توافق بین ساحر و شیطان
غالباً شیطان و ساحر با هم قرار میگذارند، بر اینکه ساحر برخی امور شرکی یا کفر صریح را مخفیانه یا آشکار انجام دهد، آنگاه شیطان و جن، برای او نیز خدمتی انجام میدهند یا در تسخیر او در میآیند.
معمولاً ساحر با یکی از سر کردههای جنها پیمان میبندد، آنگاه او یکی از زیر دستان نادان خود را در اختیار ساحر میگذارد تا از او پیروی نماید و او را در جریان برخی رویدادها بگذارد یا در میان دو نفر جدایی بیندازد یا دو نفر را با هم دوست بگرداند یا شوهر را از نزدیکی با همسرش باز دارد و دیگر اموری که بعدا به تفصیل در مورد آنها سخن خواهیم گفت.
بدین صورت ساحر، به وسیلۀ جن هر عمل شری را که بخواهد انجام میدهد، و احیاناً اگر جن از اطاعت و سر پیچی کند، ساحر شکایت او را با بزرگ جنها میکند که او یا این جن را تنبیه مینماید یا تعویضش میکند.
بخاطر همین تسلیم اجباری است که گاهی جن، به خود ساحر و فرزندانش نیز زیانهائی میرساند از قبیل، سر درد، بی خوابی، ترس و اضطراب در خواب و ...
حتی بسیاری از ساحران بچه دار نمیشوند، زیرا جن بچههایشان را در رحم مادر از بین میبرد. چنانکه برخی از ساحران فقط بخاطر بچه دار شدن دست از ساحری بر داشتهاند.
بیاد میآورم که زن بیماری را که سحر شده بود، معالجه میکردم. وقتی بر او قرآن خواندم، جن به سخن در آمد و گفت نمیتوانم او را بگذارم. گفتم چرا؟ گفت میترسم که ساحر مرا به قتل برساند. گفتم: از اینجا نقل مکان کن و به جایی برو که ساحر تو را نبیند. گفت: جنهای دیگری را به دنبالم خواهد فرستاد.
گفتم: اگر مسلمان شوی و توبه کنی، من آیاتی از قرآن را به تو تعلیم میدهم که با خواندن آن از شر جنهای کافر، در امان باشی.
گفت: خیر من مسلمان نمیشوم و بر دین نصرانیت خواهم ماند و بیرون نمیشوم. گفتم: من اکنون به امید وکمک اللهـآیاتی از قرآن را بر تو میخوانم و تو را میسوزانم.
آنگاه او را به شدت کتک زدم. شروع کرد به گریه کردن و گفت: بیرون میشوم. بیرون میشوم. آنگاه بیرون شد و برای همیشه رفت.
طبعاً، هر چند ساحر بیشتر کفر و خباثت کند، جنها نیز بیشتر و بهتر مطیع او میشوند. و اگر عکس قضیه باشد، آنها نیز کمتر از او حرفشنوای خواهند داشت.