۱- کافر بودن کسی که به ولایت ائمهی دوازدهگانه ایمان ندارد
شیعه چنین معتقد است که امامت یکی از اصول دین است. و رسول الله ج، دوازده امام را تعیین و مشخص کردهاست. و اکنون شما ای برادر مسلمانم میتوانی از موضع و دیدگاه آنها در مقابل کسانی که قایل به قول آنها نیستند، آگاه شوی.
رئیس محدثین آنها، محمدبن علیبن الحسینبن بابویۀ قمی ملقب به صدوق در رسالۀ اعتقادات ص ۱۰۳، مرکز نشر کتاب ایران، سال ۱۳۷۰ میگوید: اعتقاد ما در ارتباط با کسی که امیر المؤمنین و سایر ائمه بعد از وی را انکار میکند، این است که وی، بسان کسی است که نبوت همۀ پیامبران را انکار مینماید. و اعتقاد ما دربارۀ کسی به امامت حضرت علی اعتراف کرده، اما در عین حال ائمه بعد از وی را انکار نماید، این است که وی کسی است که به همۀ انبیاء اعتراف و اقرار کرده، اما نبوت پیامبر ما حضرت محمد جرا انکار نمودهاست.
و سخنی منسوب به جعفر صادق را نقل میکند که او گفته است: کسی که آخرین (ائمه) ما را انکار میکند، همانند کسی است که اولین ما را انکار مینماید. (رسالۀ اعتقادات، همان صفحه) و همچنین حدیثی را منسوب به پیامبر جساخته که او فرمودهاست: «ائمه بعد از من دوازده تا هستند. اول آنها علیبن ابیطالب و آخر آنها قائم (مهدی) است. اطاعت کردن از آنها بمنزلۀ اطاعت کردن از من است، و معصیت و نافرمانی کردن از آنها، بمنزلۀ معصیت و نافرمانی کردن از من است. کسی که یکی از آنها را انکار کند، در واقع مرا انکار کردهاست.» (همان منبع)
میگویم: این بود صدوق، و سخنانش را ملا باقر مجلسی در بحار الانوار (۲۷/۶۱-۶۶) نقل کردهاست.
و علامۀ آنها جمالالدین حسن یوسفبن المطهر الحلی، بطور کلی، میگوید: امامت رحمتی عام و نبوت رحمتی خاص است. اگر کسی رحمت عام (ائمهی دوازدهگانه) را انکار کند بدتر از انکار رحمت خاص است. (یعنی حتی منکر نبوت هم در بدی به پای آن نمیرسد) و این شما و این عبارت این گمراه گمراهکننده که در کتابش (الألفین فی امامة امیرالمؤمنین علیبن ابی طالب، ص ۱۳ ج ۳، مؤسسۀ اعلمی مطبوعات بیروت ۱۹۸۲) گفته است: امامت لطف و رحمتی عام و نبوت رحمتی خاص است؛ چرا که ممکن است که زمانه خالی از پیامبری زنده باشد، برخلاف امام که خواهد آمد. و انکار کردن لطف عام برتر از انکار کردن لطف خاص میباشد و جعفر صادق با سخنش دربارهی منکر امامت که از ریشه آن را انکار کند اشاره کرده و او بدتر از همه میباشد. و شیخ و محدث شیعیان یوسف البحرانی در دایرۀ المعارف معتمدش در نزد شیعه (الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة ج ۱۸، ص ۱۵۳، دارالاضواء، بیروت لبنان) میگوید: «ای کاش میدانستم چه فرقی میان کسی که به خدا کافر شده با کسی که ائمه را قبول ندارد، وجود دارد؟! در حالی که ثابت شده که امامت جزو اصول دین است.»
و دانشمند و محقق و فیلسوف آنها محمدمحسن معروف به فیض کاشانی در منهاج النجاه (۴۸، طبع دارالاسلامیه بیروت ۱۹۸۷) میگوید: «کسی که یکی از ائمهی دوازدگانه را انکار کند، به منزلۀ کسی است که نبوت همۀ پیامبران علیهم السلام را انکار نموده باشد.»
و ملا باقر مجلسی که نزد روافض ملقب به علامه و حجت الله و فخر امت است در (بحار الانوار ۲۳۹/۳۹۰) میگوید: بدان که اطلاق کردن لفظ شرک و کفر بر کسی که به امامت امیر المؤمنین و ائمه از فرزندان وی علیهم السلام معتقد نگردید، و دیگران را بر آنها برتری و تفضل دادهاست، دلالت دارد که آنها برای همیشه در جهنم باقی میمانند. میگوییم: البته کسانی هم که با شیعه تعاطف و نرمی بخرج میدهند، در نظر آنها از این قاعده مستثنی نیستند و برای همیشه جهنمی میباشند. پس آیا کسی است که عبرت و پند بگیرد؟!
و شیخ آنها محمدحسن نجفی در جواهر الکلام (۶/۶۲) دار احیاء التراث العربی بیروت) میگوید: و کسی که با اهل حق مخالف است بدون هیچ اختلافی میان ما، کافر است. چنانکه از جانب فاضل محمد صالح در شرح اصول کافی و از شریف قاضی نور الله در ارتباط با بحق بودن حکم به کفر کسی که منکر ولایت است حکایت شدهاست. چرا که ولایت اصلی از اصول دین است.»
میگویم: دقت کند که چگونه منکر ولایت یعنی امامت به اتفاق نظر همۀ آنها کافر است یعنی شیعیان متفقاً اهل سنت را کافر میدانند.
علاوه بر این، شیخ آنها محسن طباطبایی ملقب به حکیم نقل کرده که در نظر عموم شیعیان کسی که با آنها مخالفت بورزد، کافر محسوب است. و این مورد در کتاب وی (تحت عنوان) مستمسک العروة الوثقی (۱/۳۹۲ چاپ سوم چاپخانۀ آداب در نجف ۱۹۷۰) مشهود است. و آیت الله شیخ عبدالله مامقانی ملقب به علامۀ دوم در تنقیح المقال (۱/۲۰۸، باب فوائد، چاپخانۀ آداب در نجف ۱۹۵۲) میگوید: «نهایت چیزی که از روایتها برداشت و مستفاد میشود، جاری شدن حکم کافر و مشرک در آخرت بر هر کس که به ولایت دوازده امام ایمان نیاوردهاست.» و محدث و شیخ آنها – که در نزد آنها خیلی برجسته است – عباس قمی در منازل الآخرۀ (ص ۱۴۹، دارالتعارف مطبوعات ۱۹۹۱) میگوید: یکی از منازل ترسناک آخرت (پل) صراط است. این پل در آخرت تجسم صراط مستقیم در دنیا است که همان دین حق و ولایت و پیروی کردن از حضرت امیرالمؤمنین و ائمهی پاک و مطهره ذریۀ وی است. – درود و سلام برخدا بر همۀ آنها باد – و هر کس از این راه عدول ورزد، و به باطل رو کند، چه با گفتار و چه با عمل، از آن مانع لغزیده و در جهنم خواهد افتاد.» میگویم: و منظور از پیروی کردن از علما و ائمه طاهر همان چیزی است که شیعیان در کتابهای خاص خود مانند کافی و تهذیب و أحکام و استبصار و من لا یحضره الفقیه، و الوافی، و وسائل الشیعة و تفسیر قمی، و تفسیر عیاشی و صافی و بحار الانوار... به آنها نسبت میدهند. بنابراین صراط مستقیم تنها چیزی است که در این کتابهای شیعیان وارد آمدهاست. این است اعتقاد آنان. و علامۀ آنها محمدباقر مجلسی، چنانچه محدث عباس قمی در کتاب مذکور (۱۵۰) از او نقل کرده میگوید: و همۀ این موانع بر روی پل صراط قرار دارند. و اسم مانعی از آنها «ولایت» است! همۀ خلایق در کنار آن ایستاده میشوند و در ارتباط با ولایت امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام بعد از وی مورد سؤال قرار میگیرند. کسی که آنها را بیاورد (یعنی نام آنها را ذکر کند) نجات یافته و از پل صراط عبور میکند. و کسی که آنها را نیاورد، فرو میافتد (و در آتش دوزخ سقوط میکند) و این گفتۀ الهی:
﴿ وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسُۡٔولُونَ ٢٤ ﴾[الصافات: ۲۴].
«و آنان را نگاه دارید که بهطور قطع بازخواست میشوند».
را ذکر کرد.
و در همان کتاب فوق الذکر ص ۹۷ در تفسیر آیۀ ۸۹ سورۀ نمل:
﴿ مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَا وَهُم مِّن فَزَعٖ يَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ ٨٩ ﴾[النمل: ۸۹].
«کسی که یک نیکی بیاورد، بیشتر از آن پاداش داده میشود و آنها از ترس آن روز در امان خواهند بود»
مینویسد: از امیر المؤمنین نقل شدهاست: «حسنه در اینجا یعنی شناختن ولایت و عشق و علاقه ما به اهل بیت.»
میگویم: نگاه کنید! ولایت تنها به معنای حب «اهل بیت» نیست بلکه اعتقاد به ائمه دوازدهگانه است بر این اساس که آنها تعیین شده و منصوص علیهم هستند و معصوم میباشند و سخنانشان بسان کلام پیامبر جوحی الهی است.
و خمینی در کتابش (چهل حدیث، ۵۱۰-۵۱۱، چاپ دارالتعارف مطبوعات بیروت ۱۹۹۱) از محمدبن مسلم ثقفی روایت کرده که او گفته است: از ابو جعفر محمدبن علی (ع) در ارتباط با این فرمودۀ خدا:
﴿ فَأُوْلَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَئَِّاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٧٠ ﴾[الفرقان: ۷۰].
«آنها کسانی هستند که الله گناهانشان را به نیکیها تبدیل میکند و الله تعالی بخشنده و مهربان میباشد»
سؤال کرد. او در پاسخ گفت: در روز قیامت مؤمن گناهکار آورده میشود و در جایگاه حساب قرار میگیرد. آنگاه الله تعالی تنها ذاتی است که حسابرسیاش را بر عهده دارد، و هیچ کس از مردم بر حساب وی آگاه نمیگردند. آنگاه خدا گناهانش را به او یادآوری میکند وقتی که او به گناهانش اعتراف میکند، الله تعالی به فرشتگان کاتب میگوید: همۀ آن گناهان را به حسنات و نیکیها تبدیل کنید و آنها را به مردم نشان بدهید. در آن هنگام مردم میگویند: این بنده اصلاً گناهی نداشته است. پس الله تعالی دستور میدهد که او را به بهشت ببرند. پس این تأویل این آیه است و فقط در ارتباط با گناهکاران خاص شیعهی ماست.
خمینی در شرح این روایت در کتاب مذکور (۵۱۱) میگوید: «بدیهی است که این مسئله فقط به شیعۀ اهل بیت اختصاص دارد. و مردمان دیگر از آن محروم میباشند؛ چرا که ایمان جز به واسطۀ ولایت علی و ائمۀ معصوم و مطهری – بعد از وی آمدهاند– حاصل نمیشود. بلکه بدون ایمان به ولایت ایمان به الله و پیامبرش پذیرفته نمیشود، چنانکه در فصل بعدی این مسئله را هم ذکر خواهیم کرد.»
و خمینی در (چهل حدیث ص ۵۱۲) میگوید: آنچه که در ذیل حدیث شریف گذشت از اینکه ولایت اهل بیت و شناختن آنها شرط برای قبول اعمال است، از امور مسلّم اعتبار میشود. بلکه از جمله ضروریات مذهب تشیع است، و روایتها در این باره آنقدر زیاد است که ذکر همۀ آنها از حوصلۀ این مختصر خارج بوده و بیشتر از حجم تواتر هستند و جهت تبرک جستن بعضی از آنها را ذکرخواهیم کرد.
دقت کنید! ولایتی که مخصوص شیعه است، از جملۀ عقاید پایهای است که شیعه تا روز قیامت از آن دست بر نمیدارند. و این ولایت از حجم تواتر در نزد آنها بیشتر است چنانکه خمینی مقرر میدارد. و اعمال جز بوسیلۀ آن قبول نمیشود و بلکه ایمان به الله و پیامبرش جز بدان قبول نمیشود. پس به خمینی گوش فراده در حالی که وی بصراحت و بوضوح این مسئله را در کتاب مذکورش (ص ۵۱۳) مقرر کرده، میگوید: «اخبار و روایتها در این موضوع و با این مضمون زیاد هستند و از مجموع چنین مستفاد میشود که ولایت اهل بیت علیهم السلام در نزد خداوند بسان شرط قبول اعمال است بلکه تنها شرط برای قبول ایمان به الله و پیامبر اکرم جمیباشد.» و خمینی در کتاب البیع (۲/۴۶۴، مؤسسۀ مطبوعاتی اسماعیلیان برای نشر و توزیع، قم، ایران) میگوید: اشکال و عیبی بر مذهب حقانیت که ائمه و ولاۀ بعد از نبی سید و سالار وصیها، امیر مؤمنان و فرزندان معصوم وی بوده، که پشت در پشت جانشین شده تا زمان غیبت به همین منوال هستند. آنها والیان امر هستند و آنچه که از ولایت عمومی و خلافت کلی الهی به پیامبر اختصاص دارد، به آنها هم اختصاص دارد.» و شیخ آنها کامل سلیمان در کتاب روزهایی در سایۀ قائم مهدی (ص ۴۵ دارالکتاب لبنانی - بیروت) حدیثی منسوب به پیامبر جرا آورده، که چنین است: دوازده نفر از اهل بیتم، الله تعالی به آنها فهم مرا دادهاست. آنها خلفا و اوصیاء و فرزندان و عترت من هستند کسی که از آنها اطاعت کند، از من اطاعت کرده، و کسی از آنها سرپیچی کند، از من سرپیچی کردهاست. و کسی که آنها را انکار کند، یا یکی از آنها را انکار کند، در واقع مرا انکار کردهاست. الله تعالی بوسیلۀ آنها آسمان را نگاه داشته که بر زمین نیفتد مگر با اذن و اجازۀ وی. و بوسیلۀ آنها الله تعالی زمین را نگاه داشته که اهالی آن را فرو نبرد.» شیعی فوقالذکر که عصری است، حدیثی را منسوب به نبی اکرم ذکر کردهاست که چنین است: کسی که به ائمهی دوازدهگانه اعتراف و اقرار کند، مؤمن است و کسی که آنها را انکار کند، کافر است.
و شیخ آنها یوسف البحرانی در الحدائق الناضره [۸]میگوید: «تو به تحقیق دانستی که مخالف (ائمه) کافر است، به هیچ وجه نصیبی از اسلام ندارد، چنانکه ما در کتابمان «الشهاب الثاقب» این موضوع را ثابت کردهایم.»
و علامۀ آنها سیدعبدالله مبشر ملقب به سیداعظم و ستون قویتر، علامۀ علما، و تاج فقها، جامع (علوم) معقول و منقول، مهذّب فروع و اصول، در کتابش «حق الیقین فی معرفة اصول الدین ۲/۱۸۸ چاپ بیروت» میگوید: و اما سایر مخالفان از کسانی که سنی نشده و عناد نورزیده و تعصب بخرج نداده، در نظر جملگی امامیههایی همچون سید مرتضی، در دنیا و آخرت کافر هستند. و طبق اعتقاد اکثریت آنها کفار هستند و برای همیشه در جهنم باقی میمانند.»
و مفید در مسائل به نقل از بحار الانوار مجلسی (۲۳/۳۹۱) میگوید: امامیه بر این اتفاق نظر دارند که اگر کسی امامت یکی از ائمه را انکار کند و اطاعت کردن از او را که خدا آن را واجب ساخته، نپذیرد، به یقین کافر است و مستحق آتش همیشگی است.»
و در واقع راست گفته شیخ موسی جار الله ترکستانی وقتی که در کتابش «الوشیعة فی نقد عقائد الشیعة (۲۲۲۷ چاپ لاهور ۱۹۸۳) گفته است: من تعجب میکردم و تأسف میخوردم وقتی در کتاب شیعه میدیدم که دشمنترین دشمنان شیعه و قویترین آنها تنها اهل سنت و جماعت هستند! و با چشم واقعی دیدم که روح عداوت و دشمنی بر قلبهای همۀ طبقات شیعه مستولی شدهاست!»
این نظریه شیعه موسی جار الله است که کتابهای آنها را خواندهاست و با آنها بسر بردهاست و برای آنکه به صحت این نظریه بر آمده از علم و همزیستی با شیعه، بیشتر پی ببری به شیخ آنها محمدحسن نجفی گوش فراده در حالی که سنت ستیزی شیعه را بصراحت هرچه تمامتر اعلان میکند. وی در دایرۀ المعارف فقهیش که در میان شیعیان متداول است تحت عنوان (جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام ۲۲۰/۶۲-۳) میگوید: بدیهی است که الله تعالی با این فرموده:
﴿ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ ﴾[الحجرات: ۱۰].
میان مؤمنان عهد و پیمان برادری برقرار کردهاست. این فقط به مؤمنان اختصاص دارد. و چگونه میتوانیم میان مؤمن (شیعه) و مخالفان – آن هم پس از به تواتر رسیدن روایتها و یکپارچگی آیات در واجب بودن دشمنی کردن با آنها و تبری جستن از آنها – برادری را تصور کنیم؟!»
دقت کنید! طبق سخن این آقای نجفی که امام آنها «خمینی» هم در کتاب (المکاسب المحرمة) او را ستودهاست، دشمنی با اهل سنت و تبری جستن از آنها واجب است! پس بیدار شوید ای غافلان!
[۸] ج ۱۸، ص ۵۳.