پاسخ
مارزی/میگوید: آنچه آنان میگوید و دلیل میآوردند قطعاً باطل است زیرا دلیل رسالت وی که قرآن است. بر صداقت ایشان در مورد آنچه از جانب اللهأتبلیغ میکند گواهی داده است بنا براین آنچه خلاف این بگوید، باطل و بیاساس است [۲۳].
ابوالجکنی یوسفی/میگوید: اما وقوع بیماری بسبب سحر برای پیامبرصهیچ خللی در منصب والای نبوت وارد نمیکند. زیرا هر نوع بیماری که عیبی تلقی نشود، دامنگیر انبیاء نیز میشود و موجب افزایش درجاتشان در آخرت خواهد بود.
یوسفی میگوید: من از سخن کسانی که فکر میکنند تأثیر سحر بر آنحضرتصو بیمار شدن ایشان به وسیله آن، خلل و عیبی در مقام نبوت محسوب میشود، سخت در شگفتم، زیرا در قرآن، بصراحت در قصۀ موسی و ساحران فرعون آمده است که موسی (بر اثر سحر ساحران) فکر میکرد که عصاهایشان میدود چنانکه اللهأمیفرماید:
﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٦٨ وَأَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ ٦٩ فَأُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ ٧٠﴾[طه: ۶۸-۷۰].
ترجمه: «گفتیم: مترس: حتماً تو بر تری. و چیزی را که در دست راست داری بیفکن تا همۀ ساختههای آنها را بسرعت ببلعد. چرا کارهائی که کردهاند، نیرنگ جادوگر است و جادوگر هر کجا برود پیروز نمیشود. به دنبال آن جادوگران همگی به سجده افتادند و گفتند: ما به پرودگار موسی و هارون ایمان داریم».
و هیچ کسی از اهل علم و اندیشمندان اسلامی نگفتهاند: که خیال کردن موسی÷سحر ساحران را که عصاهای کوچک را تبدیل به مار کردند که میدویدند، عیبی به مقام شامخ رسالت ایشان وارد ساخته است. بلکه چنین اتفاقاتی برای انبیاء†باعث قوت ایمانشان میشود.
چون سرانجام خدا، آنها را به وسیلۀ معجزات، بر ساحران و کافران پیروز میگرداند و عاقبت از آن پرهیزگاران است.
۲- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَسعَنِ النَّبِيِّصقَالَ: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَالسِّحْرُ وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَكْلُ الرِّبَا وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَالتَّوَلِّي يَوْمَ الزَّحْفِ وَقَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ الْغَافِلَاتِ» [۲۴].
ترجمه: ابوهریرهسمیگوید: رسول اللهصفرمود: «از هفت گناه هلاک کننده پرهیز کنید. پرسیدند: ای رسول اللهص، آنها کدامند؟ فرمود: شرک نمودن به الله، قتل نفس مگر بحق، ربا خواری، خوردن مال یتیم، پشت کردن به دشمن در میدان جهاد، و اتهام زنان مؤمن و پاکدامن به زنا».
محل استدلال:
رسول اللهصما را به اجتناب و دوری از سحر دستور داد و آن را از جمله گناهان کبیره و هلاک کننده دانسته و این خود بیانگر اینست که سحر حقیقت دارد و خرافات نیست.
۳- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ: رَسُولُ اللَّهِص«مَنِ اقْتَبَسَ عِلْمًا مِنَ النُّجُومِ اقْتَبَسَ شُعْبَةً مِنَ السِّحْرِ زَادَ مَا زَادَ».
ترجمه: «هر که علمی از نجوم را فرا گیرد شعبهای از سحر را فرا گرفته است. هر چه بیشتر علم نجوم را فرا گیرد، سحر بیشتری یاد گرفته است».
محل استدلال:
رسول اللهصیکی از راههایی را که منجر به تعلیم سحر میشود در حدیث فوق، بیان فرمودند تا مسلمانان از آن پرهیز نمایند. پس معلوم شد که سحر، علمی دارد و فرا گرفته میشود.
چنانکه این آیۀ سورۀ بقره نیز بر همین مطلب دلالت میکند: ﴿فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦ﴾[البقرة: ۱۰۲]. «ولی آنها از آن دو مطالبی میآموختند که بتوانند به وسیلهی آن، میان مرد و همسرش جدایی بیندازند».
خداوند، در آیۀ سحر را بعنوان علمی معرفی میکند که قوانین و اصول خاص خود را دارد. و قرآن و سنت، فرا گرفتن علم سحر را نا جایز و مذموم دانستهاند.
۴- و عن عمران بن حصينس قال: قال رسول اللهص: «ليسَ مِنَّا مَنْ تَطيَّر أو تُطِيَّر لَهُ، أو تَكهَّنَ أو تُكِهِّنَ به، أو سَحَرَ أو سُحِرَ له، و مَن أتى كاهِناً فَصَدَقَّهُ بِما يَقُول فَقَد كَفَر بِما اُنزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ» [۲۵].
ترجمه: «عمران بن حصینسمیگوید: رسول اللهصفرمود: از ما نیست کسی که فال بگیرد، یا برایش فال گرفته شود. یا غیبگوئی بکند یا برایش غیبگوئی گفته شود. جادو کند یا به نفعش جادو کنند. و افزود: هر کسی نزد کاهنی برود و سخنانش را تصدیق نماید، به آنچه که بر محمدصنازل شده است کفر ورزیده است».
«تطيَّرَ»(فال و شگون): در زمان جاهلیت وقتی عربها میخواستند به مسافرت بروند، پرندهای را آزاد میکردند اگر جانب راست پرواز میکرد به سفر میرفتند، و اگر به طرف چپ پرواز میکرد فال بد میگرفتند و به سفر نمیرفتند.
«تكهن»: ادعای دانستن امور غیب.
«تُكهن له»: یعنی به نزد کاهنی برود تا او از او در مورد آیندۀ خود سؤال بکند.
محل استدلال:
ملاحظه کردید که رسول اللهص، از مراجعه به ساحر نهی فرمود. وقطعاً پیامبرصاز چیزی نهی میکند که حقیقت داشته باشد.
۵- عَنْ أَبِي موسي الأشعريسأن رَسُولَ اللَّهِصقال: «لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَلا مُؤْمِنٌ بِسِحْرٍ وَلا قَاطِعُ رَحِمٍ» [۲۶].
ترجمه: از ابو موسی اشعریسروایت است که رسول اللهصفرمود: «شراب خوار و کسی که به سحر معتقد باشد و قطع کنندۀ پیوند خویشاوندی به بهشت راه نمییابند».
مفهوم حدیث:
سه کس به بهشت راه نمییابد مگر بعد از اینکه در دوزخ به سزای اعمال خویش برسند:
۱- مدمن خمر: یعنی کسی که معتاد به نوشیدن شراب باشد.
۲- مؤمن بسحر: کسی که معتقد به سحر و جادوگری باشد (و بدان روی آورد).
۳- قاطع رحم: کسی که صلۀ رحم و پیوند خویشاوندی را قطع نماید.
محل استدلال:
استدلال از حدیث فوق این است که رسول اللهصاز اعتقاد داشتن به اینکه سحر، ذاتاً اثر میگذارد نهی فرمود.از این رو برمسلمان لازم است که اعتقاد به این داشته باشد که سحر و هر چیز دیگر فقط به اراده و خواست اللهأاثر میگذارد چنانچه میفرماید: ﴿وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ﴾[البقرة: ۱۰۲]. «یعنی آنان نمیتواند به کسی ضرر برساند مگر به حکم و فیصله اللهـ».
۶- قال ابن مسعودس: «مَن أتى عرافاً أو ساحِراً أو كاهِناً فَصَدَّقَه بِما يَقُول فَقَد كَفَرَ بِمَا اُنزِلَ على مُحَمَّد» [۲۷].
ترجمه: از ابن مسعودسروایت است که فرمود: «هر کس نزد قیافۀ شناس یا ساحر و کاهن برود و سخنانشان را تصدیق نماید، در حقیقت به آنچه بر محمدصنازل شده کافر گردیده است».
[۲۳] زاد المسلم (۴/۲۲۱). [۲۴] ابوداود و ابن ماجه. آلبانی در سلسلة الأحادیث الصحیحة (۷۹۳) و در صحیح ابن ماجه (۲/۳۰۵) ح(۳۰۰۲) این حدیث را حسن گفته است. [۲۵] هیثمی در مجمع الزوائد (۵/۲۰) میگوید: این حدیث را بزار روایت کردهاست، و رجال آن صحیح است بجز إسحاق بن الربیع که ثقه است. و منذری الترغیب و الترهیب (۴/۳۲) گفته: إسنادش جید و خوب است، و آلبانی در تخریج کتاب الحلال والحرام (۲۸۹) میگوید: این حدیث با شواهدش به درجهی حسن میرسد. [۲۶] این حدیث را ابن حبان روایت کرده است. آلبانی در تخریج الحلال والحرام (۲۹۱) گفته: این حدیث شاهدی از حدیث ابوسعید خدری دارد که با آن به درجهی حسن میرسد. [۲۷] قال الحافظ المنذري/في الترغيب (۴/۳۶): رواه البزار وأبو يعلى بإسناد جيد.