١٣٤﴾[آل عمران: ۱۳۴] «و آنان که خشمشان را فرو میخورند و از خطای مردم گذشت مینمایند، و الله نیکوکاران را دوست دارد».
آنگاه ما دانستیم که او به آن فرد چیزی نمیگوید، آنگاه آن مرد در حالی که قصد شر داشت به سوی ما آمد و شکی نداشت که علی بن حسین برای تلافی آمده، اما علی بن حسین به او گفت: برادرم تو هم اکنون چیزهایی به من گفتی، اگر آنچه مرا بدان متهم کرده در من وجود دارد از خداوند طلب آمرزش میکنم، و اگر آن چیزها را ندارم، خداوند تو را بیامرزد) آنگاه آن مرد پیشانی علی بن حسین را بوسید و گفت: بلکه چیزهایی به تو گفتم که از آن پاک هستی و من به آن سزاوارترم. راوی حدیث میگوید: آن مرد حسن بن علی (یعنی حسن مثنی بود) [۲۹].
و باید گفت: گیریم که بین علی بن حسین و پسر عمویش حسن مثنی اختلاف بوده است، آیا وجود این اختلاف این را میطلبد که او را برای همیشه کنار بزنیم؟! و روایت مذکور – اگر صحیح باشد – میگوید که آنها صلح و آشتی کردند و حسن از پسر عمویش عذرخواهی نمود و پیشانیاش را بوسید، آیا بعد از این همه درست است که به او اعتراض و اهانت شود و تمام خویشاوندی آن دو امام که پسر عمو و داماد یکدیگر بودند به فراموشی سپرده شود، چنین کاری شایستهی افراد منصف نیست.
و تستری از صاحب الإحتجاج و او از ابییعفور نقل میکند که گفت: من و معلی بن خنیس، حسن بن حسن را دیدیم او گفت: ای یهودی! ما را از آنچه جعفر بن محمد در مورد ما گفته باخبر کن و گفت: سوگند به خدا! او به یهودیت از شما دوتا سزاوارتر است! یهودی کسی است که شراب بنوشد.
و از جعفر بن محمد روایت است که گفت: (اگر حسن بن حسن بر زنا و رباخواری و شرابخواری میمرد از آنچه بر آن مرده برایش بهتر است) [۳۰].
[۲۹] الإرشاد مفید ۲ / ۱۴۵ – ۱۴۶. [۳۰] قاموس الرجال ۳ / ۲۱۴.