شمشیر بران بر گردن ساحران اشرار

فهرست کتاب

فصل پنجم: حکم سحر و ساحر در اسلام

فصل پنجم: حکم سحر و ساحر در اسلام

۱- امام مالک/می‌فرماید: ساحری که بر سحرش عمل می‌کند و کسی غیر از او تا بحال آن سحر را انجام نداده است مانند کسی است که اللهأدر مورد وی در کتابش ‌می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ[البقرة: ۱۰۲]. «و قطعاً می‌دانستند که هر کس، خریدار چنین متاعی باشد، هیچ بهره‌ای در آخرت نخواهد داشت». رأی من درمورد چنین ساحری است که اگر خودش شخصاً براین سحر عمل کرده باید کشته شود [۳۸].

۲- ابن قدامه/می‌فرماید: حد ساحر قتل است، و این رأی عمر و عثمان بن عفان، ابن عمرو حفصة و ‌جندب بن عبد الله و جندب بن کعب و‌ قیس بن سعد و عمر بن عبدالعزیز و همچنین نظریۀ ابو حنیفه و مالکشاست [۳۹].

۳- قرطبی/می‌گوید: فقهاء در مورد حکم ساحر مسلمان و ذمی (کافری که درسرزمین اسلام زندگی می‌کند) اختلاف کرده‌اند، امام مالک می‌گوید: وقتی مسلمانی با کلماتی کفر‌آمیز، سحر کرد، بدون اینکه به او مهلت توبه داده شود، باید قتل گردد و توبه‌اش نیز پذیرفته نمی‌شود، زیرا معلوم نیست که قلباً توبه کرده باشد یا خیر. چنین شخصی مرتد و کافر محسوب می‌شود و جزایش قتل است. چنانکه در این آیه،‌ خداوند سحر را کفر نامیده است: ﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡ[البقرة: ۱۰۲]. «و به کسی تعلیم نمی‌دهند مگر اینگه می‌گوید: ما سبب آزمایش هستم، پس کافر مشو». همین است نظر امام احمد و ابو ثور و اسحاق و شافعی [۴۰]و ابوحنیفهش [۴۱].

۴- ابن منذر/می‌گوید: اگر ساحر خود اعتراف نمود و یا به وسیلۀ گواهان معلوم شد که با کلمات کفر آمیز، مرتکب عمل سحر شده است، قتلش واجب می‌شود. و اما اگر کلماتش،‌کفر آمیز نبود، نباید قتل بشود.

و اگر برای مسحور، ‌اتفاقی افتاد که موجب قصاص می‌شد، از او قصاص گرفته نشود. و اگر طوری بود که در آن دیه لازم می‌شد،‌ دیه بپردازد.

۵- حافظ ابن کثیر/می‌گوید: کسانی که ساحر را تکفیر می‌کنند از این قول خداوند استدلال می‌نمایند: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَمَثُوبَةٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ خَيۡرٞۚ لَّوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ١٠٣[البقرة: ۱۰۳]. چنانکه از احمد بن حنبل و گروهی از سلف روایت شده است.

برخی گفته‌اند: ساحر کافر نمی‌شود ولی بعنوان حد، باید گردنش زده شود. چنانکه امام شافعی و احمد از سفیان بن عیینه و او از عمرو بن دینار، از بجله بن عبدۀ روایت کرده است که عمر بن خطابسنامه‌ای نوشت و در آن به قتل ساحران دستور داد و ما پس از این دستور،‌ ساحر را به قتل رساندیم.

همچنین از ام المؤمنین حفصهل، ثابت است که دستور به قتل کنیز خود داد که او را سحر کرده بود.

امام احمد/می‌گوید: با سند صحیح، فتوای سه نفر از اصحابشدر مورد قتل ساحر نقل شده است [۴۲].

۶- حافظ ابن حجر/می‌گوید:‍ امام مالک/می‌گوید: ساحر زندیق است. و ‌توبه‌اش پذیرفته نخواهد شد و اگر ثابت شد باید بقتل برسد و رأی احمد نیز همین است.

و شافعی/می‌گوید: ساحر کشته نمی‌شود مگر اینکه اعتراف کند که به وسیلۀ سحرش کسی را بقتل رسانیده است که در آنصورت، او باید کشته شود [۴۳].

خلاصه اینکه با توضیحاتی که بیان شد، برای ما آشکار گشت که جمهور علماء،‌ معتقد به قتل ساحر می‌باشند بجز شافعی/که می‌گوید: ساحر کشته نمی‌شود،‌ مگر اینکه به وسیله سحرش کسی را کشته باشد، آنگاه بعنوان قصاص کشته می‌شود.

[۳۸] الموطأ (۶۲۸). [۳۹] المغنی (۱۰/۱۱۵). [۴۰] قرطبی چنین گفته‌است، اما مشهور از امام شافعی این است که ایشان باین نظر‌اند که ساحر بخاطر سحرش کشته نمی‌شود مگر اینکه اعتراف کند که بوسیلۀ سحرش کسی را بقتل رسانیده است که در آنصورت، او قصاصا باید کشته شود. چنانچه ابن المنذر و دیگران این را از ایشان نقل کرده‌اند. [۴۱] تفسیر القرطبی (۲/۴۸). [۴۲] تفسیر ابن کثیر (۱/۱۴۴). [۴۳] فتح الباری (۱۰/۲۳۶).