فرار از چاله!

فهرست کتاب

۱۶- مهدی شیعه آن قرآن کامل را می‌آورد

۱۶- مهدی شیعه آن قرآن کامل را می‌آورد

شیخ آن‌ها محمدبن محمدبن نعمان ملقب به مفید در کتاب (الإرشاد ص ۳۶۵، طبع سوم مؤسسه اعلمی بیروت لبنان ۱۹۷۹ م) از ابو جعفر روایت کرده که او گفته است: وقتی که قائم آل محمد ظهور می‌کند، خیمه‌هایی می‌زند که قرآن را بر اساس آنچه که نازل شده (به مردم) آموزش می‌دهد. حفظ کردن قرآن در آن خیمه‌ها بر همه از حفظ کردن آن در شرایط فعلی، آسانتر است چرا که به لحاظ تألیف و گردآوری با آن فرق دارد.

و این روایت را کامل سلیمان در «روز رهایی» ص (۳۷۲) نقل کرده‌است. و شیخ آن‌ها نعمانی در کتاب (الغیبه) ص ۳۱۸، از علی روایت کرده‌است که: گویی من در میان عجمیان هستم که خیمه‌های آنان در مسجد کوفه است. آن‌ها قرآن را آنگونه که نازل شده به مردم آموزش می‌دهند. گفتم (یعنی راوی): آیا قرآن فعلی آنگونه نیست که نازل شده؟!

گفت: نه، نام هفتاد نفر از قریش همراه با نام پدرانشان پاک شده‌است و اینکه می‌بینی نام ابو لهب هنوز هم در قرآن موجود است او از آن لیست پاک نشده‌است جهت خوار شماری پیامبر جو آل وی بوده؛ چرا که او عمویش بوده‌است.

و شیخ آن‌ها محمدبن محمد صادق صدر در تاریخ پس از ظهور ص ۶۳۷ می‌گوید: از ابو عبدالله نقل شده که وی گفته است: تو گویی من اکنون (قائم) را در بین رکن و مقام ملاحظه می‌کنیم که با مردم بر کتابی جدید که بر عرب خیلی دشوار و سخت است بیعت می‌کند (از آن‌ها بیعت می‌گیرد). و این روایت را شیخ آن‌ها کامل سلیمان در کتاب «روز رهایی» ص ۳۷۱ نقل کرده‌است.

و در تاریخ پس از ظهور ص ۶۳۸، از ابو جعفر روایت است که او گفته: قائم در سالی جداگانه از سال‌ها قیام می‌کند تا اینکه گفت: بخدا گویی من در بین رکن و مقام او را می‌نگرم که با امری جدید و کتابی جدید و قدرتی جدید از آسمان از مردم بیعت می‌گیرد و مردم با او بیعت می‌کنند. و در کتاب روز رهایی از کامل سلیمان ص ۳۷۳ از جعفر صادق آمده‌است: «وقتی که قائم ظهور می‌کند، کتاب اصلی الله تعالی را می‌خواند و آن مصحفی را که علی نوشته است، بیرون می‌آورد.»

و محمدبن محمد صادق صدر در تاریخ پس از ظهور (ص ۶۳۸) از محمدبن علی روایت کرده‌است که: اگر قائم آل محمد خارج ‌شود ... تا اینکه گفت: به امری جدید و سنتی جدید و قضاوتی جدید که بر عرب بسی دشوار و سخت است، بر می‌خیزد. «و در کتاب (روز رهایی ص ۳۷۲) از امیر مؤمنان نقل است که: تو گویی من هم‌اکنون شیعه‌هایمان را در مسجد کوفه نگاه می‌کنم. در حالی که خیمه‌هایی زده، قرآن را آنچنان که نازل شده، آموزش می‌دهند.»

و کامل سلیمان در کتاب (روز رهایی ص ۳۷۳) از مصحفی که مهدی آن را خواهد آورد، برای ما نقل کرده، و می‌گوید: وقتی که علی از (کتابت) آن فارغ شد، آن را به مردم نشان داد. آنگاه به آن‌ها گفت: این کتاب خدای عزّ وجل است آن چنان که الله آن را بر محمد نازل کرده‌است. در حقیقت من آن را از دو لوح (یعنی از دو جلدی که از اول تا آخر آن را در خود جمع کرده‌اند) جمع کرده‌ام. آنگاه آن‌ها گفتند: آن در نزد ما همان مصحفی است که قرآن را در خود جمع کرده‌است. ما احتیاجی به آن نداریم. آنگاه علی گفت: بخدا، بعد از امروز دیگر هرگز آن را نخواهید دید. بلکه فقط بر من لازم بود که وقتی آن را جمع کردم بر شما خبر دهم تا آن را بخوانید!

و نعمت الله جزائری در کتابش الأنوار النعمانیة ج ۲، ص ۳۶۰ گفته است: در اخبار روایت شده که آن‌ها (ع) به شیعیان خود دستور داده‌اند که از این قرآن موجود در قرائت نماز و غیر آن استفاده کنند و احکام آن را عملی سازند تا زمانی که مولای ما صاحب الزمان «مهدی» ظهور می‌کند که آنگاه این قرآن را از دستان مردم به آسمان رفعت می‌دهد و قرآنی را که امیر المؤمنین تألیف کرده‌است، بیرون می‌آورد و آن را می‌خواند و به احکام آن عمل می‌کند.

و ابو الحسن عاملی در «مرآة الأنوار ومشکاة الأسرار» ص ۳۶ [دارالتفسیر - قم] می‌گوید: قرآنی که از موارد مذکور محفوظ مانده، و موافق با آنچه که الله نازل کرده‌است می‌باشد، چیزی است که علی آن را جمع کرده و آن را حفظ کرده تا اینکه به پسرش حسن رسیده، و بدین ترتیب تا اینکه به قائم «مهدی» رسیده. و این قرآن امروز در نزد اوست درود و سلام خدا بر او باد.

محمدبن نعمان ملقب به مفید در مسائل سرویه ص ۸۱-۸۸ می‌گوید: این روایت از ائمه ما (ع) صحیح است که آن‌ها دستور داده‌اند به قراءت آنچه در بین دو جلد قرار دارد و اینکه از آن تجاوز نکنیم و چیزی از آن نکاهیم تا وقتی که قائم ظهور می‌کند آنگاه قرآن اصلی را که امیر المؤمنین جمع کرده‌است، تلاوت می‌کند.

می‌گویم: این همان اعتقاد شیعه است در اینکه امام مهدی که امام دوازدهم است، قرآنی را خواهد آورد که بر حسب اعتقاد آن‌ها از تحریف صحابه در امان مانده‌است. و از شیخ آن‌ها آیت الله میرزا حسن حائری – چنانکه در کتابش (الدین بین السائل والمجیب ص ۸۹ طبع سال ۱۳۹۴) آمده‌است – این سؤال را پرسیدند: روشن است که قرآن به شکل آیات جداگانه‌ای بر پیامبر جنازل شده‌است پس چگونه در قالب سوره‌ها جمع شد و اولین کسی که قرآن را جمع کرد چه کسی بود، و آیا قرآنی که ما امروزه آن را می‌خوانیم همه آیاتی را که بر نبی اکرم نازل شده شامل است یا اینکه دستخوش زیادت و نقصان گردیده‌است؟!

راستی مصحف فاطمۀ زهرا چه بر سرش آمد؟! حائری جواب داد: «آری، قرآن از طرف الله تعالی بر پیام‌آورش محمدبن عبدالله جدر ظرف مدت ۲۳ سال، یعنی از اول بعثتش تا روز وفاتش، نازل شده‌است. و اولین کسی که آن را جمع کرد و آن را به صورت کتاب در بین دو جلد قرار داد، همان امیر المؤمنین علی‌بن ابی‌طالب است و این قرآن را امام بعد از امام از پسران معصومش به ارث برده‌است و امام مورد انتظار «مهدی» وقتی که ظهور کند، آن قرآن را ظاهر خواهد کرد. الله تعالی فرج او را زودهنگام گرداند و ظهور وی را آسان نماید. پس عثمان در زمان خلافتش آن را جمع کرد. و این قرآن همانی است که از سینه‌های اصحاب یا از آنچه که آن‌ها نوشتند و ما در پیش روی خود داریم، آن را جمع‌آوری کرد.»

برادر مسلمانم! دقت کنید! در آنچه که می‌آید: در آنجا دو مصحف وجود داشته که یکی را علیسجمع کرده و دیگری را عثمانسجمع کرده‌است. و جناب حائری به این تصریح نکرده که آن دو مصحف با هم مطابق هستند. و برای مثال نگفته که مصحف عثمان همان مصحف علی است.

در واقع مصحف علی به امامان معصوم به ارث رسیده، و کسی که از آن اطلاع پیدا نکرده و امام مورد انتظار آن‌ها وقتی که ظهور می‌کند، آن را ظاهر خواهد کرد. و سائل حق دارد که بپرسد: اگر آن مصحفی که امام مورد انتظار شیعه آن را ظاهر کند، همان مصحفی باشد که در میان مسلمانان رایج و متداول است، پس آن مصحفی که امام مورد انتظار ظاهر می‌کند، چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد؟!

جواب را به علمای آن‌ها واگذار می‌کنیم

شیخ آن‌ها محمدبن محمد نعمان ملقب به مفید در کتابش (اوائل المقالات ص ۵۴)، طبع دوم تبریز ایران (و ص ۹۱ طبع کتاب اسلامی – بیروت) می‌گوید: روایت‌ها بصورت جامع و شامل از ائمه‌ی هدی از آل محمد از اختلاف و متفاوت بودن قرآن، و اینکه توسط بعضی از آن ظالمان دچار زیادت و نقص شده‌است، حکایت می‌کنند.

و کسی که او را فیلسوف فقهاء و فقیه فیلسوفان و استاد عصر خود و کلیۀ روزگار خود نام نهاده‌اند، یعنی مولی محسن ملقب به فیض کاشانی در تفسیر (الصافی – مقدمۀ ششم – ۱/۴۴ طبع اول، ۱۹۷۹ مؤسسه اعلمی للمطبوعات لبنان) می‌گوید: از همه اخبار و روایت‌های نقل شده‌از طریق اهل بیت چنین مستفاد می‌شود که قرآنی که هم‌اکنون فراروی ماست، تمام آن نیست آنگونه که بر محمد نازل شده‌است. بلکه قسمتی از آن بر خلاف آنی است که الله نازل کرده، و قسمتی از آن تغییر یافته و دست‌کاری شده، و اینکه اشیاء زیادی از آن حذف شده از جمله نام علی در بسیاری از جاها، و از جمله لفظ آل محمد؛ چندین بار، و از جمله نام‌های منافقان در جاهایشان. و غیر این‌ها... و اینکه این قرآن همچنین بر آن ترتیبی نیست که مورد پسند الله و رسول جمی‌باشد.

و همچنین علی‌بن ابراهیم قمی در تفسیرش ج ۱، ص ۳۶ – دارالسرور - بیروت گفته است: و اما آنچه که خلاف آنچه که الله نازل کرده‌است این گفته است:

﴿ كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ [آل عمران: ۱۱۰].

«شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده‏اید؛ امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و به الله ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ایمان مى‏آوردند، برایشان بهتر بود».

آنگاه ابوعبدالله به قاری این آیه گفته است: بهترین امت؟! در حالی که امیرالمؤمنین و حسن و حسین‌بن علی را می‌کشند؟! آنگاه به او گفته شد: ای پسر رسول خدا! این آیه چگونه نازل شد؟! گفت: فقط این نازل شد: ﴿ كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ [۲۴]آیا در آخر آیه مدح خدا را دربارۀ آن‌ها را نمی‌بینی:

﴿ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ [آل عمران: ۱۱۰].

و مثل آیه‌ی فوق است آیه‌ای که بر علی ابی عبدالله خوانده شد:

﴿ وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا ٧٤ [الفرقان: ۷۴].

«و آنان که مى‏گویند: ای پروردگارمان! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان و ما را پیشواى پرهیزکاران قرار بده».

آنگاه ابو عبدالله گفت: آن‌ها چیز بزرگی را با این تقاضا که آن‌ها را امام پرهیزگاران گرداند، از خدا خواستند. به او گفته شد: ای پسر رسول خدا! چگونه نازل شد؟! گفت: فقط این نازل شد:

﴿ وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا ٧٤ [الفرقان: ۷۴].

«و آنان که مى‏گویند: ای پروردگارمان! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان و ما را پیشواى پرهیزکاران قرار بده».

و نیز این آیه (مثل آیات فوق تغییر یافته است):

﴿ لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ [الرعد: ۱۱].

«انسان مامورانی دارد که پیاپی او را به امر الله از پیش رو و پشت سر حفاظت می‌کنند».

آنگاه ابو عبدالله گفت: چگونه آن چیز از امروز فرمان خدا محفوظ می‌شود؟ و چگونه مأمورانی از پیش‌رو، برای او خواهد بود؟!

آنگاه به او گفته شد: ای پسر رسول خدا و این چگونه است؟! گفت: این آیه فقط اینگونه نازل شد: «له معقبات من خلفه ورقیب من بین یدیه یحفظونه بامر الله» و نظیر چنین آیاتی فراوان است. و همچنین در تفسیرش ج ۱، ص ۳۷ دارالسرور – بیروت، می‌گوید:

و اما آیاتی که دست‌کاری شده‌اند این است:

﴿ لَّٰكِنِ ٱللَّهُ يَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِۦۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَشۡهَدُونَۚ [النساء: ۱۶۶].

«ولی خدا گواهی می‌دهد به آنچه که (درباره علی به اصطلاح شیعه) نازل کرده‌است. آن را با علم خود نازل کرده، و ملائکه شهادت می‌دهند».

و ﴿ ۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ [المائدة:۶۷].

«ای پیامبر آنچه را که از طرف پروردگارت (دربارۀ علی به زعم شیعه) نازل شده، ابلاغ کن و اگر ابلاغ نکنی، پس رسالتش را ابلاغ نکردی».

﴿ إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَظَلَمُواْ لَمۡ يَكُنِ ٱللَّهُ لِيَغۡفِرَ لَهُمۡ وَلَا لِيَهۡدِيَهُمۡ طَرِيقًا ١٦٨ [النساء: ۱۶۸].

«کسانی که کافر شدند (و نسبت به حق آل محمد (به زعم شیعه‌ها)) ظلم کردند، خدا آن‌ها را نمی‌بخشد، و نه هم به راه (راست) هدایت‌شان می‌کند».

﴿ وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ ٢٢٧ [الشعراء: ۲۲۷].

«و کسانی (در حق آل محمد) ظلم کردند بزودی خواهند دانست که به کجا باز خواهند گشت».

﴿ وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ [الأنعام: ۹۳].

و شیخ آن‌ها و علامۀ آن‌ها نعمة الله جزائری در (الأنوار النعمانیة ج ۲/۳۵۷ ط. تبریز ایران) می‌گوید: «سوم اینکه پذیرفتن به تواتر رسیدن (قرائات هفتگانه) از وحی الهی، و بودن هر یک به اینکه جبرئیل آن را فرود آورده، منتهی به طرح روایت‌های جامع بلکه متواتر می‌شود که صراحتاً بر واقع شدن تحریف و دستبرد در قرآن به لحاظ کلام و ماده و اعراب دلالت دارند. با وجود آنکه علمای ما – رضوان الله علیهم – بر صحت آن و تصدیق کردن آن اتفاق کرده‌اند.»

و شیخ آن‌ها و علامۀ آن‌ها ملا باقر مجلسی در «مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول ۱۲/۵۲۵-۵۲۶، طبع ۲، نشر دارالکتب اسلامی طهران روایتی را وارد کرده که آن‌ها از ابو عبدالله روایت کرده‌اند که او گفته است: قرآنی که جبرئیل آن را برای حضرت محمد جآورد، هفده هزار آیه می‌باشد.»

و در توضیح این روایت می‌گوید: «موثق است. و در بعضی از نسخه‌ها، از هشام‌بن سالم از هارون‌بن مسلم نقل است که این خبر صحیح است. و ناگفته پیداست که این خبر و بسیاری از اخبار صحیح آشکارا از نقص قرآن و تغییر آن حکایت می‌کنند. به نظر من اخبار در این باره همگی به لحاظ معنایی متواتر هستند و طرح کردن همۀ آن‌ها واجد رفع اعتماد از اخبار – به لحاظ رأس – است بلکه گمان من این است که اخبار در این باره از اخبار امامت کمتر نیستند پس چگونه خواهد بود نسبت به ثبوت آن بوسیله‌ی خبر؟!»

و شیخ آن‌ها ابو منصور احمدبن علی بن ابی طالب طبرسی در کتابش (احتجاج ۱/۲۲۵-۲۲۸ ط ۱۴۱۴ هـ‍ منشورات شرکت کتبی بیروت) و (طبع اعلمی بیروت ج ۵، ص ۱۵۵) از ابوذر غفاری نقل می‌کند که او گفته است: وقتی که پیامبر جوفات یافت، علی قرآن را جمع کرد، و طبق وصیت پیامبر آن را به سوی مهاجران و انصار آورد. سپس وقتی که ابوبکر آن را گشود، در اولین صفحه‌ای که آن را باز کرد، رسوایی‌های آن قوم بیرون آمد. آنگاه عمر برخاسته و گفت: ای علی! آن را باز گردان ما هیچ احتیاجی به آن نداریم. به همین خاطر علی آن را برگرفت، و بازگشت، سپس عمر، زیدبن ثابت را که یک قاری قرآن بود، حاضر کرد و به او گفت: علی قرآنی را آورد و در آن رسوایی‌ها و فضایح مهاجران و انصار موجود است، و ما چنین نظر دادیم که قرآن جمع‌آوری و تألیف شود، و آنچه را که از فضیحت و هتک (حرمت) مهاجران و انصار در آن بود، از آن حذف شود. زید هم در این رابطه پیشنهاد او را قبول کرد.

وقتی که عمر خلیفه شد، از علی خواست که آن قرآن را به آن‌ها تحویل دهد تا فیمابین خود آن را تحریف کنند. به همین خاطر عمر گفت: ای ابو الحسن! چرا قرآنی را که پیش ابوبکر آوردی، پیش ما نمی‌آوری؟! علی گفت: اصلاً (حرفش را هم نزنید) چرا که من آن را منحصراً نزد ابوبکر آوردم تا حجتی بر شما باقی نماند و در روز قیامت نگوئید که ما از این غافل بودیم، یا بگویید تو قرآنی را که در نزدت بود، نیاوردی (قرآنی که فقط پاکان آن را باید لمس کنند.) عمر گفت: پس آیا برای ظاهر کردن آن وقت مشخص وجود دارد؟! گفت: آری، وقتی که قائم (از فرزندان من) ظهور می‌کند، و مردم را بر آن حمل می‌کند که آنگاه سنت بوسیلۀ (وی) جاری می‌شود. (درود و سلام بر او باد).

و طبرسی شیعی امامی (۱/۳۷۱) (اعلمی، بیروت ۱/۲۴۹) می‌گوید: و به طور عموم تقیه به تصریح کردن اسماء بدل شده و زیادت در آیات آن اجازه نمی‌دهد. پس آنچه که شنیده‌ای همین کافی تو است از جواب در این جایگاه.

چرا که شریعت تقیه از تصریح کردن به زیادتر از آن ممنوعیت بعمل آورد.

و طبرسی در جایی دیگر (۱/۳۷۷-۳۷۸) (اعلمی – بیروت – ۱/۲۵۴) می‌گوید: و اگر همه آنچه را که حذف شده و تحریف شده و تبدیل شده ... را برای شما شرح دهم، سخن به طول می‌انجامد، و آنچه که تقیه اظهار کردن آن را از فضایل اولیاء و زشتی‌های دشمنان منع کرده‌است، ظاهر می‌شود. و شیخ آن‌ها که او را به عارف مشهور توصیف کرده‌اند یعنی سلطان محمد جنابذی ملقب به سلطان علی شاه، در کتاب (بیان العادة فی مقامات العبادة ۱۹-۲۰، از جزء اول که مؤسسۀ اعلمی مطبوعات بیروت در سال ۱۴۰۸ ه‍ اقدام به چاپ آن کرد) می‌گوید: بدان که روایت‌های جامع و شامل نقل شده از ائمه اطهار همگی حکایت از آن دارد که قرآن کنونی دستخوش زیادت و نقص و تحریف و تغییر گردید است آن هم بطوری که تماماً یقین بخش هستند. و اما اینکه برخی تأویل بر این دارند که زیادت و نقصان و تغییر صرفاً در طرز برداشت و تفهم آن‌ها از قرآن بوده‌است نه در لفظ آن، کاری متکلفانه انجام داده‌اند. و شخصیت‌های کامل را نسزد که در خطاب‌های عام خود قایل بدان شوند.

و شیخ آن‌ها که در نزد شیعیان به کارشناس فاضل و کسی که همه تلاش خود را صرف ادای تکلیف و مسئولیت می‌کند، متصف است یعنی آقای ابوالحسن عاملی مولی محمد طاهربن عبدالحمیدبن موسی‌بن علی‌بن معتوق‌بن عبدالحمید العاملی النباطی فتونی در مقدمۀ تفسیرش (مرآة الأنوار ومشکاة الأسرار ص ۳۶، چاپ مؤسسه آفتاب تهران، سال ۱۳۷۴ شمسی از منشورات مؤسسۀ اسماعیلیان قم) می‌گوید: بدان حق گریزناپذیری که به سبب اخبار و روایت‌های متواتر آتی و غیر آن‌ها بدست می‌آید این است که این قرآنی که هم‌اکنون در جلوی ما قرار دارد، بعد از وفات رسول الله جتغییراتی چند در آن بچشم می‌خورد، و کسانی که آن را بعد از پیامبر ججمع‌آوری کردند، بسیاری از کلمات و آیاتی که موافق با آنچه که الله تعالی نازل کرده بود و علی آن را جمع کرده و آن را نگاه داشته بود تا وقتی که به پسرش حسن رسید و بدین ترتیب تا اینکه به قائم منتهی شد، را حذف کردند. باری، قرآن اصلی امروز در نزد قائم است درود و سلام خدا بر او باد.

و عاملی فتونی در صفحۀ ۴۹ می‌گوید: «بدان، آنچه که از ثقۀ اسلام آقای کلینی برداشت می‌شود این است که وی به تحریف و تغییر قرآن کنونی اعتقاد دارد چرا که وی روایت‌های زیادی را در کتابش در این زمینه نقل کرده‌است و جالب اینکه راویان آن‌ها را موثق دانسته و هر گونه قدح و مخالفتی را با آن روایات بعید دانسته است. البته ایشان درباره شیخش جناب علی‌بن ابراهیم قمی هم چنین نظری دارد. چرا که تفسیر وی سرشار از چنین روایت‌هایی است. وی در تفسیرش گفته است: این گفته‌ی خدا:

﴿ كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ [آل عمران: ۱۱۰].

بر خلاف نزول اصلی قرآن است. چرا که صادق به قاری این آیه گفت: بهترین امت؟! در حالی که علی و حسین‌بن علی را می‌کشید؟! به او گفته شد: پس چگونه نازل شد؟! گفت: فقط نازل شد: ﴿ كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ مگر مدح و ستایش خداوند را در آخر آیه نسبت به آن‌ها نمی‌بینی: ﴿ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ پس آن مرحوم آیات عدیده‌ای را از این دست نقل کرد. پس گفت و اما آنچه که از قرآن حذف شده، این گفته‌ی الله تعالی است. ﴿ لَّٰكِنِ ٱللَّهُ يَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيۡكَۖ [النساء: ۱۶۶] [فی علی] گفت و بدینسان نازل شد: ﴿ أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِۦۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَشۡهَدُونَۚ ...[النساء: ۱۶۶] سپس آیاتی را از این دست ذکر نمود.

و جماعتی از علمای مفسر ما مانند عیاشی و نعمانی و فرات کوفی و دیگران با قمی و کلینی موافقت کرده‌اند. و این نظریه، نظریه‌ی اکثر محققان و محدثان متأخر و نظریۀ شیخ بزرگوار احمدبن ابی طالب طبرسی است چنانکه کتابش (احتجاج) به آن تصریح می‌کند. و در حقیقت شیخ علامۀ ما محمد باقر، خادم علوم اهل بیت و خادم روایت‌های آن‌ها، در کتابش (بحار الانوار) او را یاری داده، و دامنه‌ی بحث را گسترده ساخته است. البته از احمد طبرسی در این باره بیشتر سخن نگفته است. اینجانب هم بعد از پیگیری اخبار و روایت‌ها و بررسی آثار به این نتیجه رسیده‌ام که این سخن کاملاً صحیح است، و می‌توان آن را از جملۀ ضروریات و اصول مذهب تشیع نامید و یکی از بزرگترین و اساسی‌ترین مفاسد غصب خلافت بوده‌است.

و علامه سیدعدنان بحرانی در کتابش (مشارق الشموس الدریه) ص ۱۲۶، پس از ذکر روایت‌هایی که وجود تحریف را در نظر او ثابت می‌کنند، می‌گوید: اخباری که قابل شمارش نیستند، فراوانند و حتی از حد تواتر هم گذشته‌اند. حال که در میان هر دو دسته این خبر پیچیده که قرآن دچار تحریف و تغییر شده‌است. در نقل آن روایت‌ها آنچنان فایده‌ی زیادی متصور نیست. صحابه و تابعین بلکه و گروه محق اجماعاً بر این عقیده‌اند که این تغییرات و تحریفات به قرآن راه یافته است و به همین خاطر، گروه حق به جانب، این دیدگاه را از جملۀ ضروریات و اصول مذهب خود می‌داند و بوسیلۀ آن روایت‌ها یکدیگر را محکوم کرده‌اند.

و علامۀ محدث مشهور یوسف شیعه بحرانی در کتابش (الدرر النجفیه، مؤسسۀ آل بیت ص ۲۹۸) بعد از ذکر روایت‌هایی که در نظرش تحریف قرآن را ثابت می‌کنند، می‌گوید: ناگفته پیداست که این اخبار و روایت‌های شسته و رفته دیدگاه‌ها را تأیید می‌کنند و بر آن انگشت صحت می‌گذارند. و اگر این روایت‌ها به علت کثرت و انتشارشان مورد طعن و اعتراض قرار بگیرند، (رفته رفته) همۀ اخبار شریعت هم مورد طعن قرار می‌گیرند و این کاملاً روشن است. مگر نه اینکه اصول (دین) یکی است. و همچنین شیوه‌ها و راویان و مشایخ و ناقلان هم تحت الشعاع این اصول قرار می‌گیرند. و به جان خودم سوگند اگر بگویند تغییر و تبدیلی در قرآن راه نیافته، فقط بخاطر (خود شیرینی) و حسن ظن و به پیشوایان (خلفای) ستم پیشه است. و اینکه آن‌ها به امانت بزرگ خیانت نکرده‌اند، در حالی که در آن یکی امانت که بسی زیان‌آورتر برای دین است، خیانت کرده‌اند.

و همچنین علامۀ محقق شیعه میرزا حبیب الله هاشم خوئی در کتابش (منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة) [مؤسسه وفاء – بیروت، المختار الأول، ص ۲۱۴-۲۲۰] دلایلی در زمینۀ نقصان قرآن بر شمرده‌است و ما تعدادی از این ادله را طبق گفته این عالم شیعی، ذکر می‌کنیم:

۱- نقص سوره‌ی ولایت

۲- نقص سوره‌ی نورین

۳- نقص بعضی کلمات از آیات.

سپس گفته است: امام علی در دوران خلافتش به علت تقیه‌کاری، نتوانست قرآن را تصحیح کند، همچنین بخاطر آن اقدام به این کار نکرد. تا این قرآن در روز قیامت بر محرفان و تغییر دهندگان همچون حجت و دلیلی قد علم کند.

و همچنین گفته است: ائمه از ترس اینکه در بین مردم اختلاف ایجاد نشود، و مردم به کفر اصلی خود باز نگردند، نتوانستند که قرآن اصلی و صحیح را ظاهر کنند.

مطالب فوق، بعضی از تصریحات و مقولات علمای شیعه است به اینکه قرآن کنونی ناقص و تحریف‌شده می‌باشد. و چون اعتقاد به تحریف قرآن از جملۀ اصول و ضروریات مذهب تشیع است، علمای آن‌ها چه در گذشته و چه در جدید، اختصاصاً کتاب‌هایی را در این زمینه نوشته‌اند و از این اعتقاد مغرضانه و کثیف خود پرده برداشته‌اند. تا جایی که بنده می‌دانم آخرین نفر آنکه در این عرصه قلم فرسایی کرده است شیخ و علامۀ آن‌ها میرزا حسین‌بن میرزا محمد تقی‌بن میرزا علی‌بن محمد نوری طبرسی می‌باشد. وی کتابی تألیف کرده تحت عنوان (فصل الخطاب فی إثبات تحریف الکتاب رب الأرباب) وی بنا به گمان خود، با تکیه بر ۲۰۰۰ روایت، در این کتاب ادعا کرده که قرآن دستخوش تحریف گردیده‌است.

در مقدمه‌ی کتابش گفته است: این کتابی نادر و بزرگ و ارزشمند است که در زمینۀ اثبات تحریف قرآن و رسوایی‌های ستم‌پیشه‌گان و تجاوزکاران آن را به نگارش در آورده‌ام. و آن را «فصل الخطاب فی تحریف الکتاب رب الأرباب» نام نهاده‌ام.

و این گمراه شده از قرآن کریم، در جایی که سخن از دلایل تحریف بعمل می‌آورد، می‌گوید: «فصاحت آن در بعضی از فقره‌ها بالغ است و به حد اعجاز می‌رسد و بعضی دیگر از آن سخیف است. (استغفر الله ونعوذ بالله) تا جائی که من اطلاع دارم هیچ عالم شیعی، کتاب فصل الخطاب را انکار نکرده‌است. این آقای طبرسی در نزد شیعه مکانت و منزلت بزرگی دارد. در حقیقت آیت الله شیعه «محسن امین» در کتاب (اعیان الشیعه) برای او بیوگرافی نوشته و از او تمجید بعمل آورده‌است و همچنین شیخ آن‌ها عباس قمی در (کنیه‌ها و القاب) و آغا بزرگ طهرانی در (نقباء البشر) او را مورد ثنا و تعریف قرار داده‌اند با توجه به اینکه کتاب طبرسی (مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل) از جملۀ کتاب‌های معتمد شیعه است.

چرا که این کتاب نوعی تکمله زدن بر کتاب وسائل الشیعۀ حر عاملی بحساب می‌آید. و نوری طبرسی در نزد شیعه به آخرین محدث ملقب است!

در کل شیعه‌ها قایل به تحریف قرآن هستند، و نسبت به راویان و محدثان طعن زدۀ خود، حس بشر دوستیشان گل می‌کند و احساس دلسوزی می‌کنند. و اگر در مقابل اهل سنت تحریف قرآن را هم انکار می‌کنند، همه و همه از باب تقیه است که در سایۀ آن می‌توانند اهل سنت را به بازی بگیرند و بر آن‌ها دروغ ببندند. و گرنه احساس ترحم و دلسوزی نسبت به نوری طبرسی و امثال او مانند قمی و کلینی و دیگران که قایل به تحریف قرآن هستند، چه معنایی دارد؟!

و بزرگترین مثال بر این رهبر و رئیس حوزۀ علمیۀ آن‌ها و مرجع اعلای آن‌ها در نجف ابوالقاسم خوئی است که در کتابش «البیان فی تفسیر القرآن» ص ۲۷۸، چاپ چهارم سال ۱۳۸۹، می‌گوید: سخن از تحریف قرآن، خرافات و خیال‌اندیشی است که فقط و فقط سست عقلان قایل به آن هستند... و شخص عاقل و منصف و متدبر قاطعانه و بی‌هیچ تردیدی این سخن را باطل و خرافی می‌داند.

می‌گویم: پس آیا جناب کلینی و قمی و طبرسی و مجلس و نوری و فتونی و مفید و غیر آن‌ها از جملۀ کسانی هستند که عقلشان ضعیف و ناتوان است؟! و از جمله کسانی هستند که تحت الشعاع این اتهام قرار می‌گیرند؟! آیا اگر این سخن خوئی را حمل بر تقیه کنیم که در سایۀ آن آن‌ها می‌توانند به دشمنان خود دروغ بگویند، او را صادق می‌دانیم؟!

در اینجا امور جداً مهمی وجود دارد که آن‌ها را فراروی خواننده‌ی گرامی قرار می‌دهیم که متعلق به دیدگاه خوئی از قرآن می‌باشد. و حکم دربارۀ آن‌ها را به خواننده واگذار می‌کنیم.

اول: جناب خوئی، آقای علی‌بن ابراهیم قمی که کتاب الله را مورد طعن قرار می‌دهد، موثق و مورد اعتماد دانسته است. به معجم رحال الحدیث خوئی مراجعه کنید.

دوم: این اباالقاسم خوئی همان کسی است که به دعای دو بت قریش فتوا داده، و در این دعا دو فقره آمده که ابوبکرسو عمرسرا به دستبرد در قرآن متهم می‌کنند: یکی: «خدایا لعنت کن دو بت قریش ... آن دو که مخالف فرمان تو عمل کردند... و کتابت را تحریف کردند.»

دومی: «خدایا به عدد هر آیه‌ای که آن را تحریف کرده‌اند، آن‌ها را لعنت کن!»

سوم: این آقا کاملاً به این قانع شده که امام علی مصحفی در اختیار داشته که با قرآنی که مسلمانان در همۀ نقاط دنیا با آن عبادت می‌کنند، مغایر است. چرا که در تفسیرش (البیان) ص ۲۴۳، می‌گوید: «وجود مصحفی برای امیر مؤمنان که در ترتیب سوره‌ها با قرآن موجود مغایرت دارد، از جمله چیزهایی است که شک در آن درست نیست. و همین که علمای اعلام وجود آن را پذیرفته و در این زمینه با هم سازش و توافق دارند، ما را از زحمت ثابت کردن آن بی‌نیاز ساخته است.»

چهارم: این آقا چنین نظر دارد که نسخ تلاوت مستلزم قول به تحریف قرآن است. و چون نسخ تلاوت در کتاب و سنت ثابت است پس بنظر جناب خوئی این یعنی تحریف در قرآن هم راه یافته است. او در صفحۀ (۲۱۹) می‌گوید: قول به نسخ تلاوت ذاتاً قول به تحریف قرآن است و بر همین اساس، اشتهار قول به واقع شدن نسخ در تلاوت در نزد علمای اهل سنت مستلزم اشتهار قول به تحریف است.

و در صفحۀ ۲۲۴ می‌گوید: ناگفته پیداست که اگر بگوئیم تلاوت نسخ شده‌است، ذاتاً بدین معنی است که بگوئیم در قرآن تحریف و اسقاط و حذف هم راه یافته است.

پنجم: خوئی در صفحه ۲۱۹ گفته است: و جماعتی قول به عدم تحریف در قرآن را به بسیاری از بزرگان نسبت داده‌اند. از جمله شیخ مشایخ «مفید».

می‌گویم: شما قبلاً ملاحظه کردید که جناب مفید چنین معتقد بود که روایت‌های جامع و شاملی در زمینۀ وقوع تحریف در قرآن آمده‌اند و خوئی هم در اینجا که می‌گوید (و نسبت داده‌اند) در مقام گمراه کردن و تقلب کردن بر آمده، و عمداً می‌خواهد به نظر صحیح مفید نسبت به تحریف قرآن اشاره نکند.

ششم: خوئی احادیث وارده در باب تحریف را در نزد خودشان قوی دانسته است. او در صفحۀ ۲۴۵-۲۴۶ گفته است: بسیاری از روایت‌ها گرچه به لحاظ سند ضعیف هستند، تعدادی از آن‌ها را از کتاب احمدبن محمد سیادی نقل کرده‌ام. او کسی است که علمای رجال متفقاً قایل بر فساد مذهبش هستند و او قایل به تناسخ است. و نیز از علی‌بن احمد کوفی نقل کرده‌ام که علمای رجال می‌گویند او کذاب است و فاسد المذهب می‌باشد. اما کثرت روایات این قطعیت را می‌بخشد که بعضی از آن‌ها از ائمه‌ی معصومین روایت شده‌اند و من از اطمینان به این نمی‌کاهم. و در آن روایات تعدادی هم هستند که به شیوه‌ی معتبری روایت شده‌اند بنابراین ما نیازی نداریم که بیاییم دربارۀ سند تک‌تک روایت‌ها سخن بگوئیم.

هفتم: ابو القاسم خوئی در «معجم رجال الحدیث» ص ۲۴۵، جز چهاردهم، چاپ بیروت سال ۱۴۰۳، از برید عجلی از ابو عبدالله روایت کرده که او گفته است: «خداوند در قرآن نام هفت نفر را ذکر کرد که قریش نام شش نفر آن‌ها را پاک کرد و ابو لهب را باقی گذاشتند.

و من (راوی) از این قول خدا پرسیدم ﴿ هَلۡ أُنَبِّئُكُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّيَٰطِينُ ٢٢١ تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ ٢٢٢ [الشعراء: ۲۲۱- ۲۲۲]. «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل می‌شوند؟! آن‌ها بر هر دروغگوی گنهکار نازل می‌گردند».گفت: آن‌ها هفت نفرند: مغیره بن سعید، و بنان، و صائد نهدی، و حارث شامی، و عبدالله‌بن حارث، و خمره‌بن عمار زبیری، وابو الخطاب.

و خوئی روایت‌های زیادی را همزمان با این روایت نقل کرده، و در صفحۀ ۲۵۹ از همان جلد ذکر شده، در توضیح آن‌ها گفته است: از این روایت‌ها چنین بدست می‌آید که محمدبن ابی زینب مردی گمراه و گمراه شده، و دارای عقیده‌ی فاسد بوده و بعضی از این روایت‌ها گرچه دارای سندی ضعیف هستند، اما آنقدر روایت صحیح در میان آن‌ها وجود دارد، که ادعای تواتر در آن‌ها را به مرحلۀ اجمال می‌رسند که دور نیست.

و پرواضح است که خوئی درجه‌ی این روایت را از جهت صحت و ضعف بیان نکرده‌است. اما در جلد نهم صفحۀ ۴۷ به این روایت خبیث و مغرضانه که به کتاب الله طعنه می‌زند، استشهاد می‌کند: «و در بیوگرافی محمدبن ابی زینب تفسیر او از این آیه می‌آید: ﴿ هَلۡ أُنَبِّئُكُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّيَٰطِينُ ٢٢١ تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ ٢٢٢ و اینکه صائد نهدی یکی از آن‌ها بوده‌است.»

و چنانکه معلوم و روشن است آنچه که خوئی در اینجا به آن استشهاد کرد نیمی از آن روایت خبیث است و طبق عادتش به لحاظ صحت یا ضعف به آن نپرداخته است با آنکه انگیزه‌ها فراهم است برای آنکه آن را مورد انتقاد قرار دهد و از کتاب خدای عزّ وجل دفاع کند. اما او این کار را نکرده‌است.

هشتم: این آقا خجالت نمی‌کشد از این که در صفحۀ ۲۱۹ از تفسیرش صراحتاً دروغگویی می‌کند. او می‌گوید: «چیزی که در بین علمای شیعه و محققان آن‌ها مشهور است و بر سر آن توافق دارند این است که تحریفی در قرآن صورت نگرفته است.» سپس خود را تکذیب کرده و گفته است: «پس جمعی از محدثین شیعه و علمای اهل تسنن به واقع شدن تحریف در قرآن گرایش یافته‌اند.»

جرأت او را در این گفته نگاه کنید «و جمعی از علمای اهل سنت؟!! می‌گویم: این همان خوئی و این همان اقوال و افکارش است، و نباید از ما پنهان بماند که وی سوگند خوردن به دروغ را از باب تقیه جایز می‌داند. در کتاب (التنقیح شرح عروة الوثقی) (۴/۲۷۸-۳۰۷). از جعفر صادق نقل کرده (و این روایت را صحیح دانستم که او گفته است: هر کاری که کردید یا بر سر آن سوگندی از باب تقیه خوردید، دستتان باز است (و گناهی بر شما نیست).

هشدار هشدار از این شیطان‌های حق باز که برای فریب دادن مسلمانان و دروغ گفتن بر آنان، سوگند دروغ‌آمیز را هم جایز می‌دانند.

برادر مسلمانم! مسئله‌ای مهم و خطیر را ملاحظه کن و آن اینکه جناب خوئی قائلان به تحریف قرآن را کافر ندانسته، چرا؟!، چون مذهب شیعه بر اساس روایت‌های اینان مبنی بر تحریف قرآن، استوار است حال اگر روایت‌ها و اقوال اینان مردود اعلام شود، دیگر چیزی از مذهب آنان باقی نمی‌ماند و تماماً نابود خواهد شد.

برادر مسلمانم! از این تعجب مکن که شیعه هم اینک قرآن موجود را قرائت می‌کنند؛ با آنکه به گمانشان تحریف شده‌است!! چون آن‌ها برحسب اقوالشان به این مسأله دستور داده شده‌اند. مثلاً همین آقای نعمت الله جزائری در کتاب (الأنوار النعمانیة ج ۲، ص ۳۶۳، منشورات اعلمی بیروت) خاستگاه و علت قرائت شیعه از این قرآن را با وجود آنکه می‌‌گویند تحریف شده، ذکر می‌کند و می‌گوید: در اخبار و روایت‌ها روایت شده که ائمه علیهم السلام شیعه‌های خود را به قرائت قرآن موجود در نماز و غیر آن و به عمل به احکام آن دستور داده‌اند آن هم تا زمانی که مولای ما صاحب الزمان ظهور می‌کند و آن قرآن را از دسترس مردم بر می‌دارد و به آسمان ارتفاع می‌دهد و آن قرآنی را که امیر المؤمنین تألیف کرده‌است بیرون می‌آورد، پس آن را قرائت می‌کند و به احکام آن عمل می‌نماید. و محمدبن نعمان ملقب به «مفید» در «مسائل سرویه ۷۸-۸۱، و همچنین اصفهانی در (آراء حول القرآن ص ۱۳۵) گفته است: این خبر از ائمه‌ی ما صحیح است که آن‌ها به ما دستور داده‌اند که قرآن قرار گرفته در بین دو جلد را بخوانیم و در پی زیاد کردن یا کم کردن از آن بر نیائیم تا زمانی که قائم ظهور می‌کند آنگاه او قرآن اصلی – یعنی همانی که امیر المؤمنین آن را جمع کرده‌است – بر مردم می‌خواند و آن‌ها ما را فقط از قرائت حرف‌هایی که بر حروف ثابت شده مصحف افزون است، و بوسیله‌ی روایت‌هایی آمده‌اند، نهی کرده‌اند؛ چرا که این حروف (زیادی) به صورت تواتر نیامده بلکه فقط در قالب روایت‌هایی (آحاد) آمده‌اند. (و در روایت‌های آحاد) هم گاهی شخص ناقل دچار اشتباه می‌شود. و گذشته از این، اگر انسان بر خلاف مألوف قرآن کنونی، بخواند، خودبه‌خود بهانه به دست اهل خلاف و جباران می‌دهد و خود را در معرض هلاک قرار می‌دهد. به همین خاطر ما را از قرائت خلاف قرآن موجود منع کرده‌اند.»

اما ادعای بعضی از شیعه مبنی بر اینکه تحریف در قرآن، منظور از آن، تحریف بوسیلۀ تفسیر است، این سخنی باطل است و دلیل ما بر بطلان آن این است: ادعای آن مبنی بر وجود قرآن صحیح در نزد مهدی موعود؛ یعنی قرآن موجود کنونی صحیح نیست چرا که اگر قرآن مهدی مثل قرآن کنونی نمی‌بود، پس ادعای شیعه مبنی بر وجود قرآن در نزد مهدی چه فایده‌ای دارد؟!

با روایت موجود در کافی (۲/۵۹۷) (کتاب فضل قرآن) که در آن فصل آمده‌است: قرآنی که بر محمد نازل شده هفده هزار آیه بوده، اما قرآن موجود فعلی تقریباً شش هزار و دویست آیه می‌باشد، و این یعنی دو سوم آیات قرآن ناقص است و این ادعا را نموده کسی که این حدیث را شرح داده و از جمله‌ی آنان مجلسی است در کتاب (مرآة العقول) ج ۱۲، ص ۵۲۵، و نیز صالح مازندرانی در شرح این حدیث در کتابش «شرح جامع کافی» ج ۱۱، ص ۷۶، به نقل از اصول مذهب شیعه.

اعتراف بعضی از بزرگان علمای شیعه به اینکه تحریف در قرآن فقط در تفسیر نیست بلکه در الفاظ قرآن هم می‌باشد مانند مجلسی در مرآة العقول ج ۱۲، ص ۵۲۵، و حبیب الله هاشمی در (البراعة فی شرح نهج البلاغة) ص ۲۱۶.

ادعای علمای شیعه به نقص کامل سوره‌ها از قرائت، مانند سورۀ ولایت و سورۀ نورین [دو نور] چنانکه مجلسی در کتابش (تذکرة الائمه ۱۸-۲۱، و حبیب هاشمی در کتابش (البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج ۲، ۲۱۷)، و نوری طبرسی در کتابش فصل الخطاب ص ۱۸۰، گفته‌اند.

سورۀ نورین این است: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به دو نوری که آن‌ها را نازل کرده‌ایم، ایمان بیاورید. آن دو، آیات مرا بر شما می‌خوانند و شما را از عذاب روزی بزرگ بر حذر می‌دارند. دو نور که از یکدیگر هستند. و من شنوا و آگاه هستم. کسانی که به عهد و پیمان خدا و رسولش در آیاتی، وفاء می‌کنند، برای آن‌ها بهشت‌های پر از ناز و نعمت است. و کسانی که بعد از ایمانشان کافر شدند، چون میثاق و عهد خود، و آنچه را که رسول بر سر آن با آن‌ها پیمان بسته بود، شکستند، در آتش جهنم پرتاب کرده می‌شوند. آن‌ها به نفس خود ظلم کردند، و از وصی پیامبر سرپیچیدند، آن‌ها از آب داغ دوزخ آب داده می‌شوند. خدایی که نور آسمان و زمین است بر هر چیزی که بخواهد (توانا است).

و از ملائکه‌اش کسانی را برگزید، و از میان مؤمنان (اوصیائی) قرار داد، خدا هرچه بخواهد انجام می‌دهد هیچ خدای نیست جز او که رحمان و رحیم است. کسان قبل از آن‌ها نسبت به رسولانشان مکر و حقه بکار بردند، من هم با این همین مکر و حقه آن‌ها را گرفتم (و نابود ساختم) براستی که گرفتن من شدید و دردناک است. الله تعالی عاد و ثمود را بخاطر آنچه که کسب کردند، هلاک ساخت، و آن‌ها را برای شما بعنوان یادآوری و تذکره‌ای قرار داد. آیا پرهیزگاری نمی‌کنید؟! و فرعون و پیروانش را بخاطر سرکشی بر موسی و برادرش هارون غرق کرد. تا برای شما نشانه و آیتی بشود. و بیشتر شما فاسق هستید. خدا همۀ آن‌ها را در روز حشر جمع می‌کند، و وقتی که مورد سؤال و بازخواست قرار می‌گیرند، نمی‌توانند جواب دهند. در حقیقت جهنم منزلگاه آن‌هاست. و الله تعالی دانا و کاردان است. ای رسول، انذار و هشدار مرا ابلاغ کن! بزودی خواهند دانست. در حقیقت کسانی که از آیات و حکم من روی می‌گرداندند، ضرر کرده‌اند، مانند کسانی که به عهد تو وفا می‌کنند، من جنات نعیم را به آن‌ها پاداش می‌دهم.

براستی که خدا دارای مغفرت و پاداش عظیم است. و علی از جمله‌ی متقیان است و ما در روز قیامت حق او را پرداخت می‌کنیم، و ما از ظلمی که به او شده، غافل نیستیم. و او را گرامی داشتیم. و همگان را هلاک می‌کنیم. او و فرزندانش به یقین از جمله صابران هستند و دشمن آن‌ها، امام مجرمان است. بگو به کسانی که بعد از ایمانشان کافر شدند: زینت حیات دنیا را طلب کردید، و با عجله آن را طلب نمودید، و آنچه را که خدا و رسولش به شما وعده داده بودند، فراموش نمودید و بعد از محکم کردن پیمان‌ها، آن‌ها را شکستید و پاره کردید و ما مثال‌ها را برای شما زدیم، تا شاید شما هدایت یابید. ای رسول! ما آیات روشنگری را به سوی تو فرستادیم. کسی که به آن‌ها وفا کند، مؤمن است و هر کس بعد از تو از آن‌ها روی گرداند، شکست می‌خورند، پس از آن‌ها روی بگردان. چرا که آن معرض و روی گردان هستند.

ما در روزی که چیزی به درد آن‌ها نمی‌خورد، و مورد رحم قرار نمی‌گیرند، آن‌ها را حاضر کنیم آن‌ها را در جهنم جایگاهی خواهیم داد که از آن تکان نخواهند خورد. پس تسبیح پروردگار خود کن! و از جمله سجده‌کنندگان باش. و در حقیقت موسی و هارون را با آنچه بر جای مانده، فرستادیم آن‌ها به هارون ظلم کردند. اما (او) صبری زیبا پیشه کرد. و ما نتیجتاً بعضی از آن‌ها را بوزینه و خوک قرار دادیم. و تا روز قیامت، آن‌ها را لعنت کردیم. پس صبر کن آن‌ها خواهند دید.

و برای تو از آن‌ها یک (وصی) قرار دادیم تا شاید برگردند. و هر کس از فرمان من روی گرداند، بازگشتش بسوی من است (و من می‌دانم با او چه کار کنم)؟ پس با این کفر خود کمی بهره بگیرند، پس ای رسول از عهدشکنان سؤال مکن، ما درگردن کسانی که ایمان آورده‌اند، عهدی را قرار داده‌ایم پس آن را بگیر و از جملۀ شاکران باش. علی شب هنگام فرمانبر و سجده‌کننده‌است از آخرت می‌ترسد، و امید ثواب پروردگارش دارد. بگو آیا برابرند کسانی که ظلم کرده‌اند و آن‌ها از عذاب من آگاه هستند. زنجیرها را در گردن آن‌ها قرار خواهیم داد، و آن‌ها بخاطر اعمالشان پشیمان خواهند شد. ما به فرزندان صالح وی تو را مژده می‌دهیم. و آن‌ها خلاف فرمان ما عمل نمی‌کنند. پس صلوات و رحمت من بر زنده و مردۀ آن‌ها باد در روزی که زنده می‌شوند. و بر کسانی که بعد از تو بر آن‌ها ظلم می‌کنند، خشم و غضب من باد، آن‌ها قومی بد و ضررمند هستند و کسانی که راه آن‌ها را پیمودند، رحمت من بر آن‌ها باد و آن‌ها در اتاق‌هایی امنیت یافته هستند، و ستایش برای الله رب العالمین می‌باشد.

و نیز سورۀ زیر حذف شده‌است که علامۀ محقق حبیب الله هاشمی در کتابش (منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة ج ۲، ص ۲۱۷) و علامه مجلسی در کتابش تذکرة الائمه ۱۹-۲۰ به زبان فارسی، از منشورات مولانای ایران، بدان اشاره کرده‌اند: (ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به پیامبر و ولی ایمان بیاورید؛ آن دو کس که آن‌ها را فرستادیم، که آن‌ها شما را به راه درست و صحیح راهنمایی می‌کنند. پیامبر و ولی از یکدیگر هستند. و من آگاه و دانایم. کسانی که به عهد الله وفا می‌کنند، جنات نعیم از آن آن‌هاست. کسانی که آیات ما وقتی بر آن‌ها خوانده شد، آن‌ها را تکذیب کردند، در جهنم جایگاه بزرگی به آن‌ها اختصاص دارد. در روز قیامت برای آن‌ها ندا زده می‌شود که کجایند آن گمراهان تکذیب کننده‌ی پیامبران؟! رسولان مگر بر حق آن‌ها را بر جای نگذاشتند. و الله تعالی به آن‌ها مهلت نمی‌دهد – تا مدتی کوتاه – پس حمد و ستایش خدای خود کن و از جملۀ شاهدان و گواهان باش.

[۲۴] شما بهترین ائمه بوده‌اید که برای مردم خارج شدید.