شمشیر بران بر گردن ساحران اشرار

فهرست کتاب

نمونه دوم

نمونه دوم

نوجوانی فصیح و بلیغ واهل سخن در یکی از مناسبات سخنانی می‌گوید: وقتی شب به خانه بر می‌گردد گنگ می‌شود. پدرش خیلی نگران می‌شود. او را نزد پزشکان می‌برند. نتیجه‌ای نمی‌گیرند. بعد او را نزد من آوردند. من او را می‌شناختم از نوجوانان مسلمان و فعال بود. پدرش برایم جریان را تعریف کرد. متوجه شدم که چشم خورده است. بر او معوذات را خواندم سپس بر مقداری آب آیات و دعاهای چشم زخم را خواندم، گفتم: هفت روز از این آب‌ها، هم بنوشد و هم غسل بکند.

پس از گذشت یک هفته او را نزد من آوردند، خوب شده بود بسیار خوشحال بود. آنگاه به او دعاهائی یاد دادم که صبح و شام بخواند تا از چشم زخم درامان باشد.

والحمد لله ولا قوة إلا بالله.