فرار از چاله!

فهرست کتاب

مبحث چهارم: هدف شیعه از فراخوانی به تقریب

مبحث چهارم: هدف شیعه از فراخوانی به تقریب

برادر خواننده! دقت کن که تقیه‌ای که به مراقبت کردن از افشای مذهب و افشای راز اهل‌بیت تشویق می‌کند، همانی است که ائمه‌ی شیعه در رابطه با آن اغراق کرده‌اند.

همانی است که به شیعه دستور می‌دهد که عکس آنچه را که از عقاید پنهان می‌کنند، ظاهر نمایند. و بر این اساس من این حقیقت را در اینجا تثبیت می‌کنم و آن این است که شیعه گاهی به آنچه که باطناً بدان اقرار نمی‌کند، ظاهراً بدان اقرار می‌کند. و گاهی ظاهر آنچه را که باطناً اقرار می‌کند، انکار می‌کند. و به خاطر این عقیدۀ مغرضانه و کثیف، تعدادی از اهل‌سنت در دام شیعه گرفتار آمده، و کلام آن‌ها را باور کرده، و بلکه به جایز بودن عبادت‌کردن به مذهب آن‌ها، فتوا داده‌اند.

پس بخاطر تقیه و فریب دادن است که می‌نویسند و می‌گویند هر آنچه را که اصلّا بدان معتقد نیستند. هدف شیعه از تقریب، انتشار دادن مذهب خودشان در میان اهل سنت است، و در عراق با موفقیت روبه‌رو شده‌اند؛ چرا که توانسته تعدادی از قبایل اهل سنت را به مذهب تشیع وارد کنند.

در نتیجه این‌ها هم به افرادی تبدیل شده‌اند که به دشمنان امت اسلامی اضافه می‌گردند، و حاملان این دین یعنی صحابهشرا آماج طعنه‌ها و افترائات خود قرار می‌دهند، و منتظر هستند که امت دچار گرفتاری‌ها و بلاها شود.

یکی از برادران مصری قهرمان ما، که از قماربازی‌های شیعه آگاه شده‌است، و نامش دکتر علی احمد سالوس است – خدا او را حفظ کند – در کتابش (تاثیر امامت در فقه جعفری و اصول آن) پاورقی ۵-۶، چاپ دوم، سال ۱۹۸۲، می‌گوید: «یکی از نویسندگان جعفری مذهب، درصدد بر آمد تا وجوب استمداد احکام شرعی از مذهب جعفری را ثابت کند. وی ذکر کرده که مذاهب دیگر – به استثنای مذهب جعفری – در قبول کردن و احذ آن مشکوک بنظر می‌رسند؛ چرا که جعفری‌گراها معتقد به وجوب پیروی کردن از مذهب جعفری و عدم صحت پیروی کردن از مذهب دیگر، می‌باشند. و جمهور اهل سنت و علمای طراز اول و صاحب‌نظران و متقیان آن‌ها – چنانکه می‌گوید – معتقد به جایز بودن عبادت کردن به مذهب جعفری هستند. این مذهب مورد اتفاق است و غیر آن، مشکوک فیه می‌باشد. و او به فتوای شیخ شلتوت استدلال کرده‌است. پس دکتر سالوس به یکی از کتاب‌های آن‌ها تحت عنوان (خلفاء الرسول لاثنا عشر) [۳۱]، اشاره کرده و دکتر توضیح خود را بر سخن آن شیعۀ مذکور اینگونه به اتمام می‌رساند: «بنابراین دعوت تقریبی که آن را در مصر مشاهده می‌کنیم، نیازمند بازبینی است و گرنه دعوتی به سوی مذهب جعفری خواهد بود.»

بازی، در میان مذاهب اسلامی این یک بازی بی‌پرده، و سرگشاده و بواسطۀ دارالتقریب است. و با سوء استفاده از فتوای شیخ شلتوت فریب‌خورده به حیطۀ اجراء در آمده‌است.

برادر مسلمانم نگاه کن! چگونه شیعه از فتوای شیخ شلتوت سوء استفاده کرده – چنانکه دکتر سالوس آن را برای ما نقل کرده – به اینکه مذهب شیعه متفق علیه است چون شیخ شلتوت به جایز بودن آن فتوا داده، و مذهب اهل سنت مشکوک فیه می‌باشد؟!

یکی از بزرگان اعضای «دارالتقریب بین مذاهب اسلامی» جناب شیخ عبداللطیف محمد الشبکی طبق آنچه که دکتر ناصر عبدالله قفازی در کتاب (مساله‌ی تقریب بین اهل سنت و شیعه) از او نقل کرده، (۲/۱۷۵- ۱۷۶ چاپ اول، سال ۱۴۱۲ هـ) می‌پرسد: مرا به شک واداشته و هر عضوی که با من است دچار شک و تردید خواهد شد که دارالتقریب همین جور سخاوتمندانه خرج می‌کند بدون آنکه پشتوانه‌ای مالی مشخص و معلومی داشته باشد یا از ما حق عضویت طلب شد. در خانه‌ای در قاهره خرج می‌کند که پر از اثاثیۀ گرانبها و ابزار گرانقیمت است. و هزینۀ مجلۀ خود را می‌پردازد، و دست‌اندر کاران آن را و نویسندگان آن را پاداش و معاش می‌دهد.

و در چاپ شماره‌های آن و جلدبندی کردن آنچه که چاپ می‌شود، آرایش و زیبایی خاصی بکار می‌برد.

و غیر این‌ها از چیزهایی که نیاز به دخل کلان دارد. پس همه این‌ها از کجا تأمین می‌شود؟! و بنظر شما بر حساب چه کسی؟!

می‌گویم: دقت کن خدا در تو برکت دهد، که شیعیان چگونه بخاطر نصرت مذهب خود و انشار دادن آن در بین اهل‌سنت و جماعت با سوء استفاده کردن از کسانی که از اعتقاد آن‌ها آگاهی ندارند، برنامه‌ریزی می‌کنند، و فعالیت می‌نمایند. البته گمان نکن که مسأله تنها به «دارالتقریب» ختم می‌شود، بلکه از این هم فراتر رفت به اینکه آن‌ها در سال ۱۹۷۳ یا ۱۹۷۴ «جمعیت اهل بیت» را بوجود آوردند و مرکزی را در قاهره در معادی به آن اختصاص دادند، آن مرکز اسلوب‌های متنوعی را برای نشر عقیده‌ی شیعه میان اهل سنت به کار گرفت، و به تلقین کردن این اعتقاد به کودکان خردسال اهتمام ورزید، و کلاس‌هایی تقویتی را در بعضی از مواد درسی مقدماتی و متوسطه، تأسیس کردند. و این جمعیت این کلاس‌ها را بعنوان دستاویزی جهت عملی ساختن هدفش در تربیت دادن کودکان بر اساس عقیده‌ی شیعه، به کار می‌گیرد. چنانکه وسایل دیگری را جهت ورود به دل‌های مردم و تأثیرگذاری در آن‌ها بکار گرفته است، به همین خاطر یک مرکز درمانگاهی تأسیس کرد، و به دادن کمک‌های مالی و عینی همت گمارده، و به مناسبت‌های دینی شیعه، مراسم‌ و جشن‌هایی برگزار کرده، و کنفرانس‌هایی برگزار کرده که از آل بیت و محنت‌های آنان سخن می‌گوید، چنانکه نشریه‌های ادواری چاپ نموده‌اند.

و سوال در اینجا این است:

چرا علماء در مقابل این تبلیغ مذهبی، موضعی تماشاگرانه اتخاذ می‌کنند؟!

چرا الازهر سخن خود را نمی‌گوید؟! و مصر چقدر به سخن الازهر در رابطه با این مسأله‌ی خطیر، احتیاج دارد؟!

گذشته از این، شیخ محمد غزالی/با ایجاد داد و فریادهای طایفه‌ای میان شیعه و اهل سنت، مخالفت می‌کند، و مصر همگی اهل سنت و جماعت است، چرا جلوی ورود شیعه به مصر را نمی‌گیرد تا اینکه مصر یکپارچه و متحد باقی بماند بجای اینکه از ورود شیعه استقبال کند، چه این مسأله موجب می‌شود که اگر شیعیان موفق شوند – خدا مقدر نکند – در وارد کردن سنی‌ها به مذهبشان، ستیزه‌جویی‌هایی مذهبی میان شیعه و سنی پدید آید. چرا غزالی سکوت اختیار کرده، در حالی که، در میان ما هستند کسانی که شکی در غیرتمندی و حریص بودن وی بر اسلام، ندارند؟!

و سؤال مهم دیگر این است که:

آیا شیعه که بخاطر تقریب و وحدت با اهل سنت اشک تمساح می‌ریزد، اجازه خواهد داد که اهل سنت هم در میان شیعه مرکزی برای خود تأسیس کند، و در سرزمین‌های شیعه، اعتقادات اهل سنت را به کودکان شیعی، تلقین کنند؟! براستی که این خنده‌آور است!! و کسی که از آن سکوت کند، خائن به دینش است، و جاده‌صاف کن باطل در سرزمین‌های مسلمان می‌باشد.

عدم توجه به بررسی مذهب شیعه با توجه به مراجع مادر و اصیل آن، و اقتصار کردن بر کتاب‌های تبلیغاتی پوشیده‌شده به پوشش تقیه و کتمان جهت شناخت مذهب شیعه، همان چیزی است که باعث شده شیخ شلتوت چنین فتوایی بدهد.

و گرنه شیعه چگونه جرأت می‌کند بر فریب دادن کسانی که آن‌ها را فریب داده‌اند، و بر دروغ گفتن بر کسانی که با آن‌ها تعامل داشته اند. و در مسألۀ تقریبی که در حقیقت مسأله‌ی حقه و دروغ و نیرنگ است!

چرا شیعه ادعا می‌کند که اختلاف میان ما و شیعه، تنها در فروع است نه در اصول؟!

چرا آن‌ها می‌گویند ما اهل سنت را کافر نمی‌دانیم و آن‌ها را مسلمان محسوب می‌کنیم؟!

آیا مگر بزرگان آن‌ها مقرر نکرده‌اند که منکر ولایت – بدون هیچ ترسی میان آن‌ها – کافر است؟! و چرا بر اینان اعتراض نگرفته‌اند؟!

آیا مگر قبلاً این مسأله را از کتاب‌های معتمد آن‌ها نقل نکردیم؟!

آیا مگر خمینی – چنانکه گذشت – غیبت کردن غیر هم‌کیشان خود را جایز ندانسته است؟!

[۳۱] جانشینان پیامبر دوازده تا هستند.