اول: چرا در خواندن تاریخ کوتاهی شده است؟
کاستیهای موجود در بسیاری از پژوهشها و بررسیهای تاریخی معاصر را میتوان برخاسته از سه علت دانست که عبارتند از:
۱- علت اول این است که بسیاری از فرزندان مسلمین قربانی نوشتههای بعضی از خاورشناسان و یا کسانی از همکیشان ما شدهاند که از خاورشناسان متأثرند، و یا قربانی کسانی دیگر از نویسندههای مزدور شدهاند، آنان دروغها و خرافات ساختگی که در تاریخ ما جای داده شده را به طور عام میپذیرند و به خصوص اگر این دروغها و یاوهها در مورد اهل بیت باشد.
سپس این یاوهها را اساس نوشتههای خود قرار میدهند و چنان به آن توجه دارند، گویا که اموری مسلم و قطعی میباشند، و اینگونه کالای خویش را در میان خوانندگان سادهلوح و عوام ترویج میدهند و با استناد به این که این مطالب در لابلای کتابهای تاریخی ثبت شده است آن را به خورد مردم میدهند، گویا وجود این مطالب در کتابها برای اثبات این دروغها و راستبودن آن کفایت میکند، همه اینها به قصد طعنهزدن به تاریخ بزرگ ما و از اعتبارانداختن آن است، و آنان با نیتهای بد از روی دشمنی دست به قلم میبرند و میخواهند مردم را در مورد بهترین افراد این امت متردد نمایند و فتنه به پاکنند و میان فرزندان امت دشمنی ایجاد نمایند.
۲- نبود علم شرعی و کمبود آگاهی و معرفت و ندانستن شیوههای علمای تاریخ در کتابت تاریخ و قواعدی که آنان با توجه به آن تاریخ را تدوین و روایتها را ذکر کردهاند دومین عامل کوتاهیورزیدن در مطالعهی تاریخ است. به عنوان مثال بعضی از علما خود را به این که فقط روایتها و داستانهایی را که صحت دارند در کتابهایشان ذکر کنند، ملزم ندانستهاند، بلکه در نگارش تاریخ شیوۀ مشخصی را در پیش گرفتهاند که هریک در مقدمهی کتاب خود به آن اشاره کرده تا خواننده متوجه شود. از این رو باید قبل از مطالعهی هر کتابی مقدمهاش را بخوانیم تا روش و شیوۀ نویسندهی کتاب برای ما روشن گردد. و نمونهاش کتاب تاریخ الأمم والملوک امام طبری است.
۳- عامل سوم کوتاهی در مطالعهی تاریخ این است که بعضی از نویسندگان میگویند میتوان در روایات تاریخ به خصوص در آنچه به دورههای نخست تاریخ اسلام مربوط میشود، تساهل و چشمپوشی کرد، و این از بزرگترین اشتباهات در حق تاریخ است. تاریخ اهل بیت و صحابهش بخشی از دین ماست و به هیچ صورتی درست نیست که آن را با تاریخی دیگر برابر قرار دهیم و یا در فراگیری و روایت آن تساهل کنیم؛ زیرا رواداشتن هرگونه ستم یا تساهل در مورد این تاریخ قطعاً تأثیر بدی بر دین خواهد گذاشت.
اما این به معنی آن نیست که باید با همه اخبار و روایتهای مربوط به دورۀ نخست تاریخ خود از لحاظ قبول و عدم قبول تعامل و رفتاری داشته باشیم که در مورد احادیث آن را انجام میدهیم، بلکه باید بین اخبار تاریخی و احادیث فرق گذاشت.
اگر این روایتها و اخبار از زهد و شجاعت و سخاوت و جانفدایی و خوشاخلاقی و نیک سرشتی آل و اصحاب حکایت میکنند و با اصول کلّی شریعت تضادّی ندارند و از اموری نیستند که فطرت سالم آن را نمیپذیرد؛ در این صورت ذکر و روایت و نوشتن این روایتها مانعی ندارد، چون بیان آن هیچ اصلی شرعی را مخدوش نمیکند، و اگر این روایتها بیان گردد به مقام آل و اصحاب زیان و آسیبی وارد نمیشود.
اما اگر چنین روایتهایی به بررسی فتنهها یا پارهای از مواضع حساس میپردازد یا به مقام آل و اصحاب اهانت میکند، یا با اصول کلی شریعت مخالف است و به اموری آغشته است که فطرت سالم نمیپذیرد، چنین روایتهایی باید مورد بررسی قرار گرفته و عادلانه مورد دادرسی علمی قرار گیرند.
این بود عوامل کوتاهی در مطالعهی تاریخ.