آیا باطل کردن سحر با سحر جایز است؟
۱- قتادهسمیگوید: به سعید بن مسیب گفتم: مردی جادو شده است و از هم خوابی با همسرش بسته شده، آیا سحرش باطل کرده شود؟.
گفت: باطل کردن سحر، اشکالی ندارد، زیرا کسانی که دست به این کار (ابطال سحر) میزنند ارادۀ اصلاح دارند، و چیزی که برای مسلمان مفید باشد، ممنوعیتی ندارد [۴۵].
۲- قرطبی/میگوید [۴۶]: در این مورد که آیا شخص مسحور، برای باطل نمودن سحرش نزد ساحر برود یا خیر؟ علماء در این مورد اختلاف نظر دارند.
سعید بن مسیب آن را جایز دانسته، و رأی مزنی نیز همین است. شعبی میگوید: باطل کردن سحر بطرز معروف عربها اشکالی ندارد، و حسن بصری این کار را ناجایز میداند.
گفتم: ابطال سحر نوعی از علاج میباشد که به وسیله آن کسی که گمان میرود سحرشده یا جن دارد معالجه میشود.
۳- ابن قدامه/میگوید: شخصی که سحر را باطل میکند اگر به وسیله آیاتی از قرآن، یا با اذکار و ... یا کلمهای که دارای اِشکال شرعی نباشد، ممنوعیتی ندارد، و اگر به وسیلۀ کلماتی سحر آمیز باشد، احمد بن حنبل در مورد آن سکوت اختیار کرده است [۴۷].
۴- حافظ ابن حجر/میگوید: هدف این سخن رسول اللهصکه فرمود: «النشرة من عمل الشيطان» [۴۸]. (ابطال سحر از عمل شیطان است) اشاره به اصل این کار است اما اگر کسی به نیت خیر آن را انجام دهد، اشکالی ندارد. و میگوید: احتمال دارد که ابطال سحر بر دو نوع (خوب و بد) باشد. به نظرم همین سخن، ابن حجر درست باشد. زیرا نشرۀ بر دو نوع است:
۱- ابطال جایز که به وسیلۀ قرآن و دعاها و اذکار مشروع، سحر را باطل کنند.
۲- ابطال حرام که به وسیلۀ سحر باطل نمایند. که در آن از شیاطین کمک خواسته شود و شاید به همین نوع، در حدیث فوق اشاره شده است. و چگونه این نوع ابطال جایز باشد در حالی که رسول اللهصدر چندین حدیث از رفتن نزد ساحران و منجمان، منع ساخته و فرموده است: «هر کس آنان را تصدیق نماید به رسول اللهصکفر ورزیده است» [۴۹].
۵- ابن قیم/میگوید: ابطال سحر از مسحور، بر دو نوع است:
۱- باطل کردن سحر به وسیلۀ سحر که قطعاً این از عمل شیطان میباشد و قول حسن بصری بر همین نوع صادق میآید. زیرا هم ابطال کننده و هم مسحور، به شیطان متوسل میشوند که در نتیجه، شیطان سحر را نابود میکند.
۲- ابطال به وسیلۀ دم و معوّذات و دعاهای جایز، و این نوع، اشکالی ندارد.
[۴۵] بخاری آن را بصورت معلق روایت کردهاست (۱۰/ ۲۳۲ فتح). [۴۶] تفسیر قرطبی (۲/۴۹). [۴۷] المغنی (۱۰/۱۱۴). [۴۸] احمد و ابوداود، حافظ ابن حجر در فتح الباری اسناد آن را حسن گفتهاست. فتح الباری (۱۰/۲۳۳). [۴۹] فتح الباری (۱۰/۲۲۵).